لس آنجلس تایمز نوشت: بسیاری از جوانان ایرانی در ارتباط با چشمانداز احتمال بازگشت مکدونالد به ایران هیجانزده هستند. اما دیگر شهروندان این کشور در این باره ناامید هستند که نماد برجسته فرهنگ آمریکایی به این زودیها به ایران بازگردد. برخی نیز میگویند هرگز چنین اتفاقی رخ نخواهد داد.
بعد
از جمع بندی مذاکرات هستهای به فراخور روحیه طنز پرداز ایرانیان بذله
گویی و شوخی پردازیهای عامیانهای در مورد پایان مذاکرات هستهای در
شبکههای اجتماعی و همچنین شبکههای موبایلی میان کاربران رد و بدل شد. یکی
از شوخیهایی که بازتاب جالبی داشت که توسط بسیاری از کاربران مطرح شد
ورود مک دونالد با پایان تحریمها به ایران با این عبارت بود: «خداحافظ فلافل-سلام مک دونالد!»
البته
لطیفههای مشابه دیگری نیز در فضای مجازی منتشر شد و حتی به شوخی عکسهایی
از اوباما در حال خوردن فلافل اصل آبادانی در این شبکههای اجتماعی دست به
دست شد.
اما
همین جوک ساده بسیاری از کسانی که سودای ارتباط با آمریکا را در سر می
پرورانند ذوق زده کرد و از سوی دیگر برخی از روزنامههای و رسانههای
آمریکایی نیز با تحلیلهای متوهمانه و به دور از فضای واقعی ایران مطرح
کردند که از نظر برخی از شهروندان ایرانی، مهمترین سوالی که در ارتباط با
توافق نامه هسته ای بین ایران و قدرت های جهانی مطرح می شود ارتباطی به
موضوع غنی سازی اورانیوم یا چشم انداز بهبود شرایط اقتصادی این کشور ندارد.
بلکه آنها می خواهند بدانند آیا مک دونالد به ایران باز می گردد یا خیر؟!
در
همین زمینه روزنامه آمریکایی لس آنجلس تایمز مطرح کرد: بسیاری از جوانان
ایرانی در ارتباط با چشم انداز احتمال بازگشت مک دونالد به ایران هیجان زده
هستند. اما دیگر شهروندان این کشور در این باره ناامید هستند که نماد
برجسته فرهنگ آمریکایی به این زودی ها به ایران بازگردد. برخی نیز می گویند
هرگز چنین اتفاقی رخ نخواهد داد.
که البته این طرز تحلیل کردن نشان از این دارد که رسانههای امریکایی به
هیچ وجه با فضای سیاسی و فرهنگی و اجتماعی کشور ایران آشنا نیستند و نمی
توانند میان کنایه و شوخی و یک جمله جدی تمیز قائل شوند. البته این نوع
گافهای رسانهای درباره فرهنگ ایرانی چندان در میان این رسانهها بی سابقه
نیست. چندی پیش نیز یکی از روزنامه نگاران برجسته آمریکایی در تحلیلی عجیب
تصویر شمر و اوباما را به اشتباه تبلیغ ایرانیان برای کفش ایرانی قلمداد کرده بود و شمر را قهرمان اسطورهای ایران نامیده بود که کفشهای چرمین به پا کرده و عکس صمیمانه ای با اوباما گرفته است!
استفن
کینزر، خبرنگار الجزیره، نگارندۀ این مقاله که مضمون اصلی متن خود را به
اهمیت مصالحۀ هستهای اختصاص داده است، در خواندن کلیدیترین نمادی که به
آن اشاره میکند اشتباه کرده است. تصویر مد نظر کینزر، یکی از تابلوهای
مشهور «با ما باش، در امان باش» بود که مدتی پیش برای هشدار نسبت به
مذاکرات هستهای در شهر تهران برافراشته شدند و در واقع مفهومی کاملا
متناقض با آنچه که خبرنگار الجزیره برداشت کرده است، دارند. البته این
موضوع نشان دهنده آن است که رسانههای غربی بیشتر در خبرسازیهای خود آمال و
آرزوهای خود را دنبال می کنند تا واقعیات را.
