۲۵ دی ۱۳۹۱ - ۲۳:۵۵
کد خبر: ۱۳۱۲
مهندسی معکوس اجزای سازنده‌ این ابزارِ تهاجمی و دفاعیِ پیچیده در جنگِ نرم، می‌تواند نقشِ مهمی در شناختِ آن داشته و اهمیتِ چنین ساز و کاری را در سطح فردی و تمدنی نشان دهد.
تصحیح و بهتر کردن وجه‌ی دولت‌‌ها در نظر مردم؛ پایه‌گذار حوزه‌ی مهمی در حوزه‌ی سیاست‌گذاری حکومتی و علوم سیاسی است. این حوزه در قالب رابطه‌ی بین مسئولان و مردم عامه، می‌تواند آنقدر مهم تلقی شود که دولت‌ها برای تعریف و بهبود چنین رابطه‌ای دست به هر کاری می‌زنند. دیپلماسی عمومی یا Public Diplomacy عنوان اصلی این حوزه‌ی را یدک می‌کشد. دیپلماسی در زبان ساده به مقوله‌ی مدیریت روابط بین کشورها باز می‌گردد، و در بیان دیگر به توانایی تعامل با مردم بدون ناراحت و ناامید کردنِ آن‌ها معطوف است. تعریف اول بیشتر به حوزه‌ی دیپلماسی خارجی و تعریف دوم به یا دیپلماسی عمومی باز می‌گردد.

اما ساز و کار دیگری نیز می‌تواند برای ارتباط با مردم و شکل‌گیری مناسب و با دوام این ارتباط مطرح شود. خصوصاً برای کشور اسلامی ما که همواره در سطحِ رهبران خود از مدلِ متفاوتی برای ارتباط با مردم استفاده کرده‌ است. در دیپلماسی عمومی علاوه بر ایجاد تفاهم بین دولت‌ها، مثبت‌سازیِ افکار عمومی مردم نسبت به دولت خود یا دولت‌های دیگر موضوعیت پیدا می‌کند. در این ساز و کار تنها هدف بازسازی رابطه و ایجاد وجه‌ی مثبت در نظر مردمان است آن هم به هر وسیله‌ای. در این سازوکار می‌توان صدق و کذب، و حق و باطل، را در هم آمیخت و برای دست‌یابی به هدف وسیله را توجیه کرد و برای چند صباحی، عموماً طول عمر یک دولت، با مردم به گونه‌ای تعامل کرد تا به آن دولت امید ببندند.

اما در مقابل سازوکار دیگری برای ایجاد این ارتباط وجود دارد که درون‌مایه‌ای کاملاً دینی و خدامحور دارد. این روش به سخن حضرت علی (ع) در نهج البلاغه باز می‌گردد، آن‌جا که می‌فرمایند: «مَنْ أَصْلَحَ مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللَّهِ أَصْلَحَ اللَّهُ مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ النَّاس»، «کسى که میان خود و خدا را اصلاح کند، خداوند میان او و مردم را اصلاح خواهد کرد»، (نهج‌البلاغه، حکمت ۸۹) این سخن استراتژیک درون‌مایه‌ای فراتر از اندیشه‌ی مدرن دارد (که به بشر اصالت می‌دهد)، اندیشه‌ای که مبنای همه چیز در آن خداست و همه‌ی امور چه در سیاست و چه در غیر آن بر روش‌های دینی-الهی استوار است.

از روایت امام علی(ع) این طور برداشت می‌شود که نتیجه‌ تعریف نسبتِ رهبران سیاسی با خداست که باعث مثبت‌اندیشی مردم و در نهایت باعث تشریک مساعی برای پیشرفت جامعه می‌شود. همانطور که شخص امام رقم زدن مناسبات سیاسی برایشان عین تنظیم نسبتشان با خدا بود. البته خدا هم رابطه‌ی چنین شخصی را با خلقش تقویت می‌کند، اگر خوب بود بهتر می‌کند و اگر نه بهبود می‌بخشد و بیشترین جاذبه و گرایش را به سمت او به وجود می‌آورد. به چنین روشی برای ایجاد ارتباط میان حکومت و مردمان، می‌توان لقب ارتباطِ استراتژیک داد.

حال در این حوزه یکی از روش‌های ارتباطی با خدا که می‌تواند این ارتباط استراتژیک را ایجاد کند دعاست، خداوند می‌فرماید اگر کسی کاری را برای من خالص کند من خودم آن را به همگان می‌نمایانم. اینجاست که ارتباط استراتژیک شکل می‌گیرد، و رابطه‌ی میان فرد و مردمان نیز اصلاح می‌شود. رابطه‌ای که گاهی فراتر از حدِ انتظار اصلاح می‌شود. «و کم من ثناء جمیل لست اهلا له نشرته»، «و چه بسیار مدح و ثناى خوبى که من شایسته‏اش نبودم و تو آن را منتشر ساختى» (دعای کمیل).

