هر چند فرایند تصمیمسازی در فضای شبکهای- تودهای را مترادف مفهوم دمکراسی واقعی تعریف میکنند ولی بهتحقیق، الگوهای شبکههای اجتماعی شامل تعدادی کنشگر مرکزی است.
اشاره
6 ژوئن2010 - وبلاگ نویسی به نام خالدسعید به دست ماموران پلیس مصر در یک کافینت در اسکندریه کشته میشود.
وائل غنیم که از مدیران مصری شرکت گوگل و ساکن دوبی بود، گروه فیسبوکی «ما همه خالدسعیدیم» را راهاندازی کرد.
17 دسامبر2010 - تونس: محمد بوعزیزی خود را به آتش میکشد؛
14 ژانویه 2011 - تونس: سقوط بن علی؛
23 ژانویه 2011 - یمن: اعتراضهای جدید علیه صالح؛
25 ژانویه2011 - مصر: نخستین روز اشغال میدان التحریر؛
26 ژانویه 2011 - مصر: مقامهای مصری توئیتر و فیسبوک را مسدود کردند؛
2 فوریه 2011 - آمریکا: گروه ادباسترز که در ونکوور مستقر است، سرمقالهای به قلم کونوماتسو منتشر میکند که در آن برای برگزاری اعتراضهایی همانند اعتراضهای خاورمیانه فراخوان داده میشود؛
11 فوریه 2011 - مصر: سقوط مبارک؛
14 فوریه 2011 - بحرین: نخستین اعتراض مهم علیه آلخلیفه؛
17 فوریه 2011 - لیبی: اعتراضها علیه قذافی آغاز میشود.
نگاهی به فراخوانی در اینترنت و شکلگیری جنبشهای اجتماعی
انقلابهای اینترنتی یا اشغال فضای مجازی
ایسلند؛
هر انقلابی تاریخ تولد و قهرمان شورشی خودش را دارد. در 11 اکتبر 2008 هوردور تورفاسون خواننده با گیتارش در جلوی ساختمان آلتینگ(پارلمان ایسلند) در ریکیاویک نشست و خود را از بنکسترها (بانکدار تبهکار) و سیاستمداران نوکرشان فریاد زد. تعداد اندکی از مردم به او پیوستند. سپس یکی از افراد، این صحنه را ضبط و در اینترنت بارگذاری کرد. در طول چند روز، صدها و سپس هزاران تن اعتراض خود را در میدان تاریخی استرولور نمایش دادند. این اعتراضها تا مدتی شنبهها ادامه داشت و 20 ژانویه 2009 هزاران نفر با کوبیدن بر ظروف آشپزخانه در مقابل پارلمان گرد آمدند. خواستههای آنها استعفای دولت، برگزاری انتخابات جدید و تدوین قانون اساسی جدید بود. این جنبش با بحران مالی ناشی از فساد سه بانک اصلی ایسلند و سیاستمدران ایسلندی حامی بانکها آغاز شده بود. در23 ژانویه 2009 انتخابات زودرس پارلمان اعلام شد، و دو حزب اصلی محافظهکار برای همیشه کنار رفتند.
دولت جدید به خواسته مردم برای تغییر قانون اساسی تن داد و قانون اساسی جدید بهوسیله مجلس شورای قانون اساسی در فضای فیسبوک و توئیتر و دیگر شبکههای اجتماعی 16000پیشنهاد آنلاین و آفلاین دریافت کرد و لایحه نهایی قانون اساسی با همکاری جمعی تهیه شد. برخی ناظران، این قانون اساسی را ویکیقانون خواندهاند. ایسلندیها علیه ننگ سرمایهداری مالی احتکاری که معیشت مردم را نابود کرده بود، شورش کردند ولی این خشم ناشی از این بود که نهادهای دمکراتیک کشورشان در خدمت سرآمدان مالی و انحصاری بود. نقش اینترنت در بسیج عمومی این جنبش در ایسلند حیاتی بوده است. 94 درصد ایسلندیها به اینترنت متصلند و دوسوم آنها کاربران فیسبوک هستند.1
تونس
فقط چند ساعت پس از خودکشی بوعزیزی در اعتراض به تحقیر ناشی از مصادره مکرر بساط میوهفروشی او توسط پلیس، صدها جوان که تجربه تحقیرهای مشابهی توسط پلیس داشتند، اعتراضی را در محل خودسوزی بوعزیزی، مقابل ساختمان دولتی آغاز کردند. پسرعموی محمد بوعزیزی فیلمی از این اعتراض تهیه کرد و در اینترنت گذاشت. دیگر خودکشیهای نمادین و اعتراض گسترده شد. پخش ویدئوهای اعتراض و خشونت پلیس در اینترنت همراه بود با فراخوانهای کنش در خیابانها و میدانهای سراسر کشور. اتصال بین ارتباطات آزاد در فیسبوک، یوتیوب و توئیتر با اشغال فضای شهری یک فضای عمومی دورگه ایجاد کرد.
