پنتاگون: برخي اتباع اسرائيل و انگليس در استخدام وزارت اطلاعات ايران هستند
وزارت دفاع آمريكا در گزارشي اعلام كرد وزارت اطلاعات ايران يكي از بزرگ ترين و فعال ترين سرويس هاي امنيتي خاورميانه است. به
گزارش واشنگتن فري بيكن و واشنگتن تايمز، پنتاگون گزارشي 64 صفحه اي
درباره فعاليت هاي وزارت اطلاعات جمهوري اسلامي ايران تهيه كرده كه در آن
ادعا شده شبكه جاسوسي و اطلاعاتي ايران شامل 30 هزار نفر است. گزارش
پنتاگون خاطرنشان مي كند كه اين شبكه در عمليات مخفي مختلف شركت دارند. تهيه كنندگان گزارش پنتاگون از وزارت اطلاعات ايران به عنوان يكي از بزرگترين و فعال ترين مؤسسات امنيتي خاورميانه نام برده اند. پژوهش
64 صفحه اي پنتاگون همچنين ادعا كرد: وزارت اطلاعات ايران در هر كجاي جهان
كه جمهوري اسلامي منافعي دارد، فعال است. عراق، افغانستان، كويت، لبنان،
آلمان، گرجستان، فرانسه، كرواسي، تركيه، بريتانيا، اتريش، جمهوري
آذربايجان، آسياي مركزي، آفريقا و كشورهاي قاره آمريكا (شامل ايالات متحده)
در ميان اين كشورها هستند. اين گزارش مي افزايد: فعاليت هاي وزارت
اطلاعات جمهوري اسلامي در كشورهاي آمريكاي لاتين سبب شگفتي و نگراني
مسئولان دولت آمريكاست؛ فعاليت هايي كه بخشي از راهبرد ايران براي حضور
فعال در نزديكي ايالات متحده تلقي مي شود. وزارت اطلاعات با تأمين كمك هاي
مالي و تعليم نظامي به اعضاي حزب الله لبنان، در اسرائيل نيز رخنه كرده است
و فعاليت دارد. وزارت اطلاعات ايران تحت نظارت مستقيم رهبر عالي ايران
اداره مي شود و پيش شرط انتصاب به مسند وزارت اطلاعات، روحاني بودن است. گزارش
پژوهشي پنتاگون به حضور و فعاليت فراگير و روبه گسترش وزارت اطلاعات در
خارج از ايران اشاره كرده و مي افزايد: وزارت اطلاعات، افراد را فارغ از
باور و كيش آنها، به كار مي گيرد و شهروندان بريتانيايي، عرب تبار و يهودي
اسرائيلي در ميان مأموران اين وزارتخانه هستند. در ادامه پژوهش 64 صفحه
اي پنتاگون در خصوص وزارت اطلاعات ايران، آمده است: اين وزارت با تقويت
عمليات شنود الكترونيكي در خاورميانه و حوزه درياي مديترانه، فعاليت خود را
گسترده تر كرده و افزوده كه اين عمليات در شمال سوريه و بلندي هاي جولان
توسعه يافته است. پژوهشگران پنتاگون معتقدند ايران يك واحد ضد اطلاعات
قدرتمند ايجاد كرده كه با هدف صيانت از فعاليت هاي هسته اي جمهوري اسلامي
در راستاي غني سازي اورانيوم ايجاد شده و با تمركز بر مقابله با كوشش
ايالات متحده براي نفوذ به اطلاعات برنامه هسته اي ايران فعال تر شد.
