دو روز پیش پروژه توسعه فولادسازی و نورد پیوسته«سبا» در شرکت فولاد مبارکه
اصفهان با حضور معاون اول رئیس جمهوری و وزیر صمت به بهرهبرداری رسید.چندی قبل نیز مجتمع فولاد خراسان کلید خورد. مجتمعی که مانند بسیاری از این
پروژه ها انتقادات بسیاری را در خصوص چگونگی تامین آب مورد نیازش به همراه
داشت.
هرچند که در سامانه اینترنتی این شرکت آمده است:«هم اکنون آب مورد
نیاز فولاد خراسان از طریق سه حلقه چاه با مجموع دبی 100 لیتر بر ثانیه
تامین می شود که با عقد قرارداد با شرکت آب منطقه ای خراسان و پرداخت هزینه
های آن سالانه پنج میلیون متر مکعب آب از محل سد بار که در حال احداث است،
به فولاد خراسان اختصاص داده شده است». و باز قبل تر از آن یعنی از سال
1385 عملیات اجرایی کارخانه فولاد قائنات در میان اعتراضات کشاورزان و
مسئولان دشت خضری شروع شد؛ مجموعه ای که به 4.8 میلیون متر مکعب آب در سال
نیاز دارد که با محاسبه یک ماه تعطیلی و تعمیرات واحد به عدد چهار میلیون
متر مکعب در سال می رسیم که بزرگی این عدد برای افرادی که ظرفیت سفره آب
دشت خضری ،مصرف کشاورزی آب در دو شرکت سهامی زراعی بزرگ کشور(خضری و اسلام
آباد) و روند کاهشی بارندگی را می دانند، بسیار ملموس تر است.
در این بین
احتمالا گزارش تحقیق و تفحص مجلس را که در سال 1394 در این خصوص انجام شد،
به خاطر دارید. در گزارش تحقیق و تفحص مجلس از صنعت فولاد کشور، درباره هشت
طرح فولادی استانی آمده بود: «طرحهای فولاد سبزوار، قائنات، نیریز و
بافت طرحهایی هستند که در مناطق کویری واقع شدهاند. از این میان طرح
فولاد سبزوار در دشت ممنوعه بحرانی به لحاظ آب قرار دارد و قرار است آب آن
از پنج حلقه چاه تامین شود.» همه این ها را قرار دهید در کنار بحران شدید و
جدی کم آبی در کشور که تبعات سنگین آن از چند سال پیش دامنگیر کشاورزان،
شهرنشینان و صنایع کشور شده است. بحرانی که دیگر قابل انکار نیست. حتی غیر
مترقبه هم نیست و انتظار می رود مسئولان کشور مدبرانه و دوراندیشانه برای
آن تصمیم گیری کنند. اما چنین کلنگ زدن ها و روبان بریدن هایی، هر ایرانی
دلسوزی را درباره عملکرد دوراندیشانه برخی مسئولان دچار تردید جدی می کند.
اجازه دهید از همین مصداق دور نشویم؛ صنعت فولاد و نیاز این صنعت به آب. در
سال ۲۰۱۱میلادی یک ابر پروژه بین المللی درزمینه مدیریت مصرف آب در صنعت
فولاد با محوریت انستیتوی بین المللی آهن و فولاد و با مشارکت ۲۹مجتمع بزرگ
تولید آهن و فولاد از پنج قاره جهان با سطوح فناوری و نیز اقلیم آب و
هوایی متنوع در طول دو سال اجرا شد. حاصل این پروژه آمار و ارقام و اطلاعات
طبقه بندی شده و متنوعی است که به عنوان ورودی برای استفاده و ارائه
راهکارهای مؤثر و فراگیر در مدیریت بهینه مصرف آب در صنعت فولاد به کاررفته
است.
نکته مهم در این پروژه محدوده بسیار باز مصرف سرانه آب به ازای تولید
هر تن فولاد در این شرکت هاست که از یک تا ۱۵۰ مترمکعب بر تن بوده است. به
طور متوسط میزان مصرف سرانه آب به ازای تولید هر تن فولاد در میان تمام
این شرکت ها چیزی حدود ۲۸ مترمکعب( 28 هزار لیتر) بر تن بوده که از این
میزان متوسط حدود 5.1 درصد بازیافت می شود و به خطوط تولید بازمی گردد و
۳درصد به طورمعمول به صورت بخار و ضایعات دیگر هدر می رود و بقیه دورریز می
شود.
هرچند در مواردی مثل فولاد مبارکه، مسئولان این مجتمع مدعی هستند که
75 درصد مصرف آبشان را با اجرای طرح های تصفیه پساب کاهش داده اند. اما
برخی کارشناسان می گویند در صنایع فولاد ایران با توجه به نوع دستگاه ها و
سیستم تولید، مصرف آب بسیار بیش از 28 هزار لیتر است. اما نکته قابل تامل
تر این که بر اساس تحقیقی که در سال 96 روی 15 کارخانه فولاد صورت گرفت،
مشخص شد 9 مورد آن در مناطقی خشک و دور از منابع آبی احداث شده است. این در
حالی است که در هیچ کجای دنیا صنایع آب بر را در مناطق خشک یا فواصل زیاد
از منابع آبی عظیم احداث نمی کنند.
