۲۱ دی ۱۳۹۳ - ۱۴:۲۱
کد خبر: ۱۱۶۰۵
سؤال اصلی مقاله این است که با توجه به تقسیم‌بندی لوسین پای از بحران‌های پنج‌گانه، وضعیت سیاسی عربستان سعودی چگونه بررسی می‌شود؟

 این مقاله که بر بحران‌های پنج‌گانه‌ی مشهور لوسین پای متمرکز شده است، برآن است تا توضیحی هرچند مختصر در خصوص وضعیت سیاسی و اجتماعی عربستان سعودی ارائه دهد. سؤال اصلی مقاله این است که با توجه به تقسیم‌بندی لوسین پای از بحران‌های پنج‌گانه، وضعیت سیاسی عربستان سعودی چگونه بررسی می‌شود؟ این اثر تلاش دارد با تعریف هریک از انواع بحران‌های مورد توجه پای، مصداق هر بحران را در نظام سیاسی-اقتصادی سعودی مورد مطالعه قرار دهد. البته برای هریک از بحران‌ها صرفاً یک مصداق آورده خواهد شد و این به معنای این نیست که مصادیق دیگری در این خصوص وجود ندارد، بلکه برای اجتناب از اطناب، صرفاً به یک مورد از هر نوع اشاره خواهد شد.

بحران عربستان

بحران عربستان

تاریخ تأسیس پادشاهی سعودی به سال ۱۹۳۲ میلادی برمی‌گردد. نظام سیاسی عربستان مبتنی بر اتحادی سیاسی-مذهبی است. رسوخ پدرسالاری سیاسی-مذهبی منجر شده تا این واحد سیاسی به یکی از اقتدارگراترین و محافظه‌کارترین حکومت‌های سلطنتی در دنیا تبدیل شود. این اتحاد سیاسی بین مذهب و سیاست برمبنای هم‌زیستی آل‌سعود و آل‌وهاب پایه‌گذاری شده است (پورطالب، ۱۳۹۰، نقش طبقه‌ی متوسط جدید در بیداری اسلامی در عربستان) که بخش سیاسی آن در دست آل‌سعود و قسمت مذهبی آن در دست آل‌وهاب است. در اینجا به‌طور مختصر اشاره‌ای به نحوه‌ی روی کار آمدن این دو جریان سیاسی و مذهبی به گستره‌ی شبه‌جزیره می‌کنیم.

 دو تفکر پاتریمونیالیستی

۱٫ سعودیسم: حکومت عربستان سعودی در سال ۱۷۵۰ میلادی به‌وسیله‌ی محمدبن‌سعود پایه‌ریزی شد. پس از وی، عبدالعزیزبن‌سعود با پشتیبانی محمد عبدالوهاب، شهر ریاض را به تصرف درآورد. (قاسمی، بی‌تا، آشنایی با کشور عربستان) پس از آن سعودبن‌عبدالعزیز کشورگشایی‌های وهابیان در شبه‌جزیره تا خلیج فارس را ادامه داد. در زمان فرزندش، ابراهیم‌بن‌سعود، عربستان از مصر شکست خورد. نخستین تلاش در زمینه‌ی برپایی دوباره‌ی فرمانروایی آل‌سعود توسط مشاری‌بن‌سعود صورت گرفت.

پس از وی، ترکی‌بن‌عبدالله ریاض را اشغال کرد. فیصل‌بن‌ترکی ایجاد فرمانروایی دوم آل سعود را اعلام نمود. بعد از پیروزی عبدالرحمن‌بن‌فیصل بر آل‌رشید، این فرمانروایی از بین رفت. فرمانروایی سوم آل‌سعود را عبدالعزیزبن‌عبدالرحمن بنیان نهاد. پس از مرگ عبدالعزیز، سه پسرش به نام‌های ملک فیصل و ملک خالد و ملک عبدالله در چند دوره به پادشاهی رسیدند. با مرگ خالد، برادرش فهد، به‌طور رسمی پادشاه عربستان شد و لقب خادم الحرمین الشریفین را برای خود برگزید. وی برای گسترش آیین وهابیت کوشش بسیار کرد و روابط سیاسی با باختر ایجاد کرد. با مرگ فهد، برادرش عبدالله‌بن‌عبدالعزیز به پادشاهی عربستان برگزیده شد. (فرهمند والا، ۱۳۹۱، هر آنچه که باید از آل‌سعود بدانید)

۲٫ وهابی‌گری: وهابیت برپایه‌ی اعتقادات ابن‌حنبل که در قرن چهارم پایه‌گذاری شده بود به وجود آمد و قرائتی سلفی از دین اسلام و قرآن داشت. این جریان مذهبی به‌شدت با آزادی‌های اجتماعی مخالف است و هرگونه آزاداندیشی در حوزه‌ی دین، اجتماع و سیاست را خلاف شرع و مخالف نص صریح اسلام می‌داند.

