روزنامه الاخبار نوشت: ارزیابی توان نظامی ایران مأموریت بسیار پیچیده ای است، بسیاری از پروژههای نظامی ایران به صورت محرمانه دنبال میشوند و تنها بعد از تکمیل شدن هستند که اعلام میشوند، این موضوع در مورد ابهامات وزارت دفاع ایران نیز قابل مشاهده است، برخی از نمونه های مطالعات و آزمایشهای انجام شده در ایران از طریق رسانهها به نمایش گذاشته می شود و برخی دیگر از دستاوردهای فعلی و جنگ روانی و تبلیغاتی نیز با هدف گمراه کردن دشمن انجام میشود.
همچنین بسیار اتفاق میافتد که روزنامهها و رسانههای ایرانی بیانیههای ارتش را به صورت اشتباه منتشر می کنند، چرا که از روند فعالیتهای نظامی و پوشش آنها به صورت کامل ناتوانند، همین موضوع باعث اشتباه بیشتر تحلیلگران مسایل نظامی میشود.
ما می دانیم که آمریکا و اسرائیل به صورت جدی به جنگ با ایران یا دست کم حمله به تاسیسات هستهای این کشور و سایر اهداف نظامی فکر میکنند. این تفکر از زمان اشغال عراق تاکنون وجود داشته است. حتی در سال ۲۰۰۶ یکی از بزرگترین شرکتهای انرژی در دنیا از سوی سرویس اطلاعاتی روسیه گزارشی را دریافت کرده بود که نشان میداد این حمله در چند ماه آینده روی خواهد داد. اما چیزی که این رویارویی را سالها به تعویق انداخته تا جایی که این سناریو را نزدیک به بعید کرده و حتی ارتش آمریکا دیگر متمایل به انجام آن نیست، عوامل متعددی دارد.
اگر هدف از این مقاله ایجاد مقایسه بین توانمندیهای نظامی ایران و آمریکا باشد، پاسخ به این سوال روشن است، هیچ ارتباطی بین منابع و امکانات دو کشور وجود ندارد، نه از ناحیه بودجه و نه از سطح تکنولوژیکی و تجهیزات و تسلیحات.جنگ با جمهوری اسلامی ایران در طول مرزهای دو کشور نخواهد بود بلکه آمریکا باید نظامیان خود در فاصله چند هزار کیلومتری از مرزهای آمریکا به جنگ ایران بفرستند و مسیرهای امنی را برای سوخت گیری هواپیماها ایجاد کنند. آنها باید دریای عظیمی مانند خلیج فارس را در اختیار داشته باشند و در بیشتر مراکز پهنای آن از دویست کیلومتر و عمق آن از ۵۰ متر بیشتر باشد تا تجهیزات آمریکایی بتواند در آن قدرت مانور داشته باشند.
نیروی دریایی آمریکا در دهه هشتاد و با سوء استفاده از شرایط جنگی بین ایران و عراق وارد منطقه خلیج فارس شد. این اقدام البته بعد از مجموعه درگیریهایی صورت گرفت، چرا که ایران و عراق هیچ یک به این حضور راضی نبودند. یک هواپیمای عراقی در سال ۱۹۸۷ یک کشتی کوچک آمریکایی را هدف قرار داد که در این حمله ۳۵ آمریکایی کشته شدند. عراقی ها البته اعلام کردند که این حمله را به اشتباه انجام دادهاند، اما برخی ناظران سیاسی بر این باورند که این حمله پیامی به آمریکا برای عقب راندن نیروی نظامی خود از منطقه راهبردی خلیج فارس است.
این فرضیه بویژه زمانی تقویت شد که ادعا شد که این خلبان تحت مجازات قرار نگرفته و حتی بعد از این حادثه تشویق هم شده است. آمریکا عراق را مجبور کرد تا در سال ۲۰۱۱ برای این حادثه بالغ بر ۴۰۰ میلیون دلار خسارت به خانواده قربانیان و اسرای جنگی آمریکا در حملههای متعدد این کشور به عراق، بپردازد.
