سردار سرتیپ دکتر غلامرضا جلالی فراهانی استادیار دانشگاه عالی دفاع ملی و رئیس سازمان پدافند غیر عامل کشور است. چندی پیش بود که با تلاش جدی وی و همکارانش اساسنامه سازمان پدافند غیرعامل کشور به صورت دقیق و جامعی تهیه و پس از تصویب مقام معظم رهبری ابلاغ گردید، همین موضوع زمینهای شد تا با حضور در سازمان پدافند غیرعامل دقایقی با سردارجلالی در خصوص ماموریتهای این سازمان و همچنین تهدیدات پیرامونی گفتگو کنیم؛ متن ذیل مشروح گفتگوی خبرنگاران «نسیم»، با فرماندهی این سازمان مهم و با نقشی محوری در تامین امنیت آینده کشور است که وظیفه تبیین و برآورد تهدیدات دشمن در حوزههای مختلف را دارد.
س - به عنوان اولین سوال لطفا نمایی کلی از ماموریتهای پدافند غیرعامل بفرمائید.
ما در پدافند غیر عامل مثلثی داریم که یک رأس این مثلث تهدید است، رأس دیگر آن آسیب پذیری است و رأس سوم نیز اقدامات مقابله به این دو است.
پدافند غیر عامل به معنای کم کردن آسیب و مقابله با تهدید است یعنی هر جایی که منشأ تهدید دشمن بوده و از جمله حوادث طبیعی مانند سیل و زلزله نباشد، این مسئولیت در حوزه کاری ماست.
با این نگاه مقام معظم رهبری در خصوص پدافند غیرعامل میفرمایند در حوزه تهدیدات همیشه نگاهتان رو به جلو باشد یعنی به شکلی باشد که ما بتوانیم قبل از اینکه تهدید متوجه ما شود و داخل چالهای بیفتیم آن را بفهمیم نه اینکه وقتی افتادیم بفهمیم که اینجا چاله بوده و لذا در حوزه تهدیدشناسی باید نگاه آینده پژوهشی داشته باشیم و اینکه بفهمیم دشمن در چه حوزههایی چه برنامههایی علیه ما دارد.
مثلاً در حوزه اقتصاد شاید ما جزء اولین جاهایی بودیم که در دولت گذشته، حدود 4 سال پیش، با مطالعاتی که روی حوزه تحقیقات اقتصادی داشتیم به این جمعبندی رسیدیم که ما در حال ورود به یک جنگ اقتصادی هستیم و نیازمندیم که ساز و کار دفاعی اقتصادی در برابر این جنگ داشته باشیم.
شاید جزء اولین جاهایی بودیم که واژه جنگ اقتصادی را 3-4 سال پیش استفاده کردیم، وگرنه زمانی که حضرت آقا موضوع اقتصاد مقاومتی را اعلام کردند و گفتند ما در حال جنگ اقتصادی هستیم که دیگر این موضوع مشخص شد.
حرف من این است که ما توانستیم با رویکرد مطالعاتی نسبت به تهدید قبل از اینکه دشمن ما را درگیر تهدید اقتصادی کند آن را تشخیص دهیم البته آن وقت به رئیس جمهور وقت پیشنهاد دادیم و در شورای عالی امنیت ملی نیز مطرح شد اما رئیس جمهور وقت با همان برخوردی که با سیاست در موضوع اقتصاد کرده بود و تحریمها را کاغذ پاره و ... میدانست با این سخن برخورد کرد و موضوع را جدی نگرفت.
هر چقدر ما اصرار کردیم که مرکزی میخواهیم تا بتواند پاسخگوی کاری که الآن در وزارت خزانهداری آمریکا (قرارگاه جنگ اقتصادی دشمن) در حال انجام است باشد و بداند در چه حوزهای کار کند، مانند همان کاری که دشمن در حال انجام است به صورت متمرکز و کامل در برابر توطئههای اقتصادی آنها عمل کند متأسفانه توجه نشد، هرچند ما خوشبختانه توانستیم تهدیدات را درک و احساس کرده، تشخیص داده و پیشنهاد دهیم.