توسط این فضای دورگه صدها اتومبیل به هم پیوستند و کاروان همبستگی تشکیل دادند. 22ژانویه2011 قافله الحریه که از سیدی بوزید آغاز شده بود، به میدان کسبه در تونس رسید. اعضای این کاروان خواستار برچیدهشدن بازماندگان رژیم بنعلی بودند و توانستند محل وزارتخانه را اشغال کنند. آنجا چادرهایی زدند و یک فروم یا هماندیشگاه دائمی راهاندازی کردند. بحثهای پرشوری انجام میشد که تا پاسی از شب ادامه داشت و ویدئوهای آن ضبط و در اینترنت پخش میشد. بارها به واسطه خشونت پلیس از محل رانده شدند ولی بازگشتند. آنها از کنترل سیاست و اقتصاد کشورشان توسط خاندان طرابلسی که در واقع خانواده همسر دوم بنعلی بود و معاملات کثیف آنها در ویکیلیکس منتشر شده بود خشمگین بودند. آنها از نقش اسلام در فراهمکردن یک راهنمای اخلاقی علیه فساد و سوءاستفاده بحث میکردند.2
تونس دارای نظام نظارتی غولپیکری است، تا آنجا که تعداد کارمندان وزارت داخله آن، برابر با یک درصد جمعیت تونس است. حکومت بنعلی حمایت همهجانبه قدرتهای بزرگ غربی را بههمراه داشت و پیش از این توانسته بود جنبشهایی را سرکوب کند؛ مثل منازعات کارگران(2009) که دهها کشته و زخمی داشت.
تونس دارای درصد بالای بیکاری بخصوص جوانان تحصیلکرده بیکار؛
تونس بالاترین نرخ نفوذ اینترنت و تلفن همراه در جهان عرب را به خود اختصاص داده است. در نوامبر 2010، 67 درصد جمعیت شهری به تلفن همراه دسترسی داشتند و 37 درصد به اینترنت متصل بودند در اوایل سال2011، 20درصد کاربران اینترنت عضو فیسبوک بودند که این درصد 2برابر مراکش،3برابر مصر، 5برابر الجزایر و 20برابر یمن است. از آنجا که رابطهای مستقیم بین سن جوانی، تحصیلات بالاتر و کاربرد اینترنت وجود دارد، فارغالتحصیلان دانشگاهی بیکار که در واقع کنشگران اصلی انقلاب بودند، کاربران غاالب اینترنت هم بودند و از این وسیله ارتباطی برای گسترش جنبش ماهرانه استفاده میکردند. استقلال ارتباطی فراهمشده در اینترنت؛ پخش ویروسی ویدئوها، پیامها و سرودهایی را امکانپذیر میکرد که خشم را برمیانگیختند و امیدبخش بودند. برای مثال، آهنگ "رئیسالبلاد" که در شبکههای اجتماعی با استقبال زیادی همرا بود، آهنگی بود که توسط یک رپر به نام الجنرال تولید شد؛ و با دستگیریاش توسط رژیم باعث تحریک معترضان و گسترش اعتراضها شد.3
کاستلز(2012) سه عنصر را معرفی میکند؛ تلاقی آنها کلید فهم این است که چرا تونس آغازگر سلسله جنبشهایی اجتماعی شبکهای شده است که در کشورهای عربی و بعدها در آمریکا و اروپا شاهدش هستیم. این عناصر عبارتند از:
وجود گروهی فعال از فارغالتحصیلان دانشگاهی بیکار که شورشها را رهبری کردند؛
وجود فرهنگ فعالیت سایبری نیرومندی که از سال 2001 و فعالیت برخی وبلاگنویسان آغاز شد؛
نرخ نسبتا بالای گسترش اینترنت شامل اتصالات خانگی، مدارس و کافینتها.
یمن:
هاشم الصوفی یک انقلابی یمنی در صفحه فیسبوکش مردم را در اعتراض به رژیم صالح به روبروی دانشگاه صنعا دعوت کرد. البته ساختار جنبش یمن بسیار متفاوت از دیگر جنبشها بوده است. داشتن رهبری یکی از ویژگیهای انقلاب یمن است.
مصر:
اسما محفوظ دختر محجبه و دانشجوی 26 ساله مصری که از بنیانگذاران جوانان 6 آوریل بود، خبر خودکشیها (6مورد متاثر از خودکشیهای انقلاب تونس)ی صورت گرفته در اعتراض به افزایش قیمت مواد غذایی را به اطلاع جوانان مصری رساند. او در 18 ژانویه ضمن معرفی نام خود یک ویلاگ(video blog ) در صفحه فیسبوکش گذاشت و گفت:
«چهار مصری خود را در آتش سوزاندند... مردم خجالت بکشید؛ من که یک دخترم اعلام میکنم به میدان التحریر خواهم رفت تا تنها بایستم و پرچمم را در دست نگه دارم. این ویدئو را گذاشتهام تا پیامی ساده به شما بدهم: ما قصد داریم در 25 ژانویه به میدان تحریر برویم ... به خیابانها بریزید، پیامک بفرستید، در اینترنت بنویسید، مردم را آگاه کنید.»
