۱۱ آبان ۱۳۹۹ - ۱۲:۰۲
کد خبر: ۶۱۳۷۹
آیت الله فاضل لنکرانی مطرح کرد؛
رییس مرکز فقهی ائمه اطهار(ع) با بیان اینکه جوهر دین، پدافند غیرعامل است، گفت: پدافند غيرعامل در سيره رسول خدا(ص) پررنگ است.
به گزارش پایداری ملی آيت الله فاضل لنکراني رییس مرکز فقهی ائمه اطهار(ع) به مناسبت سالروز تاسيس سازمان پدافند غيرعامل کشور در این زمینه گفت وگویی داشته است که در زیر تقدیم خوانندگان گرامی می شود.

همانطور که مستحضريد در يک نگاه کلي اقداماتي که در حوزه پدافند غيرعامل صورت مي‌‌گيرد به نوعي شامل فعاليت هاي بازدارنده درمقابل تهديدات و البته پيش‌بيني و اقدامات پيشگيرانه در راستاي عدم تحقق اين تهديدات است. اين امر به صورت هاي مختلف در طول تاريخ اسلام و البته تاريخ جهان داراي سابقه است. حال از ديدگاه شما به عنوان فقيه اسلامي، چه پيشينه اي از اين اقدامات در عالم اسلامي به خصوص در سلوک پيامبر اکرم(صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِه) و بعدها ائمه اطهار(عَلیهم‌السّلام) وجود داشته است؟

بسم الله الرحمن الرحیم

ما به اين نکته بايد توجه کنيم که مسأله پدافند غير عامل چيزي نيست که به تازگي و روي توافقات بين دولت‌ها و گروه‌ها و اشخاص به وجود آمده باشد؛ بلکه امري ارتکازي و عقلايي است. به اين معنا که اگر از خود فرد شروع کنيم ارتکاز هر انسان عاقلي به او مي‌گويد که تو بايد از خود در مقابل حوادثي که جسم و روح تو را تهديد مي‌کند در ابعاد مختلف مراقبت کني. مثلاً هر انساني بايد براي آينده خود و دوران کهولتش فکر کند و اگر الان درآمدي دارد مقداري را براي آينده‌اش قرار بدهد همه اين‌ها در مورد يک شخص وقتي به ارتکاز نفس يا به وجدان خود مراجعه کند، واضح است.

وقتي هم به جامعه وارد شويم، چون اين مسئله، امري عقلايي است قبل از اسلام هم در زمان انبياء گذشته وجود داشته است اين مسأله‌اي نيست که دين اسلام آن را تاسيس کرده باشد اگرچه اسلام تماما بر اين بنا نهاده شده است ولي امري تاسيسي نيست. قبل از دين اسلام قضيه حضرت يوسف و تعبير خوابي که حاکم مصر ديده بود و حضرت آن را تدبير کرد، نمونه خوبي از اين موضوع است.

در اسلام، مجموعه دين خود پدافند غير عامل است. چون دين تماماً بر اين اساس است که انسان به راه‌کارهايي که دين چه در بُعد فردي يا اجتماعي يا ابعاد ديگر به او ارائه مي‌دهد عمل کند قبل از اينکه بلايي بر او وارد شود و شري به سراغ او بيايد، و ما مي‌توانيم ادعا کنيم که اساس اينکه خداي تبارک و تعالي انبيا و کتب آسماني و شريعت‌ها و دين اسلام را که خاتم اديان است فرستاد؛ براي اين است که بشر از خلقت الهي‌اش انحراف پيدا نکند و به نتيجه باطلي نرسد و با دستورات دين سير حرکتي او را تنظيم ‌کند. اين دستورات تماما چه عبادي و چه در معاملات و چه در سياست و چه در اخلاقيات بر اين بنيان نهاده شده است که قبل از وقوع يک حادثه و مفسده‌اي، دفع مفسده شود.

در فقه و اصول و شايد در علوم ديگر نيز اين قضيه مطرح است که دفع مفسده اولي از جلب منفعت است. اين قانون در بسياري از مراحل مورد استناد فقها است که بايد مفسده را پيش‌بيني و پيشگيري کرد و اساس موضوع پدافند غير عامل هم همين است.

