تمام توطئهها و نقشههای «نفوذ» فرهنگی دشمن تنها یک دلیل دارد و آن اینکه ایران، اصلیترین کانون حمایت و دفاع از انقلاب جهانی و الگوی مقاومت است.
تاریخ نفوذ در انقلاب اسلامی ایران همواره یکی از سرفصلهای مهم در
دشمنشناسی نظام اسلامی است. روند این جریان به ابتدای پیروزی انقلاب
اسلامی باز میگردد؛ برههای که آمریکا، نظام جهانی سلطه و استکبار غرب
مدرن نمیخواستند و نمیتوانستند بپذیرند ایران به عنوان یک کشور از مجموعه
اقماری آنان خارج شده و به کشوری مستقل با تعریف بنیادی خویش مبدّل گشته
است. از این رو، آنان تمام تلاش خود از جمله فعالیتهای فرهنگی را به کار
بستند تا ایران را به شرایط پیش از انقلاب بازگردانند و استیلای شبه مدرن
غربزدگی را احیاء کنند.
اولین روش آنان که
بهترین گزینه در آن دوران به شمار میآمد استفاده از یک جریان لیبرال فعال
در کشور بود که پس از ماجرای تسخیر لانه جاسوسی و یومالله 13 آبان فعال
شد.
نهضت آزادی و در رأس آنها شخص بنیصدر رهبری
این جریان را به عهده گرفتند. پس از پایان کارکرد جریان بنیصدر، روند
حرکت جریان استحاله طلب، تحت پوشش جهانبینی نئولیبرال در دهه 60
فعالیتهای جدی، پیچیده و تاثیرگذار را آغاز کردند.
نفوذ
و جریانسازی در برخی از تاثیرگذارترین حوزهها از جمله فرهنگ و آموزش
عالی با هدف ترویج جهانبینی برآمده از دیدگاه سکولار در آن سالها صورت
گرفت و تلاش فراوانی در این زمینه برای ایجاد طیف روشنفکران معاند انجام
شد.
بر این اساس میتوان گفت که «نفوذ فرهنگی»، اساس و بنیان این جریان از ابتدای انقلاب تاکنون بوده است.
روند
نفوذ که طی سالهای پس از آن با حضور عناصر معلومالحال در نشریات و عرصه
نظریهپردازی آغاز گردیده بود به مراحل حساسی مانند ماجرای 18 تیر رسید اما
با وجود هجمه وسیع و تمام عیار، نتیجه نداد و به شکست منتهی گردید.
فتنه
سال 88، خیز جدّی بعدی آنان بود تا بتوانند نقشههای مثلث شوم صهیونیستی –
عبری – غربی مبنی بر برچیدن ساختار اسلام سیاسی در ایران را پیاده کنند.
یکی از سران فتنه در آن سال و تنها چند روز پیش از آغاز انتخابات 88 در
گفتگو با نشریه «تایم» به صراحت اعلام کرد که برای برهم زدن معادلات ساختار
قدرت به میدان آمده است !
وقتی رهبر انقلاب پس
از طرح ادعای موهوم تقلب و لغو نتیجه انتخابات تصریح کردند: «من زیر بار
این بدعتهای غیرقانونی نمیروم» طراحان این نقشه رسوا دریافتند با لشکرکشی
خیابانی و برگزاری تظاهرات نمایشی نمیتوانند پیروز شوند.
آنها
به این نتیجه روشن رسیدند که نظام اسلامی، از فاکتورهای قدرتمند اجتماعی و
آرمانگرایی – نظیر حماسه 9 دی - برخوردار است که با تمام وجود از آن
حمایت میکند و به همین دلیل قادر نیستند با بهرهیری از این شیوه به
پیروزی برسند، لذا جریان استحاله فرهنگی مسئولین و به تبع آن، استحاله فکری
و فرهنگی مردم را با قدرت و حدّت بیشتری آغاز کردند.
