چمران تمام ویژگی های یک روشنفکر را در خود داشت. درس خواندگی، غرب رفتگی، تحول خواهی، آزاداندیشی و هویت دانشگاهی به صورت یکجا در چمران جمع بود. اما چمران توانست دو خصیصه را در سپهر روشنفکری ایران زنده و برای روشنفکری آبرویی در تراز «روشنفکر مسلمان ایرانی» کسب نماید.
«چمران روشنفکر در تراز انقلاب اسلامی»عنوان سرمقاله روزنامه جوان به قلم دکتر عبدالله گنجی است که در آن می خوانید؛
سی و یکم خرداد بهانه ای است تا از عارف و روشنفکر دوران معاصر یادی نماییم. بدون تردید روشنفکری مصطلح در ایران مقارن با آشنایی ایران با غرب به وجود آمده.
چمران روشنفکر در تراز انقلاب اسلامی سی و یکم خرداد بهانه ای است تا از عارف و روشنفکر دوران معاصر یادی نماییم. بدون تردید روشنفکری مصطلح در ایران مقارن با آشنایی ایران با غرب به وجود آمده. روشنفکران کسانی بودند که پس از شکست های سنگین ایران از روسیه علل آن را «عقب ماندگی» معرفی کردند و چندی بعد علت عقب ماندگی را نیز به اسلام ارجاع دادند و برای حذف اسلام از عرصه سیاسی- اجتماعی ایران تلاش های فراوانی نمودند.
پروتستانتیسم دینی (اصلاح گری)، تغییر زبان و الفبا، تغییر الگوی زندگی زنانه، حذف روحانیت، به سخره گرفتن مدارس و آموزش دینی و در یک کلمه قیام علیه فرهنگ خودی را تنها راه درمان عقب ماندگی دانستند و اینچنین بود که روشنفکران در سپهر سیاسی ایران با خصایصی همچون غرب رفتگی، درس خواندگی، علم زدگی، ناسازگار با فرهنگ بومی، تحول گرا و آزادی خواه معرفی شدند و از آنجاکه این کلیشه و سیره رفتاری برای جامعه مذهبی- سنتی ایران قابل ترجمه نبود کم کم روشنفکران به عنوان انگل های نق زن که دستی در میدان عمل ندارند معرفی شدند. بنابراین وقتی سخن از روشنفکری به میان می آمد بلافاصله صفاتی همچون، نسبی گرایی، لامذهبی، مخالف خوانی و بی عملی به ذهن متبادر می شد، از صدر مشروطه تا اوایل دهه 40 نحله های مختلف روشنفکران ایرانی بر ناسیونالیسم، سوسیالیسم و لیبرالیسم اصرار داشتند.
اما ظهور افرادی مانند جلال آل احمد، شریعتی و بازرگان باعث شد، پدیده «بازگشت به خویش» برای معنادهی به روشنفکری به کار گرفته شود. البته این افراد نیز همان خصایص روشنفکری یعنی، درس خواندگی، علم گرایی، غرب رفتگی، تحول خواهی و آزادی خواهی را مدنظر داشتند و در عرف روشنفکری قابل تعریف بودند اما در نقد دین به دنبال حذف آن نبودند بلکه پیراستگی را مدنظر داشتند و البته اشتباهات فاحشی نیز در فهم دین داشتند، به همین دلیل یا با روحانیت درگیر بودند(شریعتی) یا در تبدیل اسلام سیاسی و نظری به اسلام حکومتی(بازرگان) دچار تنگنای گفتمانی شدند.
علت اصلی کج تابی این بود که این روشنفکران نیز بن مایه های فکری خود را با عصاره ای از لیبرالیسم یا سوسیالیسم پیوند می دادند، به تعبیر بهتر آنان نیز متأثر از چپ و راست جهانی بودند و تلاش می کردند بین اسلام و آنچه از چپ یا راست می فهمیدند همسویی و انطباق ایجاد کنند. اما بی عملی خصیصه هر دو گرایش در جریان روشنفکری بود. شهید چمران و ایضاً شهید مرتضی آوینی تحولی جدید در پروسه روشنفکری ایران به وجود آوردند.
