۰۵ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۸:۴۵
کد خبر: ۱۹۸۸۱
به نام ادبیات به کام فحشا
بعضی کتاب‌هایی که اخیر منتشر شده‌اند دچار اشکالات محتوایی فراوان هستند، از توصیف دقیق ارتباطات جنسی گرفته تا ترویج مسیحیت و رکیک گویی و فحاشی! و همه اینها با عنوان ادبیات به مردم کشورمان قالب شده‌اند.
‌اخیرا کتاب‌هایی وارد بازار نشر شده‌اند که اگر آنها را با چشمان خود نبینید و خود، نخوانید باور نخواهید کرد که این کتاب‌ها در ایران اسلامی منتشر شده و از زیر دست کارشناسان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی گذشته و مجوز گرفته است! این کتاب‌ها که دچار اشکالات محتوایی فراوان هستند، از توصیف دقیق ارتباطات جنسی گرفته تا ترویج مسیحیت و رکیک گویی و فحاشی به عنوان ادبیات! به مردم کشورمان قالب شده‌اند و آش شله قلمکاری از اباحه گری و ترویج فحشا آن هم به صورت صریح و دقیق ساخته‌اند.

 نمی‌دانیم اسم این گونه مجوز دادن در دولت تدبیر و امید را اهمال کاری بگذاریم یا چیز دیگر! اما در چند گزارش قصد داریم به این موضوع بپردازیم و در این گزارش به اشاعه علنی فحشا در کتاب‌های و توصیف بی‌پرده روابط جنسی در چند کتاب جدید خواهیم پرداخت. از هر کتاب هم چند شاهد مثال آورده‌ایم تا خوانندگان در این باره خود قضاوت کنند.

**همه زن‌ها قربانی هوس بازی مردها هستند!

در کتاب «ساقه بامبو» نوشته سعود النسعوسی که اخیر ترجمه‌اش وارد بازار کتاب شده‌است، همه‌ی زن‌ها محکوم به قربانی شدن در آغوش زن خواهی و هوس بازی مردها هستند. آیدا اولین قربانی داستان است، که در نوجوانی به زور پدرش به فاحشه خانه می‌رود تا مخارج خانواده را تامین کند. این امر که سرنوشت بسیاری از دخترهای فیلیپینی است، آیدا را از همه‌ی مردها ناامید می‌کند. او پس یک بارداری اتفاقی از یک مرد اروپایی شغلش را از دست می‌دهد؛ و برای تحمل درد و فشارهای روحی فاحشه بودن و داشتن یک طفل نامشروع که به رغم بارها اقدام برای سقط، سقط نشده است به الکل و ماری جوانا پناه می‌برد. خواهر دیگر ژوزفین که تمام تلاشش را می‌کند تا از فاحشه شدن نجات پیدا کند، سر انجام با ازدواج شرعی و قانونی با یک مسلمان در کویت باز هم به سرنوشت شوم تنها شدن با یک بچه‌ی بی پدر گرفتار می‌شود!

در این کتاب ما بارها با بیان بی پرده و بی حیای نویسنده و ارتیک نویسی اش روبرو هستیم: «با دستش شانه‌ام را گرفت. آهسته صورتش را به صورتم نزدیک کرد. لرزه ی لذت بخشی به جانم افتاد و چشم‌هایم را بستم. من هم صورتم را نزدیک آوردم و پیش از آنکه ...(ص 131)»

«در حالی که مادرم پهلویش می‌نشیند و زانوهایش را به سینه‌اش می‌چسباند تا قسمت‌های ظریف بدنش که از زیر لباس‌های خیسش نمایان بود پنهان بماند (ص 53)»

همچنین این کتاب شامل کلمات رکیکی است که ار بیان آنها معذوریم ...

نمونه دیگر، کتاب آرش صادقی بیگی است که به کمک نشر نگاه، مجموعه ای داستان ایرانی به بازار کتاب ارائه داده است به نام «بازار خوبان»؛ و آنچه این بازار ندارد در و پیکر و مقیاس و معیار مخصوصا از نوع اخلاقی‌اش است. معلوم نیست اهدای جوایزی که در جشنواره‌ها (سالهای 87، 88،92، 93) به این داستان‌های کوتاه بوده چه خط و ربطی داشته است!

نویسنده بازار خوبان، با دادن موقعیت‌های مکانی و زمانی دقیق، ضرباهنگ تند و استفاده از ضرب المثل ها و رگه ای از طنز خفیف خواسته است تا مخاطب را با خود همراه کند، اما اینها هیچ کدام از درجه آلودگی متن و تأثیر آزاردهنده آن بر ذهن مخاطب کم نمی‌کند. «جواب داد سیگار فیلتر دار آدم را از مردی می‌اندازد و من ... فهمیدم که در شصت و هفت سالگی هم مردی از خود سلامتی مهم‌تر است.» (ص 29) و «تا همین بار آخر که مشتری برایش فرستادم عین دختر باکره‌ها هنوز رو می‌گرفت و الان می‌فهمم به دنیا که آمده نه فقط نوک سینه ننه، که [...] پدرش را هم گاز گرفته حرام زاده.» (عرض یک حال- ص 51)

 مثال: صفحات متعدد کتاب کلمات یا عباراتی هست که با عفت قلم منافات دارد و گاه آن را نابود می‌کند. رفاقت‌های زن و مرد نامحرم، (به ویژه در باران تابستان، نقشه ختایی مینا، و ...) چشم چرانی ها، توضیح در مورد شرابخواریِ و قماربازی، و بسیاری موارد ضد اخلاقی دیگر، از مشخصه های داستان‌هاست.

