بیش
از سهونیم دهه از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل بسیج مستضعفین به فرمان
بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی (ره)، در سال ۱۳۵۸
میگذرد. در این مدت، امام خمینی (ره)، مقتدای جامعهی اسلامی، به هر
بهانهای به تبیین گفتمان انقلاب اسلامی پرداخته است. از جمله شاخصههای
بدیع این گفتمان، مفهوم نابی به نام «بسیج» است؛ تشکیلاتی الهی-مردمی که
کارایی خود را در برهههای مختلف، برای حفظ، تداوم و گسترش ارزشهای اصیل
انقلاب اسلامی ثابت کرده است.
حضرت امام خمینی (ره) در فرمان تشکیل بسیج دانشجو و طلبه، چشمانداز انقلاب اسلامی را به این صورت متصور میشوند: «…باید بسیجیان جهان اسلام در فکر ایجاد حکومت بزرگ اسلامى باشند و این شدنى است؛ چراکه بسیج تنها منحصر به ایران اسلامى نیست.»
اما در گفتمان انقلاب اسلامی، «بسیج» در یک تشکیلات منسجم و کارکردمحور خلاصه نمیشود. رهبر انقلاب (مدظلهالعالی) و حضرت امام خمینی (ره) بسیج را فقط در حکم یک تشکیلات کارا و مؤثر نمیبینند، بلکه در لایهای عمیقتر، از فرهنگ بسیجی نام میبرند. فرهنگی که در خود، مفاهیم کلیدی، سبک زندگی، قواعد و اصولی دارد. اما چرا در شرایطی که در دنیای مدرن، ساختارها و سازوکارهای رایجی در فعالیت تشکیلاتی و اجتماعی مثل حزب (party) و سازمان مردمنهاد (NGO) وجود دارد؛ بنیانگذار انقلاب باید دست به چنین ابتکار عملی بزند؟ آن هم کمتر از یک سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی. پاسخ را باید در هدفگذاری کلان برای نیل به چشمانداز انقلاب اسلامی جستوجو کرد. براساس آنچه از مجموع بیانات حضرت امام خمینی (ره) برمیآید، تشکیل حکومت جهانی اسلام، چشمانداز نهایی انقلاب اسلامی است.
حضرت امام خمینی (ره) در آخرین پیام خود، به مناسبت هفتهی بسیج، حوزهی فعالیت بسیج را علاوه بر میدان جنگ نظامی، در میدان دانش و صلح نیز میگسترانند و به کسانی که در اواخر جنگ، بسیج را یک نیروی صرفاً نظامی میخواستند، پاسخ میدهند. ایشان در این پیام، فرمان تشکیل بسیج دانشجو و طلبه را صادر میکنند و در عین حال، چشمانداز انقلاب اسلامی را نیز به این صورت متصور میشوند: «…باید بسیجیان جهان اسلام در فکر ایجاد حکومت بزرگ اسلامى باشند و این شدنى است؛ چراکه بسیج تنها منحصر به ایران اسلامى نیست.»
این چشمانداز در بیانات رهبر معظم انقلاب، با عنوان «تمدن نوین اسلامی» بازتولید شده است. ایشان در ۲۰ مهرماه ۱۳۹۰، در جمع مردم کرمانشاه، فرایند عملیاتی رسیدن به تمدن نوین اسلامی را در پنج مرحلهی انقلاب اسلامی، تشکیل نظام اسلامی، دولتسازی اسلامی، جامعه و کشور اسلامی و در نهایت، تمدن نوین اسلامی تشریح میکنند.
یک سال بعد، در جمع جوانان استان خراسان شمالی، ایشان با اشاره به مفهوم محوری «پیشرفت» برای رسیدن به تمدن اسلامی مدنظر جامعهی ایرانی، دو بُعد اساسی این تمدن را تبیین میکنند: بُعد ابزاری و بُعد حقیقی. رهبر معظم انقلاب بُعد حقیقی را همان «متن زندگی» و روش چگونه اسلامی زیستن و یا به عبارت رایج در غرب، «سبک زندگی» میدانند؛ یعنی اجتماعی شدن اسلامی که در مراحل قبل بهصورت دولت، نظام و قانون اسلامی پیاده شده و لذا این مرحله، آخرین مرحله برای رسیدن به تمدن اسلامی است.
