۱۷ اسفند ۱۳۹۱ - ۰۸:۴۷
کد خبر: ۲۱۳۱
ایالات متحده آمریکا در “استراتژی خود” برای مقابله با تهدید از جانب اسلام‌گرایان با چالش مواجه شده است و باید واحدی را تاسیس کند که به طور اخص بر “جنگ عقاید” در سطح جهان تمرکز نماید.
"مؤسسه هودسون” (Hudson Institute) میزبانی یک میزگرد در مورد واکنش‌ دولت آمریکا به اسلامگرایی خشونت‌‌آمیز را بر عهده داشت.این میزگرد بر اساس گزارش جدید "مؤسسه هودسون” برگزار گردید؛ گزارشی که دولت آمریکا را دعوت می‌کرد تا در "نبرد ایده‌های استراتژیک” علیه ایدئولوژی افراط‌گرایان وارد شود.

این میزگرد شامل افراد زیر بود: مؤلفین گزارش یعنی داگلاس فیث (Douglas Feith) و آبرام شولسکی (Abram Shulsky)، از مؤسسه هودسون و ویلیام گالستون (William Galston) از مؤسسه بروکینگز (Brookings Institution)، و دو مفسر سیاسی یعنی سفیر جیمز گلاسمن (James Glassman) از "مؤسسه جرج دبیلیو بوش” (George W. Bush Institute) و ویل مارشال (Will Marshall) از "مؤسسه سیاستگذاری ترقی‌خواهانه” (Progressive Policy Institute). فیث و شولسکی در دولت جرج بوش در شاخه برنامه‌ریزی خط‌مشی وزارت دفاع فعالیت نموده‌اند، گلاسمن معاون دیپلماسی عمومی و روابط عمومی وزیر امور خارجه در دولت بوش و گالستون نیز دستیار معاون سابق بیل کلینتون در حوزه خط‌مشی داخلی بودند.

این کارشناسان سیاست خارجی آمریکا اعلام کردند: ایالات متحده آمریکا در "استراتژی خود” برای مقابله با تهدید تروریسم از جانب اسلام‌گرایان افراطی با چالش مواجه شده است و باید واحدی را تاسیس کند که به طور اخص بر "جنگ عقاید” در سطح جهان تمرکز نماید.

بنابر گزارش کارشناسان واحد تحقیق و پشتیبانی که در محل موسسه هودسون گرد هم آمدند، دفتر جدید که مدل قرن بیست‌ویکم آژانس اطلاعات سابق آمریکاست که بر فعالیت‌های ضدکمونیستی تمرکز داشت، از طریق نهادهای قانونی و فرمان اجرایی رئیس‌جمهور تاسیس می‌گردد و شورای امنیت ملی و یک سازمان خصوصی غیرانتفاعی مدیریت آن را برعهده می‌گیرد.

داگلاس فیث گزارش را با اشاره به آنچه که به نظر وی خلأهای عمده در واکنش دولت آمریکا به حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر بود آغاز نمود.”فیث”(Douglas Feith) از پژوهش‌گران موسسه هودسون و معاون سیاسی وزیر دفاع آمریکا در دوران ریاست‌جمهوری جورج دبلیو بوش با معرفی این گزارش تحت عنوان "سازماندهی دیدگاه‌های استراتژیک برای مقابله با چالش‌های ایدئولوژیکی فراروی امنیت ملی آمریکا” واکنش ایالات متحده آمریکا به حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر را به دلیل "جدی نگرفتن مسئله ایدئولوژی” اشتباه خواند زیرا کاخ سفید صرفاً بر محافظت از سرزمین و تعقیب تروریست‌ها در خارج از مرزها تمرکز نمود.

