۱۴ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۹:۲۸
کد خبر: ۱۲۰۱۵
امروزه دانش و نوآوری به عنوان عوامل مهم ایجاد ثروت پذیرفته شده است و در سطح کلان، کشورهای در حال توسعه و سازمان‌های اقتصادی بین‌المللی اقدام به ایجاد راهبردها و چارچوب‌هایی برای رسیدن به اقتصاد دانش‌بنیاد که در آن ثروت و درآمد براساس توانایی‌های دانش و نوآوری است، می‌کنند. برخی از کشورهای در حال توسعه به ویژه کشورهای آسیای جنوب شرقی و برخی از کشورهای آمریکای جنوبی با غلبه بر چالش‌های اقتصاد متکی بر دانش، به موقعیت‌های بزرگی نائل آمده‌اند
 دکتر ناصر علی عظیمی، در یادداشت اختصاصی خود به  نشریه خبری تحلیلی شورای عالی انقلاب فرهنگی، به موضوع چیستی اقتصاد دانش بنیان پرداخته است:

امروزه دانش و نوآوری به عنوان عوامل مهم ایجاد ثروت پذیرفته شده است و در سطح کلان، کشورهای در حال توسعه و سازمان‌های اقتصادی بین‌المللی اقدام به ایجاد راهبردها و چارچوب‌هایی برای رسیدن به اقتصاد دانش‌بنیاد که در آن ثروت و درآمد براساس توانایی‌های دانش و نوآوری است، می‌کنند. برخی از کشورهای در حال توسعه به ویژه کشورهای آسیای جنوب شرقی و برخی از کشورهای آمریکای جنوبی با غلبه بر چالش‌های اقتصاد متکی بر دانش، به موقعیت‌های بزرگی نائل آمده‌اند.


در دو دهه آخر قرن بیستم نظریه‌پردازان اقتصادی نظیر پل رومر (1986-1992)، مچلاپ (1980-1984) و دراکر (1988) عصر جدید اقتصادی را پیش‌بینی کرده‌اند که در آن، دانش منبع اصلی ثروت به شمار می‌آید. در عصر جدید که به عصر دانش مشهور شده است، دانش به عنوان منبع اصلی ثروت شناخته می‌شود. دانش در این عصر عامل اصلی برای تولید اقتصادی به شمار می‌آید. علاوه بر این، در این دوره ساختار سازمان اقتصادی تغییر می‌کند و براساس شبکه‌بندی شکل می‌گیرد. تغییر دیگر سیستم اقتصادی در عصر جدید از اقتصاد منابع‌بنیاد فاصله گرفته و به اقتصاد دانش‌بنیاد نزدیک شده است.

با توجه به ضرورت شناخت اقتصاد دانش‌بنیاد و دستیابی به بنیان‌های آن در ایران، در این مقاله به بررسی اقتصاد دانش‌بنیاد و بنیان‌های آن پرداخته می‌شود.

اقتصاد دانش‌بنیاد چیست؟

اقتصاد دانش‌بنیاد عموماً در زمینه سازمان‌ها و بخش‌ خصوصی مورد استفاده قرار می‌گیرد. اقتصاد دانش‌بنیاد اشاره بر استفاده از دانش برای تولید منابع اقتصادی دارد؛ به بیان دیگر، اقتصاد همراه با تولید و بهره‌برداری از دانش، نقش عمده‌ای را در خلق ثروت باز می‌کند. اقتصاد دانش‌بنیاد اشاره به روشی دارد که در آن تجارت با فناوری بالایی به ویژه نرم‌افزار کامپیوتر، ارتباطات و خدمات مجازی انجام می‌گیرد. علاوه بر این موسسات آموزشی و تحقیقاتی به طور مستقل از هم می‌توانند در اقتصاد یک کشور مشارکت نمایند و یا به کمک آنها سایر بخش‌های اقتصادی می‌توانند به طور مؤثرتر فعالیت نمایند. یک اقتصاد دانش‌بنیاد می‌تواند به یک سری فعالیت‌های اقتصادی که شامل کاربرد دانش و فرایند تولید است نیز اطلاق گردد.

