به گزارش پایداری ملی، مهدی فضائلی همزمان با اعلام دولت آمریکا به خروج نیروهایش از سوریه در یادداشتی با عنوان « نشانه ای دیگر از افول ابرقدرتی آمریکا» نوشت:
اعلام خروج ۲۰۰۰ نظامی آمریکایی از سوریه، ظاهرا" آنقدر غیر منتظره بود که سناتور باب کورکر رئیس کمیته روابط خارجی مجلس سنا، بگوید:"در این دوازده سالی که در کنگره بوده ام،چنین تصمیم گیری ندیده ام.تصورش سخت است که رئیس جمهوری صبح از خواب بیدار شود و چنین تصمیمی می گیرد بدون آنکه در موردش صحبتی کرده باشد یا آمادگی وجود داشته باشد. "
این تصمیم ترامپ، تحلیل های متعددی را در پی داشت؛از زد وبند با ترکیه در مورد کردهای سوریه گرفته تا مخالفت با تصمیم های اوباما و اجرای وعده های انتخاباتی خود.
اما واقعیت این است که چنین تصمیمات راهبردی را نمی توان ناگهانی و صرفا" در راستای رقابت های داخلی آمریکا تحلیل کرد و برای تصمیماتی از این قبیل باید دلایل محکم تری را جستجو نمود.
به نظر من دو مساله بسیار مهم، مبنای این تصمیم دولت آمریکاست و حتی اگر کاخ سفید در اختیار دموکرات ها هم بود، گریزی از این اقدام نداشتند.
نخستین علت،از دست رفتن قدرت کنترل چالش های خاورمیانه برای دولتمردان آمریکاست.
چارلز فریمن، سفیر سابق آمریکا در عربستان چند سال قبل به این ضعف اعتراف کرد و صراحتا" گفت:"ما نفوذ و کنترل خود را بر بسیاری از مسائل چالشی خاورمیانه از دست داده ایم.ما باید این واقعیت را بپذیدیم که ایالات متحده دیگر نمی تواند انتظار داشته باشد نفوذ و قدرت گذشته ی خود را در خاورمیانه حفظ کند."
کافی است چند سالی به عقب برگردیم و هیاهوی آمریکا و متحدانش را برای حمایت از معارضین سوری و لزوم ساقط شدن بشار اسد مرور کنیم تا عمق ضعف مورد اشاره فریمن را دریابیم.
دومین دلیل را باید در اوج گیری قدرت های رقیب آمریکا یعنی چین و روسیه جستجو کرد.
آمریکا شاهد رشد روزافزون قدرت اقتصادی چین و احیای قدرت روسیه و در نتیجه از دست دادن جایگاه راهبردی خود در عرصه های سیاسی و اقتصادی است.
این واقعیت آمریکا را مجبور کرده مرکز ثقل استراتژیک خود را از خاورمیانه به دریای چین و اطراف روسیه منتقل کند.
این دو دلیل در کنار هم یک واقعیت دیگر را هم آشکار می سازد و آن ناتوانی آمریکا در کنترل همزمان چالش ها در چند منطقه است.
محدود شدن قدرت آمریکایی ها از سویی، شکل گیری بازیگران قدرتمند جدید یا احیای قدرت های پیشین و پیچیده تر شدن معادلات منطقه ای و جهانی، دیگر به آمریکایی ها اجازه حضور تعیین کننده در همه مناطق جهان را نمی دهد و حاکمان این کشور اعم از دموکرات و جمهوری خواه ناچارند برای حضور راهبردی خود، انتخاب کنند.
از مجموع آنچه گذشت ،یک نتیجه بسیار مهم را میتوان استخراج کرد و آن "افول ابرقدرتی"آمریکاست.
این آمریکا دیگر بازیگر اصلی چند دهه قبل نیست و هیمنه اش آنچنان در هم شکسته است که دولتمردان این کشور را به اعتراف های مکرر وادار کرده است.
"کمیسیون استراتژی دفاع ملی" آمریکا در گزارشی ۹۰ صفحه ای که در ۲۰۱۷ منتشر کرد اعترافات قابل توجه و تکان دهنده ای کرده است.
در اینگزارش آمده است: «مزیتهای نظامی طولانی مدت آمریکا تقلیل یافته است و میزان و حاشیه خطای استراتژیک برای کشور به طرزی دردناک، کوچک شده است و تردیدها درباره توان آمریکا برای بازدارندگی و در صورت لزوم شکست مخالفانش و احترام گذاشتن این کشور به تعهدات جهانیاش تشدید شده است».
در ادامه این گزارش مبسوط، بر «ناکارآمدی سیاسی» در آمریکا و کاهشهای مکرر در بودجه ارتش به دلیل کمبود منابع مالی اشاره شده است.
از نظر اعضای این کمیسیون، این دو موضوع (ناتوانی نظامی و ناکار آمدی سیاسی)توان آمریکا برای مقابله موثر و همراه شدن با تهدیدات را تقلیل داده و این تبدیل به «یک بحران در موضوع امنیت ملی» شده است.
بنابر این، افول ابرقدرتی آمریکا جزو بدیهیات امروز روابط بین الملل است که روز به روز آشکارتر میشود.
**انتشار همزمان در روزنامه جام جم