همۀ موارد فوق از مواردی هستند که اقتصاد یک کشور را به طور واقعی متأثر میسازند. به عبارت دیگر در نتیجۀ این اتفاقات، متغیرهای اساسی اقتصاد(تولید، توزیع، مصرف، قیمت و ...) به طور مستقیم تحت تأثیر قرار میگیرند و کشور را با مشکل مواجه میسازند. برخی از این موارد تولید کشور را کاهش میدهند، برخی از این موارد با تغییر فرهنگ مصرفی، بحرانآفرینی میکنند و برخی با خدشه در نظام توزیع کالا و خدمات، مویرگهای اقتصاد کشور را منقطع میسازند.
اما گاهی این متغیرها نه به طور مستقیم و به واسطۀ عوامل واقعی بلکه به طور غیر مستقیم و با شیوههای سیاسی، رسانهای و تبلیغاتی مورد حمله قرار میگیرند. این اتفاق در جنگهای اقتصادی داخلی و بینالمللی بسیار رایج است. در این نوشتار از این جریان به «اثر القائی» یاد میشود.
در فضای داخلی کشورها، احزاب و گروههایی که بر مسند قدرت قرار گرفتهاند، برای نشان دادن کارامدی خود در بخش اقتصادی، با استفاده از قدرت رسانهای خود تلاش میکنند فضای اقتصادی کشور را آرام جلوه دهند و متغیرهای اقتصادی را در وضعیت مطلوبی نشان دهند؛ چرا که نشان دادن پایداری اقتصاد و آرام بودن نوسانات آن در طور دوران قدرت، از عواملی است که میتواند به تداوم قدرت در دست احزاب حاکم کمک کند.
در مقابل نیز جریانهای رقیب تلاش میکنند با بحرانی جلوه دادن اقتصاد، و نسبت دادن این بحران به جریان حاکم، عملکرد حاکم را مخدوش معرفی کنند و زمینه را برای جایگزینی خود فراهم سازند.
البته ممکن است یکی از این جریانها حقیقت متغیرهای اقتصادی را تبیین کنند. اما ورای اینکه چه جریانی درست تشخیص داده است، بسته به اینکه کدامیک از این دو دسته از توان رسانهای و دیپلماسی عمومی بالاتری برخوردار باشند، القائاتی روانی بر جامعه تحمیل میشود که با تحت تأثیر قرار دادن رفتارهای اقتصادیِ کنشگران(مصرفکنندگان، تولیدکنندگان و بازاریان)، بر متغیرهای اقتصادی تأثیر واقعی میگذارند.
اگر گروهی که بر مسند قدرت هستند توان رسانهای بیشتری داشته باشند، با القای وجود وضعیت بهینه در اقتصاد، رفتار ریسکی مردم و کنشگران اقتصادی را افزایش میدهند و سرمایههای بیشتری را در کشور آزاد میکنند و رشد اقتصادی کشور را بهبود میبخشند. این رفتار موجب میشود حتی اقتصادی که واقعاً در وضعیت بحرانی قرار دارد، با القای اثر روانی فوق، حرکت خود را به سوی خروج از بحران آغاز کند و اقتصادی که در مسیر پیشرفت است نیز با سرعت بیشتری در این مسیر حرکت کند.
اما اگر منتقدین از توان رسانهای بالاتری برخوردار باشند، القای اثر منفی در اقتصاد، متغیرهای اقتصادی را با مخاطره مواجه میکند؛ تا جایی که این القاء میتواند اقتصادی که در وضعیت خودکار و به صورت مطلوب در حال حرکت است را به بحران بکشاند.
البته این جریان در برخی کشورها بنا به شیوههای حکومتداری وضعیتی عکس نیز پیدا میکند. به این صورت که گاه جریانهای حاکم برای حفظ خود در مسند قدرت با القای وجود بحران در کشور بر عملکرد اقتصادی ضعیف خود پوشش گذاشته و سیاستهای اقتصادی نادرست خود را موجه جلوه میدهند. گاه نیز بقای جریانها در مسند قدرت در حالتی تضمین میشود که خود را ناجی اقتصاد بحرانزده معرفی کنند. این جریانها میتوانند با القای چنین بحرانی، عملکردهای نامتعارف و شاذ خود را نیز ذیل برنامۀ خروج از بحران توجیه کنند.
