انحصار ثروتهای نفتی، فقر و بیکاری سعودیها
این وضعیت از شکل گرفتن هویت ملی برای کشوری که از دسته بندی رنج می برد، جلوگیری کرده است تا جایی که ثروت های خیالی در دست اقلیت خاندان حاکم و قبیله ای و تاجران است در حالی که طیف گسترده از سعودی ها آنچنان با فقر و بیکاری و نیز به حاشیه رفتن دست به گریبان هستند که برای کشور نفت خیز و بسیار ثروتمند غیر قابل تصور است.
بیدار شدن هویت یمنی در سه استان مرزی سعودی
از سوی دیگر بافت اجتماعی عربستان نیز با دو دستگی همراه است به این ترتیب که نخبگان و صاحبان اندیشه های لیبرالی در انزوا به سر برده و دچار یاس و ناامیدی شده اند و مسئولان سعودی حتی یک قدم در مسیر اجرای برنامه های توسعه و سیاسی برای شیعیان، اسماعیلی ها، زیدی ها و قبایل بدوی دیگر که از کمترین جایگاه برخورداند، برنداشته اند در این شرایط، جنگ علیه یمن هویت یمنی در سه استان مرزی نجران، جیزان و عسیر را بیدار کرد.
غفلت 25 ساله دولت سعودی
سعودی ها باید از سال 1990 مشکلات بزرگی را که راه پیشرفت کشور را سد کرده و حتی موجودیت آن را با خطر روبه رو کرده بود، مورد توجه قرار می دادند.
به عبارت بهتر در طول 25 سال که بسیار ارزشمند بود، دولت سعودی از تحولات جهانی و منطقه ای که موجب شکل گیری اقتصادهای قوی و نیروهای محرک تازه ای در جهان شد، غافل ماند.در منطقه خاورمیانه، ایران توانست دستاوردهای اقتصادی، علمی، فناوری، سیاسی و دفاعی مهمی را به ثمر بنشاند.
در این میان تجربه اقتصادی ترکیه اگرچه در ارتباط با خارج کشور رقم خورد، اما ترک ها توانستند وضع اقتصادی و رقابتی کشور را بهبود ببخشند، در حالی که سعودی ها غرق در رکود داخلی بودند و در اقدامی بسیار خطرناک به نظام سرمایه داری جهان پیوستند.
مشارکت عربستان در تخریب سوریه
این کار به آنها فرصت داد تا با همکاری راست گرایان آمریکایی و لابی صهیونیستی، برنامه های تخریبی را در منطقه دنبال کنند و جبهه ای را علیه کشورهای پیشرفته منطقه به ویژه ایران به راه اندازند.
با توجه به متزلزل و شکننده بودن بنیان های حکومت سعودی، سعودی ها به خطرات جدی ناشی از ضعف شدید در برابر افزایش روزافزون قدرت ایران پی بردند.
این مساله بیش از اینکه نگاهها را به سمت خواسته ها و اقدامات ایران سوق دهد، به مشکلات داخلی سعودی ها مربوط است. اینجا است که می توان نصیحت ناشی از دلخوری باراک اوباما به سعودی ها و دیگر کشورهای حاشیه خلیج فارس را مبنی بر اینکه باید مشکلات داخلی خود را حل کنند، درک کرد.
در همین رابطه روسها نیز پیشنهاد اصلاح سیاست خارجی این کشورها را مطرح کردند که عملا مورد قبول سعودی ها قرار گرفت.
در این میان روند آشتی با سوریه در حال جان گرفتن است به گونه ای که در جریان نشست سه جانبه بین جان کری، سرگئی لاوروف و عبدالله الجبیر در دوحه نمود می یابد.
روسیه به سعودی ها دو ائتلاف را پیشنهاد کرده است، یک ائتلاف با سوریه، ترکیه و اردن برای مبارزه با تروریسم و ائتلاف دیگر در زمینه امور دفاعی با مشارکت ایران و کشورهای خلیج فارس که هدف از آن از بین بردن نگرانی این کشورها است.
سیاست عربستان در ویرانی و اشغال عراق
روزنامه الاخبار لبنان در بخش دیگری از مقاله خود نوشت: عربستان در طول ربع قرن گذشته سیاست های غیر عاقلانه ای در پیش گرفت، از جمله اینکه در محاصره عراق و به حاشیه راندن آن نقش داشته و زمینه حمله به آن و نیز اشغال این کشور از سوی آمریکا را فراهم کرد، این در حالی بود که ریاض باید پرونده جنگ دوم خلیج فارس را مختومه کرده و از در آشتی با بغداد و حمایت از آن در آمده تا عراق را یک بار دیگر در مجموعه حکومت های عربی می پذیرفت. اما سعودی ها با این اقدام خود یکی از ارکان امنیت قومی را ویران کردند.
پس از سال 2003 نیز عربستان نتوانست با تحولات سیاسی عراق همراه شده و کنار بیاید به گونهای که گروههای تروریستی را در این کشور مورد حمایت مالی قرار داده و سیاستمداران سنی آن را نیز تشویق کردند که از پیوستن به حکومت ملی خودداری کنند و به این ترتیب یک بار دیگر دشمنی با این کشور را آغاز کرد.
به طور خلاصه سیاست های عربستان در قبال عراق چیزی جز کینه ورزی و دشمنی با حکومت این کشور نبود و تفاوتی نداشت که دولت عراق سنی باشد یا شیعه چرا که عربستان در اصل عراق را هدف گرفته است.
تکرار رفتار جنون آمیز عربستان در سوریه
رفتار جنون آمیز سعودی ها یک بار دیگر در سوریه تکرار شد و آنها در طول پنج سال گذشته تمام تلاش خود را برای نابودی این کشور به کار گرفتند.