شخص دیگری این ویلاگ را در یوتیوب گذاشت و بدین ترتیب به گونهای ویروسی بین هزاران نفر پخش شد. این پیام در سراسر خاورمیانه به عنوان ویلاگی که به برانگیختن شعله انقلاب کمک کرده شناخته میشود. گروه 6 آوریل که بعد از حوادث خونبار اعتراض کارگران در مصر تشکیل شد، برای این فراخوان به طور فعال مشارکت داشتند. آنها قبلا برای قتل یک وبلاگنویس توسط پلیس هم جنبشی را در فضای مجازی آغاز کرده بودند. این فراخوان شبکههای اجتماعی؛ دوستان، خانواده و هممحلهایها را به هم متصل کرد و در 25 ژانویه دهها هزار نفر میدان التحریر را بهعنوان فضای شهری رؤیتپذیر اشغال کردند. روزهای بعد از اشغال، افراد بسیار بیشتری به جمع معترضان پیوستند؛ بخصوص درصد بالایی از زنان با فرزندانشان حضور یافتند. درخواست معترضان استعفای مبارک و پایان حکومت وی بود. خشونت پلیس با معترضان در 28ژانویه آتش انقلاب را شعلهورتر کرد و باعث اشغال وزارتخانه و دیگر مراکز دولتی شد. جمعهها معنای خاصی نزد معترضان داشت؛ هم نماز جمعه بود هم روز تعطیل. و این روز به نامهای مختلف، زمان برگزاری تجمعهای بزرگ شد.4
تردیدی نیست که فضای اصلی مقاومت در اینترنت شکل گرفت بخصوص برای کشوری مثل مصر با پلیسی که به سرعت و وحشیانه اعتراضها را سرکوب میکرد. ولی شبکههای اجتماعی دیگر آفلاین مثل مساجد در نفوذ جنبش در اقشار و محلههای فقیر مؤثر بودند. شبکه الجزیره نقش مهمی در ارتباط برقرار کردن به زبان عربی با جمعیت مصر و مخاطبان عربزبان و رساندن پیام معترضان داشت.
رژیم مبارک، دسترسی به اینترنت و تلفن همراه را در کل کشور قطع کرد. کارکنان ISP به حفرهسازها یا روترهایISP که حاوی همه آدرسهای آیپی بود، دسترسی یافتند و همه آدرسها را حذف کردند.
ولی این انقلاب هرگز فاقد ارتباط نشد. وقتی شبکه الجزیره که گزارشدهی جنبش از طریق تلفنها و خبرنگاران شهروندی را انجام میداد، با قطع اتصال ماهوارهای مواجه شد، برخی شبکههای ماهوارهای دیگر فرکانسهای خود را به او پیشنهاد دادند. افزون بر این، دیگر وسائل ارتباطی مثل دستگاههای فکس، رادیوی موج کوتاه و ارتباطهای دایلآپ و هاتاسپاتها به کمک معترضان آمدند. اینترناتهای مصری با استفاده از شبکههایی مثل هاتاسپات شیلد توانستند به پروکسیها دسترسی داشته باشند. شرکت NDF فرانسوی اتصال به اینترنت را از طریق اتصال تلفنی به یک شماره در پاریس به معترضان ارائه کرد. مهندسان شرکت گوگل و توئیتر برنامهای موسوم به صحبتکن توئیتشوی طراحی کردند که پیام صوتی گذاشتهشده در پیامگیر صوتی قابل دسترسی با تلفن زمینی را به توئیت تبدیل میکرد. روشهای متفاوت زیادی برای دورزدن قطعی اینترنت ارائه شده بود. وبلاگ "من علا" تعداد زیادی از این روشها را ارائه کرده بود. اما رژیم نتوانست قطعی اینترنت را به دلائل زیادی ادامه دهد، و در 1 فوریه دسترسی به اینترنت را آزاد کرد.5
اسپانیا:
بحران یورو در اسپانیا به اوج خود رسیده است. نرخ بیکاری جوانان47 درصد. دولت سوسیالیست برای باقیماندن در عضویت منطقه یورو، زیر فشار آلمان و صندوق پول، بسیاری از خدمات خود را بهشدت کاهش داده است. در فوریه 2011 شبکههایی از شهروندان که برخی در راه مبارزه برای اینترنت آزاد یا جنبش عدالت جهانی فعالیت میکردند، یک گروه فیسبوکی به نام «پلتفرم هماهنگی گروههای هوادار بسیج شهروندی» تشکیل دادند. این ایده با مشاهده تجربه ایسلند علیه تبانی بانکداران و دولت شکل گرفت. این پلتفرم به سرعت به یک گروه فیسبوکی بحث و کنش با نام «دموکراسیا رئال یا» تبدیل شد. این گروه با یک فرم، یک وبلاگ و لیست ایمیل مبتنی بود بر یک شبکه نامتمرکز با گروههای مستقل در شهرهای مختلف. برخی از این گروها همدیگر را در فضای واقعی هم ملاقات و بحث میکردند. از نظر آنها احزاب سیاسی اصلی در خدمت بانکداران بودند.