از تحريم انتخابات تا نامزدهاي رنگارنگ اصلاح طلبان
يك عضو حزب منحله مشاركت نسبت به انشقاق بيشتر در ميان جبهه اصلاحات هشدار داد. نجفقلي
حبيبي با اشاره به تحركات برخي اصلاح طلبان براي تكثير «مجمع نخبگان اصلاح
طلب سراسر كشور- مناسك» گفت: هنوز درباره اين طرح بحثي در شوراي هماهنگي
جبهه اصلاحات مطرح نشده است، اما دوستان بايد مراقبت كنند كه شكاف ها بيشتر
نشده و طرح مناسك منجر به جدا شدن آقاي كواكبيان از اصلاح طلبان نشود، چرا
كه اين به ضرر خودشان خواهد بود. وي كه با ايسنا مصاحبه مي كرد، در عين
حال گفت: شنيده ايم كه برخي تلاش هايي مي كنند كه جريان بدلي اصلاح طلب را
درست كنند، اميدوارم دوستان ما مراقب باشند تا در اين دام ها نيفتند و در
مورد آقاي كواكبيان چنين اتفاقي پيش نيايد. طيف هاي تندرو و فعال در
فتنه 88 كه هم اكنون در شرايط انزوا به سر مي برند، در پروژه تحريم
انتخابات مجلس، شكست سختي را متحمل شدند و اكنون نگرانند كه در انتخابات
آينده منزوي تر شوند. به همين دليل طيف ياد شده، گروه ها و اشخاصي را كه در
صدد جدا كردن حساب خود و حضور در انتخابات برمي آيند، مورد اتهام و ترور
شخصيت قرار مي دهند و برچسب هايي نظير اصلاح طلب بدلي، عامل نهادهاي امنيتي
و... را به آنها مي چسبانند. همزمان داريوش قنبري كه در مجلس هشتم
سخنگويي فراكسيون اصلاح طلبان را بر عهده داشت به نامزدي حسن روحاني تمايل
نشان داده و گفته است: اگر نظر آقاي خاتمي بر كانديداتوري حسن روحاني مثبت
باشد، قطعاً ايشان مورد حمايت اصلاح طلبان قرار خواهد گرفت. وي به آريا
گفته است: اگرچه در مقاطعي آقاي حسن روحاني را به عنوان يك شخصيت اصولگرا
مي شناختند اما موضع گيري هاي اخير ايشان به اصلاح طلبان نزديك است و در
مجموع اين موضع گيري ها قطعاً در كسب پايگاه در ميان اصلاح طلبان تأثير خاص
خودش را خواهد داشت. قنبري تأكيد كرد: از آنجايي كه در شرايط فعلي
اصلاح طلبان تشكل چنداني ندارند بنابراين گزينه نهايي اصلاح طلبان از زبان
آقاي خاتمي اعلام مي شود و تا زماني كه ايشان اعلام نظر قطعي نكند كانديداي
اصلاح طلبان مشخص نخواهد شد. اين نماينده اصلاح طلب مجلس هشتم ادامه
داد: در صورت حمايت اصلاح طلبان از كانديداتوري حسن روحاني احتمال موفقيت
ايشان در انتخابات بالا خواهد بود البته آقاي روحاني ظرفيت تشكيل دولت وحدت
ملي را نيز دارد زيرا ايشان در مجموع شخصيت معتدلي است با اين حال صادق
زيباكلام چند روز پيش در مصاحبه اي اعلام كرد: چهره و شخصيت ايده آل از نظر
من كه اصلاح طلبان مي توانند پشت او قرار بگيرند آقاي ناطق نوري و در
مرتبه بعدي آقاي قاليباف است. آقاي ناطق نوري تا به الان كه آخر آذر هستيم
نگفته كه مي خواهد نامزد رياست جمهوري شود، برعكس گفته كه نامزد نخواهد شد؛
آقاي ناطق نوري چهره اي اصولگرا اما تا حدودي مستقل است و مي تواند يك
دولت ميانه رو، معتدل و در جهت آشتي ملي كشور تشكيل دهد. اين اصلاح طلب
حامي هاشمي در ادامه مصاحبه با نشريه پنجره به تخطئه مواضع تندروانه موسوي
خوئيني ها پرداخت و گفت: آقاي خوئيني ها نماينده همه اصلاح طلبان نيست.
