۱۰ تير ۱۳۹۶ - ۰۸:۳۴
کد خبر: ۲۸۱۸۶
گفتگوی با جانباز هنرمند استان فارس:
عبدالرضا فراصت، جانباز شیمیایی استان فارس که سال گذشته قاب خاتم و نقره‌کاری او با مضمون «جهانی عاری از سلاح‌های شیمیایی و صلحی پایدار برای همه» بر روی دیوار سازمان منع سلاح‌های شیمیایی (OPCW) نصب شده بود، گفت: من به عنوان کسی که قربانی سلاح‌های شیمیایی است، از طرف کشورم حامل پیام صلح و دوستی برای مردم دنیا بودم و اینکه امیدوارم جهانی بدون سلاح شیمیایی سهم همه انسان‌ها باشد.
به گزارش پایداری ملی، «عبدالرضا فراست» معروف به حاج عباس، هنرمند شیرازی، سال های متمادی است که در استان فارس مشغول به فعالیت هنری می باشد و از طلاسازان بازار زرگرهای شیراز گرفته تا خاتم کاران و معرق کاران این شهر از وی به نیکی یاد می کنند.

این هنرمند نام آشنای شیرازی که با شروع جنگ تحمیلی برای دفاع از میهن اسلامی و اعتقاداتش راهی جبهه های نبرد حق علیه باطل شد و تقریبا در بیشتر عملیات ها حضور داشته است از آن روزها با خود یادگاری به همراه دارد، 55 درصد ضایعه شیمیایی و خاطرات روزهای سرخ آتش و حماسه تنها بخشی از یادگاری های این جانباز گرانقدر از جنگ تحمیلی است.

 او که با پایان دوران دفاع مقدس به علت ضایعه شیمیایی، دیگر توان پرداختن به امور طلاسازی و نقره سازی را نداشت، به حرفه هایی چون معرق کاری و خاتم کاری روی آورد و اکنون به عنوان یکی از اساتید صاحب فن در این زمینه شناخته می شود.

این جانباز هنرمند  استان فارس سال گذشته یک قاب خاتم و نقره کاری با مضمون «جهانی عاری از سلاح‌های شیمیایی و صلحی پایدار برای همه» ساخت و با حمایت انجمن دفاع از حقوق جانبازان و قربانیان سلاح‌های شیمیایی، این قاب را به سازمان منع سلاح‌های شیمیایی، اهدا کرد و اسفندماه پارسال در مراسمی رسمی این قاب بر دیوار سازمان(OPCW) نصب شد.

در ادامه گفتگوی اختصاصی با این جانباز معزز می خوانید:
 
لطفا خودتان را در چند سطر معرفی کنید؟

عبدالرضا فراصت هستم متولد 1326 از شهر شیراز. بچه بودم که پدرم فوت شد و از همان اوان کودکی علاوه بر تحصیل برای تامین معاش خانواده مان به کارهایی چون مکانیکی و تراشکاری اتومبیل و رانندگی وانت، اتوبوس و کامیون روی آوردم.

با شکل گرفتن قیام های مردمی علیه رژیم طاغوت، من که از محضر علمایی چون شهید دستغیب استفاده کرده بودم به این موج قیام های مردمی پیوستم و در شهرهایی چون تهران، شیراز، آبادان و اهواز به هماهنگی و هدایت این قیام ها می پرداختیم. با پیروزی انقلاب به شیراز آمدم و به کار طلاسازی و نقره سازی مشغول شدم و با شروع جنگ تحمیلی من هم همچون جوانان آن روزها احساس تکلیف کرده و برای دفاع از اسلام و کشور اسلامی مان راهی جبهه ها شدم.

از شروع جنگ تحمیلی بگویید؟

33 سال داشتم که جنگ شروع شد، دو فرزند داشتم و همراه با خانواده ام در شیراز زندگی می کردیم تازه رفته بودم سراغ شغل طلاسازی و برای خودم کارگاه طلاسازی داشتم، اما این موضوع دلیلی نمی شد که برای دفاع از وطن به جبهه ها نروم.