پس مجموعه دين و اساس تشريع بر همين است. از اعتقاديات و فروع و احکام و اخلاق گرفته تا همه امور؛ در آيات قرآن براي اين مطلب نمونه‌ها و مثال‌هاي فراواني وجود دارد.

به عنوان مثال آيه شريفه «وَأَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّهٍ وَمِن رِباطِ الخَيلِ تُرهِبونَ بِهِ عَدُوَّ اللهِ وَعَدُوَّكُم وَآخَرينَ مِن دونِهِم لا تَعلَمونَهُمُ اللهُ يَعلَمُهُم وَما تُنفِقوا مِن شَيءٍ في سَبيلِ اللَّهِ يُوَفَّ إِلَيكُم وَأَنتُم لا تُظلَمونَ (انفال – 60) »آيه‌اي است که اصل و لزوم تقويت بنيه نظامي از آن برداشت مي‌شود. در چهل سال گذشته به اين اصل توجه شد و امروز در شرايط فعلي منطقه براي نظام اقتدار ايجاد کرده است.

اگر مسلمانان همين‌طور بنشينند و بگويند ما با زبان موعظه و نصيحت با دنيا صحبت مي‌کنيم، فايده‌اي ندارد. بايد بنيه نظامي قوي شود و اصل «ارهاب دشمن» احيا شود. «تُرهِبونَ بِهِ عَدُوَّ اللهِ وَعَدُوَّكُم..». يعني مشرکين و کفار بايد از جانب مسلمين مورد ارهاب باشند تا فکر تجاوز و تعدي بر مسلمين به سرشان نزند. و اين مسأله‌اي بسيار مهم است که از اين آيه شريفه استفاده مي کنيم.

در آيه 12 سوره حجرات مي خوانيم:« يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا...» اين آيه متضمن اصل امنيت رواني افراد در جامعه است؛ امنيت رواني از عوامل استقرار و ثبات در جامعه است. به نظر من براي تحکيم روابط در جامعه شايد هيچ اصلي مهم‌تر از اين نيست که افراد به هم بد گمان نباشند. اگر هر کسي بخواهد نسبت به ديگري سوءظن داشته باشد و گمان بد ببرد، اگر مسئول بخواهد نسبت به زير دست خود گمان بد ببرد يا زيردست نسبت به مسئول گمان بد ببرد، اين‌ها در اسلام نهي شده است. ولو اينکه ممکن است مواردي واقعيت داشته باشد ولي اسلام مي‌گويد اصل را بر حسن ظن قرار بدهيد که او در حال خدمت است و منفعت جامعه و تو را مي‌خواهد؛ اين نکته مهمي است.

در فقه و اصول که بحث اصالت الصحه را مطرح مي‌کنند ، مي‌گويند در جائيکه فساد غلبه ندارد مي‌توانيم اصالت الصحه را جاري کنيم. اما اگر ديديم در جايگاه ها و مناصب و نهادهايي دشمن رخنه کرده است يا بنا بر رخنه دارد يا مورد طمع دشمن است ،آنجا نبايد اصل را بر صحت گذاشت. آنجا بايد اصل را بر بدگماني گذاشت موارد اين چنيني در فقه مورد توجه قرار گرفته است؛ اما با قطع نظر از اين موارد خاص، بايد جامعه در امنيت رواني و ثبات و استحکام قرار بگيرد. همين سؤ‌ظن آثار و تبعات منفي زيادي دارد به خصوص حالات افسردگي که از طريق بدگماني درافراد ايجاد مي شود.


در بحث عدم سوء ظن در حديثي از حضرت رسول(ص) آمده است: «فَاِنَّ الظَّنَّ اَکْذَبُ الْحَدِيثِ وَ لا تَحَسَّسُوا وَ لاتَجَسَّسُوا وَ لا تَناجَشُوا وَ کُونُوا عِبادَ اللهِ اِخْواناً » اينکه نبايد تجسس کرد و نبايد پرده‌برداري وافشاي عيوب کرد. وقتي کسي در خانه و در محيط خصوصي خود مرتکب خطايي شد اگر کسي از آن اطلاع پيدا کرد نبايد پرده ‌برداري کند و آن را افشا و اعلام نمايد البته اين مسأله در مورد امور فردي و اسرار اشخاص مطرح است.همچنين برمبناي اين حديث اصل اخوت بين مسلمين- که اصل پدافندي بسيار مهمي است- اصلي بسيار حياتي و مهم است. آنچه که در سيل‌ها و زلزله و بلايا مردم را نسبت به هم متحد مي‌کند اصل اخوت است که مسأله‌اي بسيار مهم است.