وجود اثر القائی در فضای اقتصاد بینالملل نیز رایج است و استفاده از این اثر که از چندصدسال پیش آغاز شده است، در دهههای اخیر به اوج خود رسیده است. در نگاهی تاریخی، استعمارگران برای ورود به کشورهای هدف جریان استعمار، در اولین گام با القای وجود بحران در این کشورها و القای وجود اتوپیای اقتصادی و بهشت زمینی در کشورهای خود زمینه را برای ایجاد تغییر در ساخت حکومتی این کشورها فراهم میکردند و نفوذ خود را روز به روز گسترش میدادند. سیطرۀ این اثر القایی، جوامع هدف را در خلسهای طولانی مدت فرو میبرد تا جایی که آنها را نسبت به هرگونه کنش اقتصادی استعمارگران در این کشورها بیتفاوت میساخت؛ چرا که متأثر از القائات فوق، این کنشها را در راستای عمران و آبادی کشورهای خود میپنداشتند. مردم این کشورها زمانی میتوانستند بر اهداف استعمارگران آگاه شوند که بخش عظیمی از سرمایههای آنها به تاراج رفته بود. البته برخی کشورها پس از گذشت قرنها از این جریان، همچنان در خلسه بهسر میبرند و نسبت به این فریب بزرگ ناآگاهند. لذا استعمارگران سنتی حتی در قرن بیست و یکم نیز در بسیاری از کشورهای دنیا با همانشیوۀ قرن پانزدهم و شانزدهم به استعمارگری مشغولند و مردم این کشورها نیز همچنان به این استعمارگران به مثابه ناجیان خود مینگرند. این رویّه از نفوذ عمیق اثر القایی حکایت میکند.
در شیوۀ استعماری نوین، این القائات با ترکیبی از عملکرد هماهنگ برخی از احزاب داخلی با کشورهای متخاصم صورت میگیرد و این ترکیب، اثر القائی را دوچندان میسازد. به این صورت که استعمارگران نوین، در کنار فشارهای واقعی و تلاش جهت تأثیرگذاری بر متغیرهای واقعی اقتصادی و محدودسازی عملکرد اقتصادی کشور هدف در فضای اقتصادی بینالملل، با هماهنگی احزاب و گروههای داخلی مخالف یا منتقد حکومت، به القای وجود بحران در کشورها میپردازند و با شیوهای غیر مستقیم و از مجرای اثر القایی روانی، متغیرهای اقتصادی کشورها را تحت تأثیر قرار میدهند. سپس با تلاش جهت اتصاف این بحرانها به شیوۀ حکومتداری موجود در کشورها بسته به توانی که دارند تلاش میکنند یا حکومتها را تغییر دهند، یا آنها را تضعیف کنند یا اینکه از این حکومتها امتیازاتی را دریافت کنند.
در چندسالۀ اخیر ایجاد اثر القایی به طور دوچندان به عنوان راهکار کشورهای متخاصم جهت مقابله با نظام جمهوری اسلامی مورد توجه قرار گرفته است. این راهبرد در حالتی اتخاذ شد که کشور ایران در طول دهۀ ١٣٨٠ و با طرح دهۀ پیشرفت و عدالت توسط مقام معظم رهبری در ابعاد علمی، سیاسی و اقتصادی به رشد قابل توجهی دستیافته بود. رتبۀ اول کشور در سرعت رشد علمی در میان کشورهای دنیا، رسیدن اقتصاد ایران به هجدهمین قدرت اقتصادی دنیا، تثبیت ایران به عنوان بزرگترین قدرت انرژی دنیا، رشد چشمگیر ایران در صنایع دانشبنیان همچون نانوتکنولوژی، بیوتکنولوژی و هستهای و گسترده شدن نفوذ سیاسی و اجتماعی و اقتصادی ایران تا مرزهای کشور آمریکا، دشمنان کشور را واداشت که در کنار اعمال تحریمهای ظالمانه بر کشور، با القای اثر روانی منفی، همۀ این دستاوردها را در چشم مردم و کنشگران اقتصادی کشور بیرنگ جلوه دهند. اتخاذ این شیوه به این منظور صورت گرفت که بحرانی که در ابتدای امر واقعاً بر کشور حاکم نبود را به بدنۀ اقتصادی کشور القاء کنند. این القاء از چند ماه قبل از فتنۀ ٨٨ آغاز شد و در مرحلۀ اول، در این فتنه اثر خود را گذاشت. متغیرهای واقعی اقتصادی و نشانگرهای تحریم تاقبل از فتنۀ ٨٨، وجود هیچکدام از عوامل منفی که امروزه در اقتصاد بر آنها تأکید میشود را در اقتصاد کشور تأیید نمیکند. با اثرگذاری این فضای رسانهای که در آن زمان توسط همۀ منتقدین داخلی و خارجی نظام جمهوری اسلامی جهت ناکارامد نشان دادن نظام به آن دامن زده میشد، زمینه برای اعمال تحریمهای واقعی بیشتر در فضای اقتصادی بینالملل نیز فراهم شد. تا اینکه در سالهای ١٣٩٠ و ١٣٩١، اضافه شدن تحریمهای انرژی و بانکی تحمیل شده بر کشور، راه را برای ایجاد فشار بر مردم و نظام هموارتر ساخت.