 فیث گفت: "وزارت امور خارجه جایگاه عقل و منطق است اما نباید به این حادثه تلخ فقط از طریق دیپلماسی عمومی پاسخ داد و با توزیع بروشورهای جذاب و مملو از تصاویر کودکان خندان مسلمان{در آمریکا}در جهان اسلام، پیام خود را انتقال داد. این گامی مثبت است اما تنها بخش کوچکی از الزامات موردنیاز خواهد بود زیرا مسئله مهم اینست که مسلمانان به یکدیگر چه می‌گویند.” وی همچنین افزود: هدف باید در جهت بازداشتن افراد از تبدیل شدن به دشمنان ایالات متحده آمریکا باشد نه اینکه صرفاً به یک سری اقدامات دشوار و طاقت‌فرسا برای دستگیری و کشتن تروریست‌ها متوسل شویم و با گذشت زمان نیز بر سرعت آنها بیافزایم. فیث در ادامه اظهار داشت:”ما به یک رویکرد عملیاتی نیاز داریم که تنوع را در جهان و در حوزه‌های گوناگون نظیر الهیات، فلسفه و تفریحات عمومی منعکس نماید.”

وی یادآور شد: وزارت امور خارجه در شش ماه پایانی دوران ریاست‌جمهوری بوش چنین رویکردی را تا اندازه‌ای به محک آزمون گذاشت اما در دوران ریاست‌جمهوری باراک اوباما این مسئله نادیده گرفته شد.

فیث اعلام نمود که ضروری است علاوه بر دفاع از آمریکا و نیز نابودی و اخلال در شبکه‌های تروریستی در خارج، با ایدئولوژی خشونت‌طلبانه نیز مقابله کرد، حوزه‌ای که آمریکا در آن شکست خورده است. آمریکا باید به جای مترکز ساختن دیپلماسی عمومی بر انتشار تصاویر مثبت از آمریکا در دیگر کشورها، در گفتمان‌های داخلی که در خارج جریان دارند وارد شود. هدف "جنگ علیه ایده‌ها” یا "نبرد ایده‌های استراتژیک” که توسط فیث پیشنهاد شدند، عبارت است از: "جلوگیری از دشمن شدن مردم با دموکراسی” از طریق تقویت عقاید و آراء معتدل و تقلیل دسترسی افراط‌گرایان خشونت‌طلب به اماکن مورد نظر، از نهادهای مذهبی گرفته تا انتشارات حوزه فرهنگ عامه‌پسند. آژانس اطلاعات آمریکا مسؤولیت این حوزه را بر عهده داشت اما این آژانس پس از جنگ سرد منحل گشته و هیچگاه جایگزینی برای آن معرفی نشد. آمریکا بدون برخورداری از یک استراتژی خلاقانه به خط‌مشی کنونی "بگیر و بکش” استوار خواهد ماند، خط‌مشی‌ای که به قول فیث به مانند دویدن بر روی تردمیلی است که سرعتش پیوسته در حال افزایش می‌باشد.

 آبرام شولسکی نیز تأکید نمود که بحث کنونی در مورد اسلامگرایی خشونت‌طلب نه بحثی در مورد اسلامگرایی است و نه دین اسلام. به گفته شولسکی، اگرچه دولت آمریکا به درستی نگرشی احتیاط‌آمیز به درگیر گشتن در گفتمان‌های دینی در داخل و خارج دارد، اما اسلامگرایی یک سیستم سیاسی بوده و بنابراین نقد آن عملی منصفانه است. وی همچنین بدین نکته اشاره نمود که بسیاری از انواع اسلامگرایی مدرن در حقیقت از اندیشه و عمل اسلام سنتی منفک شده‌اند، برای مثال در مورد اینکه چه کسی حائز شرایط صدور فتوا است. به گفته شولسکی، این امر که یک فرد عادی به مانند اسامه بن لادن ادعای برخورداری از صلاحیت در حوزه فقه اسلامی را بنماید، رویدادی بی‌سابقه در تاریخ اسلامی محسوب می‌شود. شولسکی با بیان این تمایز، تأکید نمود که اسلامگرایی خشونت‌آمیز با "یک دشمنی در برابر غرب” آغاز می‌شود و سؤالی که در ماه‌های آتی مطرح می‌شود این است که آیا دولت‌های جدید برآمده از بهار عربی این ایدئولوژی ضد غربی را پذیرا خواهند شد یا نه.

