صد البته نظام سلطه خواهان گذار جوامع درحالتوسعه به شکل دقیق و مطابق با این نظریه نیست بلکه آنها با نفوذ اقتصادی در جوامع درحالتوسعه خواهان گذار ناقص این ممالک از مرحله انتقالی به مصرف انبوه هستند و اجازه نمیدهند شرایط مراحل خیز و در راه بلوغ فراهم شود و از این طریق این کشورها را به بازار گسترده مصرف خود تبدیل میکنند.
این رویکرد را بسیاری از کشورهای روبهتوسعه تجربه کردهاند که میتوان به آمریکای لاتین، آفریقا و آسیا و از جمله کشور ایران در دوران پهلوی اول و دوم اشاره کرد که با اندیشه گذار به سرمایهداری آغاز به نوسازی کردند اما از آنجا که تحت نفوذ اقتصادی قدرتهای استثمارگر قرار گرفتند، تنها به باز مصرف انبوه کالاهای آنها تبدیل شدند و در بهترین حالت به مکانی برای مونتاژ بدل شدند.
شرکتهای بزرگ و صنابع تولیدی آنها شعارهای مصرفگرایانه را در دستور کار خود قرار میدهند و مردم را تشویق و تحریک میکنند که آنقدر خرید کنید تا طاقتتان طاق شود! رسانهها در دنیای جهانی شده امروز، بال قدرتمند نظام سلطه برای اقناع مردم بخصوص کشورهای درحالتوسعه جهت مصرف بیشتر هستند.
واضح است که مصرفگرایی تنها یک مفهوم اقتصادی نیست بلکه اصطلاحی است که بار اجتماعی، فرهنگی و حتی روانشناختی دارد. در بعد اجتماعی و روانشناختی، تبلیغات سرمایهداری بگونهای است که مصرف بیشتر را نشانه منزلت بالاتر و طبقه اجتماعی ارجحتر میدانند.
در مصرفگرایی نوین بخصوص در شهرها که مانوئل کاستلز آنها را مکان مصرف جمعی میداند، شهروندان به دنبال خرید کالاهایی بدون داشتن نیاز واقعی به آنها هستند و تنها ذائقه تظاهر خود را سیراب میکنند که از این امر گاه به عنوان بیماری روانی مصرفگرایی یاد میشود.
مصرفگرایی امروزه با نشانگرهای خاص خود نمایانگر سبک زندگی، تمایلات و تفکرات و بازنمایی کننده هویت مصرفکنندگان است. هویتی که سرمایهداری سوداگر آن را شکل میدهد، تغییر میدهد و بازتولید میکند. بنابراین مصرفگرایی نه تنها از بعد اقتصادی خطرناک است و گواهی بر نفوذ اقتصادی است بلکه از منظر اجتماعی فرهنگی و روانی نیز بک آفت محسوب میشود و انسانها را از فرهنگ و جامعه خویش بیگانه میکند.
برای مثال در زمینه غذایی طبق گزارش فائو اگرچه ایران جزو بیست کشور اول تولیدکننده محصولات کشاورزی است اما بیش از 4 میلیون نفر در کشور ما دچار بدغذایی یا سوءتغذیه هستند این در حالیست که اگر بر مبنای میانگین خاورمیانه یعنی بین 18تا 26درصد، اتلاف مواد غذایی را برای کشور ایران 20درصد در نظر بگیریم سالانه بیش از یک پنجم کل تولیدات محصولات کشاورزی که نزدیک به 120میلیون تن است هدر می رود.
این رقم یعنی 23 میلیون تن مواد غذایی و کشاورزی از چرخه مصرف و اقتصاد کشور خارج میشود که ارزش آن حدود یک چهارم کل فروش سالانه نفت است و ضمن اینکه بهای سنگینی برای اقتصاد به شمار میرود، این میزان میتواند غذایی کافی برای 10 میلیون نفر باشد.
