امروز، «آقازاده»ها برای رسالتی فراخوانده شده اندکه اغلب برای آن ساخته نشده اند. از «آقازاده»ها انتظار می رود که به «آقایان» جدید تبدیل شوند، ولی اغلب، این منظور میسر نیست. چرا؟
امروز، «آقازاده»ها برای رسالتی فراخوانده شده اندکه اغلب برای آن ساخته
نشده اند. از «آقازاده»ها انتظار می رود که به «آقایان» جدید تبدیل شوند،
ولی اغلب، این منظور میسر نیست. چرا؟
تز 1. ریشه «آقازاده»ها در «آقا»ها
پدران
«آقازاده»ها، همان «آقا»ها، همان انقلابیونی بودند که به زحمت و مرارت،
برای دستیابی به آرمان های خود و نه برای رسیدن به آلاف و الوف و زخارف
دنیا، از عمق جان مایه گذاشتند و بزرگ و سردار شدند. و همان ها در یک شرایط
انقلابی به مدیران خلاق، شبانه روزی و نوآور یکی از شگرف ترین و اعجاب
آورترین انقلاب های تاریخ شدند. آن ها این انقلاب را به طرز حیرت آور و
رمانتیکی پیش بردند.
در عین حال، برخی پدران «آقازاده»ها، همان ها
بودند که اغلب، اتوماتیک وار و بدون آن که خود بخواهند، برای اولین بار، از
مواهب یقه سپیدی، بهره مند شدند. پس، اذعان دارم که اغلب آن ها، تلاشی
برای بهره مندی از این مواهب نکردند. آن ها، مهذب تر از این حشو و زوائد
بودند. آن ها «انقلابی» بودند. اغلب آن ها، نقشی در مبارزات یقه سپیدان
برای جذب امکانات و مقدورات بیشتر نداشتند، ولی...
ولی، وقتی برخی
کارمندان، خود را به عنوان «قشر آسیب پذیر» به جامعه قبولاندند، «سیل آب
باریکه ها»ی متعدد به سمت هر آن کس که نام کارمند را یدک می کشید روانه شد،
و البته خواسته یا ناخواسته، «آقایان» هم، بر وفق «نظام ناهماهنگ پرداخت»،
بیش از دیگران، از آن «سیل آب باریکه ها» بهره مند شدند، و این، خانواده
آنان را متمول ساخت، طوری که امروز معلوم می شود که حتی آن ها سهمی از
پورشه ها هم دارند.
تز 2. ریشه «آقازاده»ها در «مادر»ها
«آقازاده
»ها، همان قدر که «آقا»زاده هستند، «مادر»زاده نیز هستند. به عبارت دیگر،
بخش دیگری از مسئله «آقازاده »ها، به ساختار نامتوازن کننده ای به نام
«مادر» در فرهنگ ما باز می گردد.در فرهنگ ما، «مادر» به عنوان یک مؤلفه و
المان مقدس، تنه به فرشتگان می زند، و از جایگاه بسیار ویژه برخوردار است؛
جایگاه ویژه ای که در فرهنگ های مشابه و حتی همسایه فرهنگ ما مشهود نیست.
این جایگاه ویژه «مادر»، نه تنها «نامتوازن» است، بلکه نقشی «نامتوازن
کننده» نیز دارد. به این معنا که پذیرفته می شود که «مادر»، به استناد
جایگاه مقدس مادری، می تواند در ساختارهای اجتماعی دیگر مداخله کند و
معیارهای آن ها را بر هم بزند. فی المثل، ریشه اصلی تنش ثابت میان مادر
شوهر و عروس، و مادرزن و داماد در فرهنگ ما، به همین ساختار نامتوازن کننده
«مادر» باز می گردد. اصولاً در فرهنگ ما که «مادر» به نحو نامحدودی تکریم
می شود، پذیرفته می گردد که «مادر» در مسائل زندگی فرزند خود و بدون ملاحظه
شئون سایرین مداخله کند، و از آن جا که در این مداخله از توان ساختاری
عظیمی بهره می برد، از این قرار، عروس و داماد را می آزارد، و به همین
ترتیب است که جنگ مادرزن و داماد، و مادر شوهر و عروس، در فرهنگ ما یک جنگ
پذیرفته شده و قطعی و مغلوبه است.