سازمان‌ همکاری اقتصادی و توسعه (OECD) واژه اقتصاد دانش‌بنیاد را در سال 1996 معرفی نمود تا اقتصادی را که به طور مستقیم مبتنی بر تولید، توزیع، استفاده از دانش و اطلاعات می‌باشد را تعریف نماید. علاوه بر این یک اقتصاد دانش‌بنیاد می‌تواند اقتصادی را که در آن تولید، توزیع و استفاده از دانش مهمترین محرکه‌های رشد، ایجاد ثروت و اشتغال در تمام صنایع هستند، تعریف شود (1996 OECD).

باارزش‌ترین دارایی در اقتصاد دانش‌بنیاد دارایی‌های فکری می‌باشد، که به دانش و تجربه کسب شده توسط کارکنان یا ذخیره شده در شبکه دیجیتالی یک سری داده‌ها، برمی‌گردد. دانش و خلاقیت نخبگان، کارآفرین‌های فعال، عوامل کلیدی در جذب، نگهداری و افزایش توانایی‌های تولیدکنندگان دانش و فراهم آوردن محیطی مناسب برای نوآوری و خلاقیت می‌باشند. عصر دیجیتالی فقط عصر ماشین‌های هوشمند نیست بلکه عصر انسان‌هایی است که هوش، دانش و خلاقیت را از طریق شبکه‌ها ترکیب می‌کنند تا به پیشرفت‌های قابل توجهی در توسعه اجتماعی، اقتصادی و خلق ثروت نائل گردند.

طبق تعریف OECD، اقتصاد دانش‌بنیاد دارای خصوصیاتی ازجمله رشد بالای بدون تورم، سطح بیکاری پایین، افزایش سریع نقش ICT و بازسازی مداوم بنگاه‌ها و بازار می‌باشد (2000 OECD). این امر به مقدار زیادی به ایجاد و توسعه شبکه‌های دیجیتالی که سطح منطقه و حوزه جغرافیا را بالاتر می‌برد، بستگی دارد. یک چنین شبکه‌های دیجیتالی به نظر نمی‌رسد که بر تمام اقتصادها تأثیر یکسانی بگذارد، OECD تفاوت‌های چشمگیری را در کشورهای مختلف ترسیم کرده است. به عنوان مثال، به نظر می‌آید سودمندترین کشور در زمینه توسعه شبکه‌ اینترنت ایالات متحده آمریکاست. از دهه 1990 بخشی از رشد اقتصادی این کشور به وسیله تجاری‌سازی اینترنت بوده است. به هر حال ایجاد شبکه‌های دیجیتالی در سرتاسر جهان، فرصتی را برای کشورهای در حال توسعه فراهم کرده است تا در تعاملات اقتصاد جهانی مشارکت نمایند.

علاوه بر این، تأثیر شبکه‌ای کردن بر اقتصادهای سنتی باعث شد تا شرکت‌ها و مؤسسات به بازسازی خود بپردازند. در حقیقت، طبق اظهارات کالاس، واحد اولیه یک سازمان اقتصادی را می‌توان به عنوان یک شبکه که از شماری از بنگاه‌ها تشکیل شده است، تعریف کرد. فناوری‌های ارتباطات و اطلاعات می‌تواند فرصت‌های تازه‌ای را برای رشد اقتصادی فراهم نماید، بازارهای جدید، محصولات تازه و خدمات جدید ایجاد می‌گردد و باعث ورود منابع جدید می‌شود.

