۲۳ اسفند ۱۳۹۱ - ۱۵:۴۸
کد خبر: ۲۲۳۲
از منظر رهبر معظم انقلاب، آرمان‌های انقلاب اسلامی و اهداف کلان جمهوری اسلامی تنها از راه تبدیل شدن به «گفتمان» محقق می‌شوند. این تأکید معظم‌له را در آخرین دیدارشان با اعضای شورای عالی مرکز طراحی الگوی اسلامی‌ایرانی پیشرفت و اندیشکده‌های مرتبط با آن نیز می‌توان درک کرد. اما راهکارهای تحقق این امر مهم چیست؟
اگر مروری بر بیانات چندساله‌ی اخیر رهبر انقلاب داشته باشیم، متوجه می‌شویم که از منظر ایشان، آرمان‌های انقلاب اسلامی و اهداف کلان جمهوری اسلامی تنها از راه تبدیل شدن به «گفتمان» محقق می‌شوند. این تأکید معظم‌له را در آخرین دیدارشان با اعضای شورای عالی مرکز طراحی الگوی اسلامی‌ایرانی پیشرفت و اندیشکده‌های مرتبط با آن نیز می‌توان درک کرد؛ آنجاهایی که به کرّات اشاره داشتند الگوی اسلامی‌ایرانی پیشرفت باید گفتمان‌سازی شود.

 اگر بخواهیم منظور رهبر انقلاب از گفتمان‌سازی را درک کنیم، با رجوع به مجموعه‌ی صحبت‌های ایشان در این خصوص می‌توانیم بیان کنیم که گفتمان‌سازی آرمان‌ها و ارزش‌های انقلاب و جمهوری اسلامی به معنای «تبدیل شدن» آن‌ها به روح کلی اقشار مختلف جامعه و تبلور آن‌ها در شیوه‌ی زندگی، زیرساخت‌های اجتماعی و جریان یافتن آن در سراسر مویرگ‌های حیات اجتماعی‌ است. به طور مثال، ایشان در دیدار جمعی از طلاب و روحانیون در آذرماه سال ۸۸، گفتمان را این گونه توضیح می‌دهند:

«تبلیغ باید جریان‌ساز باشد. تبلیغ باید گفتمان‌ساز باشد. تبلیغ باید فضا ایجاد کند، گفتمان ایجاد کند. گفتمان یعنى یک مفهوم و یک معرفت همه‌گیر بشود، در برهه‌اى از زمان در یک جامعه. آن وقت، این می‌شود گفتمان جامعه. این با کارهاى جداجداى برنامه‌ریزى‌نشده حاصل نخواهد شد. این کار احتیاج دارد به برنامه‌ریزى و کار فعال و مثل دمیدن پیوسته‌ در وسیله‌ى فشارى است که می‌‌تواند آب یا مایه‌ى حیات یا هوا را به نقاط مختلفى که مورد نظر است برساند. باید دائم با این دم دمید تا این اشتعاله میشه باقى بماند. این کار هیچ نباید متوقف بشود و به برنامه‌ریزى احتیاج دارد.»

البته بدیهی ا‌ست که گفتمان‌سازی، مثل هر امر دیگری، مختصاتی دارد. یکی از مهم‌ترین مختصات آن، دوری از رفتارهای دستوری و کنش‌های مبتنی بر اجبار است. همان ‌طور که در دیدار اخیر رهبر انقلاب نیز تأکید شد، نباید تصور کرد که با صدور چند بخشنامه می‌توان گفتمان‌سازی کرد. به عبارت دیگر، در انجام این مهم، باید مبتنی بر «اقناع فطری افراد» عمل کنیم و از اعمال‌نظر پرهیز نماییم. وجود روش‌ها و برخوردهای مدیریتی و سیاسی، به جای روش‌های فرهنگی در این امر، نشان‌دهنده‌ی عدم درک فعالان این حوزه از مقوله‌ای است که پیش‌رو دارند.