این امتزاج بین خانواده‌ی سعود و تفکرات عبدالوهاب، مخرج‌مشترکی با نام قدرت سیاسی عربستان سعودی داشته که در آن، قدرت سیاسی در اختیار طایفه‌ی سعودی و قدرت مذهبی در دست تفکر وهابی است. توزیع قدرت در این پاتریمونیالیسم توتالیتر به‌گونه‌ای است که هیچ فردی خارج از این خاندان اجازه‌ی دریافت فرصت سیاسی را ندارد. در بخش مذهب نیز هرگونه تشکل مذهبی اجازه‌ی رخ‌نمایی در جامعه نداشته و حتی شیعیان شرقی حق ساخت‌وساز مسجد و گسترش آن را نداشته‌اند. در عربستان حزب سیاسی، مجلس و اساساً هیچ‌گونه انتخاباتی وجود ندارد. نظام دادرسی و دادگستری عربستان در اختیار عده‌ای است که «کبار العلما» خوانده می‌شوند و آن­ها نیز مجموعه‌ی ۲۱ مفتی هم­خوان با آل‌سعود هستند و جزء زنجیره‌ی سعودی محسوب میشوند.

ریخت‌شناسی اجتماعی عربستان

در اینجا برای ذکر شرایط اجتماعی عربستان، به ریخت­شناسی اجتماعی عربستان سعودی اشاره می­کنیم تا به نحوه‌ی توزیع قدرت در بین اعضای جامعه، نیروهای اجتماعی و جامعه‌ی مدنی، به‌خوبی اشاره کنیم. جامعه‌ی اسلام‌گرای عربستان به سه طیف اصلی تقسیم می‌شود. نخست سلفی‌ها هستند که روحانیون حاکم بر عربستان را تشکیل می‌دهند و به تبلیغ و رواج وهابیت اشتغال دارند و با پشتوانه‌ی ثروت‌های سرسام‌آور نفت، ایدئولوژی محافظه‌کار خود را در دنیا عرضه کرده‌اند. دوم اخوانی‌ها نام دارند. این جنبش کوچک از طریق مخالفت با سیاست‌های ملک فیصل در رابطه با نوسازی فزاینده در ۱۹۶۵، به یک خطر بالقوه تبدیل شد. این جنبش با اسلام‌گرایی نهادی‌شده‌ی حکومت به منازعه برخاست. سوم شیعیانی هستند که در منطقه‌ی احساء (شرق عربستان) متمرکز شده‌اند. اهمیت این ناحیه (که البته از بدو شکل‌گیری عربستان مورد توهین قرار می‌گرفت) از زمان کشف چاه‌های نفت در این منطقه بسیار زیاد شد. مرکز مذهبی-سیاسی این بخش قطیف است. (نجاتی‌آرانی، ۱۳۹۳، بازتاب انقلاب اسلامی ایران بر عربستان سعودی)

نظام سیاسی توتالیتر عربستان با بازوان مذهبی و سیاسی خود، مشحون فساد در دستگاه اقتصادی، سیاسی، مذهبی و سرکوب اقلیت‌ها بوده است. با افزایش آگاهی سیاسی مردم در اثر گسترش آموزش، ارتباطات، شهرنشینی و سرعت انتقال اخبار و اطلاعات دنیا به این کشور، مردم این سرزمین به‌خصوص از نیمه‌ی دوم دهه‌ی ۱۹۸۰ و دهه‌ی ۱۹۹۰ میلادی، مطالبات جدیدی از نظام سیاسی داشته‌اند. مطالباتی که به ایجاد نهادهای دموکراتیک، مبارزه با فساد در دستگاه سیاسی و همچنین افزایش حق‌وحقوق در جامعه‌ی مدنی، تفکیک قوا و… منجر شده است.