تغییرات در سطح اقتصاد محلی، ملی و جهانی به سبب توسعه شبکه دیجیتالی مشاهده شده است. این تغییرات، موسسات را تحت تأثیر قرار داده‌اند به طوری که منجر به تغییراتی در سیاست و خط‌مشی‌ها شده و به تغییراتی در عملکرد خود مؤسسات نیز موجب شده است. دولت منطقی می‌داند که این تأثیرات منفی نیست بلکه منافعی را به دنبال دارد. برای رسیدن به این هدف بیشتر دولت‌ها تصمیم گرفتند که به عنوان تسهیل‌کننده فرایند رسیدن به اقتصاد دانش‌بنیاد باشند نه اجراکننده آن (هالزون 2004).

به هر حال توسعه اقتصاد دانش‌بنیاد به طور کامل بر ICT متکی نمی‌باشد مورد ایرلند و دره سیلیکون در ایالات متحده نشان می‌دهد که عوامل اجتماعی نقش قابل توجهی در گسترش اقتصاد دانش‌بنیاد دارند. در این دو مورد، موفقیت به میزان بسیار زیادی به نهادها، سیاست‌ عمومی و همچنین عوامل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بستگی داشته است. به همین خاطر توسعه و تغذیه یک اقتصاد دانش‌بنیاد از طریق ترکیب عوامل ذکر شده در بالا و مواردی که در ارتباط با اطلاعات، فناوری و مردم می‌باشد، یک ضرورت محسوب می‌گردد.

بنیان‌های اقتصاد دانش‌بنیاد

اقتصاد دانش‌بنیاد بر چهار ستون یا بنیان عمده متکی است: نیروی کار ماهر و آموزش‌دیده، سیستم نوآوری اثربخش، زیرساخت‌های اطلاعاتی مناسب (ICT) و سیستم نهادی و اقتصادی پویا.

وجود نیروی کار ماهر و آموزش‌دیده که بتواند به طور پیوسته ارتقاء یابد و مهارت‌هایشان را جهت خلق و استفاده از دانش جدید تطبیق دهند. این نیروی کار برای خلق، کسب، انتشار اثربخشی و به کارگیری دانش رایج که منجر به افزایش بهره‌وری کلی عوامل و در نهایت رشد اقتصادی می‌شود، ضروری است.

زیرساخت‌های اطلاعاتی و ارتباطاتی (ICT) در یک اقتصاد، به دسترسی، اعتماد و کارآیی کامپیوترها، تلفن‌ها و تلویزیون و مجموعه رادیو و شبکه‌هایی که آنها را به همدیگر وصل می‌کنند، مرتبط است. محققان بانک جهانی در این حوزه ICT را در برگیرنده سخت‌افزار، نرم‌افزار، شبکه‌ها و واسطه برای جمع‌آوری، ذخیره، پردازش، انتقال و ارائه اطلاعات به شکل صدا، داده، تصویر و متن تعریف می‌کنند. در شکل مفصل‌تر آن تلفن، رادیو، تلویزیون، کامپیوتر و اینترنت را رتبه‌بندی می‌نمایند.

سیستم نهادی و اقتصادی پویا باید آنگونه باشد که کارگزاران اقتصادی انگیزه‌هایی برای استفاده مؤثر و خلق دانش داشته باشند. بنابراین باید سیاست‌های نظارتی و رقابتی و شفافیت اقتصاد کلان به خوبی به کار گرفته شود. ازجمله ویژگی‌های یک سیستم نهادی و اقتصادی پویا این است که دربرگیرنده دولت به دور از فساد، پاسخگو و موثر باشد و همچنین متشکل از یک نظام قانونی باشد که از حقوق مالکیت و مالکیت فکری حمایت کند. اگر حقوق مالکیت فکری به طور متناسبی حمایت و تقویت نشود، محققان و دانشمندان انگیزه کمتری جهت خلق دانش فناورانه جدید خواهند داشت، و حتی در صورت خلق دانش نیز عدم حمایت از حقوق مالکیت فکری شدیداً انتشار دانش را مختل می‌نماید.

