۰۹ اسفند ۱۳۹۴ - ۲۲:۱۲
کد خبر: ۲۰۶۵۸
اکنون دیگر در این گزاره تردیدی نیست که «غایت مطلوب غرب در برجام ؛تغییر ماهیت ، هویت و ساختار نظام ایران بوده است». با این پیش فرض ، دوران پسابرجام دوران آغازین تحولات ساختاری نظام تلقی می شود که نقطه صفر آن را بایستی تلاش برای " رفراندومیزه کردن انتخابات مجلسین " دانست.
اکنون دیگر در این گزاره تردیدی نیست که «غایت مطلوب غرب در برجام ؛تغییر ماهیت ، هویت و ساختار نظام ایران بوده است».
با این پیش فرض ، دوران پسابرجام دوران آغازین تحولات ساختاری نظام تلقی می شود که نقطه صفر آن را بایستی تلاش برای «رفراندومیزه کردن انتخابات مجلسین» دانست.

اکنون که نتایج انتخابات نشان از شکست این پروژه و توقف آن در نقطه صفر دارد بازخوانی نقشه راهی که از پروسه تغییر ساختار نظام در ادبیات تحول خواهان داخلی و بیرونی وجود دارد خالی از لطف نیست . پروسه ای  که از خرداد 92 "پیشبرندگی آرام " نام گرفته است.

 روایتگران و تحلیل گران غرب گرا  ، تلاش برای " تحقق انزوای راهبردی رهبری " را پس از شکست سال 88 مهم ترین گزاره ای میدانند که مقدمه "تغییر ساختار حاکمیت"  است ، محیط عمل رهبری در چنین فرمولی محدود به سخنرانی های او خواهد بود که نه " ضمانت اجرا " و نه " دوام موثر" خواهند داشت .

 با این وصف به دلایلی که ذکر می شود اکنون برداشت دومی از مساله پیش روی آن هاست . برونداد این برداشت دوم آن است  که قدرت نرم نظام و شخص رهبری توان آن را داشته است  تا مسیر تغییر را به سمت مرکزیت نظام تغییر دهد . این پروژه " تغییر در تغییر " یا " آنتی تز تغییر ماهیت نظام" است که با سرپنجه تدبیر و نبوغ رهبری رقم خورده است .

 این دسته از روایتگران تغییر ، آغاز پروسه تغیییر را دوران ریاست جمهوری خاتمی می دانند و معتقدند رهبری در چند گام ، پتانسیل تغییر خواهی را به سبد نظام برگردانده است .
مرحله اول در خنثی کردن طرح یلتسینیزه کردن نظام که با الگو برداری از طرح فروپاشی شوروی بازسازی شده بود ،

 مرحله دوم در انتقال آرام قدرت دولت اصلاحات به دولت بعد و جایگزینی هوشمندانه این پتانسیل در ریل انقلاب اسلامی ،

مرحله سوم در مدیریت بحران 88 و ایجاد یک پروسه مرحله گذاری شده که همزمان با افزایش بلوغ اجتماعی ، عملیات اعتبار زدایی از جریان برانداز صورت گرفته و پس از آن با مهندسی معکوس نظام ، سرمایه آشوب به سرمایه سوخته و منزوی تبدیل شد .

مرحله چهارم ، اشراف و مدیریت طرح هوشمند و تغییر فرم یافته غرب بود که اینبار با هدف گذاری بر تغییر محاسبه افکار عمومی و با هدف ایجاد اجماع حداکثری برای انتخاب گزینه " آشتی با آمریکا " در مقابل  " استقلال و عزت ملی توام با استکبارستیزی " به میدان آمده بود . در این فرمول ،قدرت بالای بازی خوانی رهبری  ، مین گذاری انجام شده در افکار عمومی را مرحله به مرحله خنثی کرد. کشف و خنثی سازی فرآیند دو قطبی سازی های دروغین ، عقیم گذاشتن سرمایه گذاری حریف بر شکاف مصنوعی حاکمیت – ملت ، اشراف و ممانعت از گروگانگیری اقتصادی افکار عمومی و ایجاد اشتباه محاسباتی، بازگردان هوشمند ظرفیت تخریبی سازمان یافته در انتخابات به سبد نظام ، بی اعتبار سازی و ایجاد رسوایی بزرگ برای عاملین و آمرین اتفاقات سال 88 ، دریدن پرده توهم دارا بودن پایگاه اجتماعی قابل سرمایه گذاری برای تغییر خواهان داخلی و به رخ کشیدن هژمونی بی رقیب و قدرت بی نظیر رهبری در بسیج افکار عمومی بخشی از این فهرست است .

با اینهمه شاید بزرگترین اتفاقی که افتاده است برهم ریختن پازل حریف برای مدل سازی از برجام در محیط سیاست داخلی و تعمیم آن به نقاط استراتژیک نظام است. این فرآیند اما هرگز متوقف نشده است و از آن جا که رفتار استراتژیست های غربی اقتضائی است بنابر اقتضائات جدید مجددا خود را تنظیم خواهد کرد . باید منتظر بود.
گزارش خطا
ارسال نظرات
نام
ایمیل
نظر