چمران تمام ویژگی های یک روشنفکر را در خود داشت. درس خواندگی، غرب رفتگی، تحول خواهی، آزاداندیشی و هویت دانشگاهی به صورت یکجا در چمران جمع بود. اما چمران توانست دو خصیصه را در سپهر روشنفکری ایران زنده و برای روشنفکری آبرویی در تراز «روشنفکر مسلمان ایرانی» کسب نماید. این دو خصیصه عبارت بودند از:
1- باور به وجود حق و باطل در فلسفه خلقت. این باور از چمران اکسیری ساخت که آن اکسیر وی را از غلتیدن در وادی نسبی گرایی معرفتی نجات داد. حقانیت گرایی و معرفت ذاتی از چمران شخصیتی ساخت که به جای خدمت به بشر از راه ترویج علم سکولار، مستقیماً به دنبال کسب رضایت حق برآمد و برای تقریب به حق وجودش به آتشفشانی تبدیل شد که جز عشق و معرفت داشته دیگری نداشت.
2- دومین ویژگی که چمران به روشنفکری معاصر تزریق نمود، مجاهدت بود. چمران بی عملی روشنفکران را اصلاح نمود و به جای نق زنی و تحول خواهی خود وارد میدان مبارزه شد. مقام معظم رهبری در 14 خرداد امسال یکی از تفاوت های اصلی امام خمینی و روشنفکران را به اهل عمل بودن امام ارجاع دادند و همین عامل را رمز موفقیت وی دانستند، چمران نیز از این دسته بود. یعنی درس خواندگی، علم گرایی و غرب رفتگی از وی یک موجود ناسازگار و نق زن ارائه نداد، بلکه برای اصلاح جامعه خویش، شخصاً وارد گود مبارزه شد. هیچ کس قادر نبود ورود وی به مبارزه را به کم بودن منال دنیوی یا ضعف در علم گرایی ارجاع دهد چرا که وی در این دو خصیصه کمبودی نداشت.
گویی او نماد یک حرکت تاریخ ساز است که در فردای قیام امام مأمور به ارائه تصویری از یک روشنفکر مسلمان است که در عین مزین بودن به خصایص روشنفکری، آن را با فرهنگ و معرفت بومی عجین و در این مسیر آنقدر رشد نمود که شهادت خود را با یقین پیش بینی کرد که «ای پاهای من تا لحظاتی دیگر رقصیدن من را در مقابل مرگ خواهید دید» و «خدایا تو می دانی که مانند ماهی که در حال سرخ شدن است به این طرف و آن طرف می پرم تا رضایت تو را جلب کنم».
این اعجوبه روشنفکری ایران کسی است که در دوران دانشجویی در غرب به عنوان مدرس عمل می کند و هزینه دانشجویی خود را با تدریس به دست می آورد و با عالی ترین درجه علمی فارغ التحصیل می شود. اما باور وی به معرفت ذاتی وی را به مبارزه با معرفت نسبی می کشاند و در این راه افتخار می کند که با اسلحه کلاشینکف خو گرفته است و در زیر زمین استانداری خوزستان زندگی می کند و امام او بعد از شهادت متوجه می شود چمران نه منزل دارد و نه امکانات معمولی یک زندگی. حال آنکه دیگر روشنفکران ما حتماً باید به عنوان عناصری تئوریک شناخته شوند. از بهترین مواهب دنیا برخوردار باشند و فاصله بین خود و حاکمیت و بین خود و عمل گرایی را نوعی پرستیژ و افتخار می دانند. همین افتخارات باعث می شود تا افتخاراتی از جنس افتخارات چمران را در خواب هم نبینند. چرا که رفاه و مبارزه با هم قابل جمع نیست و چمران این رمز را فهمیده بود و گفتمان روشنفکری را از گفتمان بالای گود بایست و «لنگ اش کن» به گفتمان مجاهدت و عمل سوق داد. یادش گرامی باد.