۲۰ اسفند ۱۳۹۱ - ۰۸:۳۶
کد خبر: ۲۱۶۷
نماینده مردم‌نجف‌آباد:
ابوالفضل ابوترابی می‌گوید که طراحی دوباره طرح انتقال پایتخت این بار از خامه او تراوش کرده است، و در توجیح بازگشت به ایده ی انتقال پایتخت هم تاکید می کند که هزینه های زندگی در تهران بسیا زیاد است و هر روز هم بیشتر می شود،‌تهران از منظر پدافند غیر عامل یا همان" کاهش آسیب‌پذیری در هنگام بحران، بدون استفاده از اقدامات نظامی و صرفا با بهره‌گیری از فعالیت‌های غیرنظامی، فنی و مدیریتی" وضعیت مناسبی ندارد،‌ در معرض بلا های طبیعی مثل سیل و زلزله قرار دارد،‌ مهاجرت به آن متوقف نمی شود و زیر ساخت های مناسب و شایسته ای برای پایتختی ندارد، ضمن این که تهران فاقد هویت اسلامی است.
تهران وقتی پایتخت شد که اوضاع کشور بعد از آشفته‌باز حکومت‌های جوان‌مرگ، می‌رفت که در ایل قاجار آرام و قرار بگیرد.

اگر روایت‌های کم‌تر شنیده شده در مورد پایتختی تهران در دوره زندیه را کنار بگذاریم، تهران در سال یک هزار و صد و شصت و چهار خورشیدی محل تاجگذاری آقا محمدخان قاجار شد.

تهران البته عضو متفاوتی در تیم شهرهای پایتخت است، به غیر از این‌که این شهر اولین پایتخت ایران در دوران مدرن و معاصر بوده و هست، جای پایش آن‌قدر لغزنده بوده که در تنها صدوبیست و هفت سال عمر پایتختی، حداقل سه بار تا پای بازنشسته شدن رفته است.

مرداد 1294 آتش جنگ جهانی اول دامن ایران را گرفته بود، نیروهای روس می‌آمدند تهران را اشغال کنند که احمد شاه و مستفی‌الممالک تصمیم گرفتند پایتخت را به اصفهان ببرند؛ نیروهای خارجی دست و پایشان را جمع کردند و قوای روسیه تا قزوین عقب نشست و تهران همان پایتختی که بود باقی ماند.

همزمان با حکومت پنجاه و چندساله رضاخان و پسرش محمدرضا پهلوی، تهران هر روز بزرگ‌تر شد و خیابان‌هایش هر روز بیشتر، هر چیز جدیدی جای پایش را اول در تهران محکم کرده و بعد از آن‌جا به باقی شهرهای کشور سرک کشید، در تمام این سال‌ها چیزی که متوقف نشد، مهاجرت بود و مهاجرت و باز هم مهاجرت، تهران، شهری بود که می‌رفت شبیه تمام پایتخت‌های دیگر دنیا پر از آدم‌های غریبه شود و ساختمان‌های بلند.

انقلاب که شد و جنگ که به راه افتاد، تن تهران هم مثل خیلی از شهرها میزبان موشک باران شد . نتیجه اش چه شد؟ بعد از جنگ تهران شهری بود که با هر پایتخت معمولی فرسنگ فرسنگ فاصله داشت، حالا باید چه کار کنیم؟ باز هم عده‌ای بودند که فکر می‌کردند این شهر جنگ زده و گلکاری شده با جای موشک‌ها، با این همه آدم بی‌خانه و حلبی‌آبادهای ناخوش‌آیندش نمی‌تواند شایسته پایتختی باشد و باید دنبال شهر دیگری گشت.