در جنگ خلیج در سال ۱۹۹۱ این نفوذ آمریکا تقویت شد و این کشور مراکز و پایگاههای دائمی و ساختارهای حمایت کامل برای خود دست و پا کرد. این کشور در همین راستا توافقنامه های شبه استعماری با برخی رژیم های عربی حاشیه خلیج فارس امضا کرد.
در این معنا می توان گفت که چین و ایران با هم موقعیت مشابهی دارند، چرا که هر دو کشور هدف نظامی مشخصی را برای خود انتخاب کرده اند. مقابله با هجمه غربی با همراهی هم پیمانان منطقهای آنها و ممانعت از تسلط کامل برای آبهای منطقهای در اطراف این کشورها.تفاوت بین این دو طرف این است که چین انتظار رویارویی محدود و البته خشن در دریای جنوب را دارد، اما این جنگ برای رقابت نفوذ است و پکن میداند که این درگیری نمیتواند به حمله و اشغال چین یا هدف قرار گرفتن قلب نظام این کشور و از بین رفتن اقتصاد آن منجر شود، چرا که چین قدرت بازدارندگی اتمی دارد و ایران این قدرت را در دست ندارد.
البته شرایط در جبهه مختلف است و خلیج فارس به عرصه کاملی برای جنگ احتمالی تبدیل نخواهد شد. چرا که بیشتر سامانههای تسلیحاتی ایران بر تهدید نیروهای آمریکایی متمرکز شده است. به عنوان مثال ایران موشک های ضد کشتی را از چین وارد کرده است، این موشک ها از نوع سی ۸۰۱ و سی ۸۰۲ هستند. ایران این موشکها را توسعه داده و نسل جدیدی از آنها را طراحی کرده که بالغ بر ۲۰۰ کیلومتر برد دارند و سامانههای هدفگیری متعددی نیز دارند.
البته آمریکا در حالت عادی میتواند در صورت بروز جنگ رزم ناو ها و ناوگانهای خود را به گونهای طراحی کند که مسافتی در محیط ۴۰۰ کیلومتری به عنوان منطقه ممنوعه ایجاد کنند که هیچ کشتی یا هواپیمایی قادر به نفوذ به آن نباشد، اما در خلیج فارس این وضع متفاوت است، چرا که فاصله بین خشکیهای ایران تا پایگاه ناوگان پنجم دریای آمریکا در بحرین تنها ۱۹۰ کیلومتر است و این به معنای آن است که هر قطعه نظامی آمریکا در خلیج فارس در معرض هدف این موشکها قرار دارند. موشکهایی که از کشتیهای سریعالسیر یا هواپیماها شلیک میشوند و علاوه بر اینها ایران تعداد بسیار زیادی سکوی زمینی و متحرک برای پرتاب موشک دارد که در طول ساحل شرقی خلیج فارس گسترده شده است.
البته رزم ناوهای کوچک ایران نیز در برابر رزم ناوهای آمریکایی و هواپیماهایی که برای سرکوب این نوع تهدیدات وجود دارد، کاری از پیش نمیبرد، اما باز هم در خلیج فارس اوضاع متفاوت است، چرا که بمبهای دریایی سلاح گسترده ای برای نیروهای آمریکایی به شمار میرود، آنهم در خلیجی که مملو از اهداف کوچک و بزرگ است، همچنان رزم ناوهای آمریکا نمی توانند در خلیج فارس فعالیت خوبی داشته باشند و به علت عمق کم در بیشتر بخش های خلیج فارس زمین گیر میشوند.