"ویلیام گالستون”(William Galston) دیگر نویسنده این گزارش و از مقامات کاخ سفید در دوران ریاست‌جمهوری بیل کلینتون که در حوزه مطالعات سیاست و حکومت در اندیشکده بروکینگز صاحب کرسی است، بر اهمیت "عدم تمرکز بر اسلام یا اسلام‌گرایی در حوزه‌هایی تاکید دارد که دموکراسی را قابل قبول ندانسته و خشونت علیه شهروندان غیرنظامی را ترویج می‌دهند.”

وی گفت: این مسئله شامل حال کشورهایی نخواهد شد که تغییرات گسترده‌ای را در دوران بهار عربی تجربه کردند مثل تونس یا مصر.

 گلستون افزود: زمانیکه جنگ سرد در دهه ۱۹۹۰ پایان یافت، این تصور شایع گشت که "ما برنده جنگ بودیم” و نظام سرمایه‌داری بازار آزاد پیروز شده است، بنابراین "کارخانه‌ها را تعطیل کرده و به منزل رفتیم.” وی در ادامه گفت: "ادغام واحدهای مختلف آژانس اطلاعات آمریکا در وزارت امور خارجه و شورای مدیران پخش برنامه‌های برون مرزی(BBG)” بدین معنا بود که ظرفیت مهمی در دولت از دست رفته است.

از این جهت، ایده تاسیس دفتر ضدتروریسم در وزارت امور خارجه یا وزارت دفاع به ذهن نویسندگان مقاله خطور کرد اما از مدیریت آن توسط کمیته مشترک شورای امنیت ملی و مرکز تحقیقات ضدتروریسم پیشنهادی مطرح نشده است. این مرکز با استفاده از بودجه دولتی و بخش خصوصی و نیز دریافت کمک‌های بلاعوض مقالات تحقیقی انتشار داده و "به دولت مشاوره می‌دهد اما از آنها هیچگاه دستور نمی‌گیرد.” گالستون اظهار داشت: این دفتر- با مدیریت معاون امنیت ملی رئیس‌جمهور- با دفتر مدیریت و بودجه برای "بودجه حوزه ایدئولوژی” همکاری می‌نماید و سالی دو بار یک گزارش استراتژیک منتشر می‌کند.

ویلیام گالستون با اعلام اینکه "۱۱ سپتامبر ثابت می‌کند تاریخ ایدئولوژی به پایان نرسیده” به عقیده نادرست دولت آمریکا اشاره نمود مبنی بر اینکه جنگ سرد نشان دهنده پایان مخالفت ایدئولوژیکی با دموکراسی غربی بود. آژانس اطلاعاتی آمریکا در بخش اعظمی از قرن بیستم مسؤول ردگیری و مبارزه با تهدیدات ایدئولوژیک خارجی به مانند کمونیسم بود، اما آژانس بلافاصله پس از فروپاشی شوروی منحل گردیده و بسیاری از توانایی‌های آن محو شدند. گزارش جدید هودسون بیان می‌دارد که آمریکا باید این مهارت‌ها را احیاء نموده و از آنها برای مبارزه با اسلامگرایی خشونت‌آمیز استفاده نماید، اما به گفته گالستون مؤلفین گزارش تنها پیشنهاد بازگشایی آژانس اطلاعاتی آمریکا را نمی‌دهند. گالستون و همکاران وی پیشنهاد ایجاد یک سازمان ایدئولوژی ضدتروریسم را در داخل شورای امنیت ملی ارائه می‌کنند که توسط یک اندیشکده غیردولتی جدید و مسؤول گردهمایی محققین، انتشار مطالب، اعطای کمک‌های مالی و انجام تحقیقات مربوطه پشتیبانی می‌گردد. بر اساس این برنامه، معاونت جدید ایدئولوژی ضدتروریسم توسط یک دستور اجرایی قوی ایجاد گشته و مسؤولیت مدیریت برنامه‌ای منسجم را بر عهده خواهد داشت.