این زمان ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی بود و به نظر می‌رسید فاصله‌ای تا یک پایتخت جدید وجود ندارد، اما غلامحسین کرباسچی که به تازگی از استانداری اصفهان به شهرداری تهران رسیده بود،«طرح جامع شهر تهران» را که در دوره شهرداری «غلام‌رضا نیک‌پی» شهرداری قبلی تهران مطرح شده بود، وسط کشید و گفت که یک تهران مدرن و مناسب برای پایتختی خواهد ساخت.

مترو به تهران آمد، دوباره شهرک‌سازی رونق یافت، ساختن ساختمان‌های بلند دوباره مد شد و بزرگراه‌ها مثل ریشه‌های درختی که هرچه سنش بیشتر می‌شود بیشتر توی خاک پیش می‌روند، شهر را شبکه‌بندی کرد.

تهران شد یک شهر امروزی، باز هم بزرگ‌تر از همه شهرهای دیگر کشور، شهری که خیلی‌ها به دنبال پول و شغل بهتر به آن سرازیر شده بودند و خیلی‌ها هم در حاشیه شلوغی‌اش توی لاک تنهایی پناه گرفته بودند و از شناخته نشدن در آن استفاده می‌کردند!

دی ماه 1382وقتی همه خواب بودند، بم لرزید و طبق آمارهای رسمی بیش از 26 هزار نفر کشته شدند، 30 هزار نفر مجروح،بیش از صدهزار نفر بی‌خانمان هم ماندند زیر آسمان؛ درد بم به اندازه کافی بزرگ بود اما یکباره همه به این فکر افتادند که اگر در تهران چنین زلزله‌ای اتفاق بیافتد، چه چیزی باقی خواهد ماند؟

تهران از نظر زیان‌خیزی در زلزله، جزو مناطق پرخطر محسوب می‌شود و شش گسل آن را در میان گرفته که دو تای آن‌ها از گسل‌های خطرناک است؛ گروه زلزله مرکز تحقیقات مسکن تخمین زده است که اگر زلزله‌ای بزرگتر از 7 ریشتر در تهران اتفاق بیافتد حدود 100 هزار نفر تلفات جانی ناشی از تلفات سازه‌ای در پی خواهد داشت و خدا می داند که چه تعداد تلفات بعد از زلزله.

خیلی‌ها گفتند حالا که خطر زلزله بیخ گوش تهران است، باید زودتر فکری کرد و باز اولین راه حل به نظر عده‌ای تغییر پایتخت بود و ترجیح دادن فرار بر قرار،‌ ترس از زلزله در تهران البته خیلی زود فراموش شد، اما بحران این شهر فقط زلزله نبود.

شهری در کوهپایه البرز که ارتفاع آن در بلندترین نقطه 2000 متر و در پایین‌ترین نقطه 1050 متر از سطح دریاست، با وجود آب‌های زیرزمینی و روزمینی مثل رودخانه‌های کرج، دربند و چیتگر و چند تایی مسیل، هر بهار و هر پاییز باید به فکر خطر سیل هم بود که نوع کم توانش را شاید چند بار در ماه، به شکل آب گرفتگی‌های خیابانی ببینیم و نوع پرتوانش هم احتمالا سالی یکی دو بار با آب گرفتگی مترو و جاری شدن رودخانه‌ها وسط شهر دیده می‌شود.

از این دو خطر که بگذریم، از همان زمانی که تهران وارد تیم پایتخت‌ها شد، مشهور بوده است که «هوای این شهر بد است و تابستان‌های گرم دارد» این هوای بد، در هجوم دو،‌ سه میلیون ماشین بدتر هم شده و حالا کار به جایی رسیده که خیلی‌ها می‌گویند تنفس در هوای تهران خطر انواع و اقسام درد و مرض را بیشتر می‌کند و به غیر از یک دو جین سرطانی که مردم را تهدید می‌کند،‌ نرخ باروری را هم کاهش می‌دهد.