انسان در سرزمین حوادث زندگی می‌کند، سرزمینی دستخوش دگرگونی. حوادث یا اموری که باعث تشویش خاطر یا مشغولیت فکری او می‌شوند. این حوادث یا او را در بر گرفته است یا انتظار می رود برای او اتفاق بیفتد. دعا این غرض را برطرف می‌کند چرا که دعا رفع بلای موجود، دفع ضررهای محتمل و جلب خیرات است که نه تنها در قرآن بلکه در منابع باقی مانده از معصومین بخش عظیمی از معارف را به خود اختصاص داده است. اما دعا کارکردی گسترده دارد. آنچه که کارکردِ دعا را می‌تواند به خوبی مشخص کند نگاه به دعا از حیثِ سلاح است.

«إِذَا أَذِنَ اللَّهُ لِعَبْدٍ فِی الدُّعَاءِ فَتَحَ لَهُ بَابَ الْإِجَابَةِ بِالرَّحْمَةِ وَ إِنَّهُ لَنْ یَهْلِکَ مَعَ الدُّعَاءِ هَالِکٌ وَ إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى یَغْضَبُ إِذَا تُرِکَ سُؤَالُهُ فَلْیَسْأَلْ أَحَدُکُمْ رَبَّهُ حَتَّى فِی شِسْعِ نَعْلِهِ إِذَا انْقَطَعَ إِنَّ سِلَاحَ الْمُؤْمِنِ الدُّعَاءُ»، (حضرت محمد(ص))، « رسول اکرم فرمود: هر گاه خدا براى بنده‏ اش اجازه‏ دعا بدهد بزودى خدا با رحمت خود در اجابت را برویش باز کند هر کس دعا کند نابود نمی‌شود و خدا بر بنده ‏اى که از او چیزى نخواهد خشم می‌کند و باید بنده از خدا بخواهد اگر چه بند کفشش باشد و اسلحه‏ مؤمن دعا کردن است.»

با این حساب دعا کارکردِ سلاح پیدا می‌کند برای مومنان و آن‌ها در جنگ خود با شیاطین می‌توانند از این سلاح بهره‌ گیرند. البته این جنگ، یک جنگِ نرم تمام عیار است که بین مومنان و شیاطین در می‌گیرد. متناسب با این جنگِ نرم، جنسِ این سلاح نیز باید نرم باشد، چنان‌که امام صادق در روایتی می‌فرمایند: « الدُّعَاءُ أَنْفَذُ مِنَ السِّنَانِ الْحَدِیدِ»، (امام صادق(ع))، «دعا از نیزه‌ی تیز فرو رونده‏تر است.» دعا به دلیل ماهیتی که دارد، مانند نیزه نیست که امکانِ‌ نفوذ محدودی داشته باشد، بلکه از نیزه نیز تیزتر و با نفوذتر است، یعنی به زبان ساده اسلحه‌ای برای میدان‌ها منازعه‌ی نرم است.

اما این سلاح با قدرت نفوذ بالا و بسیار نرم،‌ برای مبارزه و مجاهده با کدام دشمن و برای به کار‌گیری در کدامین میدان است؟ در روایتی از امام هشتم (علیه السلام) آمده که ایشان از دعا تعبیر می‏کنند به «سلاح انبیا». حضرت فرمودند: «عَلَیْکُم بِسِلَاحِ الْأَنْبِیَاء قِیلَ وَ مَا سِلَاحُ الأَنبِیَاءِ قَالَ الدُّعَاء» حضرت فرمودند بر شما باد به سلاح پیامبران؛ به حضرت گفته شد که سلاح انبیاء چیست؟ حضرت در پاسخ فرمودند اسلحه انبیا دعا است. دشمن اصلی پیامبران که بود؟ چه کسی یا چه کسانی در مقابل پیامبران صف می‌کشیدند و آن‌ها را از رسیدن به اهدافشان باز می‌داشتند؟