این معادله در مورد سایر پایگاههای کشورهای همسایه ایران نیز وجود دارد. برخی از ایرانیها میگویند که موشکهای فاتح ۱۰۰ دقت بسیار بالایی دارند و دست کم تاکنون سه نسل از آنها تولید شده است. ایرانیها این موشک را موشک لبنان می خوانند، چرا که برد آن و شرایط محیطی آن با جغرافیای لبنان تناسب زیادی دارد و اصلا برای همین کشور ساخته شده است.فاتح البته می تواند پایگاههای آمریکا در قطر و امارات و عربستان سعودی را تهدید کند. همچنین تاسیسات نفتی و مراکز صادراتی در این کشورها نیز هدف این تهدیدات هستند.
ایران طبعا علاوه بر فاتح تعداد زیادی از موشک های شهاب ۲ و شهاب ۳ را در اختیار دارد، چرا که سالها از تولید انبوه آنها گذشته است. اینها می تواند سامانه های دفاع موشکی مستحکمی برای ایران در خلیج فارس یا حتی افغانستان ایجاد کند.
جنگ بدون مرز:
دو عامل اساسی وجود دارد که عوامل اصلی تردید آمریکا در ورود به ماجراجویی نظامی با ایران به شمار میورد، اول اینکه منحصر شدن این جنگ در مرزهایی که آمریکا میخواهد باقی بماند، سخت است. نکته دوم اینکه جنگ بر ضد ایران اولین جنگی خواهد بود که ارتش آمریکا بر اساس شرایط جنگهای نوین باید وارد آن شود، چرا که ایران ارتشی متعلق به یک قرن پیش ندارد، بلکه ایران به خوبی نقاط قوت آمریکا را شناخته و تجهیزات لازم برای از بین بردن کارآیی آن ها را فراهم کرده است.به عبارت دیگر جنگ با ایران به معنای یک عرصه برای به نمایش گذاشتن تکنولوژی برتر آمریکایی نیست، چرا که ارتش آمریکا به خوبی میداند که در این جنگ در معرض ایجاد اختلال در رادارها و سامانههای جی پی اس خود قرار می گیرد و حتی ممکن است هواپیماهای بدون سرنشین نتوانند از طریق ماهواره با پایگاههای خود ارتباط بگیرند.به این معنا آمریکا از فعالیتهای اطلاعاتی و الکترونیک محروم خواهد ماند.
این در حالی است که این تجهیزات رکن اساسی دیدگاه های جنگی آمریکا در جنگ های امروزی را شامل میشود. به عنوان مثال غیر ممکن است که آمریکا بتواند بدون سامانه جی پی اس از سامانههای موشکی دوربرد خود استفاده کند. تنها راه استفاده از تجهیزات در این شرایط استفاده از سامانههای لیزری یا دوربینی خواهد بود و این نیز مستلزم استفاده از بمبافکن ها یا هواپیماهای بدون سرنشین و پرواز آنها در نزدیکی هدف خواهد بود که خطرات دفاع هوایی ایران آن را تهدید میکند.
این نگرانیها مبالغه یا ارزیابیهای صرف نیست، بلکه تمام اینها مبتنی بر واقعیتهایی است که در میدان عمل به اثبات رسیده است، به عنوان مثال ایران سال گذشته یک هواپیمای بدون سرنشین آمریکا را از آسمان خود فرود آورد. آمریکایی ها در آن زمان از این اقدام غافلگیر شدند، چرا که ایران ماهوارههای جاسوسی آمریکایی که بر فراز ایران قرار داشت را کور کرد و این کار احتمالا با شعاع لیزر و پرتو آن در عدسی ماهوارههای صورت گرفت.
نتیجه این حوادث این است که ایران رادارها و تجهیزات اطلاعاتی را در اختیار دارد که میتواند هواپیماهای رادارگریز و ماهواره های آمریکایی در مدار کوتاه را رصد کند. این برای نظریه پردازان جنگی نگرانی های زیادی ایجاد میکند. بمبافکن های بی ۲ آمریکا که نوک پیکان آمریکا در حمله هوایی است، کند و با قابلیت مانور پایین است، این بمبافکن ها بیشتر بر ویژگی اختفای خود حساب میکنند تا بتوانند وارد حریم هوایی دشمن شوند و دفاع هوایی آن ها را هدف قرار دهند، این در حالی است که ایران ثابت کرده که قدرت شکست دادن تکنولوژی رادارگریزی آمریکا را دارد و به این ترتیب گرانقیمت ترین بمب افکن های آمریکا که این کشور کمتر از ۲۰ فروند از آنها را در اختیار دارد، هدفی آسان برای دفاع ضد هوایی ایران به شمار میرود.
