۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۰۹:۱۰
کد خبر: ۱۳۵۸۱
آنچه که داعش به جوانان مسلمان اروپایی پیشنهاد می کند، همان چیزی است که دموکراسی‌های لیبرال غربی با تاکید بر شناخت فردی و راحتی مالی، توانایی ارائه آن را ندارند: فرصت بخشی از یک ایدئولوژی بودن که بتواند به زندگی یک فرد معنا دهد.
در حالی که داعش به کشتارهای وحشیانه خود در سرتاسر خاورمیانه ادامه می دهد، تحلیلگران و سیاستگذاران در تلاشند تا دریابند این گروه چگونه می تواند شمار زیادی از جوانان را به ویژه از غرب اروپا به خود جذب کند.

در حالی که شمار دقیق افراد پیوسته به داعش مشخص نیست، اما طبق تحقیقات اخیر و به ویژه طبق اطلاعات ارائه شده در کتاب «داعش: کشور وحشت» نوشته استرن و برگر، شمار زیادی از جنگجویان خارجی اروپایی که به داعش ملحق می شوند، در میان افراد رده بالای این گروه هستند.

شاید بتوان شبکه های اجتماعی را در این روند موثر دانست، اما چنین توضیحی برای شرایط بر علل اصلی جلب حمایت از سوی این گروه سایه می اندازد. توییتر و فیس بوک شیوه های قابل توجهی برای سازماندهی فراهم می آورند، اما نمی توانند انگیزه ای برای سازماندهی باشند.

برخی نیز بر این عقیده اند که جوانان مسلمان اروپایی که مشکلات مالی دارند و یا از سوی جامعه رانده شده اند، با گرایش به افراط گرایی مواجه هستند. این مسئله درست است و همواره صحیح بوده است؛ مشکلات اجتماعی - اقتصادی زمینه ای مساعد برای ایدئولوژی های افراطی فراهم می آورد.

اما بسیاری از جوانانی که به داعش می پیوندند، از خانواده هایی از قشر متوسط جامعه هستند و چشم انداز زندگی آنها عالی بوده است. اگر این مردان جوان و به طور فزاینده زنان جوان، تا این اندازه خود را مشتاق به پیوستن به جنبشی می بینند که در نهایت احتمالا منجر به مرگ آنها خواهد شد، می بایست دلیل و برهانی مهم تر از مشکلات اقتصادی و یا شرایط خوب اجتماعی وجود داشته باشد.

داعش به این دلیل برای مسلمانان اروپایی جذاب نیست که به آنها کمک می کند فقر خود را فراموش کنند، بلکه به این دلیل برای آنها جذابیت دارد که جایگزینی جذاب و معنادار در مقابل زندگی برای رفاه مادی و امنیت اقتصادی به آنها پیشنهاد می کند. این تفکر که بهبود شرایط اجتماعی و مالی در مناطق مسلمان نشین غرب اروپا بر پیوستن افراد جدید به داعش تاثیر می گذارد، ساده انگارانه است. درست است که بکارگیری نیرو در میان افرادی که از نظر مالی با مشکل مواجه شده اند، ساده تر است، چرا که این افراد به پول احتیاج دارند و چیزی برای از دست دادن ندارند. با این وجود، این نظریه نیز نمی تواند موفقیت داعش را در جذب آن دسته از افراد که فقر مالی نداشتند و یا در شرایط خوب اجتماعی بودند، توضیح دهد. برای نمونه می توان به ناصر موتانا مرد جوانی از ویلز اشاره کرد که برای پیوستن به داعش، چهار پیشنهاد برای تحصیل در رشته پزشکی در دانشگاه های انگلیس را رد کرد.

آنچه که داعش و قاتلان خشونت گرای آن به جوانان مسلمان اروپایی پیشنهاد می کنند، همان چیزی است که دموکراسی های لیبرال غربی با تاکید بر شناخت فردی و راحتی مالی، توانایی ارائه آن را ندارند: فرصت بخشی از یک ایدئولوژی بودن که بتواند به زندگی یک فرد معنا دهد.

مهم ترین ابزار داعش در جذب نیرو، توییتر و یا این واقعیت که جنگجویانش تویوتا کورولا ندارند، نیست. داعش افرادی را جذب می کند که به دنبال این مسائل نباشند؛ گاها پیش می آید که اشخاص به دنبال تفکری بزرگتر هستند که بتواند آنها را تماما در بر گیرد و بدین ترتیب آنها به مجموعه ای از افرادی با ذهنیت های مشابه با هدف مشترک، برادری، می پیوندند.

داعش با ادراک یکجانبه از ارتداد، احیاء خلیفه و ترکیبی دیوانه کننده از کشتار و ایجاد کشور، همه خواسته های این افراد را فراهم می آورد. همین تصورات و تفکرات و تلاش برای رسیدن به مفهومی بزرگ تر از زندگی است که قلب جوانان اروپایی را برای پیوستن به داعش به صدا در می آورد؛ اینها تفکراتی هستند که جوانان اروپایی با اشتیاق خود را برای آنها فدا می کنند.

اگر دموکراسی های غربی واقعا در تلاش هستند از جذب شدن جوانان به سمت داعش جلوگیری کنند، می بایست در تفکرات ارتدکسی صلح اقتصادی و عقاید سکولار در مورد اینکه راحتی فیزیکی و فرصت های اقتصادی راه حلی برای همه نارضایتی های اجتماعی هستند، تجدید نظر کنند.

جوانان عموما به عللی با شکوه، جدی و قاطع نیاز دارند تا آنها را از آنچه که تلاش بی فایده و بی ارزش خانواده و اطرافیان خود می پندارند، رهایی دهد. چنین کشش و تمایلی تنها مربوط به جوانان مسلمان افراطی نیست و در حقیقت بخشی از ماهیت انسان است و شواهد آن در تاریخ بشریت بارها مشاهده شده است. داعش اولین گروهی نیست که تلاش کرده از احساس نیاز به بخشی از یک کل بزرگ تر بودن استفاده کند.

عقیده اصلی در رژیم های لیبرال این است که کشور نباید ایده ای مختص به خود را دیکته کند و هر شهروندی باید بتواند خواسته های خود را دنبال کند تا زمانی که این مسئله مشکلی برای دیگران وجود نیاورد. چنین طرز تفکری ارزشمند است، اما درک بزرگی و شکوه چنین طرز تفکری احتمالا برای بسیاری دشوار است. این مشکل بزرگ دموکراسی های لیبرال و ضعف حقیقی آنها در مبارزه علیه هر گونه افراطی گرایی است.

اکنون به شیوه ای نیاز است که دموکراسی لیبرال را جذاب تر نشان دهند. شاید اگر شرایط اجتماعی بهبود یابد و دموکراسی لیبرال به شیوه ای مناسب تر به عرضه گذاشته شود، جوانان مسلمان در غرب قانع شوند که لیبرالیسم نیز می تواند فرصت هایی برای زندگی ارزشمندتر و ورای مادیات فراهم آورد.

 دیپلماسی ایرانی
گزارش خطا
ارسال نظرات
نام
ایمیل
نظر