در تبیین سبک زندگی اسلامی، سخن بسیار است. در جای مفصل، باید با این مفهوم بهگونهای غیرسطحی و غیرترجمهای مواجه شد و جایگاه آن را در منظومهی تمدن اسلامی بیشتر تشریح نمود. مقام معظم رهبری (مدظلهالعالی) در جمع جوانان خراسان شمالی به ذکر سرفصلهایی از سبک زندگی اسلامی در ازدواج، الگوی مصرف، کار و… بسنده میکنند، اما بعضاً در برخی موضوعات ورود نموده و جزئیاتی نیز مطرح میکنند که چراغ راه امت اسلامی است.
میتوان بسیجی را مظهر اجتماعیشدهی شخصیت اسلامی دانست؛ یعنی جامعهی مدنظر برای نیل به تمدن نوین اسلامی، جامعهای بسیجی است و این مهم تا به حال تا حد زیادی محقق شده است.امسال مقام معظم رهبری (مدظلهالعالی) پس از تجلیل از جایگاه بسیج در گردهمایی مجمع عالی بسیج مستضعفین به مناسبت هفتهی بسیج، به ذکر دو ویژگی برجستهی بسیج پرداختند: «مسئولیتپذیری» و «بصیرت». از طرفی طبق دیدگاه امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری (مدظلهالعالی)، بسیج در یک تشکیلات اداری خلاصه نمیشود، بلکه همهی آحاد مردم که ویژگیهای شخصیتی بسیجی را در خود داشته باشند، میتوانند شامل این عنوان مبارک باشند. عباراتی چون ارتش بیستمیلیونی در ابتدای انقلاب نیز گویای این منظور بودند. لذا میتوان بسیجی را مظهر اجتماعیشدهی شخصیت اسلامی دانست؛ یعنی جامعهی مدنظر برای نیل به تمدن نوین اسلامی، جامعهای بسیجی است و این مهم تا به حال تا حد زیادی محقق شده است.
قطعاً هیچکدام از جوامع بشری از افتادن به بستر آفات و کژیها در امان نیست. همانگونه که هیچ انسانی از بیماری در امان نیست، ولی آنچه مهم است، داشتن علاج مناسب است. آنچه امروز در غرب و سبک زندگی برآمده از آن دیده میشود، این است که گاهی بهجای علاج، بیماری تجویز میشود. علت اصلی این معضل نیز در جهانبینی غلط تمدن غرب است.
در تمدن غربی، مسئولیتپذیری[۱] اشاره به حس وظیفهشناسی دارد. این واژه در رشتههای فلسفه، جامعهشناسی، حقوق و روانشناسی به کار رفته است. جان استوارت میل در مقالهی «در مورد آزادی» به این مفهوم اشاره داشته است و ماکس وبر با طرح مفهوم «اخلاق مسئولیت» این واژه را به جامعهشناسی وارد کرده است.[۲] هرچند برخی اندیشمندان در غرب یکی از ابعاد مسئولیتپذیری را در قبال خداوند نیز میدانند، ولی چون با نگاه سکولاریستی به این مسئله نگاه میشود، آن را محدود به حوزهی «مسئولیتپذیری دینی» میکنند؛ دینی که سکولار بوده و کاری به اجتماع و حکومت ندارد و سایر ابعاد مسئولیتپذیری در راستای منافع انسانی و رسیدن به نفع مادی تعبیر میشود. لذا امروزه مسئولیت در قبال محیطزیست، بسیار پُررنگتر از مسئولیت در قبال دین و یا عقاید جامعه است، زیرا محیطزیست با زندگی مادی بشر غربی، بیشتر درگیری و چالش دارد.
اسلام مردم را صاحبان جامعه و حکومت و در مقابل، مسئول در قبال آن میداند. در این نگاه، مردم نه طلبکار و یا مشتری سیستم حکومتی، بلکه ناظر و در عین حال، مسئول این حکومت هستند.
