۰۴ بهمن ۱۳۹۱ - ۱۵:۱۵
کد خبر: ۱۴۱۰
یک اندیشکده آمریکایی می نویسد: دولت آینده اسراییل باید درباره موضوع ایران تصمیم گیری کند اما اختلاف بسیار عمیقی بین رهبران سیاسی اسراییل مشاهده می‌شود و تعهدی نیز بین وابستگان حزبی مختلف و کارشناسان دفاعی نیست.

به گزارش پايداري ملي، اندیشکده «بلفر» در مطلبی به قلم «شای فلد‌‌من»، از تحلیل‎گران ارشد امور بین‌الملل این اندیشکده و استاد دانشکده «برندیز» در خصوص «انتخابات آتی اسراییل و بحران ایران هسته‌ای» می‌نویسد: در 22 ژانویه انتخابات اسراییل دولت جدیدی را شکل می‌دهد. باید دید که دولت جدید تا چه حد با دولت قبلی تفاوت دارد. اما تلاش از منع دست یابی ایران به جنگ افزارهای هسته‌ای شاید در این مسیر تاثیر گذار باشد. آیا ترکیب دولت جدید اسراییل به طور غیر مستقیم بر گفت‎وگوی تل‌آویو و واشنگتن در زمینه برنامه هسته‌‌ای ایران تاثیر خواهد گذاشت؟

 

* دو عامل تأثیر گذار در قبال موضوع هسته‌ای ایران

با برگزاری انتخابات اسراییل در 22 ژانویه و متعاقب آن سه تا شش هفته مذاکره در زمینه ائتلاف آینده حاکم، دولت جدید شکل گرفته و در اواسط ماه فوریه و مارس 2013 سوگند یاد خواهد کرد. تا آن زمان تصمیم‎گیری پیرامون فعالیت‌های هسته‌ای ایران تحت تاثیر دو عامل قرار دارد: یکی تکامل بیش از انتظار برنامه‌های هسته‌ای ایران و دیگری تلاش‌های احتمالی آمریکا در یافتن راه حلی جهت مذاکره تا نبرد با ایران.

 

* تابستان سال بعد و عبور ایران از خط قرمز؟

اگر سرعت فعالیت‌های غنی سازی اورانیوم ایران تا 6 الی 9 ماه بعد محاسبه شده باشد، از اواخر بهار یا اوائل تابستان 2013 ایران به احتمال زیاد، به میزان کافی اورانیوم غنی شده 3.5 درصد تا 20٪ را برای ساخت 2 یا 3 بمب، طی دو الی سه ماه از زمان تصمیم‌گیری در ساخت آن در اختیار خواهد داشت.

بنابر این سران اسراییل درباره تفاوت بین یک ایران هسته‌ای توانمند و ایران مجهز به سلاح هسته‌ای بلاتکلیف خواهند ماند که حتی سران دفاعی و اطلاعاتی محتاط، معتدل و خونسرد اسراییل را که به‌دنبال شناسایی فرمان رهبری ایران در تولید جنگ افزارهای هسته‌ای هستند، به شدت عصبی خواهد کرد.

 

* تلاش آمریکا برای معامله با ایران

دومین مورد قابل انتظار در این زمینه تلاش قهرمانانه با رهبری آمریکا در مذاکره و معامله خوب با ایران و جلوگیری از حرکت این کشور به سوی هسته‌ای شدن است.

این مورد به علت ارزیابی دولت اوباما از جنگ‌های مدید در عراق و افغانستان و پی بردن به خستگی این کشور در انجام نبرد و درک این موضوع است که حتی یک حمله نظامی محدود علیه تأسیسات هسته‌ای ایران شاید نیاز به لشکرکشی نظامی عمده دیگری در خاورمیانه را برای آمریکا به همراه داشته باشد و با توجه به وضعیت اقتصادی این کشور و شرکای آمریکا، حمله نظامی به هدف، مانع از دست‌یابی ایران به جنگ‌افزار هسته‌ای را پرهزینه خواهد ساخت.