تبیین شروع و گسترش بحران در عربستان با تئوری لوسین پای

قلعه‌ی دیکتاتوری، هم اراده‌ی سرکوب را پشتوانه‌ی کنش خود قرار داده و هم توان سرکوب جامعه‌ی مدنی را دارد. توانی که از پشتوانههای وسیع ثروت ناشی میشود. با این حال، سرعت انقلاب ارتباطات، که تحولات خاورمیانه را (البته با تأخیر) به این کشور وارد کرد، منجر به بسته کردن فضای جامعه با فضایی توأم با سرکوب توسط حکومت در این کشور شد، ولی به دلیل ماهیت این تحولات، ناگزیر دومینوی انقلاب و جنبش به این کشور هم رسید.

آنچه در اینجا تلاش داریم بررسی کنیم، نگاهی نظری-عملی به بحران‌های عربستان به‌طور کلی است. پاتریمونیالیسم سعودی اسیر پنج‌ گونه بحران لوسین پای است که در ادامه تلاش خواهیم کرد برای هریک از این بحران‌ها، یک نمونه از شرایط عربستان را مورد بررسی قرار دهیم. برای مثال، برای تشریح بحران هویت، وضعیت استان‌های شرقی و شیعیان و صدمه وارد شدن به کانون مرکزی هویت ملی یعنی «وحدت» را مورد بررسی قرار خواهیم داد. برای بحران نفوذ، مشکل عربستان در نفوذ به طبقه‌ی متوسط جدید را بررسی می‌کنیم. برای بحران توزیع، شکاف اقتصادی موجود در کشور را مورد تأمل قرار می‌دهیم. برای بحران مشارکت، بر تلاش زنان برای سهم‌خواهی از پادشاهی تکیه می‌کنیم و نهایتاً برای بحران مشروعیت، بر تلاش جوانان برای اتصال به منبعی غیر از نظام سیاسی جهت کسب مشروعیت، تأمل می‌کنیم.

۱٫ بحران هویت؛ چالش کانون اصلی هویت ملی

از نظر لوسین پای، این بحران زمانی حادث می‌شود که افراد برای تبیین روابط خود با دیگران و محیط اطراف، نیازمند به یک قالب ارزشی باشند و هرگاه عناصر بنیادین این نظام ارزشی سست شود و یکپارچگی خود را از دست بدهد، هویت فرد در حالت بی‌تعادلی قرار می‌گیرد و بنای ناسازگاری را سر می‌دهد. (پای، ۱۳۸۰، بحران‌ها و توالی‌ها در توسعه‌ی سیاسی)

نگاهی به اتفاقاتی که در عربستان و به‌خصوص در استان‌های شرقی این کشور در حال افتادن است، نشان‌دهنده‌ی نوعی از بحران هویت در این کشور است. شهروندان سعودی در استان قطیف، توسط نیروهای امنیتی دچار محدودیت‌هایی می‌شوند، در حالی که تنها جرم آن‌ها برقراری مساوات و از بین بردن تبعیض‌های طایفه‌ای، اعتراض به محاصره‌ی امنیتی تحمیل‌شده به منطقه‌ی قطیف و اعتراض به تحدید روحانیون این منطقه است. منطقه‌ی قطیف، که در شرق عربستان قرار دارد، منطقهای شیعه‌نشین است که دولت سعودی از ترس احتمال رسوخ انقلاب مردم بحرین به این منطقه، نه تنها در اکثر مواقع حالت حکومت نظامی در این منطقه اعلام می‌کند، بلکه قوای نظامی خود را برای سرکوب مردم بحرین (براساس مفاد منشور شورای همکاری خلیج فارس در مورد برقراری امنیت متحدین این شورا در صورت حمله‌ی بیگانگان) روانه کرده است.

حکومت سعودی‌ها یکی از مخوف‌ترین نظام‌های سیاسی در خصوص نحوه‌ی برخورد با مشارکت زنان در حوزه‌ی عمومی، حوزه‌ی خصوصی و جامعه‌ی مدنی قلمداد می‌شود؛ نظامی که در آن زن با چالش هویتی، انگیزشی و اعتماد مواجه است.