از سوی دیگر آمریکا عادت کرده که ارتش های جهان سوم را تهدید کند و به این ترتیب قدرتی پوشالی برای خود درست کند، قدرتی که بیشتر ناشی از رویکردهای تبلیغاتی است و از فعالیتهای نظامی جدی دور است، این در حالی است که شبه نظامیان حمایت شده ایرانی وعملکرد آنها در لبنان و غزه و عراق مرز بین واقعیت و تبلیغات را روشن کرده اند.
آنها چهره خود را به عنوان چهرهای شکست ناپذیر در عرصه مبارزاتی نشان میدهند که میتواند با هر نیروی مهاجمی جنگ کند. وقتی که کشتی جنگی هانیت در سال ۲۰۰۶ از سوی یک موشک ساخت ایران هدف قرار گرفت، بسیاری از کارشناسان اعلام کردند که جنگ بر ضد ایران سالها به تعویق افتاد. عرب ها اولین کشورهایی بودند که از موشک های ضد کشتی در تاریخ فعالیتهای نظامی خود استفاده کردند. در این راستا قایق جنگی مصری موفق شد ناوشکن اسرائیلی ایلات را در اکتبر سال ۱۹۶۷ با موشک های روسی استیکس هدف قرار دهد و آن را غرق کند.
این حمله توان نظامی برای مبارزات دریایی دنیا را به لرزه درآورد و همه متوجه شدن که این موشک ها یک قایق کوچک را قادر می سازد که یک کشتی با حجم چند برابری خود را منهدم کند. اما عرب ها در طول ۴۰ سال گذشته نتوانستند این حادثه را تکرار کنند تا اینکه در سال ۲۰۰۶ این اتفاق بار دیگر رخ داد. همین ایده در مورد بمب ها نیز مطرح است و نیروهای نظامی آمریکا ترس زیادی از این تاکتیک در عراق داشتند. همین تاکتیکها اسرائیل را در غزه و لبنان زمینگیر کرد و توان بالای نیروهای آموزش دهنده ایرانی در سوریه نیز همین کار را میکند.
از سوی دیگر شرایط درگیریها آمریکا را از اینکه برای یک حمله محدود یا کنترل شده وارد عمل شود، منع میکند. این را سیمور هرش در تحقیقات خود در این موضوع از سالها قبل تشریح کرده است. نظامیان آمریکایی می دانند که منحصر کردن جنگ بر ضد ایران مانند عراق در سال ۱۹۹۱غیر ممکن است، بدون ایجاد پایگاههای هوایی در منطقه نمی توان تاسیسات هستهای ایران را موشک باران کرد.در این صورت آمریکا باید سکوهای پرتاب موشک را نیز منهدم کند. اجرای این طرح نیز ممکن نیست، چرا که منطقه خلیج فارس مملو از موشک های ضد کشتی است. به این ترتیب اهداف آمریکا لحظه به لحظه گسترده تر میشود تا اینکه تمام سواحل ایران را در بر گیرد و آمریکا برای انجام این حمله باید بسیاری از تاسیسات نظامی ایران را هدف قرار دهد.
به این ترتیب طرح جنگی محدود آمریکا تبدیل به یک جنگ فراگیر میشود که صدها و شاید هزاران هدف دارد. حتی سیمور هرش به نقل از برخی منابع گزارش داد که ژنرال های آمریکایی تفکر جدی را در مورد استفاده از بمب اتمی برای خاموش کردن خطوط دفاعی ایران میکنند.