چه چیزی باعث شد خانواده و موقعیت شغلی تان را رها کنید و به جبهه بروید؟
 
امام دستور داده بود برای پر کردن جبهه‌ها و دفاع از کشور به جبهه برویم و بحث دفاع از خاک وطن و دین بود. از طرف دیگر، همسرم هم راضی بود و من بدون این که دغدغه خانه و بچه‌ها را داشته باشم، تصمیم به رفتن گرفتم و وقتی از طریق جهاد سازندگی اعلام شد در جبهه به راننده کمرشکن نیاز دارند، بلافاصله داوطلب شدم چون دفترچه کمرشکن داشتم و فکر می‌کردم می‌توانم مفید باشم.

در جبهه چه مسئولیتی داشتید؟
 
از آن جا که جبهه‌ها به نیروهای پشتیبانی نیاز داشتند به اتفاق جمعی از بچه‌های فنی جهاد سازندگی شیراز به جبهه اعزام شدیم در آن جا من به دلیل تسلطی که به کارهای فنی داشتم، به عنوان مسئول ‌بخش موتوری، بولدوزر، رانندگی، جوشکاری و تراشکاری جهاد انتخاب شدم
ساخت جاده، پل ، سنگر و دیوار برای محافظت از دستگاه های پالایشگاه آبادان از جمله کارهایی بود که به ما سپرده بودند.

در مدت حضورتان در جبهه ها در چه عملیات‌های شرکت داشتید؟
 
در بیشتر عملیات های دفاع مقدس شرکت داشتم. عملیات های بیت المقدس، رمضان، ثامن الائمه، فتح المبین، بدر، والفجر هشت، نه و ده، فتح چهار و پنج، نصر یک، مرصاد و کربلای یک، دو، سه، چهار، پنج، شش و هفت.

در ابتدا از طریق جهاد به جبهه اعزام شدم و بعد از مدتی هم در قالب نیروهای بسیجی و تیپ امام سجاد(ع) راهی میدان جنگ شدم و در تمام این مدت به عنوان مسئول بخش موتوری جهاد فارس، تیپ امام سجاد(ع) و در نهایت لشگر 19 فجر استان در جبهه مشغول به خدمت بودم.

در چه عملیاتی به درجه رفیع جانبازی نائل شدید؟
 
در عملیات شکست حصر آبادان از ناحیه گوش و سر و در کربلای پنج از ناحیه دست مجروح شدم و در عملیات والفجر هشت هم دچار ضایعه شیمیایی شدم.
 
بعد از پایان جنگ هم عوارض شیمیایی شدن با شما ماند؟
 
بله، همیشه همراهم است، حتی به خاطر این که من به اسید حساس شدم و سروکارم در طلاسازی با اسیدسولفوریک بود، کارم را کنار گذاشتم، چون حتی وقتی بوی اسید به من می‌خورد، بدنم شروع می‌کرد به تاول زدن و سرفه‌های شدید می‌کردم. به خاطر همین، رفتم سراغ یاد گرفتن هنرهای دیگر مثل خاتم‌کاری و کارگاهم را به خانه منتقل کردم.

در خصوص تابلویی که به سازمان جهانی مبارزه با سلاح‌های شیمیایی هدیه کردید توضیح دهید؟
 
دوستان در انجمن حمایت از جانبازان شیمیایی استان فارس مرا برای حضور در مراسمی در سازمان جهانی مبارزه با سلاح های شیمیایی دعوت کردند و من برای اینکه پیام صلح و دوستی ایرانیان را به گوش جهانیان برسانم، اقدام به ساخت این تابلو کردم.

این تابلو در ابعاد 83 در 53 ساخته شد و برای ساخت آن از حدود 500 گرم نقره و مقداری چوب درختان گردو و نارنج و ... استفاده شد.
 
هدف شما از ساخت این تابلو چه بود؟
 
هدف من انتقال پیام صلح و دوستی ایرانیان به مردم جهان بود و اینکه بتوانم مظلومیت جانبازان شیمیایی ایران را به دنیا نشان دهم و بر این موضوع تاکید کنم که جهانی بدون سلاح شیمیایی سهم همه انسان‌ها است.

گزارش خطا
ارسال نظرات
نام
ایمیل
نظر