آنها با پیروی از تجربه کشورهای عربی تصمیم گرفتند برای کنش در خیابان فراخوان عمومی بدهند. بدین ترتیب در 2 مارس فراخوان دادند تا در 15 مه اعتراض خود را به خیابانها با این شعار نمایش دهند: «دموکراسی واقعی اکنون! خیابانها را اشغال کنید. ما کالایی در دستان سیاستمداران و بانکداران نیستیم.» هیچ یک از احزاب و اتحادیهها از این فراخوان حمایت نکردند. ولی در فیسبوک، توئیتر و توئنتی پخش شد. و هزاران نفر در این تاریخ در شهرهای مختلف به خیابانها ریختند. تا چند روز این تظاهرات ادامه داشت. پس از پایان تظاهرات مادرید، تعدادی از معترضان به میدان پوئر تا دل سؤل که نمادینترین میدان شهر بود رفتند و شب را برای بحث درباره معنای واقعی دمکراسی آنجا ماندند و شب بعد هزاران نفر از مردم در میدان کاتولینا گرد آمدند و به شکل ویروسی و توئیتشده به بقیه مردم هم سرایت کرد و به این ترتیب آکامپادها یا کمپها به وجود آمدند. 100 شهر اسپانیا از این الگو پیروی کردند و به 800شهر از سراسر جهان سرایت کرد.6
آمریکا:
با آغاز بحران مالی میلیونها نفر خانههایشان را از دست دادند؛ خانههایی که با یک عمر تلاش به دست آورده بودند. همچنین میلیونها شغل از دست رفت ولی بانکها به وسیله دولت حمایت شدند و از منابع مالیاتدهندگان، به پولهایشان رسیدند. خشم ناشی از این روابط سیاست و پول، مردم را آماده کرده بود. بسیاری از فعالان جنبشهای علیه بیعدالتی و یا فعالان جنبش ویسکانسین برای جنبشی جدید آماده بودند. برخی از آنها در فراخوان اسپانیاییها با شعار «اتحاد برای تغییر جهانی» در 15 اکتبر 2011 شرکت کردند و برخی به اسپانیا سفر کردند و در مجمعها و کمپها حضور داشتند. سپس نوبت جرقه فرارسید.
ادباسترز یک مجله نقد فرهنگی در کانادا در 13 ژوئیه 2011 فراخوان زیر را در وبلاگش منتشر کرد:
#occupywallstreet آیا برای یک لحظه تحریری آمادهاید؟ در 17 سپتامبر به منهتن جنوبی سرازیر شوید. ... و یکی از میدانهای دارای اهمیت نمادین منحصر بهفرد را تسخیر میکنیم ... وقت آن رسیده که تاکتیکهای جدیدمان را علیه بزرگترین فاسدکننده دموکراسیمان به کار بریم: والاستریت غموره مالی آمریکا.
...ما میخواهیم باراک اوباما کمسیونی در ریاستجمهوری منصوب کند که هدف آن پایاندادن به نفوذ پول بر نمایندگان ما در واشنگتن باشد.
تاریخ انتخاب نمادین 17 سپتامبر بود؛ روز امضای قانون اساسی آمریکا. علاوه بر گروه ادباسترز، شبکهها و گروههای دیگری نیز در شکلگیری جنبش اشغال والاستریت نقش داشتند. برای نمونه، Ampedstatus شبکهای از فعالانی بود که حول یک وبسایت گردآمده بودند. این شبکه مدتی پیرامون بحران مالی گفتگو میکردند و تحلیلهایی میگذاشتند. در 15 فوریه این وبسایت جملهای گذاشت: «وقت آن است که 99 درصد آمریکاییها خود را بسیج کنند و فعالانه برای اصلاحات سیاسی معقول تلاش کنند.» این سایت مورد تهاجم سایبری قرار گرفت ولی به کمک گروه هکرهای موسوم به ناشناس کارشان را از سر گرفتند و برای فراخوان اشغال والاستریت تلاش کردند.
ائتلاف A99 برای اشغال فراخوان ناموفقی در 14ژوئن دادند. ولی با همراهی گروه ادباسترز در 17 سپتامبر موفق به حضور 1000 نفر شدند و در والاستریت، تظاهرات و پارک زاکوتی را اشغال کردند. بعد از این تظاهرات چندین تظاهرات دیگر در نیویورک شکل گرفت و تصاویر خشونت پلیس که در یوتیوب منتشر میشد معترضان را بیشتر بسیج میکرد. بسیاری از شخصیتهای فرهنگی و روشنفکری و برخی اتحادیهها از این جنبش حمایت و در مجامع عمومی جنبش سخنرانی کردند. از میان 482 شهر ایالت کالیفرنیا 143 شهر در فیسبوک گروه اشغال داشتند. انتشار سریع آتش اشغال در دشت آمریکا پر از معناست. این جنبش با همه صداها و لهجههایی که در یک جامعه بهشدت متنوع و چند فرهنگی حضور دارند بیان شد. یکی از ویژگیهای منحصر به فرد این جنبش در فضای اینترنت، استفاده گسترده از شبکه تامبلر بود که یک میکروبلاگر است و افراد توانایی نوشتن روایت زندگی روزانه خود را دارند؛ این باعث نوعی تکثر در خواستهها و اصالتدادن به بعد چندفرهنگی و چندروایتی جنبش میشود. این ویژگی با بافت چندفرهنگی و تکثر جامعه آمریکا و ویژگی جهانشمول بودن جنبش در دنیای سرمایهداری هماهنگی دارد.