مفهوم مسئولیتپذیری با تفاوتی نسبت به آنچه در تمدن غرب است، مورد تأکید اسلام قرار میگیرد؛ تا جایی که در حدیث شریفی از پیامبر اکرم (ص)، پس از بیان طیفی از مسئولیتپذیری از حکومتداری تا خانواده، گفته شده است: «…کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته». یعنی هرکس در هر جایگاهی، باید خود را مسئول رعیت خود (آنچه به او سپرده شده) بداند. همچنین حضرت امیرالمؤمنین (ع) در خطبهی ۱۶ نهجالبلاغه به مسئولیتپذیری خود در قبال حکومت مسلمین اینچنین اشاره میکند: «ذمهام در گرو گفتههایم میباشد و خود، ضامن آنم.» و از طرفی در اسلام، مردم نیز در قبال حکومت مسئولیت دارد. امیرالمؤمنین در خطبهی معروف ۳۴ نهجالبلاغه به حقوق متقابل مردم و حاکم اسلامی اشاره میکنند.[۳] وقتی این جریان مسئولیتپذیری دوطرفه شد، یعنی هرکدام هم حقوقی دارند و هم در مقابل دیگری مسئولیتی دارند.
برخلاف هندوانهای که غرب بهدروغ تحت لوای دموکراسی زیر بغل جامعهی خود میگذارد و مردم را طلبکار از حکومت معرفی میکند، در عمل اکثریت مردم جوامع غربی حکومت را برای خود نمیدانند و این موضوع از قراین زیادی قابل استنباط است. مشارکت پایین در انتخابات و فرایند دموکراسی، عدم حمایت از طرحهای ملی، اعتصابات فلجکننده برای بیان اعتراض و… از این جمله است. اما اسلام مردم را صاحبان جامعه و حکومت و در مقابل، مسئول در قبال آن میداند. در این نگاه، مردم نه طلبکار یا مشتری سیستم حکومتی، بلکه ناظر و در عین حال، مسئول این حکومت هستند.[۴]
رهبر انقلاب در تبیین مثالی از مسئولیتپذیری، به فریضهی امر به معروف و نهی از منکر اشاره دارند. فریضهای که اگر براساس حس مسئولیتپذیری و بهشکل صحیح صورت گیرد، به مکانیسمی اجتماعی برای اصلاح کژیها و نقاط ضعف جامعه تبدیل میشود و قطعاً اگر جامعهی مسلمین به این حد برسد که بتواند بهصورت اجتماعی خود را اصلاح نموده و پیش برد، میتواند ادعای پیاده شدن تمدن مدنظر خود را داشته باشد.
مسئولیتپذیری روحیهای است که باید در اقشار و افراد مختلف نهادینه شده باشد و قطعاً یکی از ملزومات این مهم، اعتقاد و ایمان به خداوند و احساس تکلیف در برابر اوست. مرحوم استاد علی صفائی حائری زیربنای شکلگیری مسئولیت را اعتقاد به حکمت خداوند در اعطای نعمت میداند و اینکه انسان درک کند نعمتهای خداوند ملاک برتری نیست، بلکه مسئولیتآور است.[۵] لذا اولین گام در نهادینهسازی سبک زندگی مسئولانه، تعمیق مبانی معرفتی و اعتقادی است.رهبر انقلاب در دیدار اخیر با مجمع عالی بسیج مستضعفین، از تعبیر «مسئولیت الهی» برای ذکر مسئولیتپذیری بسیج بهره بردند. علت تأکید بر مسئولیتپذیری الهی بهعنوان وجه ممیز اصلی با مسئولیتپذیری غربی این است که اسلام فعل و نیت غیرالهی را واقعی و اصیل نمیداند.