دشمن یا دشمنان پیامبران جز شیاطین جنی و انسی نبودند، شیطان که به عنوان دشمن آشکار، در قرآن به انسان معرفی شده است، یک شیطان جنی است. «لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبین»، (سوره‌ی بقره، آیه‌ی ۱۶۸) «پیروى از گام‏هاى شیطان نکنید، که او براى شما دشمنى آشکار است». البته انسان‌هایی هم که اختیار خود را به شیطان و هوای نفس خود سپرده‌اند عملاً به عنوان شیاطین انسی راه پیامبران را مسدود می‌کردند؛ خداوند در قرآن بیان می‌کند که برای هر پیامبری شیاطینی از جن و انس را به عنوان دشمنان پنهان و آشکار قرار می‌دهد. «وَ کَذلِکَ جَعَلْنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیاطینَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ یُوحی‏ بَعْضُهُمْ إِلى‏ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ ما فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ ما یَفْتَرُون»، (سوره‌ی انعام، آیه‌ی ۱۱۲)، «و بدین گونه براى هر پیامبرى دشمنى از شیطانهاى انس و جن برگماشتیم. بعضى از آنها به بعضى، براى فریب [یکدیگر]، سخنان آراسته القا مى‏کنند و اگر پروردگار تو مى‏خواست چنین نمى‏کردند. پس آنان را با آنچه به دروغ مى‏ سازند واگذار».

بنابراین دعا، غیر از اینکه در فرآیند ارتباط استراتژیک، یک عنصر موثر برای ایجاد و اصلاح رابطه با خداست، فراتر از آن، می‌تواند سلاحی باشد، برای مقابله با دشمنانی که هم آشکارند و هم پنهان، هم در میدان‌های منازعه‌ی سخت قرار دارند و همه در میدان‌های منازعه‌ی نرم. البته اهمیت دعا در این است که نه تنها در برابر دشمنان آشکار و میادین سخت که حتی در برابر پنهانی‌ترین دشمنان و نرم‌ترین منازعات نیز کارآیی دارد، میادینی که در آن‌ها سلاح‌های دیگر موثر نیستند و اگر انسان بخواهد برای مبارزه با دشمنان خود در این میادین به این سلاح‌های سخت امید ببندد، راه به جایی نخواهد برد و خلع سلاح خواهد شد.

بنابراین در نرم‌ترین نوعِ جنگ یعنی جنگِ انسان با شیطان وسیله‌ایی که راه گشا خواهد بود سلاحی است به نامِ دعا. حال چه تهدیداتی برای خلعِ سلاح کردن بشر وجود دارد و آن را از مهمترین سلاحش برای پیروزی در جنگِ نرم ِ انسان با شیاطین جن و انس غافل می‌کند؟

ناامیدی: یکی از مهمترین روش‌های شیطان برای خلع سلاح انسان القای روحیه‌ی ناامیدی است. در این مسیر، شیطان تمام تلاش خود را می‌کند تا انسان را با نا امیدی از صراط مستقیم دور کرده و سببِ پویایی را از او بگیرد. با این کار، به مرور یاس از رحمت پروردگار فرد را فرا می‌گیرد، اعتمادش به خدا از دست می‌رود به منفی‌بافی روی می‌آورد و در نهایت زمین و زمان را دچارِ نقصان می‌بیند و مهمترین سلاح‌اش یعنی دعا را بر زمین می‌‌گذارد. «لا یَسْأَمُ الْإِنْسانُ مِنْ دُعاءِ الْخَیْرِ وَ إِنْ مَسَّهُ الشَّرُّ فَیَؤُسٌ قَنُوطٌ»، (سوره‌ی فصلت، آیه‌ی ۴۹)، «انسان از دعاى خیر خسته نمى ‏شود، و چون آسیبى به او رسد مأیوس [و] نومید مى‏ گردد.»

 غفلت: در بسیاری از موارد انسان ناامید نیست اما شیاطین جنی و انسی او را دچار غفلت می‌کنند. ذکر و یاد خداوند، در مقابل غفلت قرار دارد که اساساً کارکردِ نماز در این‌ مسئله خود را نشان می‌دهد. یکی از معانی صلات رفتن به خطِ مقدم ِنبرد علیه شیاطین جن و انس است و در معانی دیگر همان دعا و نیایش است. این دو معنی به شدت در هم آمیخته‌اند به گونه‌ای که جزءِ جدایی ناپذیرِ یکدیگر شمرده می‌شوند. از سوی دیگر، ‌محراب به عنوان محلِ عبادت و برگزاری نماز، از حرب می‌آید و به معنای محلِ حرب یا جنگ با شیطان است. از این‌رو در این محلِ حرب، منازعه بر سر ایجاد یا از میان رفتنِ غفلت است. حال آنچه که موردِ تهدید قرار می‌گیرد نماز و یاد خداوند به عنوانِ محملِ سلاحِ دعا است. با این توضیح کسی که دچار غفلت شود و نماز نخواند یعنی نه به میدانِ جنگ علیه بدی‌ها رفته و نه از سلاحش یعنی دعا استفاده کرده است؛ به بیان ساده خلعِ سلاح شده است.

