روزنامه گاردین در شماره امروز خود مقالهای از وزیر امور خارجه کشورمان منتشر کرد که گاردین علاوه بر آن یک مقاله در تایید آن نوشت.
متن مقاله محمد جواد ظریف که روزنامه گاردین آن را با عنوان انتخابی خود به نام «ایران توافق هستهای را امضا کرد٬ اکنون نوبت اسراییل است» به شرح زیر است:
ما و طرفهای مذاکراتیمان در ١+٥سرانجام توانستیم برنامه هستهای ایران را از یک بحران غیرضروری به یک چارچوب همکاری در زمینه استفاده صلح آمیز از انرژی هستهای و عدم اشاعه و حتی فراتر از آن تبدیل کنیم. همانگونه که من در وین توییت کردم: توافق وین یک سقف نیست، بلکه یک بنیان قوی و مستحکمی است که ما باید بر آن بنائی بنیان نهیم. برنامه جامع اقدام مشترک –که نام رسمی این توافق است- موقعیت ایران را به عنوان یک منطقه عاری از سلاحهای هستهای تثبیت کرده است.
اینک زمان آن است که این وضعیت را به کل منطقه خاورمیانه تعمیم دهیم. تلاش ایران برای ممنوع کردن سلاحهای کشتارجمعی در مناطق پیرامونیاش، یک تلاش مستمر بوده است. این واقعیت که علیرغم بکارگیری گسترده و مستمر این نوع از سلاحها از سوی صدام حسین، هیچگاه اقدامات متقابلی در برابر آن از سوی کشور من انجام نشد، شاهدی بر عمق باور ایران به این آرمان شریف است. با وجودی که ایران در این تلاش خستگیناپذیر از حمایت برخی دوستان عرب خود نیز برخوردار بوده است، رژیم اسراییل- بعنوان تنها دارنده برنامه تسلیحات هستهای در خاورمیانه- تنها مانع است. اکنون و در سایه توافق تاریخی هستهای، ما باید به سرعت به این چالش فوری و مستقیم بپردازیم.
یکی از شگفتیهای طنزگونه بیشمار تاریخی این است که کشورهای فاقد سلاحهای هستهای مثل ایران در جهت تثبیت رژیم عدم اشاعه، اقدامات عملی بسیار بیشتری از اقدامات اعلامی کشورهای دارای سلاحهای هستهای، انجام دادهاند. ایران و دیگر کشورهای غیرهستهای اقداماتی واقعی، صادقانه و عملیاتی زیادی در جهت تثبیت رژیم عدم اشاعه انجام دادهاند.
همزمان، کشورهایی که برخوردار از این سلاحهای ویرانگر هستند، تلاش کردهاند از وظایف خود برای خلع سلاح خود مطابق مفاد معاهده عدم اشاعه (NPT) و قوانین عرفی بینالمللی شانه خالی کنند و حتی به سختی حاضر بودهاند در این رابطه حرفی بزنند. این تازه به قبل از آن است که کشورهایی که عضو (NPT) نیستند٬ بپردازیم یا رژیمی که دارای سلاحهای هستهای اعلام نشده است و بیشترین ضدیت را با (NPT) دارد و مسخرهتر آن که همزمان علم مخالفت با توافق را نیز بر دوش دارد.
امروز، در سایه توافق هستهای، زمان درست -شاید بهترین زمان- فرارسیده است که کشورهای دارای سلاحهای هستهای، با قبول اجرای اقدامات جدی خلع سلاحی این شکاف عمیق را التیام بخشند و رژیم عدم اشاعه را با اقدامات جدی خلع سلاحی خود تقویت کنند.
اینک زمانی است که این کشورها باید با یک واقعیت حیاتی مواجه شوند؛ اینکه ما در یک محیط امنیتی جهانی شده زندگی میکنیم؛ جایی که دیگر نابرابری و عدم تقارن بین کشورهای برخوردار و غیربرخوردار و تحت تاثیر پارادایمهای به جا مانده از دوران جنگ سرد، دیگر امکان وجود یا تحمل را دارند.
برای مدتهای طولانی مفهوم دیوانهوار «ویرانی قطعی متقابل» (MAD) بعنوان ضامن حفظ ثبات و عدم اشاعه در جهان دیده شده است. با این حال، این موضوع هیچ ریشهای در حقیقت ندارد. شیوع این نوع دکترین بازدارنده در روابط بینالملل، مهمترین عامل پشت پرده وسوسه برخی کشورها به داشتن سلاحهای هستهای از یک سو و اقدام برخی دیگر از کشورها به افزایش تعداد و توسعه کیفی زرادخانه هستهایشان است. همه اینها در تناقض آشکار با اهداف خلع سلاحی است که توسط جامعه بین الملل ترسیم گردیدهاند.
ضروری است این پارادایم امنیتی غلط و خطرناک را به یک ترتیبات بهتر، أمنتر و عادلانهتر تغییر دهیم. من صادقانه باور دارم توافق هستهای بین کشور من، ایران - بعنوان یک کشور فاقد سلاحهای هستهای- و گروه 1+5 (که تقریبا تمامی کلاهکهای هسته ای جهان را کنترل میکنند) ، آنقدر اهمیت نمادین دارد که آغاز این جابجایی پارادایمی را رقم بزند و شروع یک دوره جدید برای رژیم عدم اشاعه را نشان دهد.
در همین ارتباط، یک گام در مسیر درست میتواند شروع مذاکرات برای تدوین یک معاهده امحای تسلیحات هستهای باشد که با سازوکارهای قوی نظارت و سنجش میزان پایبندی کشورها پشتیبانی شود. در مرحله مقدماتی، میتوان با خارج کردن زرادخانههای هسته ای از حالت هشدار و آماده باش (جدا کردن کلاهکها از ناقلهای حمل آنها به منظور کاهش ریسک استفاده) شروع کرد و در مراحل بعد آن را با خلع سلاح همه کشورهایی که تسلیحات کشتار جمعی دارند، ادامه داد.
این پروژه جهانی میتواند با یک حمایت قوی، جهانشمول و صادقانه برای ایجاد یک منطقه عاری از سلاحهای کشتار جمعی در خاورمیانه، به یک هدف قابل دسترس تبدیل شود، به شرطی که قدرتهای مرتبط سرانجام به این قناعت برسند که این موضوع نه فقط یک آرمان پسندیده، بلکه یک ضرورت استراتژیک است.
چنین معاهده جدیدی، (NPT) را برای کشورهای دارای سلاحهای هستهای احیا و بازتعریف میکند؛ و وظیفه خلع سلاح رژیمهای را که عضو (NPT) نیستند، ولی به هر حال از منظر سیاسی، از طریق رژیم بین المللی عدم اشاعه، و از منظر حقوقی به دلیل قوانین آمره حقوق بین الملل عرفی مکلف به خلع سلاح هستهای هستند، به یک تعهد قانونی مدون تبدیل میکند.
ایران، در ظرفیت ملی خود و همینطور به عنوان رئیس کنونی جنبش عدم تعهد آماده است فعالانه با جامعه جهانی برای دستیابی به این اهداف همکاری کند و به خوبی آگاه است که در این راه موانع بسیاری از سوی کسانی که نسبت به صلح و دیپلماسی مشکوک هستند، ایجاد خواهد شد. با این حال ما باید همه تلاش خود را برای پافشاری بر اهداف و همراه سازی دیگران بکار بندیم، همانگونه که در وین این کار را کردیم.