به این ترتیب حمله به ایران قمار خطرناکی است. با این وجود برخی از تحلیلگران آمریکایی بویژه آنهایی که با اسرائیل رابطه نزدیکتری دارند، میخواهند دولت آمریکا را به حمله به ایران تحریک کنند، آنها مدعی هستند که ناوگان دفاعی ایران نمی تواند ناوگان پیشرفته آمریکا در خلیج فارسی را هدف قرار دهد. اما هیچ دولتی در دنیا نمیتواند خود را در ماجراجویی جنگی وارد کند که هزینه یک اشتباه در آن غرق شدن ناوهای هواپیمابر این کشور یا انهدام پایگاه های حاوی هزاران نظامی آنها باشد، به این ترتیب هزینهها بالاتر خواهد رفت.
از سوی دیگر هر نوع تاخیر در حمله به ایران باعث پیچیدهتر شدن و مشکل تر شدن اوضاع میشود. حمله به ایران در سال ۲۰۰۴ آسانتر از سال ۲۰۰۷ بود و همین حمله در حال حاضر قابل مقایسه با سال ۲۰۰۷ نیست، چرا که ایران توانمندی های نظامی جدید را ایجاد کرده و خطوط تولیدات تسلیحات و موشکهای خود را متمرکز کرده است. موشک هایی که همه ساله برد و دقت هدف گیری آنها بیشتر میشود. ایرانیها حتی کلاهکهای جنگی قدیمی را به موشک های شهاب ۳ با کلاهکهای جدید و فعالتر و دقیقتر تبدیل کردهاند.
از همین روست که اسرائیلیها برای حمله آمریکا به ایران عجله دارند، آنها اینگونه استدلال می کنند که هر تاخیری در حمله به ایران باعث افزایش سختیهای آن می شود و کار را به جایی میرساند که دیگر حمله به ایران غیرممکن خواهد بود. ایرانیها نیز اخیرا موشک های کروز خود را به نمایش گذاشتهاند. این نیز یکی از عناصر جدید تغییر معادلههایی است که ایران رو کرده است.
کشورهای در حال توسعه می توانند بالاترین تکنولوژیها را از غرب یا روسیه خریداری کنند، این خریدها هرگز آمریکا را به اندازه یک رادار کوچکی که یک کشور خود آن را تولید کند، نگران نخواهد کرد. تمام سامانه هایی که صادر می شوند، ویژگیها و مزایای شناخته شده ای دارند، ابزارهای الکترونیکی در هواپیماها برنامه ریزی شدهاند تا امواج مربوط به رادارهای دشمن را شناسایی و در آنها اختلال ایجاد کنند.اما موضوعی که باعث نگرانی ارتش مهاجم میشود، این است که رادارهایی منتشر شوند که از وجود آنها اطلاع نداشته باشد یا ابزارهای دفاعی از سوی دشمن تدارک دیده شود که آنها آمادگی مقابله با آن را نداشته باشند.
در جنگ جدید سامانههای دفاع هوایی در صورتی که با آزادی کامل کار کنند، می توانند یک یگان کامل از جنگندهها را در چند دقیقه از کار بیندازند، مانورهای نظامی ایران همواره باعث وحشت دشمنان از سرنوشت مجهولی میشود که در سایه نمایش سامانههای مختلف و متنوع نظامی مأموریت خود را در حمله به دشمن انجام میدهد.