باتوجه به مواضع آمریکایی‌ها در این زمینه، به احتمال زیاد اعلام اخیر نامزدی سناتور «جان کری» و «چاگ هیگل»، سناتور سابق، به عنوان وزرای خارجه و دفاع آینده دلالت بر مورد احتمالی اشاره شده در بالا دارد.

 

* رویکردهای توأم با احتیاط ایران

با توجه این دو مورد که احتمالا تا تابستان سال 2013 به نقطه اوج می‌رسد باید احتیاط را مدنظر قرار داد.

اول؛ این مسیرها گام‌های غیر قابل برگشتی هستند که شاید منجر به حمله نظامی شوند. آن‎چه که می‌توان از اقدام‌های ایرانیان در این زمینه انتظار داشت اجتناب از چنین برخورد و بسط دادن مهلت زمان ذکر شده در ادامه فعالیت‌های هسته‌ایش است.

یکی از روش‌هایی که ایران می‌تواند در این زمینه انجام دهد، کند کردن فعالیت در غنی سازی اورانیوم یا اختصاص مقداری از اورانیوم غنی شده کنونی برای استفاده در مقاصد صلح آمیز چون راکتور تحقیقاتی تهران است تا نشان دهد که هنوز زمان برای حل دیپلماتیک این بحران باقی است. در واقع نشانه‌هایی حاکی از چنین رویکردی از سوی ایران اواخر دسامبر سال 2012، مشاهده شد.

دوم؛ هنگامی‌که تلاش قهرمانانه تا آخرین نفس برای معامله‌بزرگ با ایران در جریان است، اکراه فراوانی بین آمریکا و متحدین اروپایی‌اش در پذیرش شکست این تلاش‌ها وجود دارد. به طور دقیق به خاطر این‌که اعلام شکست در مذاکرات موجب اقدام نظامی خواهد شد، بنابراین تا زمانی که کاملا روشن گردد ایران حاضر به تسلیم شدن در زمینه هسته‌ای نیست فشار‌ها کماکان ادامه خواهند داشت.

 

* رویکردهای اسراییل و سه چالش‌ فرارو

این دو مسیر، دولت آینده اسراییل را وادار به حداقل تصمیم‌گیری و مقابله با چالش‌ها در سه عرصه بسیار مهم و حساس خواهد کرد.

اول؛ چه نقطه‌ای به عنوان عبور ایران از خط قرمز است و نیاز دارد تا برنامه‌های احتمالی برای متوقف کردن ایران و یا خاتمه دادن به چنین فعالیت‌های نظامی صورت گیرد؟

دوم؛ مفاد قابل قبول قرارداد حداقلی با ایران به ویژه درباره فعالیت در زمینه غنی سازی اورانیوم چیست؟ به‌نظر می‌رسد که معامله قابل قبول با ایران باید شامل به رسمیت شناختن بین‌المللی حق ایران در غنی سازی اورانیوم 3.5 درصدی در خاک این کشور و تا 20٪ برای سوخت مورد نیاز راکتور تحقیقاتی تهران باشد. آیا رسیدن چنین توافقاتی با ایران مورد قبول اسراییل خواهد بود؟ از دیدگاه اسراییل نظارت‌های سرزده برای تعیین تطابق ایران با چنین محدودیت‌هایی چگونه است؟

سوم؛ چالش بعدی دولت آینده اسراییل این است که چگونه باید بهترین گفتمان را با دولت اوباما با توجه به موارد ذکر شده در بالا انجام داد؟ این امر نیاز به روشن شدن توازن مناسب در حفاظت از منافع ملی، امنیتی اسراییل با حفظ رابطه بسیار نزدیک با آمریکا به ویژه در عرصه دفاعی و اطلاعاتی دارد.

 

* عرصه داخلی اسراییل

درک پیامدهای احتمالی انتخابات آتی اسراییل در زمینه تلاش در جلوگیری از شکل‌گیری ایران هسته‌ای نیاز به در نظر گرفتن برخی عوامل دارد.

اول این‌که در اسراییل تهدید هسته‌ای ایران یک موضوع متعصبانه‌ای نیست. درباره ابعاد مساله هسته ای ایران نسبت به دیگر چالش‌های داخلی و خارجی که اسراییل با آن مواجه است و به ویژه چگونه این موضوع باید مورد توجه قرار گیرد اختلاف‌ نظر وجود دارد.