جیمز گلاسمن سخنان خود را با انتقاد از دولت کنونی آغاز نمود زیرا برای آنها "عبارت جنگ علیه ایده‌ها کفرگویی به شمار می‌رود.” به گفته گلاسمن، "پیروزی در جنگ علیه تروریسم به معنای پیروزی در نبرد ایده‌ها است. دولت می‌گوید دشمن ما القاعده است اما مسأله اصلی ایدئولوژی است و پهپادها نمی‌توانند ایدئولوژی را از بین برند.” تهدید از گروه‌هایی فراملی ناشی می‌شود که از اسلام سوءاستفاده می‌کنند، و گلاسمن با مؤلفین گزارش موافق است که دولت باید برای مقابله با این واقعیت سازماندهی دوباره شود. گلاسمن بر خلاف نویسندگان گزارش که پیشنهاد داده‌اند سازمانی با مدل ترکیبی شورای امنیت ملی – سازمان غیردولتی تشکیل شود، از تأسیس یک بخش جدید در داخل وزارت امور خارجه حمایت می‌کند زیرا وزارت خارجه بودجه و پتانسیل این کار را دارا می‌باشد. جدای از اینکه این سازمان جدید در کجا واقع شود، گلاسمن از متفکرین امور ضدتروریستی درخواست نمود که ورای خاورمیانه اندیشیده و بالاخص بر اروپا تمرکز نمایند که به گفته وی تبدیل به "منطقه صفر” افراط‌گرایان خشونت‌طلب شده است. گلاسمن در ادامه افزود: "هم‌اکنون زمان ضربه متقابل فرا رسیده است.”

جیمز گلاسمن مدیر اجرایی موسسه جورج دبلیو بوش و رئیس سابق شورای مدیران پخش برنامه‌های برون‌مرزی که از طرف بوش برای پست معاونت دیپلماسی عمومی وزیر امور خارجه انتخاب شده بود، گفت: از نگاه دولت اوباما، عبارت "جنگ عقاید” نفرت‌انگیز است ولی مقامات کاخ سفید در دوران گذار سال ۲۰۰۹ اهمیت این عبارت را به او تفهیم نمودند. گلاسمن همچنین افزود: "وظیفه اصلی وزارت امور خارجه برق انداختن تصویر آمریکاست. اما مسئله این نیست که{چگونه} دیپلماسی عمومی را تقویت نماییم بلکه از چه زاویه‌ای به ایدئولوژی نگاه کنیم که با استفاده از ابزارهای غیرخشونت آمیز می‌تواند امنیت ملی را تهدید ‌کند.”

بنابر اظهارات گلاسمن، غلبه یافتن بر تروریسم نمی‌تواند به معنای جذب بی‌دردسر دانشجویان خارجی برای آمریکا باشد هرچند که این سیاست عالی است و در هزینه‌ها صرفه‌جویی می‌کند. وی اذعان داشت: "اوباما القاعده را دشمن فرض می‌کند اما ما آن را به مثابه یک ایدئولوژی مشترک می‌شناسیم که هواپیمای بدون سرنشین نمی‌تواند آن را نابود سازد.”

گلاسمن رویکرد دفتر جدید را از افراط‌گرایی اسلامی تا مهار کوبا، روسیه، کره شمالی، چین و نقاطی از اروپا که مسلمانان در آنجا سکونت دارند و نگاه بوش به آزادی را "نفرت‌انگیز” می‌دانند، تعمیم می‌بخشد.

 گلاسمن افزود: دفتر جدید در درون شورای مدیران پخش برنامه‌های برون مرزی فعالیت موثری ندارد، آژانسی که به اعتقاد او قربانی برخی انتقادات جاهلانه است. اما "بی‌بی‌جی از لحاظ ساختاری ایده‌آل نیست.” این سازمان به یک افسر ارشد اجرایی نیاز دارد و از تداخل ماموریت رنج می‌برد زیرا خبرنگاران تحت پوشش این سازمان با استفاده از سیستم فایروال در برابر نفوذ وزارت امور خارجه محافظت می‌شوند.

