"هزل و هجو" در ادبیات جایگاه متفاوتی در نسبت با طنز دارد چرا که در "هزل و هجو" پیامی فرهنگی-اجتماعی نهفته نیست اما در طنز چنین پیامی وجود دارد؛ اما عدهای برای آنکه مایه طنز انتقادی خود را از لحاظ عاطفی و روانی نیرومندتر کنند، آن را با "هزل و هجو" _شوخیهایی ناروا که به پیوندهای بسیار ویژه فردی مانند پیوند زناشویی بازمیگردد_ همراه میکنند. یکی از این نمونهها مربوط به حادثه شرمآور فرودگاه جده است که با شوخیهای ناروا با مضامین جنسی در فضای مجازی همراه شد.
فاجعه فرودگاه جده موجی از خشم و اعتراض از سوی مردم ایران را برانگیخت که موجب شد بسیاری در شکلهای مختلف مانند تجمعهای اعتراضآمیز در مقابل سفارت عربستان و همچنین اظهار نفرت و اعتراض در چارچوب صحیح آن در رسانههای رسمی و غیررسمی نسبت به این عمل شنیع، واکنش مناسب نشان دهند؛ اما شوخیهای زشتی که در شبکههایی اینترنتی و موبایلی چون فیسبوک، وایبر، لاین و حتی به صورت پیامکی در این رابطه منتشر شد، نشان داد که هنوز عدهای هستند تا بیتوجه به نگاه انتقادی و اعتراضی و با نیتهایی مانند تفریح و خوشگذرانی تا رسیدن به مقاصد سیاسی، این موضوع بسیار جدی را با شوخیهای ناروا به "هزل و هجو" تبدیل کنند.
این حجم گسترده هجو در فضای مجازی که با اهانتهای بسیار زیادی نیز همراه شد، حتی واکنشهای رسانههای فارسی زبان خارج نشین را نیز برانگیخت:
عدهای این رفتار را به «طبقه محروم شکست خورده» منتسب میکنند و عدهای دیگر آن را به نیروهای سیاسی، روشنفکران و هنرمندانی منتسب میکنند که ابزار تولید این فرهنگ را در اختیار دارند؛ در واقع نمیتوان هیچ گروهی را مسئول تولید انبوه این محتواهای ناروا برای خنداندن دیگران دانست اما میتوان به بعضی از تبعات این موج "حرف برای خنده" در رابطه با فاجعه فرودگاه جده اشاره کرد:
بیحرمتی به قربانیان
اثر ابتدایی این هجویات، اشاعه منکر این اقدام قبیح است که متاسفانه انتشاردهنگان این جوکهای ناروا به آن توجه نکردند و مهمتر از آن بازی با آبروی قربانیان حادثه فرودگاه جده است که بخشیدنی نیست؛ خوشبختانه این دو نوجوان شجاع ایرانی اجازه تعرض کامل را نداده بودند اما با این حال انتشار این موارد بیحرمتی به قربانیان محسوب میشود.
تخریب زیارت خانه خدا
در چند ماهه اخیر اتهامات زیادی از طرف مسئولان کشورهای حاشیه خلیج
فارس به خصوص عربستان متوجه ایران شده و ناراحتی مردم ایران بابت این اتهامات با
اتفاق فرودگاه جده سر باز کرد که بعضیها به صورت طراحی جوک (شوخیهای ناروا با
مضامین جنسی) علیه آلسعود این اعتراض خود را بیان کردند. اما بعضی از این جوکها
نوک پیکان هدفشان بیشتر متوجه زیارت بیتالله الحرام است تا اعلام بیزاری از آلسعود،
و این رویه خطرناک باعث میشود که ذهنیت مردم نسبت به این فریضه الهی (فارغ
از تسلط آلسعود بر حرمین شریفین) خدشه وارد شود و فرهنگ حج رفتن به مرور از فرهنگ
عمومی مردم مسلمان ما رخت بر بندد.
هر چند تعلیق سفرهای عمره تا روشن شدن تکلیف ماموران خاطی عربستان کاری درست و ضروری بود و در جهت منافع و عزت ایران صورت گرفت، اما این نکته را نباید فراموش کنیم که مفهوم "حج" خیلی بالاتر از مسائل سیاسی و واکنشهای احساسی و اعتراضی است. خانه کعبه یا قبله مسلمانان، جایگاه بسیار استراتژیکی در آیین اسلام دارد و اشاره به آداب زیارت آن در نص صریح قرآن نشان دهنده ارزش بسیار بالای آن در نزد پروردگار عالمیان است، از این جهت باید حساسیت بسیار زیادتری در رابطه با آن وجود داشته باشد؛ بنابراین زیارت خانه خدا نباید موضوع "حرف برای خنده" گردد و امتناع از ارسال مجدد این جوکهای ناروا اولین و کوچکترین قدمی است که هریک از ما میتوانیم برای توقف این "موج اشتباه" برداریم.
آلسعود عرب هستند اما همه اعراب، آلسعود نیستند
فاجعه جده موجب شد که در کنار موج شوخیهای ناروا در رابطه با زیارت بیتالله الحرام، موجی از توهینها نیز به اعراب روانه شود که جز شرمساری نتیجه دیگری برای مردم ایران نداشت؛ چرا که اگر همه جرمهایی که علیه مردم ایران و دیگر مسلمانان منطقه روی میدهد را متوجه آلسعود بدانیم، به روشنی مشخص است که آلسعود نماینده تمام مردم جهان عرب نیست و نباید به دیگر مردم محترم عرب اهانتی کنیم. در خطه جنوب ایران به ویژه در استان خوزستان مردم شریف عرب زندگی میکنند که یکی از محترمترین هموطنان ما (از نظر جغرافیای اجتماعی) محسوب میشوند و رشادتهای آنان در زمان دفاع مقدس فراموش شدنی نیست. همچنین بسیاری از مردم عرب در بحرین، عراق، لبنان، یمن از اقدامات آلسعود اعلام بیزاری میکنند که نشان میدهد همه اعراب، آلسعود نیستند. خشم مردم ایران از اقدام فاجعهبار در فرودگاه جده تا دیگر جنایتهای حکومت عربستان باید در چارچوب و هدفگذاری درست آشکار گردد تا به تعصب قومی و نژادی متهم نشویم.
نتیجه گیری
مردم ایران با طنز عجین هستند و آن را بستر مناسبی برای آشکار ساختن دیدگاههای حمایتی و انتقادی خود میدانند اما واکنش در مقابل هر اتفاق بد یا فاجعهای که برای جامعه روی میدهد، نباید فقط در بستر طنز یا به شکل عامتر آن همراه با "هزل و هجو" باشد، بلکه بخشی از اقدامات در رابطه با بعضی اتفاقها میتواند در چارچوب طنز قرار گیرد؛ در غیر این صورت متهم میشویم که منفعلانهترین کنش ممکن و برآمده از احساس ناتوانی جمعی را در برابر اتفاقها و بهبود وضعیت خود داریم که البته این موضوع در رابطه با همه هموطنها صدق نمیکند. بنابراین با دامن نزدن به این امواج "حرف برای خنده" باید فرهنگ عمومی خود را تقویت کنیم تا دربرابر حادثه و اتفاقهایی که برای جامعه ما میافتد، با هوشمندی بیشتری برخورد کنیم تا راه پیشرفت و تعالی را در زمینههای مادی و معنوی با قدرت بیشتری ادامه دهیم.