هرگاه بخواهیم تأثیر یک عامل مانند واقعهی عاشورا را در هویت فرهنگی یک جامعه بررسی کنیم، میبایست بتوانیم نشانههای این عامل را در ابعاد هویت فرهنگی بجوییم. در واقع عاشورا تأثیر چندجانبهای بر هویت داشته و ابعاد مختلف آن را تغییر داده است که بعضاً عمیق و بعضاً سطحی و کمعمق هستند. اما پیش از پاسخ به این پرسش، میبایست ببینیم عاشورا و قیام امام حسین (ع) چه ابعاد و مؤلفههایی دارد تا بتوان تأثیر آن را بر هویت جامعهی ایران بررسی نمود.
هرگاه سخن از عاشورا و قیام امام حسین (ع) میشود، میتوان سه قسم موضوع را بررسی کرد:
-اول خود قیام امام حسین (ع) از آغاز تا عصر عاشورا.
- دوم جریان پس از قیام امام حسین (ع) که از عصر عاشورا آغاز شده و تا امروز هم ادامه دارد.
- سوم حواشی و سنن بعدی این قیام، مواردی مانند گریه بر حسین (ع)، حب اهلبیت و امام حسین (ع)، سنتهای عزا، مرثیهسرایی و ادبیات عاشورایی، تعاملات اجتماعی شکلگرفته حول موضوع عزای امام حسین (ع).
در واقع هریک از این سه موضوع، تأثیرات زیادی در دورههای بعدی خود داشتهاند. از یک سو، خود قیام و فلسفهی آن، سخنرانیهای امام (ع)، رویدادهای تاریخی و وقایعی که منجر به قیام و در نهایت شهادت امام (ع) و یارانش شده است. از سوی دیگر، اتفاقات تاریخی که پس از شهادت امام روی داد و از عصر عاشورا با محوریت حضرت زینب (س) و امام سجاد (ع) آغاز شد و پس از آن با قیامها و جریانات گوناگون ادامه یافت. در انتها نیز سنتهایی که پیرامون و حول موضوع عاشورا شکل گرفتند و یکی از عمدهترین تأثیرات هویتی نیز ناشی از این سنتهاست. این سه موضوع بر جریانات هویتی فرهنگی شیعه و بالاخص ایرانیان دوستدار اهلبیت (ع)، تأثیرات بسیاری نهاده است.
اولین کارکرد عاشورا در ساحت هویت فرهنگی، اثرگذاری عمیق بر اسطورههای ایرانیان شیعه است. ایرانیان که از دیرباز اسطورههای خود را در قالب ادبیات ریخته بودند، در طول تاریخ آرامآرام واقعهی عظیم عاشورا را نیز به باورهای اسطورهای خود وارد کردند و با آن درآمیختند؛ تا جایی که بسیاری از شخصیتهای عاشورایی، امروز به نمادهای اسطورهای تبدیل شدهاند.حال که از یک سو، هویت فرهنگی و از سوی دیگر، موضوع عاشورا و ابعاد آن شناخته شد، میتوان به نقش عاشورا در ساخت هویت فرهنگی ایرانیان پرداخت. بدین منظور، برخی از مهمترین ساحتهای هویت فرهنگی متأثر از عاشورا (در هر سه بُعد) مورد بررسی و اشاره قرار میگیرد:
اسطورهها: اولین کارکرد عاشورا در ساحت هویت فرهنگی، اثرگذاری عمیق بر اسطورههای ایرانیان شیعه است. ایرانیان که از دیرباز اسطورههای خود را در قالب ادبیات ریخته بودند، در طول تاریخ آرامآرام واقعهی عظیم عاشورا را نیز به باورهای اسطورهای خود وارد کردند و با آن درآمیختند. تا جایی که بسیاری از شخصیتهای عاشورایی، امروز به نمادهای اسطورهای تبدیل شدهاند. امام حسین (ع) مظهر عبادت، عبودیت، رهبری و ایستادگی، حضرت ابوالفضل (ع) مظهر وفاداری، استقامت و قدرت، حضرت زینب (س) مظهر صبر و مقاومت و ایثار و… در حقیقت، یکایک شخصیتهای عاشورا در طول تاریخ برای ایرانیان جایگاه اسطورهای و نمادین یافتهاند که این امر تأثیرات عمیقی بر هویت و شخصیت ایرانیان داشته است.