گفته میشود که این جنبش اگر چه بیرهبر بود ولی یکباره از غیب ظاهر نشد. آنها از فعالان سیاسی و اجتماعی بودند که قبلا در جنبشهای دیگر مشارکت داشتند و یا در شبکههای کنشگرایی اینترنتی حاضر بودهاند و ویدئو میفرستاده و یا در فرمها فعالانه شرکت میکردهاند.7
این جنبش در اینترنت زاده شد، در اینترنت گسترش یافت و در اینترنت حضورش را حفظ کرد ولی شکل مادی این جنبش همان اشغال فضای عمومی بود. بنابراین، این جنبش هم بنا به نظر کاستلز، شکل نوینی از فضا را اختراع کرد که ترکیبی بود از یک فضای مکانها در یک سرزمین مشخص و یک فضای جریانها واقع در اینترنت.
همچنین شکل نوینی از زمان مبتنی بر جاودانگی را ایجاد کرد که بدون تعیین هیچگونه مهلتی، اشغال را به پرانتزی از زندگی روزانه تبدیل کرده بود.
این جنبش، ویژگیهای خاص دیگری دارد: شبکهای شده، بدون رهبر بودن و تلاش برای تداوم این ویژگی(هرگاه کسی یا گروهی در نظر داشت رهبری را به دست بگیرد به وسیله اعضا این سلطه از بین میرفت)، تجربه دمکراسی مستقیم در عمل(ایجاد قوانین خاصی در بحثها و گرفتن اجماع برای تعیین نوع موضع و ادامه اشغال بهطوریکه همه آرمانهای دمکراسی مستقیم در آن رعایت شود) بدون خواسته بودن(به این معنا که فرایند همان پیام است. همین که هر یک از افراد در صفحه تامبلر خود روایت زندگی خود و مشکلات و خواستههای خویش را بنویسند نشان از وسعت نامحدود خواستهها و نداشتن یک یا چند خواسته محدود دارد)، بیخشونت بودن در مقابل خشونت پلیس.
درباره اشغال والاستریت، سارا کربن(کربن، 2012) مدعی است که گروه ادباسترز با معرفی خود در حکم ابزاری برای جنبش "والاستریت را اشغال کن" سعی دارد قلمرو امکانات جنبش را کنترل کند و بدین ترتیب آن را کاهش دهد.8 در واقع وی به وجود نوعی رهبری در این جنبش معتقد است.
کوبا:
در رابطه با کشور کوبا به دلیل درگیریهای ایدئولوژیکی که بین این کشور با ایالات متحده و کشورهای غربی وجود دارد، مشاهده میشود که شبکههای نوین اجتماعی به ابزاری برای دخالت کشورهای بلوک غرب در این کشور بدل گردیده است. برای نمونه دولت آمریکا برای دامن زدن به ناآرامی و تشویق مخالفان در کوبا یک شبکه اجتماعی طراحی و راهاندازی کرده بود که در فاصله سالهای 2009 تا 2012 فعال بوده و تعداد مشترکان آن به 40 هزار نفر رسیده بود. دولت آمریکا برای پنهان کردن این اقدام خود از چندین شرکت پوشش و واسطه استفاده کرده تا ظاهرا ارتباطی بین این شبکه اجتماعی با دولت ردیابی نشود. بودجه این طرح از طریق اداره کمک به سازمان توسعه بینالمللی آمریکا پرداخت میشد که معمولاً بهعنوان نهادی برای کمک به پروژههای بشردوستانه در سطح جهان شناخته میشود. هدف این طرح، ایجاد یک شبکه ارسال پیامک مثل شبکه توئیتر بود که مردم و بخصوص ناراضیان در کوبا با استفاده از آن بتوانند از کنترل شدید دولت کوبا بر شبکه اینترنت بگریزند. این شبکه ارسال پیامک که «زون زونئو» نام داشت، اصطلاحا «توئیتر کوبایی» نام گرفته بود که در اصطلاحات محاورهای در کوبا "صدای مرغ مگسخوار" معنا میدهد. رسانهای شدن این بحث سبب بروز اعتراضهای متعددی شد و نقش رسانههای نوین را آشکارتر کرد.8
اوکراین:
روزنامه کیفپست افشا کرده که اولین راهپیمایی اعتراضی در کیف که در نهایت به بحران فعلی انجامید، از طریق فراخوان یک روزنامهنگار در فیسبوک کلید زده شد. فراخوانی که این روزنامهنگار در صفحه فیسبوکش گذاشته بود، طی چند ساعت بیش از 10 هزار بازدیدکننده داشت. سپس صفحات خاص اعتراض به دولت اوکراین به عناوین مختلف در فیسبوک ایجاد شدند و به ساماندهی اعتراضها و تبادل اخبار پرداختند که هر یک تا 300 هزار بازدیدکننده نیز دارند. سفیر آمریکا در اوکراین، نقش مهمی در تشدید شورشها با استفاده از شبکههای اجتماعی بر عهده دارد. او به طور مرتب اخبار و عکسهای اعتراضها را در صفحات توئیتر و فیسبوک خود به اشتراک میگذارد. نقش شبکههای اجتماعی در ایجاد ناآرامیهای اجتماعی اوکراین به حدی است که برخی کارشناسان، وضع اوکراین را «انقلاب فیسبوکی و توئیتری» نامیدهاند.