با همه این حرف‌ها مهاجرت به تهران در سال‌های اخیر متوقف که نشده هیچ، روز به روز هم بیشتر شده است، ‌حالا در حالی که نرخ زاد و ولد در تهران کم‌تر از متوسط نرخ زاد و ولد در کشور و تنها 1.8 است، تهران با جمعیت هشت میلیون و دویست هزار نفری‌اش به تنهایی از تمام شهرهای دیگر بزرگ‌تر، شلوغ‌تر، پرترافیک‌تر، گران‌تر و احتمالا محبوب‌تر است.

به همه این‌ها البته باید یک چیز خیلی عجیب‌تر را هم اضافه کرد، تهران به گفته رییس اداره محیط زیست استان پر از باغ وحش‌های زیرزمینی هم هست که انواع و اقسام جک و جانورهای عجیب و غریب در آن‌ها زندگی می‌کنند و تازه هر چند وقت یک بار سری هم به خیابان‌های مرکزی شهر می‌زنند و حاصلش مثلا می‌شود خبر پیدا شدن دو تا توله شیر و بچه روباه در خیابان‌های مرکزی تهران!

عمر 127 ساله پایتختی تهران، احتمالا با عمر پایتختگی هیچ کدام از شهرهای دیگر قبل و بعد از تهران قابل مقایسه نیست؛ این روزها بحث انتقال تهران دوباره داغ شده و عده‌ای باز افتاده‌اند در دام تکرار مکرر انتقال پایتخت.

ابوالفضل ابوترابی نماینده مردم‌نجف‌آباد در گفت‌وگو با ایسنا می‌گوید که طراحی دوباره طرح انتقال پایتخت این بار از خامه او تراوش کرده است، و در توجیح بازگشت به ایده ی انتقال پایتخت هم تاکید می کند که هزینه های زندگی در تهران بسیا زیاد است و هر روز هم بیشتر می شود،‌تهران از منظر پدافند غیر عامل یا همان" کاهش آسیب‌پذیری در هنگام بحران، بدون استفاده از اقدامات نظامی و صرفا با بهره‌گیری از فعالیت‌های غیرنظامی، فنی و مدیریتی" وضعیت مناسبی ندارد،‌ در معرض بلا های طبیعی مثل سیل و زلزله قرار دارد،‌ مهاجرت به آن متوقف نمی شود و زیر ساخت های مناسب و شایسته ای برای پایتختی ندارد، ضمن این که تهران فاقد هویت اسلامی است.

طراح پروژه انتقال پایتخت معتقد است که تخلیه تهران بسیار مشکل است، در صورت بروز بحران امکان خروج مردم از شهر فراهم نیست و راه های خروجی از شهر ظرفیت لازم برای تخلیه مردم را ندارد.

این نماینده مجلس به تجربه کشورهایی مثل ترکیه و مالزی هم اشاره کرده و در مورد این که هزینه های انتقال پایتخت بسیار زیاد است توضیح می‌دهد که کشور های دیگری هم که اقدام به انتقال پایتخت سیاسی شان کرده اند وضعیت اقتصادی بهتر از ما نداشته‌اند.

وی در پاسخ به این سوال که اگر تهران بازنشسته شود و دیگر پایتخت نباشد با این همه ساختمان های دولتی و تشریفاتی چه باید کرد هم می‌گوید که تهران می‌تواند مثل شهرهای اصفهان یا تبریز،‌ به یک شهر گردشگرپذیر تبدیل شود،‌ دولت هم می تواند با فروش ساختمان های خودش در این شهر، هزینه های انتقال پایتخت را تامین کند!

حامد قادر مرزی رییس کارگروه انتقال پایتخت و عضو کمیسیون عمران مجلس هم در گفت‌وگو با ایسنا می‌گوید انتقال پایتخت از تهران به شهری که به نظر او لازم است در فاصله بیش از 200 کیلومتری تهران باشد،‌ پشتوانه حقوق بشری دارد.