اما گلاسمن ترجیح می‌دهد دفتر جدید خارج از سازمان وزارت امور خارجه اداره گردد تا بدین وسیله برای خود بودجه مستقلی داشته باشد. از این جهت، گلاسمن و همکارانش مرکز ارتباطات استراتژیک ضدتروریسم وزارت امور خارجه را برای این مهم در نظر گرفته‌اند که در سال ۲۰۱۰ تاسیس شده است اما معتقدند دامنه وظایف این سازمان نیز بسیار محدود است.

ویل مارشال با ارائه چندین دلیل توضیح داد که چرا اخیرا هیچ کاری برای مواجهه با ایدئولوژی‌های افراطی انجام نگرفته است: این مناقشه هیچ رهبری نداشته و بنابراین کسی برای نابودی و رهایی از شرش وجود نداشت، ‌آمریکا نمی‌خواهد جنگی با ۵/۱ میلیارد مسلمان آغاز کند، همچنین افسانه‌ای وجود دارد مبنی بر اینکه تنها تعداد بسیار کمی از مسلمانان متعصبین محض هستند (مارشال در رد این ادعا به نیروهای وابسته به القاعده در مالی و صحرای سینا اشاره نمود). مارشال اظهار نگرانی نمود که افراطی‌گرایی اسلامی بتواند با بهره‌گیری از شکایات تاریخی علیه غرب و نیز بیان اهدافی که خوشایند افراد فقیر و بدون قدرت باشد، احساسات اکثریت مسلمانان را تحت تأثیر قرار دهد. مارشال با ادعای گزارش مبنی بر اینکه پدیده افراطی‌گرایی با ضدآمریکا‌گرایی مرتبط نیست مخالفت نموده و بیان داشت که اغلب عنصری اساسی از انتقام علیه آمریکا و غرب وجود دارد. مارشال اعلام داشت که آمریکا باید به منظور مقابله با این تهدید فزاینده، نمایش ضعف را متوقف نموده و از عذرخواهی به علت سیاست‌هایی که در جاهایی به مانند اسرائیل پیاده می‌سازد اجتناب ورزد. یک استراتژی آمریکایی مؤثر برای "جنگ علیه ایده‌ها” شامل موارد زیر باید باشد: پشتیبانی از تجددگرایان حتی اگر به بهای از دست دادن مستبدین متحد تاریخی‌مان باشد، تلاش در جهت تغییر واقعیت‌های مناطقی که از نظر اقتصادی عقب افتاده‌اند، معرفی حملات تروریستی اسلامی علیه مسلمانان به منظور تفوق بر افکار عمومی، و بازنویسی قوانین جنگ برای روشن ساختن اینکه تروریسم و کشتار افراد بیگناه تحت هر شرایطی غیرقانونی است.

شرکت کنندگان در میزگرد در پاسخ به سؤالات حضار اعلام داشتند که دشمن ما کلیت اسلام نیست و اینکه آمریکا باید بر "حساسیت” نسبت به درگیر گشتن در اسلامگرایی در خارج، فائق آید. در یکی از سؤالات که از طریق تیوتر ارسال شده بود از شرکت کنندگان درخواست گردیده بود تا "مرکز ارتباطات ضدتروریستی استراتژیک” وزارت امور خارجه را ارزشیابی نمایند. شرکت کنندگان در کل نظراتی انتقادی در مورد مرکز نداشتند اما برخی از آنها اعلام داشتند که حوزه عمل این مرکز بسیار محدودتر از مبارزه ضدتروریستی کلی و بلندپروازانه‌‌ای است که گزارش هودسون پیشنهاد می‌کند.

 

مشرق


گزارش خطا
ارسال نظرات
نام
ایمیل
نظر