مثلاً در اقتصاد مقاومتی نیز بخش زیادی از پیش نویسهای اولیه را ما تهیه کردیم و به شکل متمرکز روی شناخت تهدیدات این حوزه کار انجام شده است که اکنون در حال دنبال شدن است.
این یک رویکرد اساسی است که ما در همه حوزه ها داریم الآن مثلاً در حوزه سایبری شاید نزدیک به سه سالی باشد که به این جمع بندی رسیدیم که مفهومی به نام جنگ سایبری در حال شکلگیری است و به همین منظور رفتیم ساز و کار قرارگاه سایبری را سازماندهی کردیم و برای این کار استراتژی نوشتیم، به تصویب رساندیم و ادبیات ایجاد کردیم. هرچند ما در مورد این که چطور میشود در فضای سایبر حمله و جنگ کرد، مفاهیم راهبردی را در این حوزه و اینکه سرزمین ما در فضای سایبر کجاست و غیره را تهیه کردیم اما تقریباً همه نهادهای سایبری کشور با آن مخالفت کردند تا اینکه ما دو سال پیش خدمت مقام معظم رهبری (مدظله العالی) رسیدیم و این طرح را ارائه کردیم که ایشان آن تأیید کردند و گفتند این حرف کاملاً درستی است و سفت و محکم ادامه دهید و با هیچ مخالفتی نیز نایستید؛ بالاخره برخی از مواقع نیز این نگاه و رویکرد وجود دارد.
اکنون شاهدیم در دنیا نسبت به مسئله پدافند سایبری عکسالعملها کاملاً نو و جدیدی است و اکنون ما در این زمینه رشته کارشناسی ارشد پدافند سایبری را در ترم سوم دار هستیم و یک ترم نیز هست که دکترای آن را طرحی کرده ایم و در حال آموزش آن هستیم؛ در زمینه مربوط به پدافند سایبری در واقع در حالی که هیچ دانش و ادبیاتی وجود نداشت و مسئله آن را نیز اگر میخواستی طراحی کنی توسط عدهای مخالفت میشد که معتقد بودند به این شکل نباید باشد، در رویکرد نگاه پیشدستانه به تهدید به سمت آن رفتیم.
در شرایط فعلی حوزههای دیگری نیز وجود دارد که یکی از این حوزهها، حوزههای بیولوژیک یا زیستی است که مربوط به رویکردی است که به اقدامات عامدانه یا دستکاری ژنتیکی در حوزه غذا، سلامت انسان و دام در شرایط طبیعتی و محیط زیستی است؛ این موارد میتواند در بلند مدت نسل آینده را کاملاً تحت تأثیر اساسی قرار دهد.
پیش از این مصاحبهای درباره پروژه یوز نیکس داشتم که در آنجا درباره دستکاری در مواد غذایی کشورهای مسلمان به سمت اینکه نرخ زاد و ولد را کاهش دهد صحبت کردم که خروجی این کار این میشود که جمعیت کشورهای مسلمان در غالب دستکاریهای مهندسی غذا کاهش پیدا کند.
در حوزه مواد غذایی امروز دانشی است به نام دانش تراریختگی یا دستکاری ژنتیک که به وسیله آن مثلاً ما سه نوع برنج هندی، شمال و لنجان اصفهان داریم که مثلاً یکی از آنها عطر و طعمش خوب است، آن یکی در مقابل کرم ساقهخوار مقاوم است و دیگری رشد خوبی دارد؛ این سه نوع را با هم مخلوط میکنند و برنجی درست میکنند که هم عطر و بلندی دارد و هم در برابر آفت مقاوم است که این می شود تراریختگی مثبت که کار خیلی خوبی است.
