در همه جای دنیا میزان موالید مانند اروپا در حال سقوط است. در حال حاضر نیز مخالفتی در مورد فرضیه جمعیت در حال رشد در جهان وجود ندارد . اما این الگو برای مدتزمان بسیاری صادق نیست. در این بین بر اساس مشاهدات، کشورهای پیشرفته صنعتی در خط مقدم این کاهش هستند. دیگر کشورهای جهان هم این کاهش را به وضوح تجربه خواهند کرد.
در سوی دیگر ، در بینش اقتصادی، کاهش جمعیت یعنی کاهش عرضه، تقاضا و تولید، یعنی نبود نیروی کار جوان برای پشتیبانی از بازنشستگان و این مشکلی که است که اروپا و ژاپن آن را تجربه کردهاند. برخی از مهمترین کشورهای پیشرفته دنیا مانند آلمان و روسیه نیز در حال از دست دادن درصد بسیاری از جمعیتشان هستند. اکنون جمعیت کل اروپا 731 میلیون نفر است ولی سازمان ملل پیشبینی کرده که در سال 2050 جمعیت این قاره به 557 تا 653 میلیون نفر کاهش یابد.
هر چند از قرن 18 به دلیل پیشرفتهای پزشکی بسیاری از بیماریها مهار و انقلاب صنعتی موجب شد تا منابع غذایی افزایش یابد اما الگوی فرزندآوری در دهههای گذشته متحول شده است. زنان اروپا در سال 1800 میلادی با زنان بنگلادشی امروز در تعداد فرزندان مشابه بودند و جالب اینکه تا آن زمان با وجود زایمان هشت کودک توسط زنان، جمعیت رشد نکرده بود و اکثر کودکان قبل از بلوغ جنسی به دلایل مختلف از دنیا میرفتند. اما دارو، غذا و بهداشت به طور قابل توجهی میزان مرگ و میر را کاهش داد.
تا همین 200 سال پیش در کشوری مانند فرانسه اگر مردی هشت یا 9 فرزند داشت، این یعنی ثروتمندی؛ زیرا یک کودک 6 ساله با دو دست میتوانست بر روی زمین کشاورزی تولید ثروت کند و این برای پدر و مادر درآمدزا بود. حتی پس از انقلاب صنعتی که دیگر کشاورزی داشت محوریت اقتصاد جهانی را از دست میداد، پدران و مادران با تعداد زیاد کودکان از روستاها به شهرها مهاجرت کردند و باز میتوانستند در کارخانهها با استفاده از کودکان خود ثروت تولید کنند. اما روز بهروز کارخانهها پیچیدهتر شدند و دیگر کارهای کمتری برای بچههای 6 ساله وجود داشت. در اینجا بود که مسئله آموزش اهمیت پیدا کرد و ارزش اقتصادی کودکان برای خانوادههایشان پایین آمد. خانوادهها تصمیم به تامین هزینه تحصیل کودکان گرفتند که البته هزینههای لباس، تغذیه و غیره همراه آن بود.
و اما امروزه شاهد هستیم که بچهها تا اواسط دهه سوم زندگی یعنی بر فرض 25 سالگی مشغول تحصیل در مدارس و دانشگاهها هستند. فرزند شاید تا 30 سالگی بخواهد در مقطع دکتری تحصیل کند، بنابراین کودکان امروزی بجای درآمدزایی تبدیل به هزینه برای والدین شدهاند و همین مسأله باعث شده است که خانوادهها بجای داشتن هشت کودک کارگر، یک یا دو کودک، ولی کارشناس، مدیر، پزشک و شاید هم فوتبالیست داشته باشند.
به عبارت دیگر الگوی فرزندآوری از کمیتی تبدیل به کیفیتی شده است. از سوی دیگر این جهش کیفی و تغییر نگرش موجب مباهات خانوادهها به جایگاه اجتماعی و علمی بچههایشان خواهد بود و نقش لذتبردن از زندگی را برای مادران و پدران ایفا خواهد کرد.
از سوی دیگر کشورهای جهان در حال از دست دادن نیروی کار خود هستند و زنان امروزی هم وارد بازار کار آنهم از انواع ساده تا تخصصی شدهاند و تمایل آنها برای فرزندآوری یا حتی ازدواج کاهش پیدا کرده است؛ بنابراین دانش و تکنولوژی موجب شده که الگوی زندگی و زاد ولد خانوادهها تغییر کند.
کاهش جمعیت حتی در آینده در کشوری مانند هندوستان نیز تجربه خواهد شد. هند با شهری به نام «بنگلور» که دره سیلیکون هندی نامیده میشود دارای مراکز تولید صنایع دیجیتال است که از غولهای تولیدی صنایع IT جهان محسوب میشود . دیگر کسی در این شرکتهای IT با داس و بیل و کلنگ کار نمیکند و بچه 6 یا هفت ساله هم جایگاهی در این شرکتها ندارد. این الگوی کارکردن حتی طبقات فرودست را در هند به فکر تربیت کودکان متخصص فرو برده است.
این در حالیست که اقتصاد کشوری مانند ایالات متحده به طور قابل توجهی خودکفاست؛ چراکه این کشور مساحت فراوانی دارد و 50 ایالت که هرکدام تخصصی دارند میتوانند در هر زمینه اقتصادی با یکدیگر رابطه، مشارکت و داد و ستد داشته باشد. اما بسیاری از کشورها اقتصادشان بر مبنای صادرات است، از چین که کالا تولید میکند تا خاورمیانه که نفت صادر میکند. ولی وقتی جمعیت جهان کاهش یابد تقاضا برای کالاهای چین و نفت خاورمیانه نیز کاهش خواهد یافت.
جورج فریدمن، رئیس موسسه استارتفور بیان کرده است که ایالات متحده در دهههای آتی دروازههای کشور را باز خواهد کرد و مهاجران نخبه را دوباره خواهد پذیرفت و اقتصاد آمریکا در دهه 30 و 40 قرن حاضر به چنان رشد و توسعهای خواهد رسید که با دهه 50 و 60 قرن بیستم قابل مقایسه خواهد بود؛ در واقع آمریکا کاهش جمعیت خود را با پذیرش نخبگان اینگونه در آینده جبران خواهد کرد.
این موضوع برای کشور ما نیز زنگ خطری را به صدا در آورده است؛ چراکه ایران هم با خطر کاهش جمعیت و نیروی کار مواجه خواهد شد. تصور کنید بسیاری از صندلیهای دانشگاهها و مدارس ما خالی شود، سینماها خلوت باشد و مراکز تفریحی که با زحمت زیاد ساخته شدهاند با کمبود بازدیدکننده مواجه شوند. آن وقت چه بلایی بر سر اقتصاد کشور ما خواهد آمد؟
از سوی دیگر درست است که سیاست ازدیاد جمعیت در کشور ما سیاستی صحیح است ولی جدا از کمبود منابعی مانند آب و فقدان مدیریت درست آن ، خانوادههای ایرانی الگوی تک فرزندی یا دو فرزندی را پذیرفتهاند و این الگو به این راحتی قابل تغییر نیست.