فیلم تک تیرانداز آمریکا American Sniper محصول سال ۲۰۱۴ آمریکا در ژانر
زندگینامهای- جنگی- درام به کارگردانی کلینت ایستوود و نویسندگی جیسون
هال در ۶ ژانویه ۲۰۱۵، به طور گسترده اکران شد. داستان فیلم برگرفته از
کتاب «تکتیرانداز آمریکایی» و روایت زندگی کریس کایل (با بازی بردلی کوپر)
عضو یگان ویژه نیروی دریایی ایالات متحده (Navy SEALs) معروف به سیل است.
این فیلم در جوایز اسکار ۸۷ام برای شش بخش نامزد جایزه شد.
فیلم ایستوود که با هزینه ۵۹ میلیون دلار ساخته شده، داستان زندگی کایل را از زمانی که یک کابوی بود تا وقتی که عضو یگان ویژه نیروی دریایی ایالات متحده شد، و عملیاتهای او در عراق و کنشهای خانوادگی او را به تصویر میکشد. این فیلم با خلق صحنههای اکشن نظامی از درگیریهای نیروهای آمریکایی در عراق و ممزوج کردن آن با درام خانوادگی، کریس کایل را در فهرست قهرمانان مردم آمریکا جا میکند و برای جوانان آن کشور یک الگو و سرمشق جدید معرفی کند تا آنها نیز با شناخت دشمنان خود و برای خدمت به کشورشان به عضویت ارتش ایالات متحده دربیایند.
کریستوفر اسکات کایل (متولد ۱۹۷۴ در آمریکا) افسر یگان ویژه نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا بود. او که در بخش عملیات ویژه فعالیت میکرد، طبق آمار ارتش آمریکا در ماموریتهایی که در فاصله سالهای ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۹ در عراق گذرانده ۱۶۰ نفر را کشته که البته خودش تعداد کشتهها را ۲۵۰ نفر میداند. این آمار کشتن برای یک تکتیرانداز در طول تاریخ ارتش آمریکا بیسابقه بوده و به همین جهت گروههای مسلح مخالف آمریکا در عراق نامش را «شیطان الرمادی» گذاشته بودند. او در جریان حمله آمریکا به عراق چهار بار به این کشور اعزام شد. کایل به درخواست همسرش سال ۲۰۰۹ از ارتش آمریکا بیرون آمد و کتاب خاطراتش به نام «تکتیرانداز آمریکایی» را در ژانویه سال ۲۰۱۲ نوشت که جزو کتابهای پرفروش بازار شد. فوریه سال ۲۰۱۳ کایل مورد اصابت گلوله یک تفنگدار جوان نیروی دریایی آمریکا که اختلال روانی داشت، قرار گرفت و کشته شد.
کریس کایل تکتیرانداز یگان ویژه نیروی دریایی ایالات متحده به گفته خودش ۲۵۰ نفر در عراق را کشته است. کریس کایل عقاید و نظرات خود را در کتاب خاطرات و مصاحبههای خود بیان کرده که با خواندن آنها به شناخت شخصیت واقعی او نزدیکتر میشویم؛ او در کتابش میگوید: «اولین بار که من در موقعیتی قرار گرفتم که باید یک نفر را میکشتم، سئوالات زیادی به ذهن من خطور کرد. واقعا نمیدانستم که آیا قادر خواهم بود این کار را بکنم و یا نه. نمیدانستم که آیا میتوانم به یک مرد و یا یک زن و یا هر هدف دیگری شلیک کنم و یا نه». به گفته خود کریس کایل، او توانست۲۵۰ نفر از عراقیها را بکشد.
او یک سال قبل از آنکه کشته شود در مصاحبهای با بی بی سی گفت: «من عمیقا معتقدم هر فردی را که کشتهام آدم بدی بوده است. اگر زمانی قرار باشد به خاطر اعمال خود به خداوند پاسخ بدهم، مسلما موارد زیادی هست که باید جوابگو باشم، ولی کشتن این افراد هیچکدام جزو گناهان من نیستند. دشمنان آمریکا وحشی هستند. وظیفه من کشتن دشمن است و هیچ پشیمانی بابت این کار حس نمیکنم. تنها ناراحتی من این است که میتوانستم جان بسیاری از همرزمهایم را نجات دهم اما موفق به این کار نشدم. من آدم خامی نیستم و از دید رمانتیک و احساسی به جنگ نگاه نمیکنم. خاطرات بسیار ناراحتکنندهای از جنگ دارم اما پیش وجدانم راحت هستم.»
وی در کتاب خاطرات خود مینویسد: «وحشی، شیطان نفرتانگیز. این آن چیزی بود که ما در عراق با آن میجنگیدیم.» اینها توصیفات شهروندان عراقی است که کشورشان توسط ایالات متحده به اشغال درآمده است. بنابر آمار رسمی بیش از یک میلیون شهروند عراقی به طور مستقیم یا غیرمستقیم در اثر اشغالگری آمریکاییها جان خود را از دست دادهاند.فیلم با صدای الله اکبر اذان آغاز میگردد. یک زن جوان چادری یک نارنجک به پسر خردسال خود میدهد تا به سمت نیروهای آمریکایی پرتاب کند و این مادر و پسر خردسال به اولین مقتولین کریس کایل تکتیرانداز آمریکایی در عراق تبدیل میشوند.صدای اذان در فیلمهای آمریکایی به نمادی از صدای مارش حملات تروریستی تبدیل شده و زمانی که این صدا شنیده میشود، مخاطب باید منتظر خون و وحشت و کشتار باشند.
