احمد دهقان، نویسنده و پژوهشگر، این شرایط را چنین یادداشت کرده است: «هنگام هجوم ناگهانی دشمن در سال ۱۳۵۹، از گوشهوکنار کشور، عده بسیاری راهی جبههها شدند. مسئولین سردرگم بودند و مردم، وحشتزده از بمبارانهای متوالی، در فکر راه چاره برای پنهان شدن یا فرار از شهر بودند. حتی نیروهای ارتش نیز واحدهای محدودی را در مرزها قرار داده بودند و ارتش عراق با در هم شکستن مقاومت آنها، با دوازده لشکر در حال پیشروی بود.»
اما یک جوان لاغر اندام و بدون ریش مسیر متفاوتی را در پیش می گیرد. غلامحسین افشردی که پیش از این در کسوت خبرنگاری انقلابی ظاهر شده و اولین تصاویر از طوفان شن طبس را به ثبت رسانده و همراه دولت به عنوان یک خبرنگار به الجزایر سفر کرده، تصمیم می گیرد که وضعیت جنگ، نیروهای خودی و دشمن را دقیقا ارزیابی کند؛ چرا که اعتقاد داشت بدون داشتن اطلاعات دقیق و صحیح هر تصمیم عملیاتی ناموفق است.
احمد دهقان می نویسد: «او یک اتاق را بهعنوان اطلاعات نظامی انتخاب کرد. نقشههای منطقه را دورتادور دیوار چسباند و آخرین اخبار نبرد را روی نقشه پیاده کرد. ابتدا خودش و چند نفری که به او ملحق شدند، با موتور، ماشین و هر وسیلهای که داشتند، به محورهای ورودی دشمن میرفتند و به جمعآوری اطلاعات میپرداختند. بلافاصله ارتباط با مراکز مختلف در استان خوزستان و تهران برقرار شد تا اطلاعات ردوبدل شود. هنوز یک هفته از شروع جنگ نگذشته بود که این اتاق، مهمترین منبع اطلاعاتی بهشمار میرفت. آنها میتوانستند بفهمند دشمن در کجاست، چه تعداد نیرو دارد، هدفش چیست، برای چه آمده است، تا کجا میخواهد برود و... همان چیزهایی که او در دوره کوتاه روزنامهنگاری آموخته بود! گویی تمام تجربیات گذشته (که در ظاهر، پراکنده و نامربوط به نظر میآمدند) برای چنین روزهایی اندوخته شده بود.»
اگرچه این اولین گام موثر حسن باقری در جنگ تحمیلی بود، ولی موفقیت های او در حضور 28 ماهه اش در جبهه به صورت مکرر ادامه و از او یک فرمانده و استراتژیست تمام عیار ساخت؛ تا بعدها طرح های عملیاتی اش در دانشگاه های نظامی جهان تدریس شود.
حسن باقری در مسئله مدیریت و فرماندهی جنگ به تجهیزات متکی نبود، چرا که اگر می خواست اصالت تجهیزات را در جنگ بپذیرد مسلما در مقابل رژیم بعثی عراق حرفی برای گفتن نداشت.
سردار فتحالله جعفری، رئیس مؤسسه شهید حسن باقری، می گوید: «روز بیستوسوم دی، سه روز بعد از پیام امام، مقام معظم رهبری به گلف دعوت شدند. شورای عالی دفاع هم بودند: آقایان رضایی، رفیقدوست، حاج عبدالله محمودزاده و ابراهیم سنجقی. آن جلسه گلف، برای جنگ بسیار سرنوشتساز بود. حسن باقری در آن جلسه، گزارشی براساس نقشه به مقام معظم رهبری و فرماندهان ارائه میدهند و میگویند درست است که دشمن قوی است، ولی ما هم میتوانیم مقابله کنیم. ما هم راهکار داریم و راهکار ما این است که از تفکر تجهیزاتمحوری، به ایمانمحوری روی بیاوریم؛ چرا که ما مسلمانیم و خداوند در آیه ۱۴۹ سوره بقره به ما وعده پیروزی داده است. در آنجا به ما قول داده است که یک نفر با ایمان مساوی با ده دشمن است ... بعد از آن شروع کرد به طراحی و برنامهریزی برای چند عملیات محدود.»
اگر بخواهیم شرایط امروز را که در جنگ نرم با دشمن قرار داریم، با شرایط جنگ مقایسه کنیم متوجه می شویم در برخی از مدیران و مسئولان دولتی بجای اینکه اصالت ایمان اهمیت داشته باشد، ابزار دشمن اصالت پیدا کرده است.
محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه دولت تدبیر و امید، در دانشگاه تهران آنقدر به تجهیزات اصالت می دهد که ادعا میکند «آمریکا می تواند با یک بمب تمام سیستم دفاعی ما را از کار بیاندازد.»
حسن باقری از جمله فرماندهان جنگ است که بسیاری از فرماندهان دیگر را او تربیت کرده است و پرورش داده و بر اساس استعداد و پشتکاری که داشته اند مسئولیت گرفته اند؛ از جمله این افراد شهید زین الدین است که بعدها به فرماندهی لشگر 17 علی ابن ابی طالب (ع) نیز رسید.
سردار جعفری این ویژگی شهید باقری را اینگونه توصیف می کند: به کادرسازی بهشدت اعتقاد داشت. مثلاً در ابتدای جنگ، در گلف جلسه تشکیل میشد، فرماندهان محورها و سپاهها در اتاق جنگ گرد هم میآمدند و تازهواردهایی که در سطح مسئولیتِ محور قرار گرفته بودند هم حضور داشتند. حسن میرفت کنار آنها مینشست و توجیهشان میکرد. برای خود من هم این اتفاق افتاد. اولینباری که رفتم اتاق جنگ، من را توجیه کرد که در اتاق جنگ چه کار میکنیم.
حال این دیدگاه را کنار دیدگاه وزیر صنعت دولت قرار دهیم که معتقد است «هیچ اشکالی ندارد که برای حضور در بازارهای بینالمللی از مدیران باتجربه خارجی و دانش آنها استفاده کنیم. همانطور که در بخش ورزشی مربی خارجی به کشور میآوریم در اقتصاد نیز نیازمند به آوردن مدیران اقتصادی خارجی هستیم.»
حسن باقری علاوه بر همه این مسائل یک استراتژیست و طراح عملیات های نظامی هم بود، با این که حتی پیش از این در این زمینه هیچ تجربه ای نداشت اما شرایط جنگ او را وادار به این کار کرده بود؛ به طوری که در حال حاضر طرح های عملیاتی او در دانشگاه های نظامی جهان تدریس می شود و عراقی ها در آن زمان فکر می کردند این عملیات ها توسط هندوستان، چین و سایر کشورها برای ایران طراحی می شود.
مسلما طراحی های هسته ای و دستیابی به غنی سازی 20 درصد در اوج تحریم ها که حاصل زحمات دانشمندانی چون شهیدان علی محمدی، شهریاری، احمدی روشن و رضایی نژاد بود نیز در همین راستا بوده است؛ یعنی اتکا به توان داخلی. اما متاسفانه مدیران دولت تدبیر و امید این مساله را درک نکرده اند. اکبر ترکان، مشاور ارشد حسن روحانی در یک اظهار نظر عجیب، تنها مزیت نسبی صنعت کشور را به دیگر کشورها قرمه سبزی و آبگوشت بزباش می داند!
به نظر می رسد که فرهنگ مدیریت از نوع جهادی در دولت یازدهم دیده نمی شود. علاوه بر این راه شهدایی چون حسن باقری که خود صاحب سبکی خاص از مدیریت اسلامی و جهادی است، نادیده گرفته شده و حتی در شرایطی که کشور به نیروی پیش برنده جوان و سرشار از انگیزه با ایده های نو احتیاج دارد، دولت به سراغ مدیران نسل های قبل رفته است. شاید بد نباشد به این جمله شهید حسن باقری فرمانده مبتکر دفاع مقدس را یک بار با خود مرور کنیم؛ شاید دیدگاه و نظر خیلی ها من جمله مسئولین به مسائل کشور تغییر پیدا کند:«بايد به خود جرئت داد. اين نوع جنگيدن به درد نمي خورد و لازم است كه استراتژي در اين جنگ عوض شود .... اين جنگ فرصت طلايي بسياري جهت رشد استعدادها به ما داده است. نيروهاي ما با توجه به بعد انقلابي كه دارند، چشم و گوش بسته تابع قانون هاي از خارج آمده نيستند. مي توانند از قالب هاي پيش ساخته خارج شوند و با فكر سازنده خويش روش هايي ابداع كنند كه دشمن نتواند به سادگي و با اين نيروها به دفاع در مقابل آن برخيزد.»