همانگونه که پیش از این نیز اشاره شد، هدف از القای بحران در کشورها، طیفی را شامل میشود که یک سر آن تغییر نظام سیاسی کشور هدف و سر دیگر آن گرفتن امتیازاتی از حکومتها است.
القای بحران در کشور که در ابتدای امر و در اواخر دهۀ ١٣٨٠ به منظور تغییر نظام سیاسی ایران آغاز شده بود با نرمش قهرمانانۀ نظام و با مقاومت مردم، تغییر هدف داد و تنها دستیافتن به میز مذاکره، آن هم تنها در مسئلۀ هستهای و در داخل خطوط قرمز هستهای نظام را برای دشمنان میسر ساخت. به این معنا که دشمنان که متأثر از فضای فتنۀ ١٣٨٨ تصور میکردند میتوانند با اندکی افزایش فشار بر کشور، نظام را به زانو در بیاورند، تنها به میز مذاکرهای دستیافتند که پیش از این هم نظام چندین بار این میز را در اختیار آنها قرار داده بود و آنها نتوانسته بودند از آن استفاده کنند و صنعت هستهای کشور در پی این ناکامیها روز به روز رشد کرده بود.
البته فضای مقاومت که در ماههای اخیر و پس از خیانتهای مقامات آمریکایی و غربی در مذاکرات بار دیگر بر کشور حاکم شده است، به تدریج این دستور کار دشمن را نیز با خدشه مواجه ساخته است. در نتیجه دشمن در ابتکاری نو در روزهای اخیر روندی جدید از القای ناکارامدی نظام را آغاز کرده است. با استفاده از فضای رسانهای جریانهای داخلی همسو، دشمنان دوباره در تلاشند با القای وجود بحران حتی در مسائل اقتصادی پیشپا افتاده در کشور، فضای روانی جامعه را به گونهای تغییر دهند که نظام دوباره مجبور به عقبنشینی شود.
با وجود این تلاشها، تقویت اعتقاد مردم به توان داخلی که زمینههای آن در ماههای اخیر به طور روزافزونی در حال مهیا شدن است، این راهبرد دشمن را نیز به کلی مرتفع خواهد ساخت.
دکترین اصلی نظام در مقابل هجمههای فوق در طول این سالها، نظریۀ راهبردیِ اقتصاد مقاومتی است. مفهوم اقتصاد مقاومتی در حیات چندسالۀ خود در ایران، با کنترل فضای روانی اجتماع توانسته است کشور را از بحران القاء شدن در فتنۀ ١٣٨٨ به وضعیتی برساند که تأثیر فشارهای فزایندۀ اقتصادی بر کشور، روز به روز کاهش یابد و بر توان اقتصاد درونزای ایران بیافزاید و دشمنی که در سال ٨٨ به فکر براندازی نظام بود در ماههای اخیر به تحفۀ ناچیز مذاکرات بسنده کند.
لذا به نظر میرسد راند جدید تقابل دشمنان با جمهوری اسلامی در قالب نظریۀ فشار اقتصادی، در حال افول است و مراحل انتهایی خود را طی میکند. لذا انتظار عقبنشینی دشمن از فشارهای اقتصادی و رو آوردن به حربهای دیگر در ماههای آینده به دلیل بیاثر شدن حربۀ اقتصادی دور از ذهن نیست.