۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۰۶:۳۲
کد خبر: ۱۳۵۵۲
" جرج جرداق" مسيحي، نويسنده معروف لبناني در کتاب " صوت العدالة الانسانية " درباره علي ( ع) چنين مي نويسد: اي دنيا چه مي شد اگر همه نيروهايت را در هم مي فشردي و دوباره شخصيتي مانند علي با آن عقل، قلب ، زبان و شمشير نمودار مي کردي؟"
مدحت كن و بستاي كسي را كه پيمبر

بستود و ثنا گفت و بدو داد همه كار


هر انساني هر چند بزرگ و دانشمند باشد وقتي در برابر شخصيت ارجمند علي بن ابي طالب(ع) قرار گيرد. به حيرت و شگفتي دچار م يگردد شخصيت علي(ع) در حقيقت، تابلوي زيبا وارزشمندي است كه بر آن تمام ارزشها و آيات كمال و جمال الهي نقش بسته و چشم و دل هر بيننده اي را به خود خيره مي سازد؛ خواه اين بيننده مسلمان باشد يا غير مسلمان. براستي علي(ع) معناي عدل و قسط و شجاعت و مهرباني و عطوفت و ايمان و زهد و تقوا و در يك كلام همه خوبي هاست.


مرور بخشي از نامه آن حضرت به مالك اشتر در زمان حاضر مي تواند راهگشاي مردم ومسئولين نظام اسلامي باشد:
((بپرهيز از اين كه خود را در عظمت با خدا برابر دارى يا در كبريا و جبروت، خود را به او همانند سازى كه خدا هر جبارى را خوار كند و هر خودكامه اى را پست و بي مقدار سازد. هر چه خدا بر تو فريضه كرده است ، ادا كن و درباره خواص خويشاوندانت و از افراد رعيت ، هركس را كه دوستش مى دارى ، انصاف را رعايت نماى كه اگر نه چنين كنى ، ستم كرده اى و هر كه بر بندگان خدا ستم كند، افزون بر بندگان، خدا نيز خصم او بود و خدا با هر كه خصومت كند، حجتش را نادرست سازد و همواره با او در جنگ باشد تا از اين كار باز ايستد و توبه كند. هيچ چيز چون ستمكارى، نعمت خدا را دگرگون نكند و خشم خدا را برنينگيزد؛ زيرا خدا دعاى ستمديدگان را مى شنود و در كمين ستمكاران است.


بايد كه محبوب ترين كارها در نزد تو، كارهايى باشد كه با ميانه روى سازگارتر بود و با عدالت دمسازتر و خشنودى رعيت را در پى داشته باشد؛ زيرا خشم توده هاى مردم، خشنودى نزديكان را زير پاى بسپرد و حال آنكه، خشم نزديكان اگر تود ه هاى مردم از تو خشنود باشند، ناچيز گردد. خواص و نزديكان كسانى هستند كه به هنگام فراخى و آسايش بر دوش والى بارى گرانند و چون حادثه اى پيش آيد كمتر از هر كس به ياريش برخيزند و خوش ندارند كه به انصاف درباره آنان قضاوت شود. اينان همه چيز را به اصرار از والى مى طلبند و اگر عطايى يابند، كمتر از همه سپاس مى گويند و اگر به آنان ندهند، ديرتر از ديگران پوزش مى پذيرند. در برابر سختي هاى روزگار، شكيباييشان بس اندك است. اما ستون دين و انبوهى مسلمانان و ساز و برگ در برابر دشمنان، عامه مردم هستند، پس، بايد توجه تو به آنان بيشتر و ميل تو به ايشان افزون تر باشد.