وقتي او مي گويد نامزد اجاره اي نمي خواهيم بايد از ايشان سؤال شود كه آقاي
موسوي خوئيني ها شما مقصودتان چيست و چرا مي گوييد اگر ناطق نوري نامزد
شود با وي نبايد همكاري كنيم؟ خطاب به آقاي موسوي خوئيني ها مي گويم با
تمام احترامي كه براي شما قائلم اصلاً صحبت شما را درست نمي دانم. به ايشان
مي گويم آقاي خوئيني ها فرض بگيريم الان مرداد سال 1392 است و نامزد
اختصاصي اصلاح طلبان خاتمي، عبدالله نوري يا هر شخص ديگري كه مي خواهد باشد
در انتخابات پيروز شده سؤال اين است كه دولت اصلاحات پس از مرداد 92 چه
كار مي تواند كند؟ پاسخ؛ هيچ كاري نمي تواند بكند چون مجلس،قوه قضائيه، صدا
و سيما، احزاب و شخصيت هاي اصولگرا و... مخالفش هستند. آقاي موسوي خوئيني
ها چرا اصرار داريد كه تجربه دوم خرداد 76 دوباره تكرار شود؟ چرا اصرار
داريد دولت اصلاحات بيايد بدون اينكه پيشرفتي كند. اگر آقاي ناطق نوري رئيس
جمهور شود خيلي بيشتر مي تواند به اصلاح طلبان كمك كند. زيبا كلام در
مورد رابطه خوئيني ها با هاشمي گفت: آقاي موسوي خوئيني ها كلاً چشم ديدن
آقاي هاشمي رفسنجاني را ندارد و هر وقت پاي هاشمي رفسنجاني وسط مي آيد
ايشان مسائل قديمي را پيش مي كشد، در حالي كه عالم سياست، عالم بغض و كينه و
نفرت و دشمني نيست. آقاي موسوي خوئيني ها بايد به فكر دموكراسي باشد،
نبايد به دنبال تسويه حساب هاي دهه شصت، پنجاه يا حتي چهل باشد. من ترديد
دارم كه اساساً دموكراسي براي آقاي موسوي خوئيني ها اهميتي داشته باشد يا
اين مسئله براي وي مهم باشد، به همين خاطر ايشان به دنبال راه حل ها و
فرمول هايي كه دموكراسي را در ايران تحقق ببخشد نمي رود... او در كل براي
خاتمي هم تره خرد نمي كند.
شبكه بالاترين از پائين ترين هم پائين تر رفته است
«شبكه بالاترين كه مثل فيس بوك و تويتر در سال 88 فعال بود، با سقوط مخاطب مواجه شده و اكنون اقليت خارج نشين را نمايندگي مي كند». يكي
از كاربران دايمي بالاترين با انتشار اين مطلب خاطرنشان كرد: تجربه شكست
بالاترين در جنگ رسانه و سقوط آزاد تعداد مخاطب اين مطلب را به ذهن متبادر
مي كند كه اگر اين رسانه مماس با مردم داخل عمل نكند و اكثريت در آن اقليت
خارج نشين باشد با شيب تند رو به زوال خواهد رفت. كما اين كه روزگاراني(سال
89) اينجانب نسبت به سقوط آمار بازديدكنندگان با روند در پيش گرفته شده
هشدار دادم و خب صد البته كه دوستان در جواب گفتند «از كي پول مي گيري؟...»
و «تعداد كليك ها بيشتر شده و...» تا كار به اينجا رسيد. نويسنده وبلاگ
دمو قراضه مي نويسد: شايسته است مديريت بالاترين از توهين مجدد به ارزش
هاي اسلامي جلوگيري كند و موجبات كدورت مردم را فراهم نكند. بحث ديني جاي
خود را دارد ولي توهين به مقدسات مردم بحث ديگري است. گفتني است شبكه
صهيونيستي بالاترين طي چند ماه اول فتنه 88، در هماهنگي با جريان نفاق جديد
و متظاهرانه عمل مي كرد اما پس از شكست سهمگين فتنه و آشوب از ملت مسلمان
ايران و به ويژه حماسه نهم دي 88، گردانندگان صهيونيست اين شبكه شمشير را
از رو بستند و اقدام به اهانت هاي علني عليه مباني دين اسلام و اولياي دين
كردند.
سازمان منافقين از شدت علاقه به ايران با صدام همكاري مي كرد!