با این حال، افشای یک مکالمه تلفنی میان ویکتوریا نولاند معاون وزیر خارجه آمریکا با سفیر این کشور در اوکراین در یوتیوب، با صراحت بیشتری از نقش آمریکا در شورشهای اوکراین پرده برداشت. همچنین در این گزارش آمده است که شیوه جمعآوری کمکها به صورتی است که نقش کمکهای مالی سرویسهای جاسوسی به شورشیان پنهان میشود.9
ایران:
در ناآرامیهای سال 88 ایران قبل از ادعای دروغ تقلب در انتخابات، اقلیتهای سیاسی خاصی که از قبل در کمپینهای فمنیستی و اپوزیسیونی فعالیت داشتند، به طور هدفمند و با یک تشکیلات سازماندهیشده در شبکههای اجتماعی مجازی کار خود را آغاز کرده بودند ولی با ادعای تقلب توسط دو نامزد این انتخابات این گروههای معارض کارشان را فعالانهتر و در ابعاد وسیعتر آغاز کردند. در ایران علیرغم دیگر کشورها گروههای تروریست اولین خشونتها را علیه پلیس و نیروهای مردمی بسیج شروع کردند و بعدها توسط معترضین این خشونتها ادامه یافت. این اعتراض با دخالت مستقیم دولت آمریکا و برخی کشورهای غربی در هدایت معترضان همراه بود. در ایران آنچه در شبکههای مجازی توسط معترضان منتشر میشد و با حمایت شبکههای ماهوارهای بهشدت گسترش مییافت، پس از اندکی دروغبودن آن آشکار میشد؛ از جمله قتلهای ادعایی، با فاصله کوتاهی توسط مقتولان رد میشد.
در حوادث ایران ادعای تقلب در انتخابات توسط برخی از نمایندگان نامزدهای معترض انتخابات(مثل آقای آخوندی و محمدعلی نجفی) بعدا رد شد و مدعی شدند که آنها از این بهانه برای اعتراض به دیگر سیاستها و شخص پیروز انتخابات استفاده کرده بودند. بهواقع در ایران نسبت به رای اکثریت مردم در انتخابات اعتراض داشتند و از همین رو، وقتی اکثریت مردم در 9 دی 88 به خیابانها آمدند کشور آرام شد.
ما در این مقاله از کتاب پربار شبکههای خشم و امید کاستلز در شناخت جنبشهای تونس، مصر، ایسلند، اسپانیا و اشغال والاستریت بهره زیادی بردیم ولی این کتاب دارای اشکالات محتوایی فراوانی است. آقای کاستلز اگرچه یکی از بیهمتاترین منابع در خصوص جنبشهای نوین بر بستر شبکههای اجتماعی مجازی را تدوین کرده است ولی به حوادث اوکراین اشاره نمیکند که بین جنبش یا کودتابودن آن اختلاف است، همچنین حوادث کوبا را نادیده میانگارد، از موضوع ایران و سوریه نیز با یک سویهنگری به سرعت رد میشود. در حوادث اوکراین، کوبا، ایران و سوریه نقش قدرتهای غربی برای دخالت در ساختار سیاسی کشورها به وسیله شبکههای اجتماعی مجازی و رسانههای قدرتمند را نادیده میگیرد. در این کشورها مقاومت مردمی که مخالف دخالت قدرتهای غربی هستند و همچنین خشونت معترضان و کودتاگران نادیده گرفته شده است. آقای کاستلز به کرات سعی کرده جنبشها و انقلابهای عربی را سکولار معرفی کند. در جاهای مختلف کتاب، هر جا به وجود نمادها و نشانههای اسلامیبودن انقلابها اشاره میکند، بلافاصله به انکار اسلامگرایی و یا بنیادگرایی اسلامی میپردازد.