و بايد كه دورترين افراد رعيت از تو و دشمن ترين آنان در نزد تو، كسى باشد كه بيش از ديگران عيب جوى مردم است. زيرا در مردم عيب هايى است و والى از هر كس ديگر به پوشيدن آنها سزاوارتر است. از عيب هاى مردم آنچه از نظرت پنهان است، مخواه كه آشكار شود؛ زيرا آنچه بر عهده توست، پاكيزه ساختن چيزهايى است كه بر تو آشكار است و خداست كه بر آنچه از نظرت پوشيده است، داورى كند. تا توانى عيب هاى ديگران را بپوشان، تا خداوند عيبهاى تو را كه خواهى از رعيت مستور بماند، بپوشاند و از مردم گره هر كينه اى را بگشاى و از دل بيرون كن و رشته هر عداوت را بگسل و خود را از آنچه از تو پوشيده داشته اند، به تغافل زن و گفته سخن چين را تصديق مكن. زيرا سخن چين، خيانتكار است، هر چند، خود را چون نيكخواهان وانمايد.))

امام علي(ع) از نگاه ديگران :

امام علی(ع) از ديدگاه انديشمندان غيرمسلمان علي عليه السلام شخصيتي بزرگ و بي بديل است که در طول تاريخ همواره مورد مدح و ستايش بزرگان قرار گرفته و حتي  کساني که به امامت علي (ع) باور ندارند نيز، او را در نوع خود يگانه و بي نظير مي دانند؛ مطلبي که پيش رو داريد نمونه اي است از گفتار انديشمندان غير مسلمان درباره حضرت علي (ع) ... :

- " جبران خليل جبران" که از علماي بزرگ مسيحيت، مرد هنر و صاحب ذوق بديعي است لب به ستايش علي گشوده و چنين مي گويد:" به عقيده من علي بن ابيطالب ( پس از پيامبر) نخستين مرد از قوم عرب است که وجودش، همه فضائل کامل بودن را در قوم خويش دميد و آهنگ آن را به گوش مردمي رسانيد که پيش از آن مانند آن را نشنيده بودند و در بين تاريکي هاي جاهليت از روش روشن او متحير ماندند؛ پس کسي که طريق علي را پسنديد به فطرت سليم بازگشت و آن که از باب خصومت وارد شد جاهيلت را ترجيح داد."

جبران معتقد بود که:" دو طايفه شيفته روش علي بودند يکي خردمندان پاکدل و ديگري نيکو سرشتان با ذوق، علي بن ابيطالب شهيد عظمت خويش گشت او از دنيا رفت در حالي که نماز بر زبانش جاري و دلش از شوق خدا لبريز بود. مردم عرب، حقيقت مقام او را درک نکردند تا گروهي از مردم کشور همسايه آنها( ايران) برخاسته، اين گوهر گرانبها را از سنگ تشخيص داده و او را شناختند."

جبران اضافه مي کند که:" علي (ع) مانند پيغمبران درگذشت، مقام و شأن او در بصيرت و بينايي چون پيغمبران، مختص شهر، بلد، قوم، زمان و مکان نبوده و شخصيتي بين المللي داشت."

جبران هميشه نام علي (ع) را در مجالس خاص و عام به زبان مي آورد،  تعظيم مي کرد و مي گفت علي از جهان رفت درحالي که هنوز رسالتش را به کمال، تبليغ نکرده بود.

- "شبلي شميل" دانشمندي است که در سال 1335 هجري درگذشت، وي شاگرد برجسته مکتب داروين بود و نخستين کسي است که نظريه" قوه" را در شرق منتشر کرد سپس برخلاف مکتب استاد خود که فردي الهي بود، به انکار مقدسات و جهان ماوراء طبيعت برخاست وتا لحظه مرگ از مکتب ماديگري پيروي نمود.

وي با اصراري که در انکار توحيد داشت، در برابر شخصيت علي ( ع) سرتعظيم فرود آورده و در مورد او چنين مي گويد:" امام و پيشواي انسان ها علي بن ابيطالب بزرگ بزرگان و يگانه نسخه اي است که با اصل خود «پيامبر( ص)» مطابق است هرگز اهل شرق و غرب، سخنراني نظير او در گذشته و حال نديده است."

