آمریکاییها از ابتدای مذاکرات هستهای میان ایران و 1+5 بهدنبال طرح موضوع موشکهای ایران در این مذاکرات بودهاند. اکنون و در فضای پسابرجام این موضوع با جدیت بیشتری در دستورکار قرار گرفته است. سؤالی که در اینجا پیش میآید، این است که چرا امریکا بهرغم فاصله چند هزار کیلومتری با منطقه خلیج فارس، هر چند وقت یکبار با کشورهای منطقه رزمایش برگزار میکند در حالیکه در برخورد با هرگونه رزمایش ایران در حریم امنیت خود، به گونهای متناقض عمل میکند؟
توافق هستهای میان ایران و 1+5 بهمنزله روندی محسوب میشود که قدرت
مانور دولت اوباما را بهواسطه القای ثمربخشی دیپلماسی فشار و تحریم علیه
ایران، تقویت نموده است. در چنین شرایطی، دولت اوباما با کوبیدن بر طبل
موفقیت در برخورد با برنامه هستهای ایران تا حدودی بر انتقادات معطوف به ناکارآمدی سیاستهای خود که عمدتاً از سوی جمهوریخواهان مطرح گردیده، فایق
آمده است. سناریوهای متعددی درخصوص الگوی رفتاری امریکا در فضای پسابرجام
مطرح شده است. رهیافتی که اخیراً با جدیت بیشتری در دستورکار سیاست اعلامی و
اعمالی امریکا قرار گرفته، تحدید توان موشکی ایران میباشد.
اوباما
بعد از کسب اطمینان در خصوص کنترل قابلیتهای هستهای ایران و قرار دادن
آن بر ریل برجام، پروژه جدیدی را به دستگاه دیپلماسی امریکا سپرده است. در
این زمینه، سیاست راهبردی ایالات متحده معطوف به آن است که بهموازات
القای ناکافی بودن توافق برجام بهمنظور لغو تمامی تحریمها، مسائل و
موضوعات دیگری از جمله قابلیتهای موشکی ایران و مسائل منطقهای را پیش
میکشد تا زمینه گسترش حوزههای مذاکراتی میان دو کشور و در نتیجه
پیریزی چهارچوب موردنظر خود را بهوجود آورد.
ایالات متحده
امریکا با علم به اینکه توان موشکی جایگاه ویژهای در دکترین دفاعی ایران
دارد، سیاست محدودسازی راهبردی ایران را در این حوزه تعقیب نموده است. بخشی
از این راهبرد از طریق پیوند دادن توان موشکی ایران به برنامه هستهای
دنبال میشود. مقامات کاخ سفید بر این باورند که موشکهای آزمایششده
ایران، قابلیت حمل سلاح هستهای را دارد و از این رو باید مشمول توافق و
رژیمهای راستیآزمایی قرار گیرند. نامه مشترک آمریکا و همپیمانان آن به
بان کیمون را شاید بتوان نخستین اقدام امریکا در این حوزه دانست. در این
نامه به تناقض آزمایشهای موشکی اخیر ایران با برجام و قطعنامه 2231 شورای
امنیت اشاره شده است.
بخش دیگری از راهبرد امریکا معطوف به
اطمینانبخشی به متحدان و شرکای منطقهای میباشد. در این حوزه، دولت
اوباما اهداف متنوعی را دنبال میکند. از یکسو در پی آن است تا
همپیمانان منطقهای خود را متقاعد نماید که توافق هستهای با ایران
تأثیری بر مناسبات راهبردی و امنیتی این کشورها با ایالات متحده نخواهد
داشت و از سوی دیگر نیز ایالات متحده از طریق پروژه ایران هراسی بهدنبال
آن است تا ضمن برجسته نمودن توان موشکی ایران آن را بهمنزله تهدیدی برای
کشورهای منطقه و امنیت منطقه ای و حتی جهانی نشان دهد تا هم زمینه مساعد
را برای فروش تسلیحات خود فراهم سازد و هم بسترهای لازم برای برهم زدن
موازنه قوا در منطقه غرب آسیا به نفع رژیم صهیونیستی را به وجود آورد.
سفر
اخیر جان کری، وزیر خارجه امریکا به منطقه و دیدار با وزرای خارجه 6 عضو
شورای همکاری خلیج فارس را باید در همین راستا مورد بررسی قرار داد. وی در
پایان این ملاقاتها اظهار داشت که واشنگتن آماده کار با ایران برای حل و
فصل موضوع آزمایشهای موشکی است. بخشی از سخنان کری در چارچوب رهیافت
«موازنه تهدید» سازماندهی شده است؛ جاییکه وی اعلام داشت امریکا با
کشورهای منطقه علیه آزمایشهای موشکی ایران متحد است. واضح است که رویکرد
یادشده بهمنزله الگوی رفتاری امریکا در فضای پسابرجام، دربردارنده
نشانههای تهدیدآمیزی برای توان موشکی جمهوری اسلامی ایران (بهعنوان
شالوده دکترین دفاعی کشورمان) میباشد.
در مجموع رویکرد امریکا در
برخورد با توان موشکی ایران را میتوان تابعی از سیاست کلان این کشور برای
محدودسازی توانمندیهای راهبردی کشورمان دانست. در چنین فرایندی، تضعیف
منابع قدرت دفاع ملی و پایههای بازدارندگی جمهوری اسلامی ایران بهعنوان
هدف غایی محسوب میشود. حال آنکه چنین رسالتی از طریق سازوکارهای متنوعی
دنبال میشود؛ گاه در عین بهکارگیری ادبیات تهدید از امکان مذاکره با
ایران برای حل و فصل موضوع آزمایشهای موشکی سخن به میان میآید و گاه
نیز بهموازات تحریمهای اقتصادی، از سازوکارهای تحریم فنی استفاده
میشود.
در این میان، سخنان رهبر معظم انقلاب مبنی بر رد هرگونه
مذاکره خارج از چارچوب هستهای بایستی بهعنوان مبنای عمل دستگاه دیپلماسی
جمهوری اسلامی ایران مورد توجه قرار گیرد. در کنار این موضوع، باید ضمن
حفظ وحدت داخلی از هرگونه ارسال پالسهای اشتباه از سوی مقامات داخلی
خودداری شود.