حتی در جایی وقتی از حمایت مردم و پیروزی راشدالغنوشی اشاره میکند، آرمان ایشان را حزب آزادی و توسعه ترکیه به رهبری اردوغان معرفی میکند و هیچ نشانهای از بنیادگرایی اسلامی در آن نمیبیند؛ در حالی که با اندکی جستجو میتوان لیست بلندی از مقالات و موضعگیریهای راشدالغنوشی را ملاحظه کرد که به حرکت انقلاب اسلامی ایران و قیام امام خمینی تاکید میکند و ایران اسلامی را الگوی خود میداند. در برخی جاهای دیگر نیز سعی دارد مدل انقلاب اسلامی ایران را رد کند. هر چند آقای کاستلز یکی از علل اعتراضهای مردمی در تونس و مصر را تحقیر و کسب عزت و کرامت میداند و برخی از اعتراضهای گذشته را ضمیمه میکند ولی از اعتراضهای مصر در سال 2009 علیه دیوار فولادین مبارک در مرز غزه غفلت میکند.11 مقام معظم رهبری حضرت آیتالله خامنهای درباره ریشههای بیداری اسلامی در مردم منطقه میفرماید: «مردم هم آمدند توی صحنه. این، خصوصیت این قضیه است. چرا آمدند؟ آن چیزی که آنها را کشاند، به صورت واضحی مسأله عزت و کرامت انسانی آنها بود. در مصر، در تونس و همچنین در کشورهای دیگر، غرور مردم به دست این حاکمان ظالم جریحهدار شده بود» 01/01/1390
با مروری بر جنبشها و حوادث ذکرشده، الگوهای خاصی را میتوان ملاحظه نمود. کنشگران این جنبشها همگی ابتدا در یک فضای مجازی خارج از دسترس دولت و ابزارهای کنترلی فعالیت و تمرینهای خود را آگاهانه یا ناآگاهانه انجام داده و فعالان این جنبشها در طول زمان حداقلی از فرهنگ خاص اینترنتی حتی برای اقلیتی جوان یا تحصیلکرده را دارا شدهاند. در این مرحله در برخی کشورها از جمله ایران 2009 با طراحی دولتهای قدرتمند خارجی زمینههای ایجاد شورش و براندازی با جرقههایی(در ایران جرقه اولیه ادعای دروغ تقلب در انتخابات بوده) آغاز شده است. و در برخی کشورها همچون ایسلند یا تونس (با فاصله یکساله از حوادث ایران) به علت ظلم، بیعدالتی و تحقیر جرقه اولیه زده میشود؛ مثلا با خشونت پلیس. با فراخوان در اینترنت اعتراضها با اشغال یک محل نمادین در فضای واقعی ابعاد تازهای به خود میگیرد و با گسترش در فضای مجازی و خود رسانهگری کنشگران به علاوه خشونت پلیس و محدودیتهای دولتی به شکل یک شورش پردامنه و غیرقابل کنترل توسعه مییابد. هر انقلاب به طور سلسلهای از انقلاب قبل درس میگیرد، به آن استناد و به طور نمادین از آن نام میبرد.
در همه جنبشها به جز ایران اشغال فضای واقعی با فرهنگ خاصی که دارای ویژگیهایی منحصر به فرد از مشارکت است، همراه است. در همه این جنبشها این فرهنگ نسبت به جنبش قبلی از نظر زمانی متکاملتر میشود. این جنبشها دارای فضایی دورگه شامل فضای مکانهای واقعی و جریانهای مجازی است. این فرهنگ مشارکت دارای ویژگی شبکهایشدن، غیر سلسله مراتبی بودن، به طور همزمان محلی و جهانی بودن، خود رسانهای بودن(اضمحلال و بیاعتباری رسانههای قوی و بزرگ)، غیر حزبی بودن(اضمحلال تشکیلات حزبی و بزرگ و شناسنامهدار به دلیل رابطه با پول)، در شکل متکاملتر بدون رهبری، بدون خواسته، بیزمانی(تداوم در طول همه زمانها) و شکلهای پیچیده و متکامل برای دستیابی به دموکراسی مستقیم است که نیاز به بررسیهای دامنهدار برای آینده چنین جنبشهایی دارد. همچنین توافقی که بین اکثر محققان وجود دارد، خصلت طبقاتیبودن مبارزات به خصلت فرهنگی مبارزات بدل گشته و کنشگران در پی بازیابی هویت و سبک زندگی هستند. هوارد و حسین(2012) در تحقیقات خود بعد از جنبشهای عربی دریافتند که کاربرد گسترده شبکههای دیجیتالی توسط جمعیت عمدتا جوان تظاهراتکننده، تاثیر مهمی بر شدت و قدرت این جنبشها داشته و مباحثه فعال شرکتکنندگان در رسانههای اجتماعی درباره مطالبات سیاسی اجتماعی، قبل از آغاز راهپیماییها شروع شده است.12