هر چه بين مردم جدايي بيندازيم و بنيان خانواده‌ها را از بين ببريم ، ارتباط بين افراد بشر کم کم از بين مي‌رود و منسوخ مي‌شود اين دقيقا خلاف آن چيزي است که در اسلام وجود دارد.در اسلام دائم تاکيد شده است: «المؤمن مرآه المؤمن» حتي در جائيکه تشابه در دين هم وجود ندارد، باز هم اسلام مي‌گويد نسبت به غيرمسلمان محبت، رسيدگي و توجه داشته باش و اين خود اصل پدافندي بسيار مهمي است. چون نظام جمعي جامعه و يکپارچگي و اتحاد مردم بايد حفظ شود.

بنابراين ما از خود دين و آيات قرآن و احاديث و سپس از تاريخ زندگي پيامبر اکرم(ص) به اين موضوع مي‌رسيم.

در بررسي تاريخ جنگ‌هاي پيامبر اکرم (ص) متوجه مي‌شويم، جنگي نبوده است که پيامبراعظم(ص) در آن از پدافند غير عامل استفاده نکرده باشد. حتي پيامبر اکرم(ص) اگر فردي را به فرماندهي منصوب مي کردند، افرادي را به‌عنوان مراقب بر او قرار مي‌دادند و افرادي را ناشناس مامور بررسي اوضاع مي‌کردند. اين بسيار جالب است؛ اگر همين بررسي پدافند غير عامل را در جنگ‌هاي رسول خدا (ص) در نظر بگيريم خود کتابي مفصل خواهد شد.

درجايي بيان نموده‌ايد که سرتاسر فقه ما براي پدافند غيرعامل مطلب دارد که بايد کار ميداني خوبي در اين زمينه انجام و مسائل آن از فقه استخراج شود؛ چه اقداماتي دراين زمينه از سوي فقها و متخصصين در فقه اسلامي صورت گرفته است؟

البته من به ادله اشاره کردم؛ وقتي مي‌گوئيم پدافند غير عامل اولا سيره عقلا را داريم که يکي از ادله ما در فقه است. يعني شما براي مشروعيت هر کاري وقتي به فقيه مراجعه مي‌کنيد و مي‌پرسيد چه دليلي براي اين مطلب داريد؛ او مي‌تواند آيات قرآن و روايات را بياورد؛ اما چون اين مسأله تأسيسي نيست، قبل از هر چيز، سيره و ارتکاز عقلا و فطرت بشر وجود دارد.

دين ما نيز براساس فطرت بشر است و چيزي را که بر خلاف فطرت بشر باشد، مطرح نمي‌کند. اين‌ها براي ما دليل فقهي مي‌شود . مضاف بر اين، آيات و رواياتي که به آنها اشاره شد نيز به اين مسأله وجهه فقهي مي‌دهد. لذا پدافند غيرعامل امري است که هرجامعه و حکومتي بايد به آن توجه داشته باشد. البته مراتب آن به لحاظ فقهي مختلف است؛ بنابراين به لحاظ فقهي، پدافند غيرعامل وجوباً و استحباباً مشروعيت دارد.