 یکی دیگر از مختصات گفتمان‌سازی، رعایت اصل «مأمور به تکلیف» بودن به جای اصل «مأمور به نتیجه» بودن است. یعنی اگر تصور شود که در فرآیند گفتمان‌سازی می‌توان همواره با پیش‌بینی جلو رفت و توقع داشت که همه‌ی برنامه‌ها، به اهداف از پیش تعیین‌شده برسند، سرآخر به دام پراگماتیسم، دوری از کیفیت گفتمان‌سازی و تبدیل شدن این طرح به یک کلیشه‌ی از پیش شکست‌خورده خواهیم افتاد. «بیلان‌سالاری» و «توجه صرف به آمار» در فعالیت‌های فرهنگی ‌ـ‌به عنوان هسته‌ی اصلی گفتمان‌سازی‌ـ یکی از نشانه‌های نتیجه‌گرا بودن محسوب می‌شود که در دیدار هیئت دولت با رهبر انقلاب در سال ۹۰، مورد انتقاد ایشان هم قرار گرفته بود.

بدیهی ا‌ست که گفتمان‌سازی، مثل هر امر دیگری، مختصاتی دارد. یکی از مهم‌ترین مختصات آن، دوری از رفتارهای دستوری و کنش‌های مبتنی بر اجبار است. همان ‌طور که در دیدار اخیر رهبر انقلاب نیز تأکید شد، نباید تصور کرد که با صدور چند بخشنامه می‌توان گفتمان‌سازی کرد.

اصل دیگری که در این بین مهم است، «پروسه‌محور» دانستن یا «فرآیندی بودن» امر گفتمان‌سازی‌ است؛ به این مراد که نباید تصور شود گفتمان‌سازی مثل ساخت یک بناست و هر چه تعداد کارگران و مقدار مصالح ساختمانی بیشتر باشد، پروژه‌ی مد نظر ما سریع‌تر جلو می‌رود و ما نتیجه‌ی کار را در بازه‌ی زمانی اندکی مشاهده خواهیم کرد. خیر، گفتمان‌سازی این گونه نیست. همان‌ طور که در بیانات رهبر انقلاب نیز مشهود است، فعالان طرح الگوی پیشرفت اسلامی‌ایرانی، نباید تصور کنند که گفتمان مد نظر در یک مقطع کوتاه و مشخص به اهدافش خواهد رسید؛ زیرا این امر مثل هر پدیده‌ی گفتمانی دیگری، زمان‌بر است و باید نگاه تاریخی به آن داشت.

 هرچند می‌توان شاخص‌های دیگری را در این زمینه بیان کرد، اما لازم است تا به این سؤال پاسخ دهیم که چرا باید پیشرفت مبتنی بر ارزش‌های اسلامی و ایرانی، گفتمان‌سازی شود؟ به عبارت دیگر، در گفتمان‌سازی چه نکته‌ای نهفته است که در سایر روش‌ها وجود ندارد؟ و علت تأکید رهبر انقلاب بر این مقوله چیست؟

برای پاسخ به سؤالات فوق، باید گفت در هر جامعه‌ای، می‌توان سه بخش مدیریتی، نخبگانی و توده‌ای را از هم تفکیک کرد. هرچند این سه بخش دارای اشتراکاتی هستند، اما تفاوت‌هایی هم دارند که همین تفاوت‌ها باعث تمایز ایشان از هم می‌شود. از مهم‌ترین تمایزات موجود در بین این سه قشر، تمایز در روش درک واقعیت‌ها و رفتار مبتنی بر آن‌هاست. با این توضیح که در بخش مدیریتی جامعه، مجموعه‌ای از سلسله‌‌مراتب و دستورالعمل‌ها وجود دارد و هر سطح مدیریتی، مبتنی بر قانون بالادستی (قانون بالادستی به مثابه‌ی الگوی رفتار منتج از واقعیت درک‌شده) عمل می‌کند؛ یعنی منطق درک واقعیت و رفتار مبتنی بر آن در نظام سیاسی و مدیریتی جامعه، مبتنی بر قوانین و دستورالعمل‌هاست.