البته دشمن نیز این تراریختگی را انجام میدهد که عناصری را در آن قرار میدهد که این عناصر مثلاً به نازایی و عقیم شدن منجر میشود بعد ما این برنج میآوریم در کشور و توزیع میکنیم، بعد از 10 یا 15 سال که ملت آن را مصرف می کنند اگر جایی مطالعه و کنترل کند متوجه میشود که این نوع برنج چه تأثیری بر سلامت میتواند داشته باشد.
اکنون ما مثلاً با سونامی سرطان در کشور مواجهیم که دلایلش را هم نمیدایم، هر کسی وصل میکند به دود سیگار و آلودگی و... که ممکن است همه آنها نیز باشد و چیزهای دیگری نیز باشد اما زمانی که میخواهیم دلایل آن را تشخیص دهیم مثلاً در دولت گذشته آگاهانه یا ناآگاهانه عوامل تشخیص از بین میروند. عوامل تشخیص این موارد مثلاً آزمایشگاههای سطح رفرنس ملی است که اینها در حال واگذاری به بخش خصوصی بود که دوستان ما متوجه شدند و برگردانده شد، اگر این اتفاق می افتاد می آمدیم پیامدهای آن را در می آوردیم که اینها از بابت تهدیدات به شدت خطرناک زیستی است که این تهدیدات سلامت انسان و نسل آینده را کاملاً تحت تأثیر قرار میدهد.
نگاه پزشکی روی موضوع میگوید ما مریض و بیماری را دنبال میکنیم و کاری به منشأ آن نداریم، دلیل آن نیز این است که در نظام پزشکی ما به لحاظ دانشی کلاً وابسته به غرب است و همه پزشکان ما موقعی رشد علمی و ارتقاء مییابند که سفری به آن طرف روند و اگر اینجا بخواهند آن نگاه را داشته باشند همه این سفرها از بین میروند لذا میبینید خواسته یا ناخواسته عمدا و یا سهوا باید به نوعی تابع نظام فکری پزشکی آن طرف باشند و وابسته به آن نظام میشوند.
زمانی که این وابستگی ایجاد شد دیگر در آن نظام دشمن وجود ندارد و همه چیز حلالاً طیباً طاهرا است و لذا ما را در مسیری میبرد که خودش میخواهد که ممکن است این کاملاً با منافع ملی ما در تضاد باشد و ما را به یک شکلی به سمت حوزههای تهدید ببرد.
حالا طبیعتاً اگر به سمت رویکردهای در مقابل این رویکرد برگردیم؛ براساس آن تعبیری که حضرت آقا در مورد مؤلفههای قدرت برپایه استحکام داخلی دارند به این شکل است که ما در هر حوزهای یک سری مؤلفه قدرت داریم.
وقتی آقا میگویند استحکام یعنی اگر وابستگی به خارج دارد این وابستگی را به سمت داخل بیاورند و بتواند روی پای خود بایستد و وقتی می گویند روی پای خود بایستند یعنی برنامههای توسعه ما برود به سمتی که فونداسیون آن داخلی باشد و فونداسیون آن بیرون از کشور نباشد که در نتیجه آن دیوار را نیز بیرون ببریم که چنین دیواری در نهایت به جایی که ما میخواهیم نمیرسد و چنین دیواری میتواند برای ما کاملاً خطرناک باشد.
سعی ما این است تلاش کنیم که در حوزههای زیرساختی شاقول حرف آقا را در مؤلفههای اساسی قرار دهیم و بدانیم چه کسی از این شاقول منحرف میشود مثلاً در مورد بنزین به نظر من این موضوع را خروج از شاقولی میدانم که حضرت آقا در مورد آن تأکید کرده بودند که بنزین داخل کشور تولید شود.
دشمن اگر آن کار قبلی را نکرده بودیم حتماً ما را در بنزین تحریم میکرد اما ما به خودکفایی رسیدیم و حالا هرچند که کارشناسان میگویند این بنزین و آن بنزین از نظر آلودگی خیلی با هم فرقی نمیکنند اما این موضوع اهمیت دارد چیزی که ما داخل کشور خودمان تولید کردیم در زمان فشار و تهدید و تحریم بنزین بود اما امروز این موضوع تخطئه میشود و کنار گذاشته میشود تا بنزین خارجی وسط بیاید.