- " ميخائيل نعيمه" که از دانشمندان مسيحي است در مقدمه اي که بر کتاب " صوت العدالة الانسانية" نوشته درباره حضرت علي (ع) چنين مي گويد:" پهلواني امام( ع) تنها در ميدان جنگ نبود بلکه او در روشن بيني،  پاکدلي، بلاغت، سحر بيان،  اخلاق فاضله،  شور ايمان،  بلندي همت،  ياري ستمديدگان و نااميدان، متابعت حق و راستي و بالجمله در همه صفات پهلوان بود. اگر چه مدت زيادي از حضور او گذشته، اما هر گاه بخواهيم بنياد زندگي نيکو و سعادتمندي را بگذاريم بايد به روش او رجوع کرده و دستور و نقشه را از او بگيريم."

- " جرج جرداق" مسيحي، نويسنده معروف لبناني در کتاب " صوت العدالة الانسانية " درباره علي ( ع) چنين مي نويسد: اي دنيا چه مي شد اگر همه نيروهايت را در هم مي فشردي و دوباره شخصيتي مانند علي با آن عقل، قلب ، زبان و شمشير نمودار مي کردي؟"

- " کارلايل" فيلسوف انگليسي، هر گاه به نام علي (ع) مي رسيد بزرگي علي چنان او را به وجد مي آورد و نيروي عظمت آن حضرت چنان تحريکش مي کرد که از بحث علمي بيرون مي شد و بي اختيار شروع به مديحه سرايي او مي کرد، او درباره علي چنين مي گويد: " ما نمي توانيم علي را دوست نداشته باشيم و به وي عشق نورزيم زيرا هر چه خوبي هست که ما آن را دوست داريم همه در علي جمع است. او جوانمرد شريف و بزرگواري بود که دلش سرشار از مهر و عطوفت و دليري بود، از بشر شجاع تر، اما شجاعتش آميخته با مهر و عطوفت و لطف و احسان بود.

پيش از رحلت خود درباره قاتلش از او نظر خواستند، فرمود: اگر زنده ماندم خود مي دانم چه کنم و اگر درگذشتم اختيار با شماست، اگر مي خواهيد او را قصاص کنيد يک ضربت بيشتر به او نزنيد و اگر عفو کنيد به تقوا نزديک تر است."

- "لامنس" يک کشيش بلژيکي است  که در زبان عربي و تاريخ عرب مهارت داشت. او درباره علي (ع) مي گويد:" براي عظمت علي اين بس که تمام اخبار و تواريخ علمي اسلامي از او سرچشمه مي گيرد. او حافظه و قوه شگفت انگيزي داشت. علماي اسلام از مخالف و موافق، از دوست و دشمن مفتخرند که گفتار خود را به علي مستند دارند چرا که گفتار او حجيت قطعي داشت، او باب مدينه علم بود و با روح کلي پيوستگي تام داشت."

- "مادام ديالافوا" ، در مقام تعريف حضرت علي (ع) چنين مي نويسد:" احترام علي (ع) در نزد شيعه به منتها درجه است و حقاً هم بايد اين طور باشد زيرا اين مرد بزرگ علاوه بر جنگ ها و فداکاري هايي که براي پيشرفت اسلام کرد، در دانش،  فضائل ، عدالت و صفات نيک بي نظير بود و نسلي پاک و مقدس نيزاز خود باقي گذارد. فرزندانش نيز از او پيروي کردند و براي پيشرفت مذهب اسلام مظلومانه تن به شهادت دادند. علي(ع) کسي است که در قضاوت به منتها درجه عدالت رفتار مي کرد و در اجراي قوانين الهي اصرار و پافشاري داشت. علي کسي است که اعمال و رفتارش نسبت به مسلمانان منصفانه بود، او کسي است که تهديد و نويدش قطعي بود. "

- "مادام ديالافوا " در ادامه اين بحث مي گويد:" چشمان من گريه کنيد، اشک هاي خود را با آه و ناله من مخلوط نماييد و براي اولاد پيامبر که مظلومانه شهيد شدند، عزاداري کنيد."

- " پطروشفسکي" استاد دانشگاه لنينگراد مي گويد:" علي (ع) تا سرحد شور و عشق پاي بند دين، صادق و راستگو بود... و مقام صفات اولياءالله در وجودش جمع بود."
گزارش خطا
ارسال نظرات
نام
ایمیل
نظر