الگوگیری و شبیهسازی به اساطیر و بزرگان، همواره یکی از راههای هویتیابی و ساخت شخصیت است؛ چراکه انسان به دنبال کمالات و خوبیهاست و یافتن این خوبیها در اساطیر ممکن است.
تفکیک دقیقی بین افسانه و اسطوره وجود دارد. افسانهها ریشه در واقعیت ندارند و ساختهوپرداختهی ذهن انسان هستند، هرچند که افسانهها نیز از نیازهای زمان خود وام گرفته شدهاند، اما اساطیر ریشه در واقعیت دارند و پیوند عمیقی با تجربهی زیستهی انسان برقرار میکنند و خود را در نسلهای گوناگون بازتعریف کرده و متبلور میشوند.
باورها و اعتقادات: هرچند ایرانیان بهواسطهی عشق به امام علی (ع) مذهب شیعه را بهراحتی پذیرفتند، ولیکن نقش عاشورا نیز در پذیرش و تعمیق این مذهب در ایرانیان غیرقابل انکار است. واقعهی عاشورا به دلیل جنس خاص خود (مظلومیت، حقطلبی، آزادگی، پهلوانی و…) با ساختار فرهنگی ایرانیان قدیم همخوانی زیادی داشته و لذا بسیاری از مردم دین خود را از گذرگاه و دروازهی عاشورا پذیرفته یا درونی کردهاند. امروز نیز خیل بسیاری از جوانان دیده میشوند که شور و شعور حسینی در ایام نوجوانی و جوانی، منجر به پذیرش و درونی کردن اسلام و شیعه در آنها شده است. از سوی دیگر، عاشورا تأثیر شگرفی بر عرفان و عبادت عملی داشته است؛ تا جایی که بسیاری از عرفا، امام حسین (ع) را نماد یک عارف کامل برمیشمرند و این مسئله بهصورت غیرمستقیم تأثیرات عظیمی بر جریان عرفان اسلامی (که بسیاری از جامعه ناخواسته با آن درگیر هستند) گذاشته است.
سنن عزاداری: یکی دیگر از تأثیرات عاشورا، شکلگیری سنن عزاداری است. از یک سو ارزش یافتن گریه بر حسین (ع) و از سوی دیگر، شکل گرفتن فرهنگهای گوناگون عزا متناسب با مقتضیات هر فرهنگ، نشان از درهمتنیده شدن موضوع عزا با فرهنگ ایرانیان داشته است. بهگونهای که امروزه در ایران تنوع و تکثر بسیار گوناگون عزاداری در ساحتهای مختلف دیده میشود. لذا میتوان گفت عزاداری برای عاشورا، یکی از مهمترین سنتهای امروز ایرانیان است که بهنحوی حافظهی فرهنگی ایشان را نیز شکل داده است. بسیاری از این سنتها قدمت چندصدساله دارند و مهر تأیید دینی نیز خوردهاند که همین امر منجر به درونی شدن و عمق یافتن آنها شده است. این سنتهای عزا بعضاً بر سایر ساحتهای اجتماعی نیز تأثیر گذاشتهاند. بهعنوان مثال، تأثیرات هیئتهای خانگی بانوان بر موضوعاتی چون تعاملات اجتماعی، ارتباطات، انتقال ارزشها، ازدواج و… بسیار شگرف و عمیق است. در حقیقت میتوان گفت امروزه سنن گوناگون عزاداری، خودشان شکلدهنده و بازسازیکننده حوزههای مختلف هویتی جامعهی ایرانی شدهاند که بررسی و پرداختن به این موضوع، فرصت دیگری میطلبد.
زبان: عاشورا بر زبان عمومی مردم اثرگذار بوده و بسیاری از گزارههای مورد استفاده در ادبیات عامه از مفاهیم مرتبط با عاشورا استخراج شده است که نشان از پیوند عمیق عاشورا و هویت فرهنگی مردم دارد. عبارتهایی مانند صحرای کربلا، راست حسینی، سلام دادن بر اباعبدالله بعد از نوشیدن آب و… از جملهی این عبارتهاست.