بنزین خارجی یعنی خروج از شاقول رهبری که باید آن را اصلاح کنیم، البته این موضوع کار سختی هم نیست و میشود اصلاح کرد، اگر اصلاح صورت گیرد به مسیر باز میگردیم.
این موضوعات از مؤلفههایی است که به نظر میرسد میتواند در زیرساختهای اساسی کشور مؤثر باشد و در آینده به نوعی به تهدیدات ساختارمند تبدیل شود که در این نهفته است که روزی مثل امروز، فردا و یا پس فردا که زمان مشخصی ندارد اما در دورهای کاملاً بلندمدت که شاید در حوزههایی که خودمان هم متوجه نشویم در مقطعی ما را کاملاً وابسته کند و در جریان غربی ما را ببرد.
س - صحبتهای شما موضوعاتی است که هرچند ما تلاش میکنیم توسط مسئولین کشور گفته شود، شاید به دلیل اعتقاد به آن و شاید هم ناآگاهانه به دست نمیآید.
به نظر من شما باید بتوانید در رسانه فرمایشات رهبری را از مسئولین مطالبه کنید؛ من یک روزی در یکی از مراکز رفته بودم، یک برنامه مانور پایداری زیر ساخت در برابر تهاجمات سایبری داشتیم که به من گفتند شما سخنرانی کنید و بعد مانور را شروع کنیم، یکی از بزرگواران قبل از من رفت صحبت کرد که از شانس بد طرف آیهای از قرآن را باز کرد که آیه نفی سبیل بود.
خداوند در آیه نفی سبیل میگوید به هیچ وجه نمیپذیرد که کافرین بر مسلمانان مسلط باشند اما چون با کلمه لن نفی میکند؛ علمای تفسیر میگویند این نفی ابدی است که این نفی ابدی به نوعی مشیت الهی است یعنی آن چیزی که خداوند الی الابد نفیاش کرده است و خواست و مشیت خود خداست که کافرین بر مسلمانان مسلط شوند.
من به آنجا گفتم این آیه را خوانیدید خیلی هم خوب بود اما این زیرساختی که شما دارد 50 درصدش را به یک کارگذار از یک کشور و 50 درصد دیگر آن را نیز را به کشور دیگر دادهاید. آیا این امور مسلمین نیست؟ و آیا این همه اطلاعات ارتباطی مسلمانان نیست؟ و آیا این مکالمات توسط خارجیها شنود نمیشود؟ حالا چطور شما کافرین را در این حوزه بر ما مسلط کردید؟
وقتی شما این کار را کردید یعنی آیه قرآن را میخوانید اما به آن عمل نمیکنید. آیه قرآن را میخوانید که خداوند نمیپذیرد اما چنین تسلطی را ایجاد میکند؛ به قول آیت الله دستغیب میفرمایند که وقتی یک مسئلهای در قرآن با لا نفی شود یعنی حرام و جز گناههان کبیره است اما وقتی با لن نفی شود، حرام اندر حرام میشود و یعنی دیگر قابل حلال شدن نیست.
آن لا ممکن است یک جایی مصلحتی باشد و انجام شود ولی لن دیگر نمیشود لذا این موضوع خودش به لحاظ شرعی حرام در حرام است که دارید انجامش میدهید.
پس این مسیر ما را به سمتی میبرد که خارجیها را بر ما مسلط کند و این تسلط تسلط تکنولوژیکی است که زمانی که ایجاد شد ما در همه حوزهها به آنها وابسته میشویم حال بعضی از این حوزهها خیلی مهم است که باید پرسید آیا آن را مصداق آیه قران نمیدانید؟
این تسلطها در حالی اتفاق میافتد که هم آقا در مورد مؤلفههای قدرت و استحکام داخلی تاکید دارند و هم خیلی از ظرفیتها در کشور وجود دارد که میتوان از آن استفاده کرد.
