اين سايت وابسته به رجب مزروعي و شركاي فراري با
انتقاد از اينكه عارف از فتنه گران بازداشتي حمايت نكرده، مي نويسد: جداي
از اصلاح طلبان حامي جنبش سبز در داخل و خارج كه حضور وي در انتخابات را به
نوعي پشت كردن به سران جنبش و دور زدن آنان مي دانند؛ در داخل نيز برخي از
چهره هاي سرشناس جريان اصلاحات حملات تندي را عليه وي داشته اند.
محمدجواد
حق شناس عضو حزب اعتماد ملي با انتقاد از سكوت عارف در قبال حوادث سال 88
اين پرسش را مطرح كرد كه «عارف تاكنون كجا بوده و چرا در چند سال اخير هيچ
گونه اظهارنظر سياسي نداشته است.» غلامحسين كرباسچي، دبيركل حزب كارگزاران
نيز در مخالفت با كانديداتوري عارف مي گويد: «فكر نمي كنم هيچ يك از احزاب
اصلاح طلب در مورد اين فرد نظري جدي داشته باشند» اما واكنش خاتمي به اعلام
كانديداتوري عارف از همه جالب تر بود.
چندي پيش خبرنگاري از محمد
خاتمي پرسيد: «نظرتان درباره كانديداتوري محمدرضا عارف براي انتخابات
رياست جمهوري آينده چيست؟» و خاتمي با لبخندي پاسخ داد: «مبارك است ان
شاءالله!» در مقابل، اما به نظر مي رسد اقتدارگرايان كه عارف نيز آنها را
«اصولگرا» مي نامد بيش از اصلاح طلبان از حضور وي در انتخابات استقبال كرده
اند.
در همين حال يك سايت حق العمل كار- كه سرويس هاي متنوعي به
فتنه گران مي دهد و پس از توقيف، با نام جديد فعاليت مي كند- در حمله اي
مشابه به محمدرضا عارف، او را فاقد مواضع اصلاح طلبانه كه به يكباره با چتر
در ميانه ضيافت انتخابات فرود آمده معرفي كرد و در ادامه نوشت: با وجود آن
كه شخصيت هاي اصلاح طلب، به ويژه سيدمحمد خاتمي در سخنان خصوصي و علني خود
بر عدم تصميم گيري نسبت به حضور اصلاح طلبان تاكيد كرده و اين حضور را
نيازمند بستري مناسب دانسته اند كه اكنون فراهم نيست، محمدرضا عارف كه تمام
هويت سياسي وي به دليل يك دوره معاون اولي دولت خاتمي است، اصرار بر
كانديداتوري دارد و تنها عاملي كه موجب كانديداتوريش مي شود را افزايش ده
درصد در مشاركت در انتخابات معرفي مي كند كه مشخص نيست اين ده درصد قرار
است به چند درصد اضافه شود و وي از كجا از اين افزايش، دو ماه مانده به
انتخابات مطمئن مي شود تا ثبت نام كند!
با اين حال، بررسي عملكرد
محمدرضا عارف در سالهاي اخير نشان مي دهد كه وي كمترين فعاليت سياسي و
اجتماعي را در سالهاي اخير، به ويژه پس از انتخابات 1388 داشته است، در
حالي كه در همين مدت چهره هايي نظير علي مطهري، با وجود آن كه هيچ گاه
ادعاي اصلاح طلبي نداشته اند، حركتهاي مثبتي داشته اند و بدين خاطر بيشترين
تخريبها را نيز از ناحيه افراطيون تحمل كرده اند؛ در حالي كه چهره هايي
نظير عارف، به دليل سكوت محض خود، مصون از هر هزينه اي بوده اند.
يك همكار ديگر VOA رفت روي مين!
يك
همكار ديگر بخش فارسي صداي آمريكا پس از 8 سال همكاري اخراج شد.به گزارش
وب سايت سكولاريسم نو (وابسته به اپوزيسيون مقيم آمريكا) سام قندچي از سوي
كاوه باسمنجي اخراج شده است. سكولاريسم نو خاطرنشان كرد: آقاي سام قندچي 8
سال پيش به دعوت صداي آمريكا، كار خود را در سانفرانسيسكو رها كرده و همراه
با خانواده به واشنگتن دي.سي رفتند تا عهده دار مسئوليتي در سايت اين
سازمان شوند.اكنون مسئولان صداي آمريكا به ناگهان و با زننده ترين لحن ها
به خدمات ايشان خاتمه داده اند. ما از اينكه صداي آمريكا به اين حال و روز
افتاده است متأسفيم.
اين وب سايت از قول همكار اخراجي VOA نوشت:سام
قندچي در ماه ژوئيه 2005 به عنوان كارمند قراردادي در صداي آمريكا توسط
مديري استخدام شدم كه خود پس از چند ماه از صداي آمريكا رفت. در 8 سال
گذشته وب سايت بخش فارسي صداي آمريكا را به تنهايي براي 8 ساعت شيفت شب
اداره مي كردم. قرارداد كارم روز 20 دسامبر تمام مي شود و آقاي كاوه
باسمنجي سردبير جديد صداي آمريكا از تمديد آن جلوگيري كرده است.