در واقع اختلاف بسیار عمیق‌تری در اسراییل درباره این مسائل در بین رهبران سیاسی مشاهده می‌شود اما تعهدی نیز در وابستگان حزبی مختلف و کارشناسان دفاعی مشاهده نمی‌شود.

 

* تلاش نتانیاهو در ادامه مسیر ایران هراسی

دوم این‌که با وجود این اختلاف‌ها «بنیامین نتانیاهو»، نخست وزیر و رهبر حزب «لیکود» در حال وارد کردن موضوع ایران به موضوع انتخابات با این توجیه است که رأی دهندگان باید به تقویت حزب وی مبادرت کنند تا او بتواند برنامه تهدید آمیز درخوری را فراهم آورد که احتمالا ایران را از ادامه مسیر هسته‌ای منصرف کند.

در حقیقت این موضوع بین نتانیاهو و رهبر حزب «اسراییل خانه ما» و سپس «آویگدور لیبرمن» وزیر خارجه، طی نشست خبری با اعلام ادغام احزاب خود به یک فهرست جهت حضور در «کنست»، نقطه محوری ایجاد شده بود.

«آلوف بن»، سردبیر روزنامه هاآرتص با فرض این‌که این دو نفر، رهبری دولت آینده اسراییل را در دست می‌گیرند، طی تحلیلی اشاره داشت که این نشست خبری تنها برای اعلام تشکیل «کابینه جنگ» بعد از انتخابات اسراییل بود.

 

* توجیهات «نتانیاهو و لیبرمن» در قبال موضوع ایران

واقعیت قابل توجه‌تر این است که بعید است دیدگاه این افراد درباره ایران از سوی رهبران احزاب دیگر به چالش کشیده شود. بنابراین به هیچ وجه در زمینه موضوع ایران، همه‌پرسی صورت نخواهد گرفت، نتانیاهو و لیبرمن می‌گویند که پیروزیشان حکایت از آن دارد که آن‌ها برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح‌های هسته‌ای، از سوی عموم مردم مأمورند تا اقدامات لازم را در این زمینه اتخاذ کنند.

نتانیاهو با ادعای داشتن «حکم ماموریت» در پی انجام حمله نظامی علیه تاسیسات هسته‌ای ایران است و مقاومت در برابر او برای سران امنیتی اسراییل به مراتب مشکل‌تر است.

نتانیاهو عنوان می‌کند که مردم نیز با او هم عقیده‌اند و استدلال‌هایش را درباره خطرات دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای پذیرفته‌اند بنابراین مخالفت با اقدام‌های لازم برای جلوگیری از دستیابی ایران به این جنگ‌افزارها، نادیده گرفتن خواسته مردم است.

پس در زمینه هماهنگی بین نتانیاهو با روسای وزارت جنگ اسراییل که احتمالا احتیاط بیشتر را در زمینه به کارگیری نیروی نظامی علیه تاسیسات ایران توصیه خواهند کرد شاید وضعیت کمی به نفع نخست وزیر باشد.

سوم این‌که «باراک»، وزیر جنگ، با از دست دادن پایگاه سیاسی‌اش بعید است که سمتی را در دولت آینده اسراییل داشته باشد. حتی اگر نتانیاهو علاقه‌ای در دعوت از باراک برای باقی ماندن در سمت وزارت جنگ داشته باشد، بعید است که تحرکات حزب مشترک لیکود و «اسراییل خانه ما» این امکان را برای نخست وزیر جهت انجام چنین کاری فراهم کنند. البته پیش‌بینی اثرات عدم حضور باراک نیز دشوار است.

 

* باراک در قبال ایران کم آورده بود

در حالی که «باراک»، تا آستانه رفتن از دولت اسراییل، به عنوان فردی متعهد در دولت خدمت کرد اما در زمینه موضوع ایران این‌چنین نبود. در واقع او تا اواسط سال 2012 از قوی‌ترین حامیان حمله نظامی علیه ایران بود.