زمینه
این استحاله نیز تشکیکاتی نظیر فشار اقتصادی دشمن به بهانه انقلابیگری
بود. اذناب داخلی و خارجی استکبار، سعی در القای این شبهه را داشته و دارند
که باید برای دستیابی به رفاه و حل نهایی مشکلات، از آرمانگرایی دست
برداشت. ایجاد بسترهای نفوذ، پیادهسازی مدل مشابه نفوذ مانند آنچه که در
ساختار شوروی روی داد، هجوم برندهای آمریکایی و غربی و رواج فرهنگ و سبک
زندگی غربی، از جمله اهداف غرب در دوران پسابرجام هستند.
در
سایه کمکاری و بسترسازی برخی نهادها و دستگاههای مرتبط با حوزه فرهنگ،
متاسفانه اکنون میدانی برای تحرک روشنفکران معاند ایجاد شده که مصداق کامل
استحاله برخی مسئولین است. انبوه مترجمین و نویسندگان، آثار منتشر شده و
منتشر نشده خود را به میدان آوردهاند تا از رهگذر آن، فضا را از یک نوع
سکولاریسم و نئولیبرالیسم اشباع نموده و در مرحله بعد، سبک زندگی سکولار را
در بدنه خانواده و زندگی مردم تعریف نمایند.
بر
این اساس است که در لابهلای بسیاری از محصولات به ظاهر فرهنگی در حوزه
تئوریک، ادبیات، شعر و ادبیات نمایشی، ترویج سبک زندگی نئولیبرال،
آرمانگریزی و سکولاریسم دیده میشود.
در برخی از
دستگاهها و سازمانها متاسفانه کار از روزنههای نفوذ گذشته و شاهدیم که
اتوبانی برای تهاجم فرهنگی معاندین نظام فراهم شده است. سبک و سیاق برخی
محصولات فرهنگی اعم از سینما، تئاتر و مطبوعات چیزی جز تضعیف پایههای
دینمداری و اسلام سیاسی نیست که هدف آن در نهایت، جاده صافکنی برای حضور
عناصر غربگرا در مراکز تصمیمسازی و تصمیمگیری است.
با
حضور چنین افرادی در مناصب حساس، ممکن است شعارهای انقلابی نیز سر داده
شود اما سیرت نظام دچار تغییر خواهد گردید. نظام سلطه با اسلام تکفیری و
وهابی تضاد ندارد و در مقابل، اسلام جهاد و مبارزه علیه صهیونیسم و آمریکا،
عدالتطلب و یاریگر مستضعفین همیشه برای آنان دردسر ساز و خطرناک است؛
لذا نفوذ فرهنگی مقدمه این اهداف است.
آمریکا
برای پیادهسازی این هدف، جریان نئولیبرال در کشور را مناسب اجرای
سرفصلهای توطئه خود می داند. خاصیت این جریان، تقید هرچند ظاهری به شرع
مقدس است، یعنی نسخهای مشابه یک جریان در ابتدای انقلاب. جریانی که امام
درباره لیدر آن جریان گفته بود اگر من نباشم کشور را به آمریکا میدهد.
اکنون با چنین جریاناتی رو به رو هستیم که به آرمانهای مکتب امام (ره)،
انقلاب و مبارزه با نظام سلطه اعتقادی ندارند و راه چاره را در تبعیت از
کدخدا میدانند!
تمام توطئهها و نقشههای «نفوذ»
فرهنگی دشمن تنها یک دلیل دارد و آن اینکه ایران، اصلیترین کانون حمایت و
دفاع از انقلاب جهانی و الگوی مقاومت است.
این
قدرتی است که استکبار را متزلزل و نگران کرده است. راه چاره مقابله با
«نفوذ» فرهنگی، آگاهی، خوشفکری و ورود جدی نیروهای وفادار در «جنگ نرم»
است و چنانچه مسیر فرهنگ اصلاح و بازسازی شود، مقابله با این نفوذ ابداً
مشکل نیست و به لطف خداوند، این توطئه نیز مانند توطئههای دیگر سرنوشتی جز
هزیمت و شکست ندارد.