آن چه در این بین جای خالی اش به شدت به
چشم می خورد در واقع یک طرح آمایش سرزمین است که چنین پروژه های صنعتی و
حتی کشاورزی بر اساس آن طراحی و اجرا شود. این در حالی است که طرح ملی
آمایش سرزمینی با هدف پیشبرد سیاستهای کلی آمایش سرزمین و با رعایت اصول
مصوب آمایش سرزمین ازجمله گسترش عدالت اجتماعی و تعادلهای منطقهای، ملی،
افزایش کارایی و بازدهی اقتصادی، حفاظت محیطزیست، صیانت از منابع طبیعی و
رعایت ملاحظات دفاعی امنیتی و پدافند غیرعامل، راهبردهای مربوط به آمایش
صنعتی، معدنی و تجاری کشور در سال ۱۳۹۲ تدوین و در معاونت برنامهریزی و
نظارت راهبردی ریاستجمهوری وقت تصویب و اوایل خرداد سال گذشته فاز اول آن
تکمیل و منتشر شد.
به گفته» محسن اتابکی» مدیرکل سیاستگذاری و برنامهریزی
وزارت صنعت، معدن و تجارت، فرصتها و مزیتهای نسبی و رقابتی هر استان
برای توسعه صنایع در طرح آمایش سرزمینی بررسیشده و شرایط منابع استانی یکی
از لازمههای مهم برنامهریزی صنعتی است بهویژه در بخش منابع آبی به دلیل
کمبود منابع باید صنایع آببر مشخص و از استانهای کمآب جمعآوری شوند.
به همین دلیل در هر استان صنایعی که بیشترین بهرهوری یا بیشترین هزینهها
را دارند مشخصشده است تا مجوزهای صنعتی بر اساس آن صادر شود. اما سوالی که
مطرح می شود این است که چرا تاکنون شاهد اجرای پروژههای فولادی در مناطق
خشک، احداث کارخانه نان صنعتی در مناطق کمجمعیت یا تاسیس واحدهای تولیدی
فرشهای ماشینی بیش از نیاز بازار بوده و هستیم که باعث شده بخش عمدهای از
منابع مالی کشور تلف شود؟ و اساسا تصمیم گیری ها در این خصوص بر چه اساس
بوده است؟ اظهار نظر خرداد سال گذشته دبیرکل خانه صنعت، معدن و تجارت در
این خصوص شاید پاسخ مناسبی برای این پرسش باشد.
«محمدرضا مرتضوی» دبیرکل
خانه صنعت، معدن و تجارت با بیان این که پروژهها و طرحهای صنعتی اغلب
بدون توجه به آمایش صنعتی براساس نفوذهای سیاسی اجرا میشود، افزود: بسیاری
از این طرحها با نفوذ روابط سیاسی و خارج از برنامههای توسعهای و
طرحهای آمایش سرزمینی انجام شده به همین دلیل هماکنون با انبوهی از
طرحهای صنعتی مواجه هستیم که اجرای آن هیچگونه توجیه اقتصادی برای کشور
ندارد.
نکته تاسف بارتر این که در شرایط کنونی با حجم انبوهی از طرحهای
نیمهتمام صنعتی روبهرو هستیم که بی شک بدون توجه به آمایش سرزمینی و شاید
بر اساس نفوذ و رابطه و زد و بند و دغدغه های رای آوری برخی نمایندگان
مجلس کلنگ زده شده است و اجرای نیمهکاره این طرحها بدون توجه به شرایط
جغرافیایی و زیستمحیطی نتیجهای جز اتلاف بیشتر منابع در پی نخواهد داشت.
بنا به گفته کارشناسان، زمانی که برای یک طرح سرمایهگذاری میشود، حداقل
به پنج سال زمان نیاز است تا آن طرح تکمیلشود و ۱۰سال نیز باید آن طرح را
با منابع ملی اداره کرد تا به بازده اقتصادی و سود مناسب برسد. بنابراین
اجرای طرحهای سرمایهگذاری بدون توجه به آمایش سرزمینی موجب میشود که
۱۵سال برای سرپا نگهداشتن یک رویداد غیراقتصادی از منابع ملی هزینه کنیم.
با این اوصاف یک سوال مهم پیش روی مسئولان قرار می گیرد که پاسخ به آن
شجاعت و جسارت زیادی می طلبد؛ آیا نباید در باره برخی طرح های بزرگ صنعتی
هزینه-فایده جدی و در صورت لزوم برای تعطیلی برخی یا تمامی آن واحدها و
جایگزینی شان با واحدهای اصولی و متناسب با طرح آمایش، اقدام کرد؟