این رویکرد سعودی از یک برنامه سیاسی واقع بینانه نشأت نمی گرفت بلکه نشان دهنده کینه و حس ویرانگری آن است، در نتیجه با شعله ور کردن آتش جنگ علیه سوریه، خواسته یا ناخواسته امنیت خود را هدف قرار دادند.
عربستان بازنده جنگ علیه سوریه
عربستان در جنگ پر هزینه علیه سوریه شکست می خورد؛ جنگی که هاله قداستی که از زمان جنگ 1973 از آن برخوردار بود، از این کشور زدوده و آن را در معرض حمله های سیاسی و رسانه ای بی سابقه ای قرار داد، تا جایی که این وضعیت به نوبه خود جایگاه سعودی را تنزل داده و بحث و جدل های تازه ای را درباره قانونی بودن نظام آل سعود و روابط آن با رژیم صهیونیستی و سرپرستی بر حرمین شریفین مطرح ساخت.
سیاستهای آل سعود عامل اصلی بیثباتی در لبنان
سیاست های مبتنی بر رشوه و تخریب و تفرقه انگیزی و توسعه و رواج وهابیت در یمن به اضافه تلاش بی وقفه برای پیشگیری از پیشرفت این کشور و وابسته نگه داشتن آن، سرانجام باعث طغیان مردم یمن در برابر استعمار سعودی شد و در این شرایط ریاض چاره ای ندید جز اینکه یمنی ها را هدف حملات خود قرار دهد و با آغاز جنگ علیه این کشور فقیر آن را به ویرانه تبدیل کند، بدون اینکه از این اقدام دستاورد سیاسی داشته باشد.ادامه جنایت های جنگی سعودی ها در یمن از کینه توزی آنان و تلاش برای جبران شکست هایشان حکایت دارد، آن هم در شرایطی که شکست های ریاض روزبه روز آن را از لحاظ مالی، نظامی و اخلاقی در معرض سقوط قرار می دهد و مردم این کشور نیز دیگر تحمل نتایج این جنگ طولانی مدت را نخواهند داشت، به اضافه اینکه بافت نظامی که بتواند این جنگ را ادامه دهد وجود ندارد زیرا نیروهای ارتش زاییده جوامع خود و هویت ملی هستند نه بنده پول و سلاح.
علاوه بر این سیاست های آل سعود عامل اصلی بی ثباتی در لبنان است و همواره در مسیر تفاهم نیروهای داخلی این کشور به منظور تشکیل دولت، مانع تراشی کرده است.
از سوی دیگر اردن به عنوان هم پیمان عربستان که هرگز به خواسته های ریاض نه نمی گوید، با رفتار تحقیر آمیز آل سعود روبه رو است. دولت اردن نیز زیر بار قرض و اختلال های مالی و مسئله پناهجویان، کمر خم کرده است و در مقابل ریاض به جای حمایت از خزانه کشور، رشوه دهی را در پیش گرفته است.
عربستان به دلیل ثروت های هنگفت نفتی و به سبب شهرهای مقدسی که در آن وجود دارد و همچنین به خاطر فرهنگ وهابیت که در بافت های اجتماعی این کشور ریشه کرده، بهترین نامزد برای استقرار نیروهای تروریستی - تکفیری می باشد.
با این حال مسئولان سعودی چاره ای جز ائتلاف با تروریست های تکفیری چه در سوریه چه در عراق و یا یمن نخواهند داشت و تاوان سنگینی برای این ائتلاف پرداخت خواهند کرد.
کودتای سوم در عربستان در راه است
اما از نظر اوضاع داخلی، تحولات شبیه کودتا در داخل قصر آل سعود که موجب شد قدرت به سلمان بن عبدالعزیز منتقل شود، زمینه را برای کودتای دوم و کنار گذاشتن حامیان شاه متوفی فراهم کرد.
در این شرایط نشانههای پا گرفتن کودتای سوم نیز در حال ظاهر شدن است تا با کنار گذاشتن محمد بن نایف، موقعیت محمد بن سلمان را مستحکم سازد.
این نشانه همگی حاکی از سوق یافتن آل سعود به سمت فروپاشی است، چیزی که آرزوی مستضفان و گروه های ترقی خواه جهان عرب بوده است.
اما از دیدگاه راهبردی، ایران و روسیه معتقدند که فروپاشی آل سعود می تواند نتایج ژئوسیاسی وخیمی به دنبال داشته باشد و آتش جنگ های داخلی، طائفه ای و قبیله ای را در داخل عربستان شعله ور ساخته و موجب دودستگی و دسته بندی آن شده و تشکیل حکومت تروریستی - تکفیری تمام عیار را در این کشور رقم بزند.
تلاش روسیه برای سوق دادن ریاض به سمت آشتی منطقه
هر چند عربستان دستی که از سوی ایران برای حل مشکلات به سمت آن دراز شده است، نمیفشارد، اما مسکو به تلاشهای گسترده و پیگیر خود برای سوق دادن ریاض به سمت آشتیهای منطقه ادامه می دهد و چه بسا به چهار دلیل تلاشهای مسکو به موفقیت برسد.
این چهار دلیل عبارتند از:
سختی های جنگ علیه یمن
تهدیدهای تروریستی روزافزون
فشارهای آمریکا که به نگرانی های آل سعود در قبال رشد نفوذ منطقه ای ایران اهمیتی نمی دهد
بلندپروازی های محمد بن سلمان برای تکیه زدن به تخت پادشاهی تا جایی که او را به سمت در پیش گرفتن سیاست هایی سوق می دهد که با استفاده از آن بتواند حمایت بین المللی و منطقه ای را برای خود تضمین کند.