بعد از سکانس آغازین، فیلم به عقب برمیگردد و زندگی کریس با خانوادهاش را از دوران نوجوانی روایت میکند که چطور با فلسفه جنگهای آمریکایی آشنا میشود؛ در سکانسی که خانواده دور هم در حال غذا خوردن هستند، پدر کریس با زبان نمادی به دستهبندی مردم در جهان میپردازد و سرتاسر فیلم تا پایان، بدنبال تفسیر و اثبات این نظریه به مخاطب خود است:در دنیا مردم جزو یکی از گوسفندها، گرگ وحشی و یا سگ گله هستند؛ مردم آمریکا گوسفندان بیآزار و ضعیفی هستند که توسط گرگهای وحشی (مسلمانان) مورد حمله قرار میگیرند؛ و باید توسط دولت و ارتش آمریکا که سگ گله یا همان ناجی قهرمان هستند و با قدرتی که خدا به آنها داده در برابر این گرگهای خونخوار محافظت بشوند.
کریس کایل که در جوانی کابوی بودن (سگ گله) را دارای ارزش آمریکایی میدانست، پس از دیدن حمله به یکی از پایگاههای ارتش آمریکا در خارج از این کشور و بر افروخته شدن تعصبش تصمیم میگیرد به جای کابوی شدن به ارتش بپیوندد تا در آنجا از آمریکا و ارزشهایش محافظت کند. زیرا که اعتقاد دارد آمریکا بهترین کشور دنیا است و باید برای دفاع از آن حتی جان خود را فدا کرد.
بعد از حمله ۱۱ سپتامبر و آموزشهایی که کریس در ارتش دیده، او به همراه ارتش در اشغال عراق شرکت میکند و به انجام وظیفه خود یعنی کشتن تروریستها (مسلمانان) برای محافظت از نیروهای آمریکایی مشغول میشود. او در این ۴ باری که به عراق اعزام میشود، آنقدر خوب و به تعداد بالا عراقی میکشد که لقب افسانه در ارتش میگیرد و حتی گروههای مسلح عراقی مخالف آمریکا نیز برای کشتن او جایزه تعیین میکنند. او در این ایام که فرزندانش نیز بدنیا آمدهاند از طرف همسرش تحت فشار میگید تا به خانواده برگردد اما میهنپرستی کایل و انگیزه انتقام قتل همکارانش در حین ماموریت در عراق، مانع از حضور دائمی او در کنار خانواده میشود.
فیلم با کمک گرفتن از طراحی صحنه بسیار خوب از شهرهای عراقی به هراه جلوههای ویژه مناسب در حین سکانسهای درگیری نظامی در کنار کارگردانی و بازیگری خوب موجب شده است تا مخاطب آمریکایی (و حتی غیرآمریکایی) بسیار زیاد با مظلومیت سربازان آمریکایی در برابر مسلمانهای سلاخ که حتی به بچهها هم رحم نمیکنند، همذات پنداری کنند. فیلم تکتیرانداز آمریکایی به غیر از اهانت کلی به مسلمانان، بطور خاص یک توهین آشکار نسبت به مردم عراق دارد و این کشور را مملو از آدمهای شیطانی و وحشی میداند که باید توسط نیروهای آمریکایی (کریس کایل) که به خدا، کشور و خانواده اهمیت میدهند، نابود شوند.
توهین به قرآن کریم
در سکانسی از فیلم و بین دیالوگهایی که میان کریس کایل و یکی از بازرسان ارتش در رابطه با کشتن یکی از عراقیها رد و بدل میشود، اسم قرآن کریم آورده میشود و با ظرافتی خاص این کتاب آسمانی معادل یک تیربار مرگبار گذاشته میشود که علیه نیروهای غربی مورد استفاده قرار میگیرد. گروههای مسلح عراقی مخالف آمریکا، تکتیراندازی سوریهای به نام "مصطفی” دارند (نام مردم سوریه نیز هم ردیف تروریستها در این فیلم است) که از قهرمانان المپیک در رشته نامعلومی است و رقابت برای شکار کردن یکدیگر میان او و کریس کایل از تعلیقهای فیلم به شمار میآید که در انتها قهرمان افسانهای فیلم یعنی کریس موفق میشود او را بکشد.