«مسعود رجوي آن قدر احمق بود كه در شب عمليات فروغ جاويدان گفت ما 48 ساعته و در حد و اشل يك ابرقدرت به تهران مي رسيم». اين
مطلب را يك پايگاه اينترنتي وابسته به اپوزيسيون در واكنش به مصاحبه صداي
آمريكا با يكي از اعضاي گروهك منافقين منتشر كرد. اخبار روز در واكنش به
اظهارات فرد ياد شده كه مدعي شده بود رجوي به خاطر مبارزه با جمهوري
اسلامي، زير چتر صدام قرار گرفت، نوشت: آقاي [ف...] مي گويد كه سازمان
مجاهدين [منافقين] و سران آن چون آغاز جنگ را از سوي جمهوري اسلامي مي
دانستند، بر آن شدند تا براي پايان دادن جنگ به عراق بروند! اين در حالي
است كه سازمان در 23 تير 59 كه هنوز از ايران خارج نشده بود، درباره جنگ
بيانيه صادر كرده و نوشته بود «هنوز هم شهرها و مناطق اشغال شده در دست
اشغالگران بعثي است... صدها هزار تن از هم ميهنان جنگ زده ما خانه و كاشانه
خود را از دست داده آواره و سرگردان شده اند... در چنين شرايطي، مبرم ترين
وظيفه و حق مردم و كليه نيروهاي مردمي ما، جنگ مقاومت به خاطر دفاع از
استقلال ميهن و دفع تجاوز و اشغال نظامي ميهن توسط دشمن خارجي است...» سايت
بالاترين افزود: و از چه زماني «اشغالگران بعثي» دوست و خيرخواه ايران
شدند و نه تنها لازم نبود براي «دفع تجاوز و اشغال ميهن توسط همان دشمن
خارجي» (تا ديروز تجاوزگر)؛ جنگيد، بلكه بايد پادويي و جاسوسي اش را به جان
خريد! و همچنين مي توان پرسيد كه اگر مجاهدين براي پايان دادن جنگ به عراق
رفته بودند، چرا عمليات «فروغ جاويدان» 6 روز پس از پذيرش قطعنامه آتش بس
سازمان ملل در تباني با صدام و توسط سازمان مجاهدين انجام گرفت كه داغ
«نعش» هزاران نفر از اعضاي خود را بر جاي گذاشت. اين نوشته مي افزايد:
بياد بياوريد كه مسعود رجوي در شب آغاز عمليات «فروغ جاويدان» [مرصاد] گفت
«براساس تقسيمات انجام شده، 48 ساعته به تهران خواهيم رسيد... كاري كه ما
مي خواهيم انجام دهيم در حد و اشل يك ابرقدرت است؛ چون فقط يك ابرقدرت مي
تواند كشوري را ظرف اين مدت (كوتاه) تسخير كند... از پايگاه نوژه هم ترسي
نداشته باشيد؛ هر سه ساعت به سه ساعت دستور مي دهم هواپيماهاي عراقي بيايند
و آنجا را بمباران كنند. پايگاه هوايي تبريز را هم هر سه ساعت به سه ساعت
مورد هدف قرار خواهيم داد... علاوه بر آن، ضدهوايي و موشك سام 7 هم كه
داريم... هوانيروز عراق تا سرپل ذهاب به همراه ستون ها خواهد بود. از نظر
هوايي ناراحت نباشيد چون هواپيماهاي عراقي پشتيبان ما هستند. نويسنده
اخبار روز پرسيده است: آيا پايان دادن به جنگ تنها با فتح تهران آن هم به
همت صدام حسين كه سوداي جداسازي خوزستان و «مجوس كشي» را در سر مي پرورانيد
مي بايست انجام مي پذيرفت؟! بايد پرسيد كه آيا همكاري نظامي و اطلاعاتي
تمام عيار با صدام و جاسوسي به نفع دشمن و عليه كشور خود و... در طول جنگ و
پس از آن نيز به همين انگيزه؛ يعني پايان دادن به جنگ بود؟ اين تحليل
مي افزايد: در مورد طلاق هاي اجباري دسته جمعي و جداسازي جنسيتي در پادگان
اشرف هم آنچه از سوي همكار سازمان مجاهدين در همين مصاحبه ادعا شد،
غيرواقعي و «گربه در پلاس پيچيدن» مذبوحانه اي بيش نبود. مي گوييد نه؟! پاي
صحبت صدها جدا شده مجاهدين بنشينيد تا تجربيات به راستي شنيدني آنان را
نيز در اين فرقه سر تا پا ارتجاعي شنيده باشيد. تازه اگر هم به فرض محال
ادعا درست باشد و اين طلاق هاي اجباري براي «يك كاناله» كردن ذهن و تيزتر
كردن شمشير مبارزه عليه رژيم بود؛ چرا مسعود و مريم خودشان به چنين آزموني
تن در ندادند و برخلاف فرماني كه طلاق و جدايي كل تشكيلات را در بر مي
گرفت، نه تنها بر ادامه «انقلاب ايدئولوژيك» خود پاي فشردند، بلكه به توجيه
فرازميني و آسماني بودن آن نيز پرداختند! نويسنده در پايان خاطرنشان
كرده است: سازمان مجاهدين براي به دست گرفتن قدرت هر راه حل و تاكتيكي را
مجاز مي داند و به آن تن مي دهد. آن ها شانه هاي صدام را بوسيدند و امروز
هم آلت دست آمريكا و اسرائيل هستند. دفاع از آنها خاك پاشيدن بر چشم حقيقت و
ابله دانستن مخاطب است.