آن چه در لبنان یا کشورهای دیگر در تاریخ معاصر منطقه افتاده است، و بعد از آن زیربناهای کشورهای عراق و سوریه و لیبی و یمن که فروپاشیدند، همچنین درگیری های طایفه ای و انقلاب های مردمی که راه خود را گم کردند و جنگ های داخلی را به وجود آوردند، همگی سبب شدند تا راه های بیشتری برای دخالت کشورهای غیر عربی در منطقه به وجود آید تا قدرت های خارجی بتوانند از تزلزل سیاسی و اجتماعی نهایت استفاده را ببرند. قبل از هر گونه رویارویی نظامی برای پایان دادن به اوضاع داخلی کشورهای عربی، منطقه عربی نیاز به قدرتی فراتر از قدرت های منطقه ای دارد تا بتواند مسیر منطقه را تغییر دهد، چرا که ترکیب سیاسی و اجتماعی در بسیاری از کشورهای منطقه بسیار آشفته شده است و دیگر نمی توان مشکلات آنها را با مسکن های موقتی درمان کرد.
باید یادآوری کرد بعد از این که مراکز پژوهشی غربی صحبت از ضرورت ایجاد تغییر در نقشه خاورمیانه برای خنثی کردن فروپاشی های پشت سر هم کشورها و جوامع را کردند، خروجی این تحقیقات از بین بردن ترکیب های قدیمی بود که در پی آن دولت های مرکزی قدرتمند از بین رفتند. شاید بتوان گفت تنها کشوری که هنوز قدرت مرکزی خود را با وجود وقوع انقلاب حفظ کرده مصر است که خوشبختانه هنوز به وضعیت دیگر کشورهای عربی منطقه دچار نشده و وحدت و یکپارچگی خود را حفظ کرده است.
در گزارشی که در روزنامه امریکایی وال استریت ژورنال روز شنبه گذشته منتشر شد، ولی نصر، استاد مطالعات بین المللی در دانشگاه جان هاپکینز می گوید که میراث گذشته و پیمان قدرت های استعماری با اقلیت ها در کشورهای منطقه شامات که در پی فروپاشی کشور عثمانی به وجود آمدند، امروز به گونه ای از هم فروپاشیده است. اکنون دیگر طیف های پیروز این نبرد نمی خواهند دیگران را در قدرت شریک کنند در حالی که بازنده ها نیز نمی خواهند قدرت را از دست بدهند. نصر پیش بینی می کند که خاورمیانه دوره ای از آشفتگی بزرگ را پشت سر بگذرد که در پی آن یک ترکیب سیاسی واقعا جدیدی ظهور کند و چه بسا از این به بعد عوامل تشکیل دهنده منطقه ای کاملا متفاوتی را شاهد باشیم.
به استناد این حرف، مثلا، دیگر انتظار نمی رود که داعش به سرعت از بین برود در حالی که در حال حاضر نه تنها به یک قدرت نظامی توانا در برابر ارتش های کلاسیک تبدیل شده بلکه حتی در قلب جوامع نیز جایگاه دارد. از سوی دیگر تنها جنگ و آشتی میان گروه های سیاسی و مذهبی است که می تواند با هزینه کمتر، پایانی را برای منازعات منطقه ای رقم بزند. بر اساس این سناریو می توان ظهور کشورهای مستقل سنی یا شیعی از رحم کشورهای موجود را مشاهده کرد. شاید تنها استثنا ظهور کشور مستقل کردی است که در نتیجه عوامل بسیار مهمی که وجود دارد، بعید است بتواند تشکیل شود.
از دل این درگیری ها که مرزها را از بین بردند و فضای گسترده ای به وجود آمدند که درگیری های طایفه ای خونینی را رقم زده است، جوامع عربی با تجربه جدیدی ظهور خواهند کرد که تنها راه را برای تثبیت و یافتن راهی برای خود، نشستن پشت میز مذاکره با گروه های موجود در درون مرزهای کشورهای درگیر می دانند. البته در حال حاضر شاهدیم که در مدل عراق و سوریه مرزها از بین رفته اند، این مساله شدید زیاد هم فاجعه آمیز نباشد اما عدم توانایی گروه های بی طرف در خنثی کردن این خطر می تواند معضلات بزرگی را برای این مواجهه به وجود آورد. اگر این گروه ها بتوانند چارچوبی برای زندگی مسالمت آمیز پیدا کنند احتمال این که بتوان مرزهای جغرافیایی را احیا کرد و هیبت مفقود شده کشورها بازیابد، وجود دارد.
ریارویی با سناریوی تجزیه در سرزمین های شام و یمن و لیبی مساله ای داخلی است و هیچ قدرت خارجی ای نمی تواند برای حل آن کاری کند. بر خلاف مصر که راه گفت وگو میان گروه های سیاسی مختلف در داخل کشور را برگزید و با وعده عدالت و بازگردان ثروت به مردم توانسته است فعلا جلوی جنگ داخلی را بگیرد. در این سناریو جایی برای ضربه زدن به طرح ها یا آن چه در ذهن دیگران می گذرد، نیست. تجربه های جوامع دیگر می گویند که شورشی سراسری و جنگی وحشتناک رقم خواهد خورد و جنگ های وحشتناک نماد تلاش برای ساخت کشورها مطابق با مسیرهای واقعی مشابه عراق مطابق با واقعیت های موجود به وجود خواهد آورد. از این رو دقیقا همین الآن وقت آن است که مراکز مطالعاتی بنشینند و آن چه رخ می دهد را از نزدیک بررسی کنند.