سیستم نوآوری اثربخش، کلید اصلی برای پیشرفت فنی و منبع مهمی برای رشد بهره‌وری محسوب می‌گردد. سیستم نوآوری به شبکه نهادها، قواعد و روش‌هایی برمی‌گردد که به نحوه دستاوردهای خلق، انتشار و استفاده از دانش یک کشور اثر می‌گذارد. نهادها در سیستم نوآوری، دربرگیرنده دانشگاه‌ها، مراکز تحقیقاتی عمومی و خصوصی و گروه‌های فکری سیاست‌گذار است. همچنین سازمان‌های غیردولتی و دولتی بخشی از سیستم نوآوری برای گسترش آنچه که موجب تولید دانش جدید می‌شوند، هست. سیستم نوآوری مؤثر محیطی را برای تقویت تحقق و توسعه فراهم می‌کند که در نهایت در کالاهای جدید، فرآیندهای جدید و دانش جدید نمایان می‌گردد. در بخش بعد به بررسی نوآوری در اقتصاد دانش‌بنیاد به صورت گسترده‌تری می‌پردازیم.

نوآوری در اقتصاد دانش‌بنیاد

نوآوری بیشتر براساس فرآیند تغییرات در پدیده‌ای که پس از معرفی پدیدة جدید رخ داده، تعریف شده است. اصطلاح نوآوری هم به تغییرات افزایشی و هم به تغییرات اساسی در تولیدات، فرآیندها و خدمات اشاره دارد. تعریف سازمان همکاری و توسعه اقتصادی از نوآوری‌های فناورانه به این صورت است: نوآوری‌های فرآیند و تولید فناورانه، مشتمل بر فرآیندها و تولیدات که به صورت فناورانه انجام شده و بهبودهای فناورانه اساسی در تولیدات و فرایندها است. زمانی نوآوری فناورانه انجام می‌گیرد که به بازار معرفی می‌شود (نوآوری تولید) یا در فرآیندی تولیدی (نوآوری فرایند) مورد استفاده قرار می‌گیرد. نوآوری‌های فرآیند و تولید فناورانه (ICT) مستلزم فعالیت‌های تجاری، مالی، سازمانی، فناورانه و علمی است.

محققانی که بحث نوآوری را مطالعه می‌کنند عموماً بر پنج نوع مختلف نوآوری تأکید می‌کنند:

الف) نوآوری در تولید: اشاره دارد به معرفی خدمات با کالاهای نوینی که بنیادی بهبود یافته‌اند. این بهبودها می‌تواند شامل ویژگی‌های کارکردی، توانایی‌های فنی، سهولت استفاده یا هر بعد دیگر شود.

ب) نوآوری در فرایند: اشاره دارد به روش‌های تولید و توزیع نوینی که اساسی بهبود یافته‌اند.

ج) نوآوری در بازاریابی: به توسعه روش‌های نوین بازاریابی با پیشرفت در طراحی تولید، بسته‌بندی، قیمت‌گذاری و ارتقای کیفیت تولید اشاره می‌کند.

د) نوآوری سازمانی: شامل ایجاد سازمان‌های جدید، شیوه‌های راه‌اندازی سازمان‌ها با رفتارهای نوین سازمانی است.

هـ) نوآوری در مدل‌های کسب و کار: تغییرات شیوه‌های کسب و کار را شامل می‌شود.

علاوه بر طبقه‌بندی فوق، طبقه‌بندی دیگری همچون نوآوری‌های پشتیبان در مقابل نوآوری‌های مختل‌کننده و نوآوری‌های بنیادی در مقابل نوآوری‌های افزایشی وجود دارد.