جنابعالي تاکيد داشته ايد که اساس دين بر مبناي پدافند غيرعامل نهاده شده است،به نظر مي رسد اين بيان به تبيين بيشتري نياز داشته باشد تا فهم آن بهتر انجام شود...چه ارتباطي ميان اصل دين و پدافند غيرعامل وجود دارد؟


جوهر دين، پدافند غير عامل است. خداوند از ابتدا خلقت انسان شريعت را فرستاده است؛ حال اين سؤال وجود دارد که در تمام زمان‌ها بشر عقل داشته است- البته اختلاف مراتب وجود دارد- اما چه لزومي داشت که با وجود عقل، خداي تبارک و تعالي باز هم براي بشر پيامبر بفرستد؟ ارسال انبياء و دين درحقيقت براي آن است که پدافند غير عامل را تشکيل دهد تا راه‌هاي به دست آوردن مصالح و جلوگيري از مفاسد را به بشر نشان دهد و راه مفاسد مسدود شود. اين در خود دين خلاصه مي‌شود؛ دين يعني همين! يعني خداي تبارک و تعالي در همه امور چه فردي واجتماعي و چه سياسي و اقتصادي و نظامي، راه‌هاي اساسي رسيدن به مصالح و دوري از مفاسد را بيان کرده است.« إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا (انسان -3)» . بنابراين دين آمده تا در کنار عقل بشري، تمام مصالح و مفاسد تبيين شود و انسان هم مختار است که راه صلاح يا ضلال را پي بگيرد.

با همين توضيحاتي که مطرح فرموديد امروز همانند آنچه که در فلسفه، با عنوان فلسفه هاي مضاف مطرح مي شود، آيا مي توان همانند ابواب جديد فقهي چون فقه نظام ساز، فقه محيط زيست و ... بابي تحت عنوان فقه پدافند غيرعامل تعريف و ارائه کرد؟

درهر باب فقهي، وقتي جوهر آن را که بشکافيم، پدافند غير عامل در آن وجود دارد. اما از جهت ديگر، اگر بخواهيم در حکومت اسلامي نهادي با عنوان پدافندغيرعامل داشته باشيم- ما از حدود سال 1382 با مجموعه سازمان پدافند غيرعامل و جناب آقاي سردار جلالي ارتباط داريم- تا در مجموعه فقه الحکومه بگنجد و احکام خاصي هم داشته باشد و ما آن احکام را مدون و تنظيم کنيم؛ بله ! در اين صورت فقه پدافند غير عامل به‌عنوان يکي از فقه‌هاي مضاف حتما مطرح خواهد بود.

اقدامات پيشگيرانه در حوزه پدافند غيرعامل با برخي از حوزه هاي خصوصي والبته با تمام منافع عمومي(منافع ملي) ارتباط وثيق دارد؛ از يک سو حفظ کشور از گزند آسيب هاي مختلف حق قانوني نهادهاي حافظ امنيت کشور است، از سوي ديگر منافع ملي قطعا بر منافع غيرعمومي اولويت و ارجحيت دارد؛ حال چگونه مي توان مباني فقهي- توجيهي براي کنترل حوزه خصوصي درراستاي منافع ملي را ارائه داد که هم مبناي دقيق فقهي و شرعي داشته باشد و هم براي مخاطب غيرمتخصص باورپذيري عقلاني به همراه آورد؟


اين مسأله از موارد مهمي است که اگر فقه پدافند غير عامل تاسيس شود، بايد توجهي جدي به اين موضوع داشته باشيم. قانون و اصل اوليه در اسلام عدم مداخله در حريم خصوصي افراد است و روي اين مسأله تاکيد زيادي شده است. از اين مسأله در قرآن و روايات نه‌تنها به‌عنوان يک حکم فقهي بلکه به‌عنوان يک اصل از اصول جامعه مسلمين ياد شده است. آيه 15 سوره مبارکه «نور» و رواياتي که در ذيل اين آيه شريفه وارد شده، نشان مي‌دهد وقتي انسان، بر گناه شخصي اطلاع يافت اگر بخواهد گناه را در جامعه پخش کند مورد برخورد شديد «دين» قرار مي‌گيرد و «دين» به هيچ وجه اجازه به اين مسأله نمي‌دهد.

امام کاظم(ع) به يکي از اصحاب خود (محمد بن فضيل) فرمود: محمد! گوش و چشم خود را در مورد برادران مسلمانت تکذيب کن و اگر 50 نفر از مردم عادل آمدند و در مورد مسلماني گفتند که او در خانه اش گناهي را مرتکب شده است، ولي خود آن فرد اظهار کرد که من مرتکب {آن گناه} نشده‌ام؛ قول اين يک نفر را انتخاب کن... . اگر بنا بر اين است که گناه و و جرم شخصي باشد، اين امر بين خود فرد و خداي او است که يا توبه مي‌کند يا خدا در قيامت مي‌داند که با او چه ‌کند... البته اين در حوزه مسائل شخصي است.