ایشان در فرازی از سخنان خود، با ذکر مفهوم «جهاد» بهعنوان یکی از مصادیق مسئولیتپذیری، الهی بودن این مسئولیت را با تمسک به آیات قرآن به این شکل تبیین میفرمایند: «بحث اصلى این است: ما لَکُم لا تُقاتِلونَ فى سَبیلِ اللهِ وَ المُستَضعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّسآءِ وَ الوِلدان؛ چرا جهاد نمیکنید، مقاتله نمیکنید، نبرد نمیکنید در راه خدا و بلافاصله [میگوید] و در راه مستضعفین، براى نجات مستضعفین؟ این احساس مسئولیت است؛ یعنى شما برو جان خودت را به خطر بینداز و جانت را کف دستت بگیر در میدانهاى خطر، براى اینکه مستضعفان را نجات بدهى. معناى این، همان مسئولیت است دیگر.»[۶]
در این دیدار، رهبر معظم انقلاب در مقابل مفهوم مسئولیتپذیری، مسئولیتناپذیری را نیز مطرح میکنند: «نقطهى مقابل این فکر، حالت احساس بیمسئولیتی، به خودت بپرداز، برو خوش باش، ولش کن، است.» این است آفتی که جامعهی غربی نیز به آن رسیده و سعی میکند با مطرح کردن مفاهیمی چون مسئولیت اجتماعی، به اصلاح آن بپردازد، ولی در این جامعه، خودمحوریِ برخاسته از اومانیسم و منیت نهادینه شده است و اصلاح این روند بسیار دشوار است. حال آنکه در جامعهی مسلمین، این رویکرد نهادینه نبوده و این یک مزیت نسبی مهم جامعهی اسلامی است. اخیراً جهان شاهد گردهمایی عظیمی در جامعهی اسلامی، یعنی «پیادهروی اربعین» و خلق حماسههای زیبایی از مسئولیت در قبال جامعه و خداوند بود. اینجاست که باید با شکرگزاری از این برتری اجتماعی و فرهنگی اسلام، به تقویت سایر ابعاد وجودی مورد نیاز شکلگیری تمدن اسلامی همت گمارد.
امروزه جریانات تکفیری که ادعای مسئولیتپذیری الهی را نیز یدک میکشند و در حقیقت، مأمور مخدوش کردن این مفهوم اصیل اسلامی هستند، به چنین آفتی دچار شدهاند. اینجاست که رهبر انقلاب ویژگی دوم بسیج، یعنی «بصیرت» را متذکر میشوند.
از آنجایی که هر پدیدهی اجتماعی علاوه بر داشتن فرصت، میتواند تهدید نیز در حواشی خود داشته باشد، مسئولیتپذیری نیز اگر درست فهم نشود، آسیبزا میشود. امروزه جریانات تکفیری که ادعای مسئولیتپذیری الهی را نیز یدک میکشند و در حقیقت مأمور مخدوش کردن این مفهوم اصیل اسلامی هستند، به چنین آفتی دچار شدهاند. اینجاست که رهبر انقلاب ویژگی دوم بسیج، یعنی «بصیرت» را متذکر میشوند: «دومین پایه که در کنار این [مسئولیتپذیری] هست که مکمل پایهى اول است، عبارت است از بصیرت.»
ایشان مهمترین ویژگی یک شخص بصیر را شناخت اولویت و شرایط معرفی میکنند و در تبیین چندبارهی مفهوم بصیرت میفرمایند: «[بصیرت] یعنى شناخت زمان، شناخت نیاز، شناخت اولویت، شناخت دشمن، شناخت دوست، شناخت وسیلهاى که در مقابل دشمن باید به کار برد. این شناختها، بصیرت است. همیشه با یک سلاح نمیشود مبارزه کرد.»
رهبر معظم انقلاب مسئولیتپذیری و بصیرت را در کنار هم معرفی نموده و در صورت عدم رعایت این تلازم، فرد مسئول و جامعه را آسیبزده میدانند. ایشان با اشارهی غیرمستقیم به تاریخ انقلاب در برهههای مختلف میفرمایند: «بعضیها احساس مسئولیت داشتند در دوران مبارزات، اما نمیفهمیدند این را کجا خرج کنند؛ جایى خرج میکردند که به ضرر حرکت عظیم مبارزاتىِ امام خمینی (ره) بزرگوار بود. بعد از انقلاب هم همینجور، تا امروز هم همینجور است. بعضیها احساس دارند، احساس مسئولیت میکنند، انگیزه دارند، اما این انگیزه را غلط خرج میکنند، بد جایى خرج میکنند، اسلحه را به آنجایى که باید، نشانه نمیگیرند…»[۷] این نشان میدهد که اسلام «تکلیف» و «نتیجه» را در زندگی اجتماعی از هم جدا نمیداند، بلکه این دو را بهمثابهی زوجی همراه و مکمل میداند که اولی انگیزهی کار و تلاش خستگیناپذیر و بابرکت را ایجاد میکند و دومی نقشهی راه است.لذا تعمیق مبانی در کنار آگاهی به شرایط و مسائل روز و کسب بصیرت در این راستا، به شکلدهی سبک زندگی مسئولانه و در عین حال، آگاهانه در جامعهی اسلامی، بهمنظور نیل به تمدن نوین اسلامی، منجر میشود.
برهان