همچنین العلاغی و کوبلر در تحقیقات خود گفتهاند که اگر ما رهبری سیاسی و ائتلافسازی را از انقلاب روسیه و اقدام مردمی را از انقلاب فرانسه یاد بگیریم انقلابهای عربی در تونس و مصر قدرت شبکهها را به ما نشان میدهند.13 همچنین نوعی از فعالیت زیباییشناختی را میتوان در گسترش تودهوار جنبشها شناسایی کرد که در قالبهای هنری نوینی نمود دارد و در بیشتر جنبشها قابل ملاحظه است. هرچند آقای کاستلز به نقل از خانم میثاالحسن از فعالان شبکههای مجازی در حاشیه به آن اشاره میکند ولی قابلیت پژوهشهای بیشتری را دارد. و آن قدرت تصاویر و عواطف فعالشده خلّاقی است که هم بسیجکننده هستند و هم آرامبخش. محیطی از هنر و معنا ایجاد میکرد که در آن فعالان جنبش میتوانستند برای ارتباط با جمعیت جوان بر این فضای سیاسی هنری تکیه کنند و تغییر فرهنگ را به مثابه ابزاری برای تغییر سیاست محقق کنند.14
ولی با همه اینها فضای شبکهایشده و شبکههای تودهای قابلیت بالایی برای نفوذ قدرتهای سلطهگر دارند؛ بخصوص اگر آن قدرت، توان مالی و فنی بالایی داشته باشد. قدرتهای خارجی برای استثمار بیشتر کشورهای ضعیفتر به کمک عوامل داخلی با دستکاری واقعیت به آسانی میتوانند با استفاده از ویژگی سرعت " که از خصیصههای زیرساختهای ارتباطی جدید است- فضای شبکهای" تودهای را در کنترل اغراض خود در آورند. هر چند این فضای شبکهای قادر به بازیابی واقعیت است و فریبکاری را آشکار میکند ولی سرعت اخبار و تحولات ناشی از آن بالاتر از آشکارسازی فریبکاری است و این میتواند سرنوشت جنبشها را با توجه به هزینههای غیر قابل جبران آن مورد تردید قرار دهد. البته این به معنای کنار گذاشتن فضای شبکهای شده نیست بلکه نیازمند سطح بالایی از آگاهی کنشگران شبکه است.
هر چند فرایند تصمیمسازی در فضای شبکهای- تودهای را مترادف مفهوم دمکراسی واقعی تعریف میکنند ولی بهتحقیق، الگوهای شبکههای اجتماعی شامل تعدادی کنشگر مرکزی است. مرکزیت آنها در فضای مجازی متاثر از میزان بالای فعالیت، دانش و برخی باز نمودهای دیگر است که برای دیگر کنشگران جاذبه دارد. این مرکزیتها به عنوان رهبران فضای شبکه توسط کنشگران پذیرفته میشوند البته این فضاها فاقد رهبری واحدند. رهبران همانند دیگر ویژگیهای فضای مجازی، بهشدت سیّال و در حال رقابت و تغییرپذیری هستند.
همین که تعدادی کنشگر دارای میزان بالاتری از اشتراکگذاری، ارجاع و لایک باشند، کاربرد صفت رهبری قابل توجیه است. یکی از سیاستهای قابل پیشنهاد برای حفاظت از دستاوردهای رهاییبخشی جنبش، داشتن رهبرانی با سطح بالایی از آگاهی و صداقت و توجه مستمر به وجود دستکاریکنندگان واقعیت است. بیگمان، شبکههای مجازی و واقعیت مجازی را با همه آسیبهای ناشی از آن نمیتوان نادیده گرفت. شبکههای اجتماعی مجازی، پدیدهای بسیار جدید است و حتی در خاستگاه اصلی آن در دنیای غرب هنوز به خوبی شناختهشده نیست و نظریهپردازی پیرامون آن گامهای آغازین خود را برمیدارد. با تامل اندکی میتوان دریافت حتی ویژگیهای شبکهایشده و تودهای آن، که نقش آگاهیهای مردمی در آن پررنگتر است با معیارهای آرمانی انقلاب اسلامی در اعتلای آگاهیهای مردمی در فضای گفتگو همخوانی بالاتری دارد در مقابل احزاب و یا رسانههای غول پیکر که متاثر از سرمایه و پول هستند. پس باید بیشتر شناخت و بیشتر شناخت.
منابع
1-کاستلز، مانوئل(1393)، شبکههای خشم و امید؛ جنبشهای اجتماعی در عصر اینترنت، مترجم مجتبی قلیپور، تهران، نشر مرکز.
2-همان.
3-همان.
4-همان.
5- همان.
6-همان.
7-همان.
8-این مقاله در نشریه مطالعات جنبشهای اجتماعی، سال یازدهم، شمارههای 2-3 اوت و نوامبر 2012 به چاپ رسیده است.
12-Hussain.M.M and Howard.P.(2012) democracy s fourth wave? Information technology and the Fuzzycause of the Arab Spring. Unpublished paper presented to the meeting of the international studies association. San Diego.april 1-4.
13- Allagui.I.and Kuebler.J.(2011).The Arab Spring and the role of ICTs .international journal of communication.vol.5.1435-42.