حال، این تحلیل در مورد جایگاه
«مادر»، چه تناسبی با پدیده «آقازاده»ها دارد؟ این که، مادر «آقازاده»ها،
بر حسب جایگاه یقه سپیدی آقایان، در شرایطی که فرزندان سایر مردم، در گرمای
خوزستان از کشور دفاع می کردند، اغلب، حتی به رغم نظر «آقایان»، فرزندان
خود را برای ادامه تحصیل به خارج گسیل کردند تا آنها را از شرایط نامساعد
کشور برهانند. «آقازاده»ها به رغم «آقا»یان در شرایط انقلابی بزرگ نشدند، و
حتی به رغم فرزندان سایر مردم، در شرایط «جنگ» هم بزرگ نشدند؛ از این قرار
است که طبیعتاً، چندان قدر انقلاب را نمی دانند. آن ها برخوردی خونسرد و
بی تفاوت با میراث انقلاب دارند، و این، عجیب است. از این قرار که آشکارا،
«آقازاده»ها برای رسالتی فراخوانده شده اند، که اغلب برای آن ساخته نشده
اند.
تز 3. ریشه دواندن «آقازاده»ها در جامعه مدنی
«آقایان»
به کوشش خویش، «آقا» شده اند، ولی برخی «آقازاده»ها، در شرایطی
«تبعیض»آمیز، با امتیازات اولیه متفاوت از دیگر هم سن و سال ها، بزرگ شده
اند و با حمایت ویژه و مقاومت ناپذیر «مادر»ها.
این شرایط
«تبعیض»آمیز، نوعی اشرافیت اقتصادی بر پایه اشرافیت خانوادگی ایجاد کرد که
پیامد آن، ناهمگونی اقتصادی و بیکاری در سطح وسیع، و همچنین، از بین رفتن
عدالت در عرصه تولید و انباشت سرمایه در دست گروهی خاص شد. نتایج این واکنش
های زنجیره ای، در سیاست هم به صورت «پول های کثیف» آشکار گردید.
«تبعیض»،
انگیزه کار را تضعیف، و خلاقیت ها و نیروهای «آقازاده»ها را به سوی کجی و
ناراستی می کشاند. تبعیض ها، هر چند هم که ساختاری و تعریف شده و مشروع
باشند، رو به فساد یا لااقل «مفتخواری» می گذارند. این چنین، مفهوم
«رانتخوار» وارد ادبیات عامه ما شد. آن سال ها، «رانت»، مستقل از مفهوم
انتزاعی اقتصادی آن، به ثروت بادآورده و به هر پرداختی گفته می شد که بیشتر
از ارزش واقعی محصول یا خدمت باشد؛ و «رانتخواری» عبارت شد از جستجو برای
دست یافتن به این درآمد مازاد. در «رانتخواری»، شخص یا گروهی صاحب نفوذ، در
صدد تحصیل سود ویژه به بهای تمام شدن هزینه آن به حساب جامعه هستند. در
این حال، منابع ثروت، آموزش و قدرت انحصاری می شوند و تبعیض و فساد، کم
کاری، رشوه خواری و ملاحظه ضابطه به جای رابطه، عزل و نصب های خارج از
قاعده و... جامعه را فرا می گیرد. رانت خواران، با توسل به ابزارهایی که
دیگران بدان دسترسی ندارند، برای کسب منافع گسترده تلاش می کنند. نتیجه،
دسترسی به منابع مالی کلان، استفاده از تسهیلات بخش دولتی به نفع افراد
حقیقی و شرکت های خصوصی و... بود.
تز 4. گسترش مفهوم اجتماعی «آقازاده»ها
وقتی
مفهوم «آقازاده»ها با مفهوم عمیق تر «رانت» پیوند خورد، بسیاری از جنبه
های دیگر پدیده «آقازاده»ها آشکار می شود که بخش مهمی از دشواری های این
جامعه را گوشزد می نماید. در واقع، رانت انواعی دارد و بر حسب این انواع،
جنبه های مختلف پدیده «آقازاده»ها آشکار می شود.