س - جایی گفته بودید هکرهای چینی بخشی از اطاعات ما را به سرقت بردهاند، ما این موضوع را در نمایشگاه مطبوعات از آقای واعظی وزیر ارتباطات پرسیدیم و ایشان گفتند که به هیچ عنوان ما چنین چیزی را نه شنیدهایم و نه داریم و سیستم ما امن است و وزارتخانه ما نیز به نحو احسن در حال انجام کارهای خود است
من پیش از این با شبکهای مصاحبه کردم؛ متاسفانه کار اشتباهی که توسط برخی از دوستان خبرنگاران انجام میشود این است که یک سری سئوالات در ذهنشان هست که زمانی که از من پرسیده میشود من به آنها جواب میدهم که وجدانا آیا این سوالها مال خودت است یا کسی دیگری.
مثلا از من میپرسند این ویروس چه مقدار اثر کرده است، خب این سوال طرف مقابل است دشمن میخواهد بداند ویروسی که برای ما فرستاده چه مقدار اثر کرده است؛ خب چرا خبرنگار ما این موضوع را میپرسد؟ من نمیدانم؛ چرا خبرنگار ما در حوزه سایبری سئوالهایش مال خودش نیست و مال دیگران ؟
وقتی خبرنگار میپرسد که این ویروس تا حالا چقدر اطلاعات جمع کرده است یا چقدر به ما آسیب زده، کجاها اثر کرده است من اصلا نباید به این سوالات پاسخ دهم، یعنی این سوال، سوالی است که پاسخ آن به درد طرف مقابل میخورد و اگر من هم پاسخ دهم یعنی دارم به آن طرف پاسخ میدهم که این ویروس چقدر مؤثر بوده و چقدر نبوده و تو درستش کن و برش گردان و اصلاً نباید به این سئوالات پاسخ داد. سئوالی باید پرسیده شود که پاسخش به درد مردم بخورد.
به همین دلیل ما در فضای سایبری بعضی از سئوالات که متمرکز بر نحوه اثر حملات دشمن به ما اگر هم جواب داشته باشیم نباید پاسخ دهیم چون پازل طرف مقابل را تکمیل میکند چون آن میخواهد بداند که کجا اتفاق افتاده و کجا اتفاق نیفتاده است خب وقتی که شما از من میپرسید و من هم جواب دهم یعنی جواب او را داده نه پاسخ تو را و تو میشوی نماینده آن طرف؛ لازم است دقت و استراتژی وجود داشته باشد که بفهمد چه چیزی به نفع ماست و چه چیزی به ضرر ما و چنین سوالاتی را نپرسد.
زمانی که زیرساخت ما دست برخی کشورهای خارجی است، آیا آنها انسانهای مسلمان شش دانگ هستند؟ شما بروید راجع به یک موضوعی به نام خرید و فروش اطلاعات در دنیا کار کنید ببینید بیشترین مارکتینگش مال کدام کشور است؟ حالا این که اطلاعات زیرساختی در حوزه ارتباطات ما یا به درد آنها میخورد یا نمیخورد، اگر آن دشمن من باشد به دردش میخورد و اگر دشمن من نباشد این اطلاعات را میگیرد و به دشمن من میفروشد و این اظهر من الشمس است که اصلاً نیاز به مدرک هم ندارد و تحلیلی است که هر آدم عاقلی میتواند به آن برسد.
مشکل اساسی آمریکاییها با ما این است که آنها در کشور ما پایگاه ندارند و دومین مشکلشان این است که آنها دو فیتلر برای اطلاعات روبرویشان دارند که خودشان میگویند یکی از این فیلترها برای جمع کردن اطلاعات مال منافقین است یعنی هر خبری از کشور ما بیاید از فیلتری به نام منافقین عبور میکند و به دست آنها میرسد که در این فیلتر نگاه منافقین روی این خبر حاکم است.