قادرمرزی با تاکید بر این که مردم تهران در معرض انواع آلودگی‌ها هستند و کیفیت زندگی‌شان بسیار پایین‌تر از کیفیت زندگی مردم در نقاط دیگر ایران است می‌گوید انسان‌ها حق دارند در یک محیط سالم و امن زندگی کنند در حالی که تهران نه امن است و نه سالم.

به عقیده این نماینده مجلس، تهران در حال حاضر جمعیتی بیشتر از حد اشباع را در خود جا داده است و تا زمانی که بدون انتقال اداره‌ها و پایتخت سیاسی کشور به دنبال انتقال جمعیت از تهران به نقط دیگر باشیم نمی‌توانیم جمعیت این شهر را کاهش دهیم؛ چراکه با انتقال افراد،‌ پست‌های خالی مانده در اداره‌ها با افراد دیگری پر می‌شوند و عملا جمعیت تهران کمتر نمی‌شود.

این عضو کمیسیون عمران مجلس همچنین تاکید می‌کند که اگر پایتخت جدید در یکی از شهرهای اقماری تهران باشد،‌ باز هم رفت و آمد به این شهرها عملا تهران را خلوت‌تر نمی کند بلکه جاده بین تهران و شهر انتخاب شده را هم مسکونی می‌کند و مشکلات دیگری بر دوش تهران می‌گذارد.

رییس کارگروه انتقال پایتخت البته تایید می‌کند که هیچ اقدامی نمی‌تواند به صورت کامل تمام مشکلات را برطرف کند اما می‌تواند بخشی از مشکلات را برطرف کند و استانداردهای بهتری برای زندگی مردم ایجاد کند.

تهران البته تنها پایتختی نیست که این همه روی هوا بوده، کشورهای دیگری هم بوده‌اند که در آغاز ورود به دنیای مدرن پایتخت‌های‌شان را بازنشسته کرده‌اند و به دنبال ساختن یک شهر درخور پایتختی رفته‌اند.

نمونه‌اش همین برزیل است که شهر «ریو دو ژانیرو» را بازنشسته کرد تا پایتخت جدیدی بسازد که به مرکز و غرب این کشور نزدیک‌تر باشد، تغییر پایتخت این کشور البته یکی از مفاد قانون اساسی برزیل بود؛ رییس‌جمهور وقت برزیل دستورش را داد و سه طراح نقشه جدید شهری که قرار بود پایتخت شود را به شکل یک هواپیما طراحی کردند و در 41 ماه اجرایش کنند.

با این‌که گفته می‌شود شهر ساخته شده به عنوان پایتخت جدید طوری طراحی شده است که هیچ وقت دچار ترافیک نشود و ساختمان‌های اصلی‌اش همه نمونه‌های بسیار خاصی از معماری اواخر قرن بیستم هستند، اما برزیلیا حتما چیزهایی از جمله روح و سابقه یک شهر را که به آن هویت می‌دهد کم دارد، گفته می‌شود که ساکنان طرح آزمایشی این شهر در ازای واگذاری املاک کوچکی در نواحی دیگر به پایتخت جدید منتقل شده‌اند، با این وجود این شهر تازه‌ساز هم مثل همه پایتخت‌های دیگر دچار بحران حاشیه‌های فقیرنشین است.

برزیلیا البته می‌توانست نمونه یک شهر ویژه باشد اما،‌ وقتی دچار مشکل کم بودن پیاده رو ها و نبود گذرگاه عابر پیاده شد،‌ نشان داد که احتمالا شهرسازی مصنوعی چندان ایده جذابی هم نیست، به هر حال ساختمان‌ها و خیابان‌ها همان‌طور که در حال ساخت هستند کهنه می‌شوند.