تکنولوژی اختفا یک مثال واضح در زمینه نحوه استفاده نظامی ایران است. آمریکا در جنگ های متعددی که داشت، هواپیماهای شبح را برای خود یک عامل برتری بی سابقه میدانست که هیچ پاسخی از سوی دشمن ندارد، هواپیماهای اف ۱۱۷ ( اولین نمونه از هواپیماهای رادار گریز) در جنگ دوم خلیج فارس نقش عمدهای در هدف قرار دادن رادارهای عراق داشتند.این هواپیماها به همراه هواپیماهای بمب افکن بی ۲ در حمله به یوگسلاوی سابق و عراق در سال ۲۰۰۳ نیز نقش آفرینی عمده ای داشتند، به همین علت ایران تمرکز ویژهای را برای مقابله با این تجهیزات داشته است.روس ها خیلی زود متوجه شدند که ساخت هواپیماهای شبح به گونهای است که میتوانند از نوع مشخصی از رادارها مخفی بماند، این امواج رادارهای با موج بلند و پهنای کم ( ایکس باند) است که در هواپیماهای دشمن یا در رادارهای رهگیری موشکها استفاده می شود، این سیگنالها ناشی از شعاع راداری تنگی است که حتی سانتیمترها را نیز مشخص می کند و برای کشف اهداف و دقت در ضربه زدن به آنها ایدهآل است.
به همین علت روسها شروع به تمرکز در فنآوری امواج با پهنای بالا کردند که از آنها در پایان جنگ جهانی دوم استفاده میشد. البته عیب آنها در این است که دقت کمتری دارد و امکان دارد اهداف دقیق مشخص نشود. مشخصه سیگنالهای با پهنای زیاد این است که سرمایه گذاری و ساخت هواپیمای شبح را بیفایده می کند. چرا که سطح این هواپیما برای منحرف کردن و جذب سیگنال های سانتیمتری کوتاه طراحی شده و نمیتواند از بازگشت سیگنالهای با پهنای بالا به منبع تشعشع و کشف اهداف جلوگیری کند.
وقتی که هواپیمای اف ۱۱۷ آمریکا بر فراز یوگسلاوی سقوط کرد، ناظران نظامی به این نتیجه رسیدند که علت این سقوط آن بود که یوگسلاوها از رادارهای قدیمی روسیه استفاده میکردند که با سامانه سام ۳ موفق به منهدم کردن این جنگنده شد.بعد از جنگ یوگسلاوی، روس ها گام های بلندتری در توسعه نسل جدید از رادارها با سیگنالهای با پهنای متری برداشته و دقت آن را با رادارهای موج کوتاه برابر کردند، این طراحیها در سامانه اس ۳۰۰ به کار گرفته شد. ایران از سالها قبل از امواج با پهنای بالای رادار استفاده میکرد. مهم ترین این رادارها مطلع فجر ۱ و ۲ بود که سامانه دوم بیشتر شبیه به رادار نیبو روسیه بود که در سامانههای اس ۴۰۰ نقش شناسایی سیگنالهای مخفی را بر عهده دارد.
ژنرالهای ایرانی معتقدند که این رادارها به اندازهای است که تمام حریم هوایی ایران را به صورت تقریبا کامل پوشش داده است.نوع دوم در مبارزه با تکنولوژی هواپیماهای رادار گریز استفاده از تجهیزات بصری به جای رادار است، با توسعه دروبین های حرارتی پیشرفته کنونی، خلبانان می توانند بهترین جایگزین را به جای رادار مورد استفاده قرار دهند. این وسیله الان به یکی از بهترین وسیلههای رهگیری دشمن تبدیل شده و طرف مقابل نمیداند که شما آن را شناسایی کرده اید. روسها از دهه هشتاد این روش را امتحان کردهاند، آنها می توانند بدون رادار بمب افکن های آمریکایی را از فاصله طولانی – بیش از ۹۰ کیلومتر- شناسایی کنند.
بویژه در ارتفاعات بالا که فاصله حرارتی زیادی بین هواپیما و جو سرد اطراف وجود دارد، این موضوع امکان بیشتری دارد. این در حالی است که هیچ دولتی به اندازه ایران در زمینه سامانههای بصری کار نکرده است. این کشور این سامانهها را با انواع مختلف سامانه های دفاع هوایی آمیخته و آن را با تکنولوژی های پیشرفته تقویت کرده است.
