مثل همیشه، در آلماتی نیز «تاکید 1+5 بر لزوم اعتمادسازی از سوی ایران» پای ثابت درخواست غرب از تهران بود. علت پافشاری آنها بر این موضوع، آن است که ادعا میکنند، ایران با اعتمادسازی میتواند راه را برای شروع گفتوگوها هموار سازد.
اما مشکل از جایی شروع میشود که آنها میگویند راه اعتمادسازی از مسیر تعلیق برنامه غنیسازی و تعطیلی کلیه تاسیسات هستهای ایران میگذرد. آنچه در این میان، به تنش موجود دامن میزند، تحریمهایی است که آنها در برهههای مختلف بر ایران اعمال میکنند تا به زعم خود تهران را به تسلیم در برابر خواستههایشان وادار سازند. اعمال تحریم علیه صنعت نفت ایران، بانکها، نفتکشها و نیز ممنوعیت مبادله فلزات گرانبها از جمله فولاد، آلومینیوم، زغال کک و گرافیک از جمله این تحریمهاست که برای نیل به این منظور اعمال شدهاند.
دو نکته درباره این استدلال غربیها قابل ذکر است. نخست اینکه اگر قرار باشد ایران کلیه فعالیتهای هستهای خود را به حالت تعلیق درآورد، در کل فلسفه وجودی برگزاری مذاکرات از میان میرود. در آن صورت (تعلیق فعالیتها) دیگر نیازی به گفتوگو نیست چراکه مشکلی در میان نیست که با مذاکره درصدد حل آن برآییم.
دوم اینکه آنها از یک طرف از لزوم اعتمادسازی ایران سخن میگویند و از طرف دیگر، با اعمال تحریمهای سنگین اعتماد طرف مقابل را به طور کامل از خود سلب میکنند. این سلب اعتماد زمانی به اوج خود میرسد که مکر آنها در مذاکرات رو میشود.
ماجرا از یک هفته مانده به مذاکرات ایران با گروه 1+5 در آلماتی شروع شد. آن زمان طرف غربی از بستههای پیشنهادی جدید خود برای ارائه به تهران و دریافت امتیاز در قبال آنها سخن گفت.
هر چند تمام مسائل مطرح شده در آن دوره، به طور غیررسمی بود، اما به هر حال، این گونه بیان شده بود که قرار است شش کشور درگیر در مذاکرات هستهای با ایران، از تهران بخواهند در برابر «لغو ممنوعیت تجارت طلا»، سایت غنیسازی فردو در نزدیکی قم را تعطیل کند.
اما نکته اینجا بود که 5 روز بعد از آنکه تاریخ مذاکرات ایران با 1+5 برای 8 اسفند قطعی شده بود، یعنی 21 بهمن، آمریکا دور جدیدی از تحریمها را علیه ایران اعمال کرد که این تحریمها معاملات فلزات گرانبها از جمله طلا با ایران را ممنوع کرد. هدف از این تحریمها متوقف کردن مراودات تجاری ایران با ترکیه بود چراکه آنکارا یکی از اصلیترین واردکنندگان گاز ایران بود که در قبال گاز، لیره ترک به ایران میداد و ایران نیز با لیره، شمش طلا خریداری میکرد.
اما نکته این دور از تحریمها، «زمانی» است که این تحریمها علیه ایران اعمال شدهاند. در واقع، حدود 5 روز بعد از اینکه زمان و مکان مذاکرات تهران و 1+5 مشخص و قطعی شد، آمریکا تحریمهای جدیدی علیه معامله طلا با ایران اعمال کرد و جالبتر اینکه یک هفته بعد از اعمال این تحریمها، یعنی 28 بهمن دیپلماتهای اروپایی از شرط جدید غرب برای موفقیت مذاکرات خبر دادند و آن چیزی نبود جز «لغو تحریمهای جدید علیه مبادله طلا» در قبال دریافت امتیاز «تعطیلی سایت غنیسازی فردو»!
این همزمانی صرفا نشان دهنده مکر غربیها برای ترغیب تهران به تعطیلی یک سایت در قبال تحریمی است که تازه اعمال شده و در قیاس با تحریم صنعت نفت ایران، وزنه چندانی به شمار نمیآید.
البته این نخستین بار نیست که آنها نیت واقعی خود را که همان عدم تمایل برای لغو تحریمهاست، به نمایش گذاشتهاند. در دور قبلی مذاکرات که فروردین ماه سال جاری کلید خورده بود، نیز آنها در ابتدا با اتخاذ رویکرد «گام به گام و متقابل» موافقت کردند اما با فاصله 40 روزه، در نشست بغداد توافق پیشین خود را زیر پا نهادند و لغو یا کاهش تحریمها را به برآورده شدن سه درخواست خود از ایران منوط کردند؛ یعنی تعطیلی فردو، تعلیق غنیسازی 20 درصد و انتقال اورانیوم غنی شده ایران به کشور ثالث.
این موضوع به وضوح نشان میدهد طرف غربی به هیچ عنوان قصد لغو تحریمها علیه ایران را ندارد و صرفا در صدد است با دادن کمترین امتیاز، بیشترین بهرهبرداری را از مذاکرات داشته باشد.
نکته دیگری که در این میان نباید از نظر دور داشت، این موضوع است که در مذاکرات اخیر هیچی حرفی از تعلیق غنیسازی 5 درصد به میان نیامده و غربیها صرفا بر توقف غنیسازی 20 درصد متمرکز شدهاند. این در حالی است که فلسفه وجودی تحریمها علیه ایران، به منظور ترغیب تهران به تعلیق غنیسازی اورانیوم بوده و در صورتی که غرب غنیسازی اورانیوم در ایران را بپذیرد، تداوم تحریمها فاقد منطق و برهان خواهد بود.
اما با این حال، آنها کماکان مُصر هستند ایران باید برای سازنده بودن مسیر گفتوگوها فعالیتهای هستهای خود را به حالت تعلیق درآورد. در حالی که از برآیند همه اتفاقات فوق تنها میتوان به یک نتیجه رسید و آن اینکه این غربیها هستند که باید برای جلب اعتماد ایران، تحریمهای اعمال شده را لغو کنند تا شرایط برای توافقات بعدی فراهم شود.