دومین فیلتر، فیلتر صهیونیستها است؛ سناتورهای آمریکاییها خودشان میگویند که بزرگترین مشکل ما نسبت به تصمیمگیری راجع به ایران این است که اطلاعات دقیق و شفافی نداریم و هر نوع اطلاعات آنها به نگاه صهیونیستی و نگاه منافقین آلوده است و این میشود که طرف آمریکایی هر لحظهای که میآید تصمیم بگیرد به این نگاه آلوده میشود؛ ببیند حالا منافقین و صهیونیستها چه میخواهند؟ میخواهند آمریکا و ایران با هم درگیر شوند و این خواست نهایی آنهاست پس خبرها را طوری جهت میدهند که ما را به آن درگیری برساند.
در حالی که چالش اساسی آمریکاییها نسبت به ما چالش اطلاعاتی است پس با این چالش علی القاعده باید بزرگترین خریدار اطلاعات ما باشند این موضوع دیگر نیاز به مدرک و سند نیز ندارد، چون وقتی طرف مقابل با ما درگیر است و از ما اطلاعاتی ندارد پس علی القاعده باید مشتری اطلاعات ما باشد.
حالا شما فرض کنید یک شرکتی میآید عسلویه و برای ما کار میکند آیا اطلاعات زیر ساختی نفت و گاز ما را به دست میآورد یا خیر؟ اصلاً کار آن مشاوره است و جالب اینجاست که در حالی که ما رفتیم و با هزار مصیبتی یک شرکت ایرانی درست کردیم و دانش آن را آوردیم تا پروژه را گرفته و کار کرده است، بعد نفتیها میآیند میگویند که حتماً باید تأیید یک شرکت خارجی را داشته باشیم. یعنی طرف خارجی بیاید این اطلاعات را ببیند و تائید کند، حالا تأیید خارجی چه خاصیتی برای ما دارد وقتی ما به ماهیت این موضوع اعتماد نداریم؟
اگر شما با عینک اطلاعات به موضوع نگاه کنی یکی از فیلدهای آن خرید و فروش اطلاعات زیرساختی کشورمان است و اگر در این فضا بروید میبینید که چه کسانی به دنبال اطلاعات ما هستند و برای چه کاری آن را میبرند تا این اطلاعات را جمع کنند.
آن موقع دیگر خود را نیز وارد این سوال از وزیر نمیکنید چون وظیفه او این است که تکذیب کند ولی آیا واقعا نیست؟ ایشان باید بیایند تضمین دهند و بگویند که قطعا چنین چیزی نیست.
البته طبیعتاً این که بگوییم این دارد میبرد یا آن دارد میبرد افکار عمومی را به هم میریزد اما آیا این مسئله واقعا وجود ندارد؟ چرا وجود دارد نه فقط در حوزه مخابرات بلکه در حوزه زیرساختهای فنی ما هر شرکت خارجی که بیاید اینجا کار مشاوره در هر حوزهای انجام دهد اطلاعاتش را میخرند.
فرض کنید یک شرکت انگلیسی لرزهنگاری سواحل جمهوری اسلامی را در نقشهبرداری کرده است، یعنی نقشههای یک دهم آنجا را به دست آورده است، بزرگترین مشتری این اطلاعات هر کسی است که بخواهد به این سواحل حمله کند و نقشههای جزء داشته باشد و تو رفتگی و برون رفتگیها آن را داشته باشد و اگر آن نخرد دیوانه است.
حالا اگر ما بگوییم که شرکت خارجی میآید اینجا اطلاعات جمع میکند و میبرد آیا باید به کسی بربخورد؟ چون این یک مسئله واقعی است و این حرف برای کسانی است که دشمن را جدی نمیگیرد وگرنه اگر شما دشمنی را جدی بگیرید قطعا باید بروید و این شرایط را جمع کنید.
من راجب تهدید سایبری صحبت میکردم و میگفتم که جنگ سایبری در فضای فعلی مقدمه یک جنگ نظامی خواهد بود.