از سوی دیگر، در بخش نخبگانی جامعه، شما با منطق دیگری روبه‌رو هستید؛ منطقی که مبتنی بر اقناع منطقی و استدلالی فرد نخبه است. به عبارت دیگر، در بخش نخبگانی جامعه، فرد نخبه با یک سلسله فعالیت‌های استدلالی و عقلی محض، دست به درک واقعیت‌های موجود می‌زند و مبتنی بر همین نوع از درک، رفتار می‌کند؛ یعنی بر خلاف منطق موجود در حوزه‌ی سیاسی و مدیریتی جامعه، شما با یک مسیر یک‌طرفه‌ و عمودی انتقال اطلاعات و ارزش‌ها روبه‌رو نیستید. در اینجا فرد نخبه، خودش دست به درک واقعیت می‌زند، اما بر اساس استدلال عقلی و نتایج منطقی.

اما اوضاع در بدنه‌ی جامعه که مخاطب اصلی گفتمان‌سازی‌ است کاملاً فرق دارد. البته عدم درک تمایز موجود است که برخی از فعالیت‌های این‌چنین را به بیراهه می‌کشاند و خطر بالقوه‌ی طرح پیشرفت اسلامی‌ایرانی محسوب می‌شود. همین عدم درک تمایز موجود است که باعث شده است برخی مدیران کشور، به خصوص برخی مدیران فرهنگی، فکر کنند که با یک سری دستورالعمل و بخشنامه می‌توانند در بازه‌ی زمانی کوتاه‌مدت دست به خلق و فراگیر کردن یک گفتمان بزنند و یا بعضی از نخبگان کشور توقع داشته باشند که با روش‌های استدلالی و فکری محض، رویکرد جامعه به سبک زندگی تغییر کند.

 فرقی که منطق درک واقعیت و رفتار مبتنی بر آن، در حوزه‌ی عمومی جامعه با دو حوزه‌ی دیگر دارد این است که بر خلاف حوزه‌ی مدیریتی، نه مبتنی بر دستورالعمل و بخشنامه و اعمال‌نظر است و بر خلاف حوزه‌ی نخبگانی، نه بر اساس اقناع فکری و استدلالی‌ است؛ بلکه منطق موجود در این حوزه، مبتنی بر «اقناع فطری» انسان‌هاست؛ اقناعی که چندان وابسته به استدلال و سلسله‌مراتب عقلی نیست (البته در زیربنای خود کاملاً به آن وابسته است)، بلکه مبتنی بر برانگیختن حساسیت‌های فطری جامعه است و شدیداً به مقوله‌ی هنر پهلو می‌زند.

در گفتمان‌سازی، باید مبتنی بر «اقناع فطری افراد» عمل کنیم و از اعمال‌نظر پرهیز نماییم. وجود روش‌ها و برخوردهای مدیریتی و سیاسی، به جای روش‌های فرهنگی در این امر، نشان‌دهنده‌ی عدم درک فعالان این حوزه از مقوله‌ای است که پیش‌رو دارند.

به طور مثال، اگر نگاهی به گفتمان‌سازی اسلام نوپا توسط پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) داشته باشیم، متوجه می‌شویم که ایشان برای ترویج و فراگیری معارف اسلامی، مانند نوع رفتار در حوزه‌ی سیاسی و مدیریتی، قائل به اعمال‌نظر و قبولاندن ارزش‌های جدید بر اساس قدرت سیاسی نبودند و مانند نوع رفتار در حوزه‌ی نخبگانی، شروع به استدلال عقلی وجود خدا و معاد و سایر معارف دینی برای تک‌تک مخاطبانشان نکردند؛ بلکه با گسترش رفتارهای جدید و روی‌ کار آوردن اخلاق نو در حوزه‌ی عمل و شیوه‌ی زندگی و برخوردهای بالینی مبتنی بر ارزش‌های وحیانی، محرک‌های فطری انسان‌های پیش‌روی‌شان را حساس می‌کردند و آن‌ها را حاضر به پذیرش خودخواسته و عمیق دین جدید در ناخودآگاهشان می‌نمودند.

