۰۱ بهمن ۱۳۹۳ - ۰۹:۱۲
کد خبر: ۱۱۷۸۳
یکی از وجوه سیاست خارجی جمهوری اسلامی نوع مواجهه‌ی آن با قدرت‌های جهانی است که در مقایسه با دوره‌ی پهلوی، دگرگونی‌های بسیاری یافته؛ آن‌چنان که مفهوم استکبار مبتنی بر رویکرد جدید، به صورت مبنا درآمده است. مقاله‌ی حاضر به بررسی این مفهوم از نظر مقام معظم رهبری خواهد پرداخت.

 یکی از مهم‌ترین شعارهای انقلاب اسلامی ایران، علاوه بر استقلال و آزادی، که در نهایت به استقرار جمهوری اسلامی منجر شد، مبارزه با استکبار است. در واقع استکبارستیزی، چه در دوران مبارزه با رژیم پهلوی و چه در دوران استقرار انقلاب، از جایگاه خاصی در گفتمان حکومت اسلامی برخوردار بوده است و بنیان‌گذار جمهوری اسلامی ایران و همچنین رهبر معظم انقلاب، علاوه بر اینکه در مقام نظر به تئوریزه کردن استکبار و بیان شاخصه‌های آن پرداخته‌اند، الگویی عملی از مبارزه با استکبار را نیز به نمایش گذاشته‌اند.

بیانات مقام معظم رهبری

بیانات مقام معظم رهبری

هدف اصلی این یادداشت، بررسی جایگاه مقوله‌ی استکبار در اندیشه‌ی مقام معظم رهبری است. نگارنده بر این باور است که کلید درک اندیشه‌ی ایشان در این باب، تعیین مؤلفه‌ها و شاخصه‌های استکبار از سویی و سپس تعیین مصداق اصلی استکبار بر اساس همان مؤلفه‌ها، از سوی دیگر است. در حقیقت، استکبار از نگاه ایشان دارای یک مصداق اصلی و عینی است که به طور عام، نظام سلطه و به طور خاص، ایالات متحده‌ی آمریکاست.

علاوه بر این، استکبار از نگاه ایشان دارای یک خط سیر تاریخی و منطقی است؛ یعنی دارای دوره‌ی پیدایش، رشد و گسترش و سرانجام زوال است و این مسئله، یکی از نکات بارز و ثابت در چارچوب گفتمان رهبری در زمینه‌ی استکبار است که کمتر مورد توجه قرار گرفته است.

از نگاه نگارنده، نکته‌ی واپسین در اندیشه‌ی ایشان در باب استکبار، توجه به عوامل فروپاشی است که ناشی از ظرفیت‌های دنیای اسلام از سویی و توجه به فعل و انفعالات داخلی کشورهای استکباری، از سوی دیگر است؛ زیرا در عمده‌ی کشورهای استکباری، میان نخبگان و توده و همچنین در میان خود نخبگان شکاف‌های جبران‌ناپذیری ایجاد شده است.

 ۱٫ استکبار؛ جنبه‌ی عملی تکبر

در چارچوب گفتمان رهبری در زمینه‌ی استکبار، نقطه‌ی آغاز، قرآن است؛ زیرا اساس این مفهوم، کاملاً قرآنی است و بدون پشتوانه‌ی تئوریک وارد گفتمان انقلاب اسلامی نشده است. رجوع به متن قرآن، تمیز میان دو مقوله‌ی استکبار و تکبر را ضروری می‌سازد؛ زیرا عدم افتراق میان این دو مفهوم، غالباً گمراه‌کننده است. از نگاه ایشان، تکبر بیشتر به یک صفت قلبی و روحی اشاره می‌کند؛ یعنی اینکه انسان خود را برتر از دیگران بداند. اما استکبار بیشتر به جنبه‌ی عملی تکبر توجه دارد؛ یعنی کسی که کبر می‌ورزد و خود را بالاتر از دیگران می‌داند، در رفتار خود با دیگران هم طوری کار را سازمان‌دهی می‌کند که این تکبر در عمل مشخص و واضح می‌شود.(۱)

بنابراین استکبار به این معنا است که «عنصری یا شخصی یا جمعی و یا جناحی، خود را بالاتر از حق به حساب آورد و زیر بار حق نرود و خود و قدرتش را ملاک قرار دهد.»(۲)از نگاه رهبری، یکی از بزرگ‌ترین خصایص استکبار جهانی، اتکای آن به عنصر تروریسم است و این رویکرد ناشی از اتکای آن‌ها به قدرت حیوانی است. این مسئله سبب می‌شود تا کشورهای استکباری مسائل خود را با اتکای به منطق گفت‌وگو و مصالحه دنبال نکنند، بلکه همواره بر استفاده از ابزارهای غیرقانونی مانند زور، ترور و استفاده‌ی غیرعادلانه از قدرت، تمرکز داشته باشند.