همزمان باراک به عنوان مهم‎ترین کانال ارتباطی بین جامعه دفاعی آمریکا و اسراییل محسوب می‌شد. به معنای دقیق کلمه او عالی‌ترین فردی بود که سران دفاعی آمریکا از جمله «رابرت گیتس» و «لئون پانتا»، وزرای دفاع و «مایکل مولن» و «جورج دمپسی»، روسای ستاد مشترک با توجه به اولویت‌ها دفاعیشان درباره ایران به گفت‎وگو می‌پرداختند.

در حقیقت نقش باراک درکاهش روابط بحرانی بین نتانیاهو و اوباما و دستیارانش نیز کم نبود. در این رابطه بدون شناخت جاگزین احتمالی باراک در سمت وزیر جنگ، ارزیابی اثرات دقیق جدایی او غیر ممکن است.

 

* تغییرات درون حزبی لیکود و نقش آن در قبال موضوع ایران

چهارمین تاثیر ممکن در عرصه داخلی با فعل و انفعالات داخلی لیکود مرتبط است. یکی از نتایج اخیر از دست دادن کرسی‌های مجلس از سوی دو تن از اعضای عملگرای حزب لیکود در مورد موضوع ایران بود. این دو عبارتند بودند از: «دن مریدور»، وزیر اطلاعات و «بنیامین بگین»، که این یکی وزیری بدون هیچ گونه نمونه کاری بود.

به‌خاطر نقش آن‌ها در برقراری توازن بین اعضای متعصب‌تر و دارای دیدگاه خصمانه‌تر دولت اسراییل که به اصطلاح «اکتت»، هشت عضو موازی با دولت دارد، و در زمان دوره نتانیاهو آن‌ها تصمیمات مهم‌تری را در امور دفاعی می‌گرفتند، جدایی این دو وزیر احتمالا به طور مشخصی در تصمیم‌گیری اسراییل در قبال ایران تاثیر خواهد گذاشت.

 

* تقابل حزب شاس با لیکود

با این حال ممکن است که تغییرات درون حزبی لیکود از سوی دیگر رکن کنونی دولت اسراییل یعنی حزب چپ‎گرای مذهبی «شاس» خنثی گردد. البته به نظر می‌رسد مواضع این حزب درباره موارد مهم تنها از سوی رهبری آن یعنی «خاخام اوادیا یوسف»، 91 ساله اتخاذ می‌گردد و معاونان او در امور سیاسی به طور قابل توجهی در برابر خاخام اوادیا یوسف تسلیم می‌شوند.

«الی ییشاهی»، دیگر رهبر این حزب و وزیر کشور اخیرا مجبور شده است تا با «آریه دری»، با جذبه در زمینه قدرت و اختیارات شریک باشد.

«دری» در امور خارجی و دفاعی بسیار عمل‎گرا بوده و دوست «اسحاق رابین»، نخست وزیر اسبق اسراییل که کشته شد، می‌باشد. رهبران حزب شاس به طور گسترده‌ای اهمیت زیادی را به حفظ روابط نزدیک اسراییل با آمریکا می‌دهند و بنابراین نسبت به دغدغه‌های واشنگتن حساس هستند.

 

* شروعی همراه با احتیاط

به نظر می‌رسد که احتمالا متعاقب انتخابات 22 ژانویه اسراییل، نتانیاهو دولت جدید متشکل از ائتلاف حزب‌های لیکود و «اسراییل خانه ما» را شکل می‌دهد اما این نتیجه‌گیری حتمی نیست و بستگی به نتایج دقیق و مذاکرات بعد از انتخابات در شکل‌گیری ائتلاف دارد.

وجود یک سیستم انتخاباتی متناسب و اختلاف کم در بسیاری از احزاب دارای قدرت نسبی در اسراییل، احتمالا به طور قابل توجهی بر ترکیب دولت ائتلافی تاثیر می‌گذارد.

تا زمانی که میزان قدرت در دولت آینده اسراییل معلوم و آشکار شود و این‌که چه اشخاصی سمت‌های مهم کابینه را به‌دست خواهند گرفت ارزیابی تاثیر این فعل و انفعالات درباره نحوه تصمیم‌گیری اسراییل درقبال ایران مشکل، باقی خواهند ماند.

گزارش خطا
ارسال نظرات
نام
ایمیل
نظر