در سکانسی از فیلم قاب عکسی از زمان مدال گرفتن این تک تیرانداز در المپیک را نشان میدهد که نفر کناری او یک ورزشکار ایرانی قرار دارد که پرچم ایران را به دوش خود قرار داده است. آمریکاییها همیشه در تلاش هستند که در فیلمهای خود ایرانستیزی را دنبال کنند و رد پایی از ایران در کنار تروریسم در فیلمهایشان مطرح کنند حتی فقط با نشان دادن یک قاب عکس در فیلم. اگر در فیلم به مردم لبنان و حزب الله نیز اشارهای میشد، دیگر به راحتی میتوانستند بصورت یکجا محور مقاومت را به عنوان گروههای تروریستی به مخاطب خود معرفی کنند!
در پی اکران فیلم «تکتیرانداز آمریکایی» کمیته عربی ـ آمریکایی مقابله با تبعیض (ADC) در نامهای خطاب به کلینت ایستوود، کارگردان و بردلی کوپر، نوشته: « بیشتر تهدیدهای خشونتآمیزی که در چند روز اخیر دیدهایم، نتیجه چهرهای است که از اعراب و مسلمانان در فیلم به تصویر کشیده شده است. صدها پیام تهدیدآمیز با هدف عربها و مسلمانان آمریکایی از سوی بینندگان فیلم در شبکههای اجتماعی از جمله فیسبوک و توییتر دریافت شده است.» این نهاد از ایستوود و کوپر خواسته است که برای "کاهش لحن نفرتانگیز” فیلم علیه این پیامها موضع بگیرند.
به تصویرکشیدن چهره خشن و وحشی از اعراب و مسلمانان در فیلم موجب دریافت صدها پیام تهدیدآمیز از سوی بینندگان فیلم در شبکههای اجتماعی شده استگاردین نیز با درج نامه اعتراض سازمان کمیته ضدتبعیض به بررسی در میان پیامهای توییتری پرداخته و مینویسد این پیامها نشان دهنده خشمی جدی علیه اعراب است که به عینه در آنها نوشته میشود از این افراد متنفرند و میخواهند آنها را بکشند.در این پیامها به کرات ذکر شده که تماشای این فیلم آنها را تشویق کرده تا به اعراب شلیک کنند. یک توییت دیگر نوشته است: «این که فیلمی عربها را واقعا همانی که هستند تصویر کرده خیلی خوب است و ما باید آنها را نابود کنیم.»
فیلم «تکتیرانداز آمریکایی» با اینکه بسیار شعاری ساخته شده اما با استقبال گستردهای از مردم آمریکا مواجه شده که نشان میدهد تا چه اندازه قهرمانپروری و تبیین و معرفی دشمن در مدیریت فرهنگی- فکری مردم توسط سینما حائز اهمیت هست. در انتها و بخصوص در تیتراژ پایانی فیلم که همراه با تصاویر واقعی از کریس کایل و تشییع جنازه او و دیگر همقطارانش تشکیل شده، به زیبایی به جنگهای آمریکا بخصوص اشغال عراق مشروعیت میدهد و موجب میشود مردم آمریکا به آدمکشهای کشورشان به دیده یک قهرمان بنگرند و حتی برای آنها گریه کنند.
البته این فیلم نیز منتقدانی نیز در غرب دارد؛ ایمی نیکلسون در وبسایت اسلیت روی کتاب زندگینامه کریس کایل تمرکز کرده و یادآوری میکند که برخی از ماجراهایی که در کتاب مطرح شده به خصوص در مورد زندگی او خارج از میدان جنگ دروغ و ساختگی است. نیکلسون میافزاید :«کلینت ایستوود باید به این موارد اشاره میکرد و وقتی که یک فیلم دروغهای شخصیت اصلی داستان را پاک میکند به این معنا است که خود فیلم هم یک دروغ است. این فیلم شخصیت کریس کایل را به عنوان یک قهرمان کامل به بیننده ارائه میدهد، مرد بزرگی که افراد زیادی را میکشد بدون آنکه خم به ابرو بیاورد.» بعضی منتقدین دیگر نیز این فیلم را توجیهی غیراخلاقی برای کشتار غیرنظامیان عراق دانستهاند. اما این انتقادها در هیاهوی تبلیغاتی برای این فیلم بخصوص زمانی که در ۶ رشته جایزه نامزد اسکار شده و فروش بسیار موفقی را پشت سر گذاشته، خیلی کمرنگ دیده میشود.
بعضی منتقدین غربی این فیلم را توجیهی غیراخلاقی برای کشتار غیرنظامیان عراق دانستهاند.جنگ رسانهای موفق بوده و هنوز هم موفق است. جنگ رسانهای در تصویر کردن مسلمانان به عنوان تروریستهایی که دوست دارند مخالفانشان را بکشند موفق بوده است؛ جنگ رسانهای در خلق خطری به نام «تروریسم اسلامی» و تبدیل آن به عنوان تنها خطری که امنیت جهان را تهدید میکند موفق بوده است؛ جنگ رسانهای در تخریب چهرهی صلحجوترینِ ادیان یعنی اسلام موفق بوده است. فیلم «تکتیرانداز آمریکایی» نیز به عنوان یکی از حملههای این جنگ رسانهای در رابطه با اسلامستیزی برای مخاطب مستضعف فکری غربی موفق عمل کرده است.
مشرق