بنابراین ترویج فرهنگ مصرف درست برای کشور ما یک ضرورت است که باید مورد توجه تمام بخشها قرار بگیرد. تنها در این صورت است که می توانیم ادعا کنیم که اقتصاد مقاومتی در کشور جریان دارد. فرهنگ سازی در زمینه مصرف در کشور بگونهای که اقتصاد مقاومتی به بخشی از هویت فرهنگی اجتماعی ما تبدیل شود یک ضروت است.
آنچه که امروزه جای خالی آن به وضح در کشور ما دیده میشود مدیریت مصرف است. مدیریت مصرف در واقع بهینهسازی و منطقی کردن مصرف است و شامل تمام اقداماتی میشود که برای بالا بردن بهرهوری و ارتقاء سطح کارایی انجام میشود.
سیاستهای کلی اصلاح الگوی مصرف ابلاغی توسط مقام معظم رهبری نیز بر همین مهم تاکید دارد. یکی از موضوعات مهم در این زمینه بحث فرهنگ مصرف است که در بند اول این سیاستها بر آن تاکید شده است. فرهنگ مصرف ضمن اینکه یک اصطلاح جهانی است اما یک چارچوب بومی و محلی نیز دارد و فرهنگ مصرف هر کشوری و هر شهری باید به اقتضای شرایط آن جامعه باشد. فرهنگ مصرفی جامعه ما باید منطبق بر آموزههای دینی ما باشد که هرگونه اسراف و تبذیر و تظاهر و تجمل را نهی میکند.
موضوع دیگر در راستای مدیریت مصرف بحث بهرهوری است که متاسفانه در کشور ما چندان به آن پرداخته نمیشود. بهره وری به معنای استفاده موثر و کارآمد از منابع در فرایند تولید است که در کشورهای توسعهیافته پس از بحران انرژی دهه 70 میلادی و رکود این کشورها بیشتر مورد توجه قرار گرفت و در کشور ما نیز در کلیه اسناد فرادست بر آن تاکید شده است.بطوریکه در برنامه پنجم سهم 30 درصدی بهرهوری در رشد اقتصادی پیشبینی شده بود و در بند 3 سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی محور قرار گرفتن رشد بهرهوری در اقتصاد مورد تاکید قرار گرفته است.
در بند سوم سیاستهای کلی اصلاح الگوی مصرف نیز بر توسعه و ترویج فرهنگ بهرهوری و تشویق الگوهای موفق در این زمینه تاکید شده است. بهرهوری پایین در برخی بخشهای کشور ما از جمله در بخش کشاورزی و باغداری چالشی مهم است. به عنوان مثال در کشور ما اگرچه میادین میوه و ترهبار تقریبا همهجا وجود دارند اما به دلیل ساختار سنتی تولید و توزیع و مصرف دارای بیش از 35 درصد ضایعات میوه و سبزیجات هستیم.
صرفهجویی موضوع مهم دیگری در زمینه فرهنگ مصرف است که ریشه در باورها و آموزههای دینی ما دارد اما در عمل مشاهده میکنیم آنطور که باید رعایت نمیشود. طبق گزارش سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد(FAO) خانوارهای ایرانی سالانه 35 درصد از محصولات کشاورزی مصرفی خود را اسراف میکنند.
درواقع با در نظر گرفتن سالانه 100 میلیون تن محصولات کشاورزی مصرفی در کشور، مردم ما 35 میلیون تن غذا دور میریزند. این اسراف علاوه بر اینکه با مبانی دینی و شرعی ما منافات دارد هدر رفت منابع ارزی کشور نیز میباشد و از طرفی میلیونها نفر ممکن است امکان تهیه و مصرف چنین مواد غذایی را نداشته باشند. با این تفاسیر به نظر میرسد ما نیازمند عزم جدی در زمینه مدیریت مصرف و تلاش برای فرهنگسازی در این عرصه هستیم که این فرهنگ باید در زمینههای فردی اجتماعی و سازمانی آموزش داده شده و نهادینه شود.
محمدرضا متانت
صیانت پایدار، ماهنامه عمومی سازمان پدافند غیرعامل کشور