البته
این موضوع از سوی برخی از رسانههای داخلی مانند روزنامه دولتی ایران نیز
مطرح شده است. آغاز فعالیت نمایندگی «مک دونالد» پس از توافق هسته ای یکی
از مهمترین دغدغه های روزنامه دولتی ایران شده است؛ گروه سیاسی روزنامه
ایران در ستون «دیگه چه خبر؟!» در این باره نوشت: «در شرایطی که اعلام
آمادگی «مک دونالد» برای پذیرش نمایندگی در ایران با حرف و حدیثهای فراوان
مواجه شده است قائم مقام وزیر صنعت، معدن و تجارت در این باره با تأکید بر
اینکه تاکنون درخواستی در این رابطه ارسال و مجوزی صادر نشده است، گفت:
طبق قانون اصناف کشور، این گونه فعالیتها نیازمند اخذ مجوز از اتحادیههای
صنفی ذیربط است. مجتبی خسروتاج
گفت: طبق قانون اصناف کشور اینگونه فعالیتها به اخذ مجوز از اتحادیههای
صنفی ذیربط نیاز دارند ولی به دلیل محدود بودن فروشگاههای زنجیرهای در
کشور، هنوز اتحادیه اینگونه واحدهای صنفی شکل نگرفته است.»
واقعیتهای
دیگر در این راستا در میان است. در این باره رئیس اتحادیه اغذیه فروشان
تهران اعلام کرده، مک دونالد برای کار در ایران باید از اداره امکان و
وزارت ارشاد نامه دریافت کند. ضمن اینکه براساس قوانین صنفی، مک دونالد
باید از اتحادیه صنف اغذیه فروشان تهران هم پروانه کسب دریافت کند.
بنابراین بزرگترین کمپانی فست فود جهان از یک نهاد صنفی نسبتا کوچک در
ایران باید مجوز کار بگیرد. براساس گفته بخش مهمی از فعالان اقتصادی، فضای
کسب و کار ایران با نیازهای واقعی کمپانیهای خارجی همخوانی ندارد.
البته
در پس خبرسازیهای اینچنینی از سوی گروههای خاص و همچنین رسانههای
امریکایی نوعی سیاست ارتجاعی دیده میشود. برداشت ساده لوحانه یا القاء
مغرضانه برخی افراد و جریانهای سیاسی مبنی بر ایجاد رابطه سازشکارانه با
آمریکا و به نوعی تمام شدن دوران «مرگ بر آمریکاست». از این رو این جماعت
سعی دارند با ورود نمادهای آمریکایی مانند مک دونالد به کشورمان زمینه
ایجاد این ارتباط منفعلانه را فراهم کنند. جالب اینجاست که رسانههای مذکور
در تبلیغاتی سیاه و شوم فضای اجتماعی کشورمان را به طور معکوس نمایش
میدهند و حتی اعلام میکنند که ایرانیان برای ورود مک دونالد به کشورشان
بسیار ذوق زده و هیجان زده هستند و حتی به تحریمها و مسائل اصلی تا به این
حد توجه ندارند!
به
هر جهت کسانی که چنین موضوعات نازلی را دستآویزی برای رویاپردازی سیاسی
قرار میدهند بیش ازهر چیز میدانند که در میان مردم چنین مسائلی جدی گرفته
نمیشود و همانطوری که لطیفههایی از این دست در شبکههای اجتماعی و
موبایلی موجب خنده تحقیر آمیز کاربران ایرانی میشود، مطرح کردن جدی چنین
مسائلی نیز در ذهن مخاطبان ایرانی مضحک جلوه میکند اما به نظر میرسد که
برخی نمیخواهند از خواب بیدار شوند و میخواهند با رویاپردازی و
آرمانسازی از درون شوخیهای عامیانه دنیای خیالی خود را بسازند.