در
هشت سال گذشته به دليل اعمال نفوذ برخي افراد هر بار كه براي استخدام دائم
در صداي آمريكا تقاضا مي كردم، رد مي شدم و كساني كه صلاحيت بسيار كمتر
تحصيلي و تجربي در ژورناليسم و اينترنت داشتند، برگزيده مي شدند. در نتيجه
از مزاياي كارمند رسمي براي امنيت شغلي برخوردار نشدم و اكنون عذر مرا پس
از 8 سال خواسته اند.يادآور مي شود روند اخراج ها و تسويه حساب ها در صداي
آمريكا طي يك سال اخير شدت گرفته و افرد متعددي با اتهامات اخلاقي، مالي و
بي كفايتي اخراج شده اند.
تو را هم مي فرستيم همان جا كه زبان درازهاي پادگان اشرف را فرستاديم!
يك خبرنگار ايراني مقيم آلمان در پي انتشار برخي افشاگري هاي زنان جدا شده از گروهك تروريستي منافقين تهديد به مرگ شد.
«اختر-ق»
كه در آلمان اقامت دارد و با برخي نشريات آلماني و فارسي زبان خارج كشور
همكاري مي كند، اخيرا مطالبي درباره اظهارات زنان جدا شده از سازمان
منافقين منتشر كرده و از سران سازمان خواسته بود پاسخگو باشند اما بلافاصله
مورد هتاكي و تهديد به مرگ قرار گرفت. وي از فيس بوك خود نوشت: دوستان
عزيز! يه موضوعي رو ميخوام باهاتون در ميان بذارم من خيلي دلم ميخواد شفاف
همه چيز را با شما در ميان بذارم تا هر اتفاقي كه پيش آمد شما در جريان
باشيد.
در اين چند روز گذشته يك مسئله اي ذهن منو خيلي مشغول كرده
و اون هم ايميل هايي است كه من از هم ميهنان آشنا و غيرآشنا مي گيرم كه
همه حاوي يك پيام به من هستند و اون هم اينه كه خودت رو با مجاهدين درگير
نكن چون اينها خيلي خطرناكن و ممكن است بلايي سر شما بياورند! خيلي براي من
سوال برانگيز شد كه چطور اين افراد كه برخي را هم كامل مي شناسم از فعالين
چپ گرفته تا راست و برخي را هم مي بينم كه فعالانه عليه جمهوري اسلامي
تلاش مي كنند چطور ميشه كه از مجاهدين مي ترسند و ميگن اگه عليه اونها حرفي
بزنيم ممكن است به شكلي براي ما پرونده سازي كنند يا ترور كنند!
حالا
سوالي كه براي من پيش مياد اينه كه چه عاملي باعث ميشه كه يك جرياني كه
ميگه يك سازمان سياسي ست و شعارش هم عدالت و آزادي و برابري حقوقي ست بايد
با عملكردش به جايي برسه كه اينقدر مخوف و ترسناك بشه كه از چپ و راست و
همه اينقدر از اينها وحشت كنند و بگند با اينها وارد بحث و نقد نشيد چون
ممكنه نابودتون كنند؟ اين خودش خيلي جاي بحث داره و واقعا بايد ريشه يابي
بشه.
وي مي افزايد: حتما ميدونيد كه چندي پيش من لينكي از افشاگري
زنان جدا شده از شوراي مجاهدين را براساس كار و حرفه ام كه خبررساني است
منتشر كردم( اين افشاگري از سوء استفاده جنسي از زنان توسط مسعود رجوي صحبت
مي كرد) و ميدونيد كه بعد از انتشار لينك چه بلايي سر من آوردند و قبلا هم
اطلاع دادم و خودتون هم حتما خونديد و ديديد كه چطور سيستماتيك سيل تهمت
ها و فحاشي ها و تهديدها و توهين هاي آنها به من سرازير شد و هنوز هم ادامه
دارد! راستش من تا زماني كه اين برخوردهاي وحشتناك را با خودم نكرده بودند
فكر نمي كردم تا اين حد وقيحانه براي توجيه كارهاشون به كثيف ترين شيوه ها
هم دست بزنند! تا حالا كه به من مامور فاحشه و تن فروش و خائن و... خيلي
توهين ها و تهمت هاي ديگه رديف كردند!
وقتي مي بينم كه اينها با
من كه در دنياي آزاد دموكراسي فقط بخاطر انتشار يك لينك اين چنين برخورد مي
كنند دقيقا مي تونم خيلي از مواردي كه عليه نقض حقوق بشر در اين سازمان
گفته شده، راحت تر بپذيرم و مي تونم تصور كنم كه اون بيچاره هايي كه در كمپ
اشرف بودند اگر كوچكترين انتقادي مي كردند چه بلايي در اون زندان به سرشون
مي آوردند و براي همين فكر مي كنم كه حرف هاي اين زنان را بايد كاملا جدي
گوش داد! و بايد جدي پرسيد امثال معصومه غيبي پور چه بلايي سرشون اومد در
كمپ اشرف؟! و چرا يك دفعه نابود شدند و بعد دلايل ضد و نقيض براي مرگش گفته
شد؟