ورود به دنیای مدرن پایتخت‌های قدیمی دولت‌های فئودال را تبدیل کرد به شهرهای پر جمعیت کثیف، شهردارها و حکومت‌ها شروع کردند به ایجاد شبکه‌های خیابان کشی و آب رسانی جدید، ساختن انواع و اقسام حومه‌ها در اطراف پایتخت و منطقه‌بندی‌های جدید، همان کاری که به آن «تصویب طرح‌های تفصیلی» می‌گویند و نمونه‌اش همان «طرح جامع شهر تهران»،‌ یا طرح جدیدتری به نام «طرح تفصیلی تهران» است که تراکم مناطق را مشخص می‌کند و قوانینی برای شهرسازی ایجاد می‌کند.

شهر های پایتخت در دنیای مدرن البته فقط و فقط با همین طرح های تفضیلی پایتختی را حفظ نکرده اند،‌ وقتی بزرگ کردن و بزرگ کردن و باز هم بزرگ کردن پایتخت ها نتوانست تمام مشکل را حل کنند،‌ خیلی ها به فکر کنترل مهاجرت افتادند و فراهم کردند همه ی امکانات در همه ی شهر های کشور. مشخص کردن محدوده شهر ها هم کمک کرد به این که شهرداری ها بداند دقیقا کجا را باید بازسازی کنند و کجا را باید به همان شکل کلاسیک نگه دارند که از درگیر شدن در انتقال پایتخت کشور در امان بمانند.

با همه این حرف‌ها، تهران این روزها گوش خوابانده است و به اخبار جابه‌جایی پایتخت گوش می‌دهد، طرح انتقال پایتخت با امضای 152نماینده به هیات رییسه مجلس رفته است تا «انتقال‌ پایتخت» به عهده شورایی به نام «شورای عالی انتقال پایتخت» گذاشته شود.

این شورا قرار است از 11 عضو تشکیل شود و در یک سال آینده مکان‌یابی علمی پایتخت جدید را انجام دهد و بعد از آن در مورد چیزهای دیگر تصمیم بگیرد.

ابوترابی طراح طرح فعلی انتقال پایتخت می‌گوید «تهران همزمان پایتخت سیاسی، اداری، نظامی، فرهنگی و اقتصادی کشور است، این در حالی است که در دنیا مرسوم است که چند نقطه از کشور پایتخت تلقی می‌شوند.»

این‌که شورای عالی برای انتقال پایتخت تشکیل شود البته معنی‌اش این نیست که اگر کار و زندگی شما وابسته به حضور در پایتخت سیاسی کشور است، باید از همین حالا بند و بساط و زندگی تان را جمع کنید و منتظر باشید که ببینید ساختمان‌های سه قوه،‌ هزاران ساختمان متعلق به وزارت خانه های مختلف‌،‌ ساختمان‌های نزدیک به صد سفارتخانه ی خارجی در تهران به علاوه ی ساختمان‌های رایزن های فرهنگی و غیر فرهنگی شان، هزاران ساختمان فرماندهی نیروهای مسلح و معاونت هایشان، بی شمار ساختمان های صدا و سیما در جاهای مختلف تهران و خیلی چیزهایی دیگری که با یک نگاه سرسری در اطراف این شهر می توانید آن‌ها را ببینید، به کجا منتقل می شوند، تا شما هم بروید بساطتان را همان جا پهن کنید، البته به شرطی که آن شهری که قرار است انتخاب یا ساخته شود تا وقتی شما به خودتان بجنبید ساختمان خالی برای محل کارتان، یک خانه خالی برای اثاث زندگی و رخت خوابتان و احتمالا یک فضای دو سه متری برای پارک کردن خودرویتان داشته باشد.

نه، فکرش را که می‌کنم می بینم بهتر است از همین الان دست بجنبانید و بروید توی هر شهری که احتمال می‌دهید می‌تواند پایتخت بعدی باشد یک تکه زمینی چیزی برای خودتان دست و پا کنید‌، احتمالا در آن شهر فرضی خیلی چیزها روی هوا خواهد ماند!


گزارش خطا
ارسال نظرات
نام
ایمیل
نظر