**قباحتی بی سابقه به اسم شعر درباره مادر و میهن!

البته این ترویج فحشا به کتاب‌های داستانی محدود نمی‌شود و کتاب‌های شعر هم در این میان دستی بر آتش گرفته‌اند و بر طبل بی عفتی می‌کوبند. کتاب «منتخبی از شعرهای شاد...» مجموعه شعرهای فاطمه اختصاری یکی از این نمونه‌ها است. این کتاب نیز دچار مشکلات فروان محتوایی است از ترویج بی‌بندی و باری و سقط جنین بگیرید تا بی پروایی در توصیف روابط زن و مرد.مثلا:

آمد کنارم و همه جا غم بود

تنها پناه کنج اتاقم بود

چیزی که زیر پوست داغم بود

از روی پیرهن به تنم چسباند

 

گفتم عقب بایست! نمی‌خواهم!

من مثل درّه‌ای ته این راهم

ما هیچ‌وقت، هیچ کجا با هم...

با بوسه‌هاش بست دهانم را (ص 66)

 

به فیلم دیدنِ در صحنه‌ی هماغوشی

به اینکه صبح کنارم لباس می‌پوشی (ص 43)

 

من گریه می‌کردم عذابی را که در من بود

آورد روی تخت گرمای جهنم را

باید ببینی سوختن از عشق یعنی چه!!

وقتی نوازش می‌کنم موهای مَردم را

مردی که از خواب بدِ بد پاشدم پیشش

بوی تنم را می‌دهد لب‌ها و ته ریشش (ص 120)

در شعر دیگری شاعر برای سرزمینش از استعاره‌ی «مادر» استفاده می‌کند، این استعاره قبلاً هم در شعر فارسی استفاده شده بود، امّا هیچ کس تا به حال چنین قباحتی از آن نساخته که اختصاری ساخته:

بفهم! زندگی‌ات حاصل تجاوز بود

دمارِ مادر این سرزمین درآمده است!

 

بغل بگیر تنِ گرم و خیس مادر را

اگرچه بوی کپک مانده لای پستان‌هاش

بغل به گیرش و گم شو که چشم‌های کسی

مدام خیره شده در کشاکشِ ران‌هاش

فرار کن همه‌ی سال‌های عمرت را

فرار... تا تهِ بن‌بستیِ خیابان‌هاش (ص 69)

اما بعد از کتاب اروتیک «1984 » موراکامی که در نوع خود پدیده ای در بی حیایی و پورنوگرافی بود؛ هتل آیریس را می‌توان یکی از منحرف‌ترین مکتوبات چند سال اخیر دانست که به راحتی در کشور ما منتشر شده است!

«هتل آیریس» را نشر نگاه برای اولین بار در بهار 1394 با ترجمه‌ی نه چندان خوب آسیه و پروانه عزیزی راهی بازار کرد تا در میدان رقابت در بی حیایی و قبح زدایی از انحرافات عقب نماند.

این رمان داستان دختر 17 ساله ایست که به صورت اتفاقی با پیرمردی مترجم آشنا می‌شود و این آشنایی به یک رابطه‌ی جنسی از نوع «مازوخیسم» در دختر و «سادیسم» در پیرمرد می‌انجامد، دختر که از بدن چروک پیرمرد، توهین، تحقیر، کتک خوردن و هتک شدن لذت می‌برد در این رابطه روز به روز جلوتر رفته و حاضر می‌شود با دروغ‌های مختلف مادرش را فریب داده و ساعتهای خلوتی را برای خود در کنار پیرمرد فراهم کند. «مری» بارها همراه پیرمرد به جزیره ای دیگر رفته و در آنجا حاضر به برقراری رابطه آنهم از نوع «برده‌ی جنسی» بودن می‌شود. پاره شدن پیراهن، بستن پاها، آویزان کردن از سقف، لگد زدن، از مو دختر را برروی زمین کشیدن، بریدن یکی در میان موها، فحش دادن و خوک و سگ خطاب کردن و حتی تا سقف خفه گی گلو را فشار دادن تنها بخشی از کارهایی ست که پیرمرد با دختر آنجام می‌دهد و هردو از این رابطه‌ی بیمار لذت می‌برند...

