اگر به خاطرات شفاهی برخی از ایرانیانی که به اروپا رفته اند دقت کنیم، میگویند که شعارشان اروپایی این است که ما این کالاها را برای جهان سوم ساخته ایم و آنها مصرف کننده اند. باور آنها این است که ما از تکنولوژی برای سرمایه و تولید استفاده کرده و مصرف کنندگان اصلی کشورهای جهان سوم هستد.
برای آنکه بتوانیم وضعیت مصرف را در جامعه ایران بررسی کنیم باید فاکتورهای مختلفی در سطح درونی و بیرونی را مورد توجه قرار دهیم. جوامع اسلامی به خصوص جامعه ایران به نسبت جوامع توسعه یافته، جوامع مصرفیتری به حساب میآیند چراکه در آنها اقتصاد تولیدی کمتر مورد توجه قرار میگیرد. به طور مثال ما ایرانیها پول زیاد خرج میکنیم و پس انداز کم انجام میدهیم در صورتی یک کره ای یا ژاپنی و یا اروپایی بیش از آنکه مصرف کننده باشد، یک تولید کننده است. در واقع تولید در بسیاری از جوامع توسعه یافته به شاکله اصلی جامعه تبدیل شده در حالی که در جوامع اسلامی روح مصرف به طور فزاینده ای نهادینه شده است. اگر به خاطرات شفاهی برخی از ایرانیانی که به اروپا رفته اند دقت کنیم، میگویند که شعارشان اروپایی این است که ما این کالاها را برای جهان سوم ساخته ایم و آنها مصرف کننده اند. باور آنها این است که ما از تکنولوژی برای سرمایه و تولید استفاده کرده و مصرف کنندگان اصلی کشورهای جهان سوم هستد. روح مصرف، مفهوم کلیدی است که ما باید به آن تاکید کنیم. جامعه ایران در حال یافتن روح مصرفی است در صورتی که در غرب روح تولیدی غالب است. البته نه به این مفهوم که آنها مصرف نمیکنند، آنها هم مصرف کننده هستند اما مصرفشان پایۀ تولیدی دارد یعنی اول تولید میکند و بعد مصرف میکند اما ما تولید نمیکنیم و فقط مصرف میکنیم. بنابراین مصرف نیاز به تولید دارد و اگر این اتفاق رخ ندهد شاهد انحطاط اقتصاد و افول ارزشهای اخلاقی در جامعه خواهیم بود. اما چرا ایران و بیشتر کشورهای اسلامی روح مصرفی پیدا کرده و تولید نقش موثری ندارد؟ برای پاسخ به این پرسش باید فاکتورهای مختلفی را مورد بررسی قرار دهیم. یکی از موارد، وجود برخی تعارضات درونی در این جوامع است. بسیاری از مردم در این جوامع خود را مذهبی و پیروی الگوهای اسلامی میدانند اما متاسفانه در عمل به گونهی دیگری رفتار میکنند. یعنی حتی بخشی از مذهبیان ما به آنچه در کتاب، سیره، اخلاق و آموزشهای اسلامی آمده کمتر توجه میکنند. ریشههای مهم این موضوع را باید دردرجه نخست در کارگزاران و ساختار درونی جامعه جستجو کرد. به طور مثال وقتی مردم میبینند که نماینده، وزیر، مسئول و ... پس از قدرت گرفتن، زندگی اقتصادی خود و اطرافیانش متحول میشود، دیگر نمیتوان از مردم انتظار بیشتری داشت. در واقع برخی نخبگان خود عامل رواج روح مصرفی در جامعه میشوند. مانع دیگر بر سر راه تولید در اختیار داشتن نفت است. نفت جامعه را مصرفی میکند. دولتها در ایران بر خلاف جوامع توسعه یافته مالیات ستان نیستند. وقتی که دولت از مردم مالیات دریافت میکند به ناچار باید به آنها پاسخگو باشد ولی در جوامعی که منابع طبیعی داشته و مالیات دریافت نمیشود، دولت پاسخگو نبوده و کمتر به فکر تولید میافتد و خود دولت بزرگترین مصرف کننده میشود. اگر بخواهیم که الگوی مصرف در جامعه ایران به سمت نرود باید تضادهای موجود را برطرف کنیم. برخی از مسئولان دغدغه شا ن این موضوعات نیست و تنها به صورت صوری به لزوم مصرف منطقی و رعایت حدّ کفاف در مراسم و همایشها تاکید میکنند و بعد اصل موضوع را به فراموشی میسپارند. در واقع الیت قدرت باید آن گفتمانی که مطرح میشود را باور کرده و مبنای عمل خود قرار دهند . متاسفانه با تناقض آَشکاری در این زمینه مواجه هستیم و نظریه و عمل برخی نخبگان در این خصوص با هم همخوانی ندارد. پاردکس دیگر به هویت زندگی جدید بر میگردد. در دنیای امروز جوامع بازتر شده اند و تکنولوژی همه چیز را در جلوی چشمان ما قرار داده است و جوامع از یکدیگر اقتباس و وام گیری فرهنگی میکنند. در گذشته مرزهای آگاهی آن قدر زیاد نبود و جوامع کوچک، محدود و بسته بود ولی امروز در روستاهای دور افتاده هم الگوی زندگی ایده آل شهری حاکم است و کالاهایی که محصول تکنولوژی هستند در خانه بسیاری از روستاییان وجود دارد. تکنولوژی یک جامعه جهانی مصرفی ایجاد کرده و ما بیش از اینکه عضو جامعه ایران باشیم، عضو جامعه جهانی مصرفی هستیم. این نیز پارادکس دیگری است که باید برطرف گردد.