در کنار اين آيات و اين اصول؛ مي‌بينيم وقتي پيامبر اکرم (ص) حکومت تشکيل دادند، براي آنکه يهود عنود در آن حکومت نفوذ نکند و در درون جامعه مسلمين فتنه نکند، راهکارهايي را براي جامعه تدوين کردند. يا وقتي امام علي (ع) مالک اشتر را منصوب کردند، درباره کارگزاراني که او انتخاب کرده بود، مي‌فرمايند که عيون و مراقباني بر آنها قرار بده... اينجا مرز ميان فقه فردي و فقه اجتماعي کاملا روشن مي‌شود؛ يعني تجسس در امور فردي اشخاص حرام است؛ يعني اموري که کاري به کار ديگران ندارد و نمي‌خواهد ضربه‌اي به ديگران و اجتماع و نظام بزند.

در امور فردي کسي حق دخالت در حريم خصوصي افراد را ندارد و حرام موکد و مشدد است. اما وقتي در حکومتي احتمال داده مي‌شود مأمور و مسئولي مورد طمع دشمنان قرار مي‌گيرد، بايد آن مسئول را مراقبت کرد و ديد که با چه کسي ارتباط پيدا مي‌کند و در سفر‌هاي خارجي خود با چه کسي در ارتباط است تا مبادا اسرار نظام را به ديگران منتقل کند... اين در روش پيامبر خدا(ص) و اميرالمومنين(ع) بوده و به دستور شرعي خاصي هم نياز ندارد. اين امري است که «عقل» براي ثبات و استقرار حکومت تعيين مي‌کند و منفعت اين کار براي مردم وجامعه اسلامي است.

مثلا اگر مسئولي قراردادي براي کشور منعقد کند که مضر به حال مملکت باشد با او برخورد مي شود، در حقيقت (با اين برخورد) حاکم مسلمين و حاکم جامعه از منافع تک تک افراد جامعه دفاع مي‌کند؛ اينجا نمي‌توانيم مسأله تعارض و تزاحم را مطرح کنيم.

اما اگر بين اين مسأله و منافع فردي و اجتماعي تعارض و تزاحم به وجود آمد تکليف چيست؟ من مي‌خواهم عرض کنم که اين مسأله فوق مسائل فردي و بحث تزاحم و موضوعي کاملا جدا است.

مسأله تعارض و تزاحم در فقه جايي است که موضوع واحد باشد، ولي اين دو موضوع جدا از هم هستند، يعني يکجا حرمت حريم شخصي مطرح است که ورود به حريم شخصي افراد حرام است؛ پيامبراکرم(ص) برخورد شديدي با کساني داشتند که مي‌خواستند از داخل خانه افراد اطلاع پیدا کنند و تعابير تندي در مورد آنها به کار مي‌بردند...اما آنچه که موضوع پدافند غير عامل است، آن است که مراقبت شود دشمن مثلا براساس يک قرارداد، بلايي بر سر جامعه نياورد و در بنيه نظامي نفوذ نکند...لذا موضوع فرق دارد و تعارض و تزاحم در اين مسأله وارد نيست و دو موضوع جداگانه اند . يعني هر بشري که اين موضوع بر او بيان، متوجه خواهد بود يک موضوع حکومت و اجتماع و مصالحي است که به مردم تعلق دارد و موضوع ديگر حريم خصوصي افراد است.

در بعد کلان قضيه، اين مسأله براي برخورد با کساني است که مي‌خواهند حکومت را متزلزل کنند و مخل مصالح عامه و جامعه باشند. به نظر بنده اين ها دو موضوع جداگانه اند ونحوه ورود به هرکدام از آن ها، دلايل فقهي ، عقلاني و توجيهي خاص خود را دارد.


منبع: ویژه نامه عماد
گزارش خطا
ارسال نظرات
نام
ایمیل
نظر