و جالب آنکه ناشر در پشت این کتاب می‌نویسد:

«کتاب از عشق نامتعارف دختری جوان و مترجمی مسن که، رابطه ای روانکاوانه و نامعمول دارند تصویری استادانه ارائه داده است و ...کتاب هتل آیریس اثری سراسر روانکاوانه و پر از شگفتی است که اوگاوا استادانه ان را پرداخته است.» کسی هست که از ناشر محترم بپرسد ارائه‌ی چهره‌ی زیبا از برده گی جنسی و لذت بردن از آسیب دیدن و تاحدمرگ پیش رفتن کاری روانکاوانه است!؟ چسباندن این انحراف به یک ماجرای بی تعلیق تکراری کاری استادانه است!؟

متاسفانه محتوای کتاب به قدری زشت و رکیک است که امکان انتشار حتی بخشی از آن هم وجود ندارد...

** خیانت عاطفی، یک عشق طبیعی است!

نمونه دیگر  کتاب «هست یا نیست» دومین اثر سارا سالار همسر بازیگر و کارگردان معروف سینما و البته تلویزیون سروش صحت است که توانست پس از مدت‌ها ماندن در پشت ممیزی وزارت ارشاد در دولت جدید مجوز نشر گرفته و در زمستان 92 راهی بازار شد. و جالب اینکه در میان نامزدهای نهایی جایزه شهید حبیب غنی پور هم بود!

این رمان هم مانند رمان قبلی سارا سالار داستان زنی ست که دچار سردرگمی گشته، از محل تولدش جدا شده و اکنون در شهر و دنیای جدید در آستانه‌ی چهل ساله گی همه چیز هستی برایش سوال برانگیز شده.

ماجرای رمان با صحنه حضور زن در فرودگاه آغاز شده و نویسنده مارا از در حال احتضار بودن مادربزرگ شخصیت آگاه کرده و در سفری هوایی به بیمارستانی در یکی ازشهرهای جنوب می‌برد. در هواپیما زن در کناره مردی خوش تیپ و خوش گفتار می‌نشیند که در همان برخورد ابتدایی با بوی تلخ ادکلن و صراحت کلامش خود را در دل او جا می‌کند. مدت ماندن زن در بیمارستان همراه می‌شود با مرور خاطرات کودکی و دیدن بسیاری از اقوام دور و نزدیک که او حس خوبی از دیدنشان ندارد. در عوض چند وعده هم غذا شدن با دکتر شمس و صحبت‌های مکرر بااو بذر عشقی را در دل زن می‌کارد که بعدها ودر موقعیتی بحرانی سر از خاک در آورده و جوانه می‌زند....

در این داستان شخصیت زن باوجود شروع زندگی عاشقانه با دانشجویی که تمام عیب‌های او را ندیده گرفته و به رشد شخصیت او کمک بسیار می‌کند در نیمه‌ی راه عاشق دکترشمس می‌شود ونویسنده با گذاشتن این دیالوگ در دهان دوستش که می‌گوید خیانت یعنی رابطه نامشروع با مردی غیر از همسر...می‌کوشد این عشق را طبیعی جلوه دهد. در واقع نویسنده با سوالهای شبیه اینکه آیا عشق با ازدواج و همخوابی و... هنوز باقی می‌ماند و با ارائه تعریفی نسبی از عشق، خیانت، وفا و مقوله های اخلاقی دیگر می‌کوشد به نوعی از خیانت عاطفی قبح زدایی کرده و زن را در انتخاب مردی دیگر بجز همسرش برای عشق ورزی محق جلوه دهد.

توصیف فضاها، دیالوگ‌ها و پوشش‌های ناهنجار از دیگر مواردی ست که در کار سالار به وفور یافت می‌شود. در جایی از رمان زن شخصیت در هواپیما برای بار اول با دکتر شمس برخورد می‌کند که دکتر می‌گوید: «مرد لبخند پُررنگی می‌زند. سرش را کمی نزدیک می‌آورد... چه بوی گرمی!.... می‌گوید: می ‌دونید،‌ من از کارهای خرکی خوشم می آد. می‌خواهد بپرسد. مثلاً چه‌جور کارهایی ... نمی‌پرسد... اصلاً‌ مگر او خواسته بود با این مرد حرف بزند. مرد باز هم سرش را نزدیک می‌آورد و با شیطنت می‌گوید: بعضی‌هاشو می‌تونم به‌تون بگم،‌ اما بعضی‌هاشم نمی تونم و چون اون بعضی‌هایی که نمی‌تونم بگم جذاب‌تر از اون بعضی‌هاییه که می تونم بگم، بهتره از خیرش بگذرم...»

اینها تنها چند نمونه از خیل کتاب‌هایی بود که با همین محتوا و مضامین در دولت تدبیر مجوز نشر گرفته و روانه بازار نشر شده است. آثاری که بعدی به نظر می‌رسد جناب آقای جنتی وزیر محترم ارشاد و آقای صالحی معاون فرهنگی ایشان حتی بتوانند با محارم خویش بخوانند. حال این سئوال را ارگان‌های نظارتی نشر باید پاسخ دهند که تدبیر دولت و وزارت ارشادش این بود که جامعه را با این کتاب‌ها خو بدهند یا این که باید منتظر کتاب‌های دیگری بدتر از این ها باشیم؟

گزارش خطا
ارسال نظرات
نام
ایمیل
نظر