 حال، گفتمان‌سازی با تعاریفی که موجود است و طبق آنچه در بالا آمد، تا حد بسیاری با نوع منطق موجود در حوزه‌ی عمومی جامعه هم‌پوشانی دارد و به همین دلیل است که رهبر انقلاب، برای فراگیر شدن الگوی پیشرفت اسلامی‌ایرانی، تأکید ویژه‌ای بر گفتمان‌سازی دارند. به مراد دیگر، تنها راه فراگیر کردن ارزش‌ها و اهداف دینی و انقلابی مد نظر، استفاده از روشی است که با منطق موجود در حوزه‌ی عمومی تناسب داشته باشد و این روش، چیزی جز گفتمان‌سازی‌ نیست.

بر اساس روش گفتمان‌سازی ا‌ست که جزئیات موجود در سبک زندگی اسلامی و الگوی پیشرفت اسلامی‌ایرانی، به نقاط بعید و مویرگ‌های بسیار دور حیات اجتماعی‌مان می‌رسد و در یک بازه‌ی زمانی بلندمدت و با یک نگاه تاریخی، شاهد تغییر زیرساخت‌های اجتماعی و نتیجتاً نوع زندگی فردی، اجتماعی و سیاسی خویش خواهیم بود؛ زیرا تنها در این روش است که بدنه‌ی جامعه‌ مخاطب قرار می‌گیرد و بدیهی‌ است که تا بدنه‌ی جامعه به یک ارزش یا رفتاری روی نیاورد، نمی‌توان ادعا کرد که آن جامعه دارای آن ارزش و رفتار است.

همان‌ طور که در بالا هم اشاره شد، هسته‌ی اصلی گفتمان‌سازی، فعالیت‌های فرهنگی بلندمدت و متنوع است. در قالب فعالیت‌های فرهنگی، به ویژه فعالیت‌های هنری، می‌توان با حجم انبوهی از مخاطب در ارتباط بود و روی آن‌ها تأثیرات تربیتی عمیقی گذاشت. به همین دلیل است که جایگاه فعالان فرهنگی و هنرمندان انقلاب اسلامی در تحقق گفتمان پیشرفت اسلامی‌ایرانی، جایگاه ویژه و ممتازی‌ است و صدالبته از همین منظر است که می‌توان توجه ویژه‌ی رهبر انقلاب به مقوله‌ی هنر و دیدارهای‌ مکررشان را با هنرمندان و نیروهای فرهنگی تحلیل نمود.

اما در این بین، باید توجه داشت که هنر مدرن غربی، به علت دوری از ارزش‌های فطری و با سوءاستفاده از «محرک‌های حسی و جنسی» به جای «ارزش‌های فطری»، در تلاش است تا روش اقناعی موجود در گفتمان‌سازی را قلب کند و با تأثیرات ناخواسته بر روی ناخودآگاه مخاطبان، ایشان را به سمت اهداف مد نظرش سوق دهد. در نتیجه لازم است تا هنرمندان و نیروهای فرهنگی انقلابی، غیریت‌سازی لازم را انجام دهند و به این نکته توجه کنند که برای تحقق گفتمان پیشرفت اسلامی‌ایرانی، مجاز به سوءاستفاده‌‌‌ای از جنس سوءاستفاده‌ی هنر مدرن غربی نیستند؛ زیرا طبق ارزش‌های اسلامی، هدف وسیله را توجیه نمی‌کند.

 

برهان


گزارش خطا
ارسال نظرات
نام
ایمیل
نظر