مطابق آمار، ۱۰ تا ۱۵ درصد جمعیت عربستان شیعیانی هستند که در منطقه‌ی شرقی عربستان در حاشیه‌ی خلیج فارس، کنار کویت و قطر ساکن هستند و نواری شیعه‌نشین را تشکیل داده‌اند که شامل استان احساء تا قطیف می‌شود. اهمیت این منطقه از آنجا ناشی می‌شود که بیشترین چاه‌های نفت عربستان در این منطقه قرار دارد و در عین حال، یکی از فقیرترین مناطق عربستان نیز هست. شیعیان همواره در طول تاریخ حکومت وهابیان در این کشور، از کمترین حقوق بنیادین اجتماعی و سیاسی برخوردار بوده‌اند. وهابیان از شیعیان با عنوان رافضی‌ها، مشرک‌ها و… یاد می‌کنند. در اینجا به‌خوبی می‌توان تبیین کرد که شیعیان در این منطقه، از مجموعه‌ای از شکاف‌های اقتصادی، سیاسی و مذهبی رنج می‌برند. در ذیل به این گسل­ها اشاره خواهیم کرد.

 گسل سیاسی

همان‌طور که در ابتدای سخن یاد شد، نظام سیاسی عربستان سعودی در دست آل‌سعود است. نظامی کاملاً پاتریمونیال که اجازه‌ی تفویض و چرخش قدرت (بهخصوص به غیرسعودی) به هیچ روی در آن فراهم نبوده و نیست. بنابراین جریان مذهبی وهابی در رأس حکومت قرار دارد و شیعیان در قدرت هیچ جایگاهی ندارند و حتی از سوی نظام سیاسی نیز طرد می‌شوند.

 شکاف مذهبی

مذهب رسمی در عربستان، مذهب سنی برگرفته از تفاسیر ابن‌حنبل از قرآن است و در آن، شیعیان هیچ‌گونه حقی در قانون‌گذاری مذهبی کشور نداشته و حتی حق ترویج مذهب خود را ندارند. این در حالی است که وهابیان در مناطق شیعه‌نشین نیز دست به تبلیغات وسیع می‌زنند.

به عبارتی شیعیان از هیچ‌گونه حقوق سیاسی و اجتماعی در عربستان بهره‌مند نیستند و همین باعث به وجود آمدن مطالبات وسیع و البته برانداز علیه نظام سیاسی سعودی شده است. بار شدن این شکاف‌ها بر هم، منجر به بروز مطالبات هنجاری و نهادین در بین شیعیان نسبت به ساختهای سیاسی موجود شده که هدف آن مستقیماً به نظام سیاسی ختم می‌شود. ملهم از جامعه‌شناسی سیاسی، مطالبات شیعیان در عربستان، نه معطوف به تغییر افراد و سیاست‌ها، بلکه به نفس وجود نظام سیاسی سعودی است و آنان برای نبود نظام سیاسی سعودی مبارزه می‌کنند.

۲٫ بحران مشارکت؛ زنان و سهم‌خواهی از نظام اجتماعی-سیاسی

در تعریف پای از بحران مشارکت، ساختارهای تصمیم‌گیری و نمایندگی به‌طور جدی مورد تهدید قرار می‌گیرند. افراد در قالب گروه‌هایی از جامعه درصدد حضور در مراکز تصمیم‌سازی حکومت خواهند بود و نظام حاکم نیز به دلایل مختلف، واکنش نشان می‌دهد و از پذیرش آن‌ها سر باز می‌زند و نهایتاً بحران حکومتی در تعامل بین آن‌ها به وجود می‌آید. (پای، ۱۳۸۰، بحران‌ها و توالی‌ها در توسعه‌ی سیاسی)