 جبراندیشی: یکی دیگر از سلاح‌هایی که شیطان در برابر سلاح دعا به کار می‌برد، جبراندیشی است. آن‌جا که انسان به صورت افراطی تقدیرگرا و به بیانی محافظه‌کار می‌شود. این‌ اعتقاد که خدا برنامه‌ی زندگیِ انسان را از قبل نوشته و امکانِ تغییر این امورِ از پیش تعیین شده وجود ندارد. این‌جاست که وقتی انسان امور را از پیش تعیین شده بداند دیگر به دعا کردن و خواستن از خالقش نمی‌پردازد و برای بهبود شرایطِ زندگی‌اش خدا را نمی‌خواند در حالی که خدا در قرآن فرموده است: «وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونی‏ أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتی‏ سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرینَ»، (سوره‌ی غافر، آیه‌ی ۶۰)، « و پروردگارتان فرمود: «مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم. در حقیقت، کسانى که از پرستش من کبر مى‏ورزند به زودى خوار در دوزخ درمى‏آیند.»

اما دعا به عنوان یک سلاح استراتژیک در در روندِ تاریخ چه کارکردهایی داشته است؟ آیا دعا فراتر از یک ساز و کار عبادی بین بنده و معبود، توانسته به سیر و روند تاریخ شکل‌ بخشد؟

آنچه که می‌توان در قرآن، احادیث و آثار باقی مانده از امامان برای آن شاهد گرفت این است که دعا چه در سطح فردی و چه در سطح قومی (تمدنی) تاثیر‌گذار بوده است. در سطح فردی می‌توان به نمونه‌هایی چون تغییر در سرنوشت بشریت در قالب دعای حضرت آدم و حوا و طلب آمرزش آن‌ها اشاره کرد، درخواستی که حضرت آدم در قالب دعا برای آمرزش از خداوند داشت و با آمرزش آن اولین استفاده‌ی موفق از این سلاح رقم خورد. «فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحیمُ»، (سوره‌ی بقره، آیه‌ی ۳۷)، «سپس آدم از پروردگارش کلماتى را دریافت نمود و [خدا] بر او ببخشود آرى، او [ست که‏] توبه‏پذیرِ مهربان است.»

نمونه‌ی دیگری از استفاده‌ی دعا در سطحِ فردی، موردِ حضرت یونس (ع) است. «وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ فَنادى‏ فِی الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمینَ»، (سوره‌ی انبیا،‌ آیه‌ی ۸۷) « و (به یاد آر) ذا النون (صاحب نهنگ، یونس بن متّى) را هنگامى که خشمناک (از میان قوم خود بیرون) رفت، پس گمان کرد که ما هرگز بر او تنگ نخواهیم گرفت، پس (کارش به جایى رسید که) در میان تاریکى‏ها (ى سه‏گانه شب و قعر دریا و شکم نهنگ) ندا درداد که (اى خدا) جز تو معبودى نیست، تو (از هر عیب و نقصى) منزه و پاکى، حقّا که من از ستمکاران بودم (زیرا عملى که نتیجه‏اش نقص بهره من بود بدون توجه به جا آوردم)»

حضرت یونس از طرف پروردگار مبعوث بر اهل نینوى شد و آن‌ها را دعوت کرد ولى ایمان نیاوردند پس نفرینشان کرد و از خدا خواست تا عذابشان کند همین که نشانه‏هاى عذاب نمودار شد قومش توبه کردند و ایمان آوردند. خدا عذاب را از ایشان برداشت اما یونس با عصبانیت و غضب از میان‌شان رفت و خداوند صحنه‏اى به وجود آورد که در نتیجه‌ی آن یونس به شکم یک ماهى بزرگ فرو رفت و در آن‌جا زندانى شد. تا آنکه خداوند او را به واسطه‌ی دعایی که به درگاهش کرد از شکم ماهی نجات داد و دوباره به سوى قومش فرستاد.