میگوئیم آیا اگر آمریکاییها بتوانند تعادل عمومی کشور ما را به هم بزنند به هم میزنند یا خیر؟ قطعا میزنند، حالا اگر توانش را به آنها بدهیم یعنی تهدید جدی ایحاد کرده است. اگر شما بررسی کردید که در این زمینه توان وجود دارد و به دلیل اشتباه آسیبپذیری ایجاد شد خب طرف نیز میآید و استفاده میکند.
در مورد دیگری مثلا پول ما اکنون تبدیل به سرمایه دیجیتال شده و اگر سرمایه دیجیتال روزی آسیب ببیند، امنیت عمومی و اقتصادی کشور را کاملا به هم میزند؛ فقط اگر شما سه روز این کارت عابربانک را بکشد و هیچ جا جواب ندهد مشخص است که متعرض میشوید.
الان حداکثر میروید بانک و میگوئید کارت من جواب نداده است، حساب شما را باز میکنند و میآورند ولی اگر شبکه جوابگو نبود چه؟ مثلا شما صد میلیون در حسابتان دارید اما وقتی میروید بانک میگویند که یک ریال هم در حساب شما نیست، یعنی اطلاعاتی ندارم که تو صد میلیون داری یا یک ریال، حالا فوقش یک روز، دو روز یا سه روز تحمل میکنی ولی بعدش چه؟ وقتی پاسخگو نبود امنیت کشور به هم میخورد.
حالا رئیس بانک مرکزی خوشش بیاید یا بدش بیاید من باید آن چیزی که وجود دارد و تشخیص میدهم را بگویم؛ نمیشود بگذاریم این روش پیش برود و زمانی که آمریکا خواست حمله کند نیز به راحتی بتواند بزند.
مگر روسها به گرجستان حمله نکردند یا در حوزه سایبری به اوکراین حمله نکردند؟ پس اکنون جنگ سایبری در حال اتفاق است و اگر ما چشممان را بر روی زیرساختهایمان ببندیم و برویم چه اتفاقی میافتد؟ طبیعتا اگر فردا خواستند بزند میزند؛ حالا میگوئید نمیزند و همچین چیزی وجود ندارد خوب شما برو تکذیب کن، ما هم به عنوان یک شهروند از تکذیب شما خیلی هم خوشحال میشویم که مسئولمان میگوید تهدیدی وجود ندارد اما به عنوان آدمی که میخواهیم تهدیدات را بررسی کند نمیتوانیم بگوئیم که این تهدید وجود ندارد.
س - تهدیدات حوزه آموزشی و فرهنگی که اکنون ما را تهدید میکند چه میدانید؟
اکنون دشمن به وسیله شبکه مجازی، آموزش مستقیم از کشور خود را برای همه جای دنیا در لایههای مختلف ایجاد کرده است و میگوید که محتوا را ما به صورت Elearning با یک تبلت یا لب تاب به شما میدهیم و بعد این شعار هر دانش آموزش یک تبلت یا هر دانش آموز یک لب تاب درست میشود که چکار کند؟ که بچه من و تو را از دبستان آموزش دهد و برود بالا.
اکنون یک سری پروتکل گذاشتهاند که میگوید گواهینامه ابتدایی دانشاموز در این سیستم یک پله بالاتر از گواهینامه ابتدایی کشور ارزش دارد و مفهوم آن این است که مثلاً اگر شما توانستید دیپلم بگیریم مستقیم در دانشگاه خارجی جا بگیرید.
امتیازی که به این سیستم دادهاند برای این است که این سیستم جا بیفتد و آن وقت در کنارش مثلاً شبکه فارسی زبان اسمش را گذاشتند Clean net یعنی نت پاک، پورنو را کلا در آن حذف کردند و بعد قسمت مسلمانان آن را به یک شبکه بهائی دادند تا از ابتدایی تا راهنمایی و بقیه سطوح را در این شبکه آموزش دهند و بالا برود.
حالا اگر بچه شما در این کلاس درس بخواند ظاهرش خوب است اما چه محتوایی به او منتقل میشود، به نظر من آموزش و پرورش ما نیز کمی چشم بسته در حال حرکت به سمت هوشمندی است چون هنوز محتوا تولید نکردیم اما تبلت به بچه میدهیم.
