کافی است هر بچه معاند عنودی، از جمله و بویژه از کالتهایی که میشناسیم مثل بهائیت، یک روپوش سیاه بر سر بیندازد و یک پرچم داعش در دست بگیرد.
"عبدالله شهبازی" مورخ و صاحبنظر سیاسی، تحلیل خود از همایش گروهک نفاق در فرانسه را اینگونه به رشته تحریر کشید:
««مسئله مرگ یا زنده بودن مسعود رجوی اهمیتی ندارد، گرچه بنظرم سخنان ترکی الفیصل کاملاً معنا داشت و اعلام میکرد که رهبری فرقه رجوی با مریم رجوی است، بدون واسطه و نیابت.
این شروع دور جدیدی است از پروژه "داعشیزه کردن ایران"؛ تلاشی که مدتهاست شروع شده ولی به جایی نرسیده.
در داخل هم شبکههای نفوذی همین کانونها مدتهاست کلید میزنند شاید به آشوبی داخلی بینجامد ولی جواب نداده. بارها نوشتهام: مثل این است که فندک دست گرفتهاند و مرتب جرقه میزنند تا شاید جایی در ایران مشتعل شود و نمیشود.
داعش از آسمان نازل نشد. ریشه در پیشینه فرهنگی و تاریخی سلفیگری در عراق و سوریه هم نداشت.
اسنادی که "اشپیگل" منتشر کرد خیلی روشن کرد ماجرا را؛ بازسازی شبکههایی از عوامل اطلاعاتی و نظامی حزب بعث صدامی بود که از زندانهای آمریکایی بوکا و ابوغریب شروع شد. حتماً کار افسران سیا و ام.آی.سیکس بوده در زندان و کار کردهاند روی زندانیها و نتیجهاش شده امثال ابوبکر بغدادی.
«داعش ایرانی» را هم از خارج وارد نمیکنند؛ همین معاندین ضد جمهوری اسلامی را سازماندهی میکنند.
تأکید میکنم که اگر فضای مناسب ایجاد بشود، یعنی امنیت نظام مختل شود، در همین تهران داعش شروع خواهد کرد.
کافی است هر بچه معاند عنودی، از جمله و بویژه از کالتهایی که میشناسیم مثل بهائیت، یک روپوش سیاه بر سر بیندازد و یک پرچم داعش در دست بگیرد.
مگر در سوریه و عراق غیر از این است؟
یک نکته هم باید مورد توجه قرار گیرد: ضرورت تمرکز و اقتدار رهبری فرقه رجویه در دوره جدید، یعنی مأموریتی که آلسعود و نئوکانها برایش تعیین کردهاند.
حتی فرقهای با تمرکز و سابقه بهائیت بارها با مدعیان رهبری مواجه و منشعب شد پس از مرگ عباس افندی و بعد شوقی افندی.
شاید این نیاز بوده که کانونهای قدرت حامی فرقه رجویه توافق خود بر رهبری مریم رجوی را مورد تأکید قرار دهند. کف و سوت حاضران هم به همین معناست؛ یعنی حمایت از رهبری مریم رجوی در دوره جدید.»»