برخی«آقازاده»ها،
به اتکاء پایگاه اجتماعی و اقتصادی و سیاسی خود، رفته رفته رانت حقوقی و
قانونی، و سپس، قضائی ایجاد می کنند. این خیلی خطرناک است. در این جا
«قانون» ضربه می خورد، و از آن جا که برای رویارویی با فساد، هیچ چیز
کاراتر از اتکاء بیشتر به «قانون» و اجرای بی مسامحه «قانون» نیست، این دست
اندازی «آقازاده»ها، به نوبه خود، قدرت آن ها را آسیب ناپذیر و
مهارناپذیرتر می سازد.
نوع دیگر رانت، «رانت اطلاعاتی» است؛ یکی از
راه های به دست آوردن ثروت های بادآورده، آگاهی از اطلاعات اقتصادی یا
افشای آن ها از طریق نفوذ خانوادگی بسط یافته است. عده ای از طریق دست یابی
زودرس یا خرید این اطلاعات در زمینه تغییرات قوانین و مقررات سرمایه
گذاری، سود کلان به دست می آورند. نبود اطمینان از چنین اعمالی، صاحبان
سرمایه را به طرف فعالیت های اقتصادی کاذب سوق می دهد؛ در نتیجه، سرمایه ها
از بخش توسعه اقتصادی و عمرانی خارج می گردند. وجود این رانت ها سبب می
شود که، حتی، افراد مولد جامعه نیز به گروه های رانت خواری ملحق گردند و
دست از تولید بردارند و موجب شوند تا رانت به صورت یک فرهنگ غالب «زرنگی»
در جامعه درآید. بدین ترتیب، افراد به جای کمک به افزایش درآمد ملی، از
درآمد موجود، ارتزاق خواهند کرد.
یکی دیگر از رانت هایی که با
اطلاعات سر و کار دارد، رانت ناشی از سرمایه گذاری های عمرانی است. آن گاه
که طرح های عمرانی، باعث افزایش ارزش اموال منقول و نامنقول مرتبط با این
طرح ها می شود، برخی «آقازاده»ها با اطلاع قبلی به درآمدهای نجومی دست می
یابند.
تورم قابل پیش بینی نیز یکی از راه های کسب رانت اقتصادی
«آقازاده»هاست. تورم حاصل از کسری بودجه دولت، اعم از کسری آشکار یا پنهان،
ابزاری در اختیار «آقازاده»های مطلع برای اندوختن مال و ثروت فراهم می
آورد و از این رهگذر، آن ها توانسته اند عوامل موجود در تورم را شناسایی
کنند و با در دست داشتن امکانات، از تورم، بیشترین بهره را بگیرند، بدون
این که ارزش افزوده ای را در جامعه ایجاد کرده باشند.
غایت و نهایت
رانت خواری های برخی «آقازاده»ها، «رانت سیاسی» است. «رانت سیاسی»، شامل
تلاش «آقازاده»ها برای کسب امتیازات و انحصارات، با تدارک و اعمال نفوذ
سیاسی است. همان طور که از این تعریف «رانت سیاسی» در ارتباط با پدیده
«آقازاده»ها پیداست، شگردهای سیاسی برای کسب رانت و امتیازات اقتصادی را
رانت سیاسی می گویند نه لزوماً تلاش برای تحصیل پست سیاسی. در چنین ساز و
کاری، «آقازاده»ها برای تثبیت موقعیت خود، ناگزیرند رانت ها و امتیازها را
به اشخاص صاحب نفوذ واگذار کنند تا پدیده «حامی پروری» شکل گیرد. جذب
رهبران حامی قومی، نژادی، گروه های سیاسی و غیره، با دادن پاداش های
اقتصادی و رانت های سیاسی از نمونه های بارز ساختار سیاسی رانتیر «حامی
پرور» است. اگر این وضع، به قدر کافی ریشه بدواند، شرایطی پیش خواهد آمد که
دیگر مسیری برای مبارزه مؤثر با فساد متصور نخواهد بود.