در سطح اجتماعی، قومی و تمدنی نیز آیه‌ «انّ الله لا یُغیِّرُ ما بقوم حتّی یغیّرو ما بانفسهم» کلیدی‌ترین راه تغییر سرنوشت را خود انسان می‌داند که یکی از پیش زمینه‌های این تغییر دعاست. در مثالی دیگر می‌توان به دعای مرزبانان امام سجاد(ع) اشاره کرد. فتح اسپانیا و شبه‌جزیره‌ی ایبری، مصادف با دوران امام سجاد (ع) بود. طارق ابن زیاد و دوستانش به مرزهای سرزمین‌های تحت حاکمیت مسلمین زدند و توانستند پایه‌های حکومتی را بگذارند که ۸۰۰ سال در جنوب اروپا دوام داشت و پیشرفته‌ترین جنبه‌های تمدنی را در زمان خود از اسلام و مسلمین به رخ اروپای عقب مانده کشید. در واقع دعای امام سجاد در قالب دعای مرزبانان بود که بدرقه و کمک حالِ طارق و یارانش شد و توانست در سطحِ تمدنی اثری ۸۰۰ ساله در قاره‌ای بگذارد که مسیحیت در آن حاکمیت تام و تمام داشت.

امام در این دعای طولانی جهانی می‌اندیشد و حتی تسلط خاندان بنی امیه و مروانیان بر خلافت اسلامی مانع از اتخاذ این سیاست نمی شود. امام در همه فرازهای دعا از تعبیر «مسلم» و «مسلمین» و «اهل ثغور» استفاده می‌کند که اصطلاح عام‌تری نسبت به مومنان یا شیعیان اهل بیت است تا با تحکیم هویت مشترک به مقابله با دشمن مشترک بپرازد.

«وَ حَصِّنْ ثُغُورَ الْمُسْلِمِینَ بِعِزَّتِکَ، وَ أَیِّدْ حُمَاتَهَا بِقُوَّتِکَ، وَ أَسْبِغْ عَطَایَاهُمْ مِنْ جِدَتِکَ. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ کَثِّرْ عِدَّتَهُمْ، وَ اشْحَذْ أَسْلِحَتَهُمْ، وَ احْرُسْ حَوْزَتَهُمْ، وَ امْنَعْ حَوْمَتَهُمْ، وَ أَلِّفْ جَمْعَهُمْ، وَ دَبِّرْ أَمْرَهُمْ، وَ وَاتِرْ بَیْنَ مِیَرِهِمْ، وَ تَوَحَّدْ بِکِفَایَةِ مُؤَنِهِمْ، وَ اعْضُدْهُمْ بِالنَّصْرِ، وَ أَعِنْهُمْ بِالصَّبْرِ، وَ الْطُفْ لَهُمْ فِی الْمَکْر»، (صحیفه‌ی سجادیه‌ی دعای مرزبانان)، «بار خدایا، درود بفرست بر محمد و خاندان او و مرزهاى مسلمانان را به پیروزمندى خویش استوار گردان و مرزبانان را به نیروى خود یارى ده و از خزانه‌ی فضل خویش عطایشان به فراوانى ارزانى دار. بار خدایا، درود بفرست بر محمد و خاندان او و شمارشان افزون کن و سلاحشان برنده. حوزه‏هاشان حراست فرماى و پیرامونشان را نفوذ ناپذیر گردان. جمعشان متحد کن و خود به تدبیر کارهاشان پرداز٫»

با در نظر گرفتن دعا به مثابه سلاح، صحیفه‌ی سجادیه را می‌توان به عنوان انباری پر از سلاح و مهمات در نظر گرفت. انباری که سلاح‌های آن نه تنها در سطحِ فردی بلکه در سطح تمدنی نیز کارآمدی خود را ثابت کرده‌اند.

اعجاز دعا در هشت سال دفاع مقدس، در جنگ سی و سه روزه و در همه‌ی اقداماتی که علیه شیاطین و دشمنان انجام شده و می‌شود، خود را نشان داده است. در سخت‌ترین و پیچیده‌ترین عملیات‌ها دعا و توسل به ائمه‌ی اطهار راه‌گشا بوده است.

دعا به مثابه سلاح، چه به لحاظ ابزاری برای ارتباط استراتژیک، چه به لحاظِ سلاحی استراتژیک، ساز و کاری است که کمتر به اهمیت آن از این حیث پرداخته شده است. از این‌رو مهندسی معکوس اجزای سازنده‌ی این ابزارِ تهاجمی و دفاعیِ پیچیده در جنگِ نرم، می‌تواند نقشِ مهمی در شناختِ آن داشته و اهمیتِ چنین ساز و کاری را در شکل‌‌دهی به روابط ما بین خالق و مخلوق، و اثر گذاری آن‌را چه در سطح فردی و چه در سطحِ تمدنی نشان دهد.
منبع: مشرق
گزارش خطا
ارسال نظرات
نام
ایمیل
نظر