اساسی‌ترین محور بحران مشارکت در عربستان، مسئله‌ی تلاش زنان برای حضور در مراکز تصمیم‌گیری و متسامحاً مشارکت به‌عنوان یکی از عناصر هویت اجتماعی است. حکومت سعودی‌ها یکی از مخوف‌ترین نظام‌های سیاسی در خصوص نحوه‌ی برخورد با مشارکت زنان در حوزه‌ی عمومی، حوزه‌ی خصوصی و جامعه‌ی مدنی قلمداد می‌شود؛ نظامی که در آن زن با چالش هویتی، انگیزشی و اعتماد مواجه است. هریک از این سه آسیب به‌تنهایی توان این را دارد که جامعه را رو به بیثباتی و اضمحلال روانه کند. این سه چالش را در قالب سه مثال بیان می‌کنیم. چالش هویتی زنان از آنجایی ناشی می‌شود که اجازه‌ی ابراز وجود حتی با شناسنامه‌ی عکس‌دار توسط زنان سعودی، در جامعه منع می‌شود و آن‌ها حق بیرون رفتن از خانه بدون یک مرد محرم را ندارند. از این مهم‌تر، چالش‌ انگیزشی است. برای مثال، طی نظرسنجی از تعدادی از بانوان سعودی نسبت به مقوله‌ی حق رأی، درصد قابل توجهی از آن‌ها ارائه‌ی حق رأی به خود را خلاف شرع قلمداد می‌کردند. نهایتاً به چالش اعتماد می‌رسیم از منظر اینکه ارزش یک زن در جامعه‌ی سعودی بسیار ناچیز است. قانون حق تعدد زوجات در جامعه‌ی سعودی از یکسو و عدم اطمینان و استناد به شهادت زنان در دادگاه از دیگر سو، هرگونه اطمینان و اعتمادی را از زن سلب کرده است. زنان در این کشور به‌شدت از حقوق اولیه محروم‌اند و اسیر خشونت‌های خانوادگی، بی‌سوادی گسترده و تبعیض ساختاری و سیستماتیک هستند. اما بخش روشن‌فکر این طبقه (زنان) به دنبال سهم‌خواهی از مناسبات سیاسی و خواستار مشارکت سیاسی با توجه به فرصت‌های برابر سیاسی هستند. زنان سعودی خواهان حق انتخاب کردن و شدن به‌عنوان بخشی از جامعه‌ی خود هستند؛ روندی که نظام سیاسی به‌شدت آن را سرکوب کرده و اجازه‌ی رخ‌نمایی به آن را نداده است.

ملهم از جامعه‌شناسی سیاسی، مطالبات شیعیان در عربستان نه معطوف به تغییر افراد و سیاست‌ها، بلکه به نفس وجود نظام سیاسی سعودی است و آنان برای نبود نظام سیاسی سعودی مبارزه می‌کنند.

۳٫ بحران توزیع؛ شکاف اقتصادی مرکز و پیرامون

در اندیشه‌ی لوسین پای از بحران توزیع، منابع مادر به‌طور برابر تقسیم نمی‌شود. انباشت سرمایه در یک محل خاص و اختصاص آن به یک موضوع و نهایتاً نظام ناعادلانه‌ی توزیع کالا، خدمات و حتی ارزش‌ها و فرصت‌ها، به واکنش می‌انجامد. (پای، ۱۳۸۰، بحران‌ها و توالی‌ها در توسعه‌ی سیاسی)

یکی از مهم‌ترین عوامل بحران توزیع در عربستان، شکاف اقتصادی موجود در این کشور است. این شکاف از آنجا ناشی می‌شود که مرکز قدرت در عربستان تولیدکننده‌ی منابع ثروت نیست، ولی مدیریت اقتصاد را برعهده دارد و جزء ثروتمندترین شهرهای این کشور محسوب میشود. این در حالی است که مناطق شرقی و شیعه‌نشین، بیشترین ذخایر ارضی را در خود جای داده‌اند، ولی از فقیرترین شهرهای این کشور محسوب می‌شوند و مردم این بخش‌های پیرامونی جزء کارگران پَست صنایع نفتی و نه نخبگان علمی و اجرایی این صنایع به‌شمار می­روند.

۴٫ بحران مشروعیت؛ جوانان و کشف انواع جدید نظام‌های اجتماعی

در بحران مشروعیت مورد نظر پای، نظام حکومتی اعتبار خود را در حوزه‌های مختلف سیاسی و اداری از دست می‌دهد و افراد جامعه به‌ دنبال مردم‌سالاری خارج از چرخه‌ی فعلی هستند. به همین سبب، مشروع بودن نظام حاکم زیر سؤال می‌رود و تقابل بین جامعه و حکومت روی می‌دهد. (پای، ۱۳۸۰، بحران‌ها و توالی‌ها در توسعه‌ی سیاسی)

در سال‌های اخیر، شاهد نقش جوانان عربستانی (که بیش از نیمی از جامعه‌ی سعودی را در بر می‌گیرند و خواهان جامعه‌ای نو، نه در بستر سنت‌های قرون وسطایی، بلکه با خواسته‌های جدید هستند) در فیس‌بوک، توئیتر و سایر شبکه‌های اجتماعی بوده‌ایم که برای شهادت هموطنان خود کمپین تشکیل می‌دهند و در اعتراض به فساد سیاسی و اقتصادی آل‌سعود، در این شبکه‌های اجتماعی فراخوان تظاهرات علیه نظام سیاسی منتشر می‌کنند که مورد استقبال گسترده‌ی مردم این مناطق قرار گرفته است.