۲٫ ترسیم خط سیر تاریخی

یکی دیگر از شاخصه‌های اندیشه‌ی رهبری در ارتباط با مفهوم استکبار، نگرش تاریخی به آن است. به عبارت دیگر، استکبار دارای یک بستر تاریخی ظهور و بروز است و اساساً پیدایش مستکبران را نیز باید در همین چارچوب مورد بررسی قرار داد. بر این اساس، نخستین مستکبر تاریخ، ابلیس بود که قدرت خود را ملاک قرار داد و زیر بار حق نرفت. همچنان که مشاهده می‌شود، بار دیگر ارجاع به قرآن و مستندسازی از این طریق، در آیینه‌ی اندیشه‌ی رهبری در ارتباط با استکبار، مد نظر قرار گرفته است. علاوه بر این، غیریت‌سازی و تمایز میان اسلام و استکبارستیزی نیز در همین بررسی تاریخی مورد تأکید قرار می‌گیرد:

«ممکن نیست فرض کنیم که یک مسلمان یا مؤمن یا موحد، حتی یک روز یا یک لحظه، ازدشمنی با ابلیس و شیطان منصرف بشود. اصلاً خط اسلام یعنی خط ضدابلیس و شیطان.»این خط سیر تاریخی از نگاه رهبر معظم انقلاب، در طول دوران حیات انبیا و ائمه‌ی اطهار، عیان است و همواره اسلام را به دلیل خوی استکبارستیزی در مقابل آن قرار داده است. در طول دعوت انبیا، مستکبران کسانی بودند که دعوت الهی و توحید را قبول نکردند و با آن به مقابله برخاستند و زور گفتند. در دستگاه فکری ایشان، این رویکرد تا دوره‌ی معاصر نیز ادامه پیدا می‌کند و «قدرت‌هایی که هنوز ابرقدرت نیستند، اما خودشان را نیمه‌ابرقدرت می‌دانند» با روحیه‌ی تفرعن و استکبار به سایر ملل نگاه می‌کنند. بنابراین این خط سیر تاریخی هنوز هم ادامه دارد و به عبارت دیگر، تکامل یافته است و روحیه‌ی استکبارستیزی نیز همچنان زنده و پویاست.

۳٫ عینی‌سازی استکبار

بسیاری از مفاهیم در علوم اجتماعی و سیاسی تا زمانی که مصداق بیرونی نداشته باشند، ممکن است در حد یک ایده‌ی خام باقی بمانند و مخاطبان نتوانند فهم لازم را نسبت به آن به دست بیاورند. از این رو، تعیین مصداق، بعد از تئوریزه کردن یک مفهوم، ضرورت پیدا می‌کند. زمانی که از ایده‌ی آزادی بحث می‌شود، باید مصادیق آن در جامعه، مانند آزادی بیان، اندیشه یا مطبوعات را مثال زد یا هنگامی که انگاره‌ی عدالت مورد تفحص قرار می‌گیرد، می‌توان مصادیق مختلف آن، اعم از سیاسی و اجتماعی را مثال زد یا در سطح کلان‌تر، جوامعی را شاهد آورد که پارامترهای مد نظر عدالت توصیفی، در آن تحقق یافته است.

در ارتباط با مفهوم استکبار در چارچوب اندیشه‌ی رهبری، عینی‌سازی و مثال بیرونی کاملاً رعایت شده است. ایشان پس از تعریف استکبار بر پایه‌ی الگوی قرآنی و ترسیم خط سیری تاریخی برای آن، اینک استکبار جهانی را در معنای عام آن، یک مجموعه قدرت معرفی می‌کنند که در صفوف خود نیز دارای اختلاف‌نظرها و درگیری‌های فراوانی است.

گذار از این مصداق کلی، به مصداقی جزئی‌تر که البته مانند چتری گسترده، تمام دول استکباری را تحت پوشش خود قرار داده است، از ویژگی‌های دیگر اندیشه‌ی رهبری در زمینه‌ی استکبارشناسی و استکبارستیزی است. این بار ایشان به سراغ آمریکا می‌رود و آن را به عنوان ترجمه‌ی تحت‌اللفظی و دقیق استکبار مثال می‌زند، زیرا تمامی شاخصه‌های این مفهوم در وجود آمریکا تبلور عینی پیدا کرده است:

«استکبار یعنی در دنیا قدرتی هست که به منافع ملت‌ها و به خواست انسان‌ها، توجهی نمی‌کند؛ به مفاهیم ارزشی انسانی هیچ اعتنایی نمی‌کند و برای او فقط یک چیز اهمیت دارد و آن خود اوست؛ آن هم با روحیه‌ی تکبر، افزون‌خواهی و زورگویی، آن هم با زبان زور، با خشونت، با شدت، با بی‌رحمی و سفاکی، امروز آمریکا چنین وضعی دارد.»(۴)

ایشان بار دیگر در زمینه‌‌ی استکبار آمریکایی، اشاره‌ای به خط سیر تاریخی نیز دارند؛ به این معنا که استکبار آمریکایی را منحصر به دوره‌ی حاضر نمی‌دانند، بلکه آن را جریانی ممتد از دوران پهلوی می‌دانند که در دوران پیروزی انقلاب اسلامی و سپس برهه‌ی بعد از انقلاب، به اوج خود رسیده است.

بنابراین از نگاه ایشان، استکبار عصر حاضر، استکبار آمریکایی است و هر سیئه‌ای که در جای‌جای این عالم رخ دهد، قطعاً ردپایی آمریکایی دارد(۵) و ملت ایران هیچ گاه برای پیدا کردن مستکبر در بین دولت‌های دنیا دچار مشکل نمی‏شود، زیرا دولت آمریکا که امام خمینی (رحمت الله علیه) به او لقب شیطان بزرگ دادند، در مقابل ندای حق‌طلبانه‌ی ملت ایران مستکبر بود.

بنابراین در چارچوب گفتمان رهبری، آمریکا مظهر نظام سلطه است و معنای نظام سلطه آن است که اگر رژیم آمریکا برای خود در نقطه‌ای از دنیا منافعی فرض کرد، حق دارد در آن نقطه حضور قدرتمندانه‌ی نظامی پیدا کند و هر کسی را که با منافعش مخالفت کند بکوبد.

 ۴٫ خصلت‌های استکبار

استکبار به عنوان یک پدیده‌ی بیرونی، واجد شرایط و خصلت‌هایی است که آن را از سایر ملت‌ها و مجموعه‌ها جدا می‌کند. در اندیشه‌ی رهبری، ویژگی‌های مختلفی برای استکبار جهانی و آمریکا برشمرده شده است که از این میان، سه خصیصه‌ی تروریسم، تهاجم به اسلام و استفاده‌ی ابزاری از حقوق بشر بیشتر خودنمایی می‌کند:

 ۴-۱٫ تروریسم

از نگاه رهبری، یکی از بزرگ‌ترین خصایص استکبار جهانی، اتکای آن به عنصر تروریسم است و این رویکرد ناشی از اتکای آن‌ها به قدرت حیوانی است.(۶) این مسئله سبب می‌شود تا کشورهای استکباری مسائل خود را با اتکای به منطق گفت‌وگو و مصالحه دنبال نکنند، بلکه همواره بر استفاده از ابزارهای غیرقانونی مانند زور، ترور و استفاده‌ی غیرعادلانه از قدرت تمرکز داشته باشند. نکته‌ی مهم این است که از نگاه رهبری، فعالیت‌های تروریستی استکبار جهانی در حالی انجام می‌شود که خودشان این فعالیت‌ها را با عنوان و هدف «مبارزه با تروریسم» توجیه می‌کنند:

«مروجان تروریسم، امروز به دروغ و نفاق، پرچم مبارزه با تروریسم را در دست گرفته‌اند و آن را برای دخالت در کشورهای اسلامی بهانه قرار داده‌اند.»(۷)

۴-۲٫ تهاجم به اسلام

در اندیشه‌‌ی رهبر معظم انقلاب، ضدیت با اسلام و معارضه با قرآن، خصیصه‌ای دیرپا در نزد استکبار جهانی است. ایشان با تعابیر مختلفی مانند سیاست اسلام‌زدایی، رفتارهای قبیله‌ای، مقابله با بیداری اسلامی، اتهام‌زنی به اسلام و… به این خصلت یا در واقع ضعف استکبار اشاره می‌کنند.

رهبری در این زمینه می‌فرمایند: «امروز دشمنی با ایران اسلامی به خاطر اسلام است، وگرنه این همان ایرانی است که قلعه‌ی آمریکا و استکبار بود. آن‌ها با اسلام دشمنی عمیقی دارند؛ اسلام به معنای حکومت و نظام؛ اسلام زنده و اسلامی که حقیقتاً می‌خواهد خودش را بر واقعیت‌های موجود در فضای جهان تحمیل کند.»(۸)مهم‌ترین ابزاری که استکبار جهانی با توسل به آن، سعی در تخریب و تهاجم به اسلام را دارد، رسانه‌های جمعی هستند که خط اصلی تبلیغات آن‌ها، ضدیت و معارضه با اسلام است.