به طور کلی دو منبع عمده برای نوآوری وجود دارد: نخست، افراد یا بنگاه‌هایی که هدف آنها از نوآوری‌، فروش نوآوری است. دوم، افراد یا بنگاه‌هایی که برای استفاده خود دست به نوآوری می‌زنند، چون تولیدات موجود نیازهای آنها را برطرف نمی‌سازند. بیشتر بنگاه‌های تجاری با استفاده از روش‌های مختلفی دست به نوآوری زده‌اند. اگرچه این بنگاه‌ها عمده توجه خود را معطوف هزینه‌های تحقیق و توسعه رسمی برای پیشرفت‌های علمی کرده‌اند، ولی از روش‌های دیگری همچون مبادله و ترکیب تجارب شغلی نیز برای رسیدن به نوآوری استفاده می‌کنند. بیشتر نوآوری‌های بنیادین و اساسی از هزینه‌های تحقیق و توسعه و اکثر نوآوری‌های افزایشی ممکن است از تجربه به دست آید؛ هر چند استثناهایی در هر یک از این روندها وجود دارد. نوآوران -که دست به نوآوری‌هایی برای رفع نیازهای شخصی می‌زنند- به ندرت می‌توانند کارآفرین و فروشنده محصولات خود باشند. امروزه ممکن است این گروه آزادانه نوآوری‌های خود را با استفاده از روش‌هایی همچون منبع باز آشکار کنند. در چنین شبکه‌های نوآوری، خلاقیت با مشارکت کاربران ممکن است توسعه بیشتر فناوری‌ها و افزایش استفاده از آنها را به همراه داشته باشد.

سالانه سازمان‌ها مبالغ زیادی از میزان فروش خود را صرف نوآوری‌ می‌کنند. میزان این سرمایه‌گذاری بسته به میزان تغییر و تحول بین سازمان‌های مختلف متفاوت است. میزان سرمایه‌گذاری با سهم نسبی بالفعل شرکت‌ها از بازار و با توان رشد بالقوه بازار ارتباط مستقیمی دارد. همچنین می‌توان گفت سازمان‌هایی با سهم نسبی پایین از بازار فعلی و میزان رشد پایین بازار مبالغ خیلی کمی در این زمینه سرمایه‌گذاری می‌کنند. مبالغ فوق به طور عمده در زمینه‌های مختلفی همچون بازاریابی، طراحی محصول، سیستم‌های اطلاعاتی، سیستم‌های تولید صنعتی و تضمینی کیفیت صرف می‌شود.

اهداف مورد انتظار از سرمایه‌گذاری‌های بین سازمان‌های مختلف متفاوت است. ولی سازمان‌های مختلف خدماتی و صنعتی اهداف مختلفی نظیر بهبود کیفیت، ایجاد بازارهای نوین، گسترش طیف تولیدات، کاهش هزینه‌های نیروی کار، بهبود فرآیندهای تولید، کاهش مصرف مواد اولیه، تقلیل زیان‌های زیست محیطی، جایگزینی تولیدات یا خدمات، کاهش مصرف انرژی و همسانی و تطابق در قوانین را پیگیری می‌کنند. به طور کلی، می‌توان گفت نوآوری موجب پایه‌ریزی بازارهای جدید، گسترش بازارهای موجود قبلی، افزایش دامنة انتخاب و کیفیت محصول و افزایش رفاه مصرف‌کنندگان، کاهش هزینه‌های تولید و افزایش بهره‌وری و در نتیجه، اعتلای موقعیت رقابتی بنگاه‌ها در اقتصادهای سنتی و مدرن می‌شود.

نتیجه‌گیری

با توجه به اهمیت توجه به اقتصاد دانش‌بنیاد و ویژگی‌های آن برای توسعه اقتصادی، بررسی تجارب کشورهای توسعه‌یافته و در حال توسعه پیشرو نشان می‌دهد که دولت نقش اساسی در ایجاد انگیزه برای انتقال به اقتصاد دانش‌بنیاد دارند. دولت در این کشورها به عنوان رهبر و ناظر در انتقال به اقتصاد دانش‌بنیاد نقش داشته‌اند و تلاش دولت این کشورها در فراهم کردن زیرساخت‌های مناسب برای حضور بخش خصوصی بسیار آشکار می‌باشد
گزارش خطا
ارسال نظرات
نام
ایمیل
نظر