این مسئله نشان‌دهنده‌ی این است که جوانان به‌ دنبال نظام‌هایی اجتماعی غیر از آن چیزی هستند که چرخه‌ی فعلی قدرت سیاسی به ‌دنبال آن است. این موضوع می‌تواند نظام سیاسی سعودی را با توجه به کهولت نخبگان سیاسی و اجرایی، آبستن ناملایمات سیاسی و اجتماعی کند.

۵٫ بحران نفوذ، طبقه‌ی متوسط جدید و حکومت عربستان

بنا به نظر لوسین پای در بحران نفوذ، نداشتن واپایش و کنترل دولت بر بخش‌های تحت حاکمیت خود، به ناتوانی دولت در مرتفع ساختن نیاز مردم می‌انجامد؛ تصمیم متخذه متناسب با نیاز نیست و نهایتاً روی‌گردانی مردم به بروز بحران خواهد انجامید. برای تشریح این بحران، به‌سراغ طبقه‌ی متوسط جدید در عربستان می‌رویم. (پای، ۱۳۸۰، بحران‌ها و توالی‌ها در توسعه‌ی سیاسی)

بررسی انقلاب‌های دهه‌های اخیر نشان‌دهنده‌ی برجسته بودن نقش طبقه‌ی متوسط جدید در کنش‌های سیاسی بوده و هست. در چند دهه‌ی اخیر، به‌خاطر تغییر و تحولات اجتماعی در عرصه‌های آموزش، ارتباطات، شهرنشینی و… این طبقه، هم به‌لحاظ کمّی و هم به‌لحاظ کیفی، رشد داشته است. (خادمی، ۱۳۹۱، فرهنگ سیاسی مانعی بر گسترش دموکراسی و اصلاحات در عربستان)

یکی از ویژگی‌های جدید جامعه‌ی عربستان، گسترش کمّی طبقه‌ی متوسط جدید است که محصول برنامه‌ی نوسازی اجتماعی-اقتصادی از دهه‌ی ۱۹۷۰ به بعد به‌شمار می‌آید. براساس یک بررسی انجام‌شده، نسبت طبقه‌ی متوسط جدید به کل جمعیت از ۲ درصد به ۱۱ درصد در اواخر دهه‌ی ۱۹۸۰ افزایش یافته است.

این طبقه منبع اصلی و بسیار مهم چالش‌ها و اعمال فشارهای سیاسی و تضعیف‌کننده‌ی مشروعیت سیاسی خاندان سعودی بوده است. طبقه‌ی متوسط جدید منبع ظهور سه جریان مهم سیاسی-اجتماعی، اعتراضی و انتقادی در جامعه‌ی عربستان بوده است که عبارت‌اند از: الف) روشن‌فکران آزادی‌خواه، ب) اسلام‌گرایان اصلاح‌طلب و معتقد به تفاسیر جدید از مذهب سنی و ج) جریان اصلاح‌طلب و منتقد شیعی. (پورطالب، ۱۳۹۰، نقش طبقه‌ی متوسط جدید در بیداری اسلامی در عربستان)

پایان سخن

همان‌‌طور که ذکر شد، سلطنت سعودی، سلطنتی بحرانی است. این بحران هم متأثر از نوع حکمرانی این نظام و هم متأثر از شرایط بین‌المللی است که به‌واسطه‌ی سرعت انتقال اطلاعات، شهروندان را نسبت به سیاست مطالبه‌گر کرده و منجر به ظهور طبقه‌ی متوسط جدید، روشن‌فکران و… شده است. سوای از این، برخی از بخش‌های اجتماع مانند زنان، به‌طور سیستماتیک از قدرت و مشارکت اجتماعی سلب شده‌اند و این مجموعه‌ای از بحران‌ها را به وجود آورده است که با تئوری لوسین پای تلاش کردیم این بحران‌ها را مورد بررسی قرار دهیم.

برهان


گزارش خطا
ارسال نظرات
نام
ایمیل
نظر