 ۴-۳٫ استفاده‌ی ابزاری از حقوق بشر

شاخصه‌ی سوم استکبار از نگاه رهبری، دستاویز قرار دادن عنوان پرطمطراق حقوق بشر برای گسترش ظلم و جنایت در دنیاست. ایشان معتقدند که کشورهای استکباری با این عنوان، کلاه بزرگی بر سر تاریخ و بشریت گذاشته‌اند؛ در حالی که خود از معنای واقعی حقوق بشر آگاه نیستند و رفتار و اندیشه‌ی آن‌ها فرسنگ‌ها با این عنوان فاصله دارد:

«دفاع آن‌ها (استکبار جهانی و آمریکا) از حقوق بشر، برای ملت‌ها و مظلومان دنیا، هم خنده‌آور و هم گریه‌آور است؛ از طرفی خنده‌آور است چون خود نقض‌کنندگان درجه‌اول حقوق بشر، سنگ حقوق بشر را به سینه می‌زنند، از طرف دیگر گریه‌آور هم هست، برای بشریت مصیبتی بالاتر از این نیست که مفاهیم و ارزش‌های انسانی، این طور در دست‌وپای سیاست‌بازان خبیث بیفتد.»(۹)

استکبار دارای یک بستر تاریخی ظهور و بروز است و اساساً پیدایش مستکبران را نیز باید در همین چارچوب مورد بررسی قرار داد. بر این اساس، نخستین مستکبر تاریخ، ابلیس بود که قدرت خود را ملاک قرار داد و زیر بار حق نرفت. همچنان که مشاهده می‌شود، بار دیگر ارجاع به قرآن و مستندسازی از این طریق، در آیینه‌ی اندیشه‌ی رهبری، در ارتباط با استکبار مد نظر قرار گرفته است.

۵٫ پایان استکبار

یکی از خصوصیات اندیشه‌ی رهبری در زمینه‌ی استکبار (همچنان که در ابتدای این یادداشت ذکر شد) این است که دارای خط سیری منطقی است؛ بدین معنا که مفهوم استکبار در اندیشه‌ی ایشان به عنوان یک وضعیت وجودی آغاز می‌شود، گسترش می‌یابد و سرانجام رو به زوال می‌گذارد. عوامل اصلی این زوال را باید در دو مورد خلاصه کرد؛ از سویی میزان اختلافات در میان سردمداران کشورهای استکباری دنیا بسیار بالا گرفته است و نخبگان سیاسی و اجتماعی این کشورها دچار تشتت آرا شده‌اند و از سوی دیگر، ظرفیت‌های دنیای ضداستکباری و در رأس آن، جهان اسلام، هر روز در حال افزایش است و این دو عامل در کنار یکدیگر، نوید زایل شدن استکبار را می‌دهند و این نکته‌ای است که علاوه بر رهبری، امام خمینی (رحمت الله علیه) نیز به آن اشاره کرده‌اند.

 ۶٫ نتیجه‌گیری

در این یادداشت، مقوله‌ی استکبار از نگاه رهبری مورد واکاوی قرار گرفت. فرضیه‌ی اصلی نگارنده این بود که استکبار در اندیشه‌ی ایشان، دارای یک چارچوب و روال منظم است و در میان فرمایشات و سخنرانی‌های رهبری، از دوران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی تا پس از آن و دوره‌ی کنونی، این قاعده رعایت شده است. بنابراین در نخستین گام، باید این نکته مد نظر قرار گیرد که نگاه پراکنده به استکبار، نمی‌تواند زمینه‌ی مبارزه و جبهه‌گیری علیه آن را فراهم کند. مسئله‌ی دیگر در همین چارچوب (نگرش سیستماتیک به استکبار) ضرورت شناسایی استکبار است که با توجه به خصلت‌هایی که رهبری برای آن برمی‌شمرند، می‌توان این مختصات را در وجود نظام سلطه به طور اعم و آمریکا به صورت ویژه مشاهده کرد.

گسترش جنایت، مبارزه با اسلام، دستاویز قرار دادن حقوق بشر، کشتار مردم بی‌گناه و استفاده‌ی روزافزون از ابزارهای تروریستی از جمله خصایصی است که ایشان برای استکبار به عنوان یک وضعیت بیرونی احصا می‌کنند. در انتهای خط سیر اندیشه‌ی ایشان در باب استکبار، ضرورت و قطعیت فروپاشی استکبار، با توجه به ضعف‌های داخلی و قدرت‌گیری و محبوبیت روزافزون دنیای اسلام، مد نظر قرار می‌گیرد.

برهان


گزارش خطا
ارسال نظرات
نام
ایمیل
نظر