ایران می تواند اهداف را رهگیری کرده و موشکها و توپهای خود را به سوی آنها هدایت کند. ایرانیها ابتکار دیگری نیز دز این زمینه دارند، آنها به این نتیجه رسیدند که مسلسلهای ضد هوایی که بسیاری فکر می کردند، دوره آن ها تمام شده است، بهترین وسیله است که می تواند در صورت متصل شدن به رادار و استفاده از برنامه های رایانه ای کارآیی بالایی داشته باشد و دیواری از گلولهها را در برابر هدف در آسمان ایجاد کند، دیواری که بهترین وسیله برای ساقط کردن جنگندهها و موشکهای هدایت شونده و هواپیماهای شناسایی و حفاظت از نقاط حساس است.
نتیجه گیری
ایرانیها ساختار دفاعی خود را در دوری از رقابت با آمریکاییها بنا کرده اند، آنها میدانند که نمیتوانند در برابر قدرت غرب در هوا و دریا قرار بگیرند، به همین علت مبانی جنگهای نامتقارن را در نزد خود تقویت کردهاند که می تواند از شکافهای موجود در ارتش دشمن استفاده کند و آنها را با ابزارهای غیر کلاسیک از جمله موشکها هدف قرار دهد. آمریکا از سالها پیش به دنبال تقویت ساختارهای دفاعی خود است تا شاید بتواند از موشکهای احتمالی روسیه و چین و کره شمالی و ایران در امان باشد، اما گزارش اخیری که در مجله اکونومیست منتشر شد، مشکلات این هدف را تشریح کرد.
شاید عده زیادی به این واقعیت واقف نباشند که سامانه GMD که آمریکا بالغ بر ۴۰ میلیارد دلار برای آن هزینه کرده است، از سال ۲۰۰۸ تاکنون در تمامی ۵ آزمایش رهگیری خود شکست خورده است، اکونومیست می نویسد که آمریکا در دهه اخیر بالغ بر ۱۰۰میلیارد دلار هزینه کرده است که برنامه ای مشابه آن را طراحی کند تا از خطر موشک های دشمن در امان بماند، اما به این نتیجه رسیده که رسیدن به این هدف غیرممکن است. علت آن هم تنها در سختی تکنولوژیهای رهگیری نیست، بلکه در آسانی تکنولوژیهای ایجاد انحراف در سامانههای دفاعی متعدد نیز هست.
موشکهای روسی تولید میشود تا بتواند با جدا شدن کلاهک انفجاری در فضای خارجی دهها هدف را مورد اصابت قرار دهد. هر اندازه که آمریکا تجهیزات رهگیری را توسعه می دهد، روسیه نیز اقدامات ضد این تجهیزات را تقویت میکند و آن را ناکارآمد میکند.
این رقابت نظامی و تکنولوژیکی زیر ساخت مناسبات بین ایران و غرب را نیز شکل میدهد. این رقابت است که تا حد زیادی پتانسیل رویاروییها و تحریمها و گفتگوها و توافق ها و رقابتها و معاملهها را تعیین می کند. کسانی که این پس زمینه را ندانند، خیلی زود در دام این سطحینگری و سخن توطئهآمیز گرفتار می شوند که مدعی است ایرانیها و آمریکاییها بازی را در پیش گرفته اند و در حالی که در ظاهر با هم دشمنی می کنند،در پشت پرده با هم هستند و می خواهند ما -عربها- را فریب دهند.
با توجه به حجم اقتصاد آمریکا و توان تکنولوژی بالایی که این کشور دارد، هیچ کسی در دنیا نمی تواند با حجم ارتش خود یا ایجاد ناوگان های هوایی یا دریایی، آمریکا را بترساند، چیزی که باعث وحشت آمریکا می شود، ارتشهایی است که توان مبارزاتی بالایی دارند و اعتقادات مخصوص به خود دارند که از ویژگیهای بومی و جغرافیایی خود نهایت استفاده را میبرند و روش مبارزاتی خود را خارج از چارچوبهای سنتی غرب پایه گذاری میکنند. در این زمینه ما باید چیزهای زیادی از ایران یاد بگیریم.
مشرق