قرار است بچه چه چیزی را در این تبلت پیدا کند؟ مثل اینکه شما لوله کشی کنید و آن را به همه جا وصل کنید اما قرار است چه آبی در آن حرکت کند؟ این آب یعنی محتوا، وقتی شما محتوا نداشته باشید در واقع چیزی میدهیم دست بچه که در آن چیزهایی که نباید پیدا کند را پیدا میکند.
بچهای که در این فضا رشد میکند محصولش میشود بچه کلاس ابتدایی، راهنمایی یا دیپلمهای که با ما دیگر حتی سر یک سفره هم نمیتواند غذا بخورد، چون من و تو میخواهیم آبگوشت و حلیم بادمجان بخوریم ولی آن میخواهد غذاهایی را بخورد که آنها برایش تبلیغ کردند یعنی حتی در سطح غذا نیز قابلیت تفاهم نداریم.
شما الآن یک خانوادهای که در آن بابا بزرگ، بچه و نوه باشند را نمیتوانید قطعاً پیدا کنید که سر یک غذا به تفاهم برسند، یعنی ذائقهها از حوزه غذا تغییر کرده است و حالا هنجار خوب و بد را نیز عوض میکنند؛ آنها حتی در ذهن بچه دارند این موضوع را درست میکنند که این رابطه خوب یا بد است.
چنین بچهای وقتی بزرگ شد دیگر ایرانی نیست حتی اگر هم در اصفهان یا تهران بزرگ شده باشد دیگر این بچه ذاتاً آمریکایی است یعنی با تمام هنجارهای آمریکایی رشد کرده و این خطرش بزرگتر از آن عکس پورنو و... است.
این همان چیزی است که باید حتماً فیلتر شود و این در واقع نسل کشور را از ریشه میکند، این موضوع دیگر بحث امروز، فردا و پس فردا نیست؛ اکنون در خانوادههای متدین این نگرانی در دانشگاهها وجود دارد که آیا بچهای را به دانشگاه میفرستند خروجیاش همین آدم به علاوه یک سری ارزشهای مثبت است یا همین آدم هست که آن چهار تا ارزش مثبتش آن نیز از بین رفته و چیز دیگری شده است.
براساس مطالعات مشخص شده بعضی خانمها یا دختران ما که میروند دانشگاه آموزش میبینند عمدتاً ساختار ذهنیشان عوض شده و اقلیتی از آنها هستند که عوض نمیشوند.
این تحلیلی است که ما نسبت به دانشگاه خودمان است که همه چیز آن در دست ما است ارائه میدهیم ولی حالا شما از ابتدا و بالا هیچ چیزی از آن را در دست نداشته باشی؛ آنگاه دیگر وقتی بچه بیرون میآید معلوم نیست که چه میشود؟
اکنون برای همه مد شده که برای بچهاش تبلت تهیه میکند، پدر و مادر افتخارشان این است که تبلت خریدهاند و به دست بچه میدهند حالا این تبلت چیست که تو میخواهی به بچه بدهی؟ ما اگر قرار است که آموزشمان را Elearning و با استفاده از تبلت کنیم باید در ابتدا ده سال یک سره محتوا تولید کنیم و وقتی که پُره پر شد بعد بگوییم از این لبتاب یا تبلت استفاده کنید.
الان معلم سره کلاس میرود نه او بلد است از این تبلت و لبتاپ استفاده کند و نه محتوایی در آن وجود دارد و نه چیز دیگر، در این شرایط تنها کاری کردیم این بود که بچهمان را دادیم دست گرگ. نه محتوایی وجود دارد و نه چیزی بلکه هر کاری که میخواهند میکند و بعد میگویند که ما خیلی مدرنیم.
از داخل این حرفها باید رسالت و استراتژی برای بخش فرهنگی تولید کرد و حداقلش این باشد که فکر نکنیم که تبلت خریدن برای بچهها ارزش شود.