زبان و فرهنگ و اندیشه پیوند عمیقی با یکدیگر دارند. انسانها در راستای زبان خود میاندیشند و پویایی و تحول زبان ناشی از پویایی فرهنگهاست. وقتی موضوعی وارد زبان میشود، یعنی برای آن لغت تعریف شده و استعمال میشود، بدین معناست که در عمق ذهن انسانها وجود دارد، در زندگی آنان نقش داشته و بر آن تأثیر نیز دارد. عاشورا و عناصر آن در زبان ما متبلور است. بنابراین در عمق ذهن انسانها و زندگی آنها حضور دارد و وارد بر متن زندگی شده است.
ادبیات و هنر: ادبیات یکی از مهمترین ظرفهای تبلور عناصر فرهنگی است که به دلیل هنر، زیبایی و بُعد لذتآفرینی که دارد، بهراحتی پذیرفته شده و هویتسازی میکند. مهمترین تأثیر عاشورا بر ادبیات و هنر، عبارت است از اشعار آیینی، ادبیات حماسی آیینی، تعزیه و… در حقیقت امروزه جریانهای ادبی و هنری داریم که درون فضای تشکیلشده با محوریت عاشورا تنفس میکنند. در کنار آن، در بسیاری از حوزههای دیگر نیز عاشورا تأثیرات مستقیم و غیرمستقیم گذاشته است که نمونههای آن در آثار فاخر ادبی ایران، مانند دیوان حافظ و… مشهود است.
صفات اجتماعی ایرانیان: فرهنگ هر جامعه از دو بخش فرهنگ عمومی و خردهفرهنگها تشکیل شده است. فرهنگ عمومی براساس شناخت عمومی که یکی از اقسام شناخت و جامعهپذیری در جامعه است حاصل میشود. آنچه از آن بهعنوان صفات اجتماعی یا خلقیات ایرانیان یاد میشود ریشه در فرهنگ عمومی ایران دارد. فرهنگ عمومی، خود از مجموعهی ارزشها و هنجارها و سایر پدیدههای اجتماعی ساخته شده است. این ارزشها و هنجارها روحیات جامعه را شکل میدهد. یکی دیگر از تأثیرات عاشورا بر هویت فرهنگی ایرانیان، نقش آن در پررنگ کردن برخی صفات و روحیات جمعی در ایرانیان است. بهعنوان مثال، سلطهناپذیری، عزتطلبی و امثالهم، از جمله صفاتی هستند که از ویژگیهای بارز ایرانیان محسوب میشوند و بهشدت تحت تأثیر آموزههای عاشورا شکل گرفته و تکوین یافتهاند.
منبر: فرهنگ منبر و منبرنشینی بهعنوان یک رسانهی اجتماعی عمومی و فراگیر، به یک بخش جداییناپذیر از هویت فرهنگی، جامعهپذیری، اوصاف فردی و اجتماعی ایرانیان تبدیل شده است و حتی به نحوهی ارتباطات و تعاملات بینفردی ایشان نیز شکل میدهد.
فرهنگ شهادتطلبی، ایثار و غیره: فرهنگ شهادتطلبی، که نمونهی بارز آن در انقلاب و جنگ تحمیلی دیده شد، از مؤلفههایی است که کاملاً ریشه در عاشورا دارد. صرفاً کافی است به شعارها، فضای گفتمانی و گفتوگویی جامعه در آن دوران نگاهی بیندازیم تا تأثیر عاشورا بر این حوزهها مشخص گردد.
در کنار این حوزهها، میتوان مثالهای بسیار دیگری نیز برشمرد که عاشورا بر آنها تأثیرات مستقیم و غیرمستقیم گذاشته است. لذا میتوان چنین نتیجه گرفت که عاشورا بدون شک تأثیر عمیقی بر هویت فرهنگی ایرانیان گذاشته و جزء لاینفک فرهنگ ایرانی-اسلامی ما شده است.
و اما پرسش دیگری مطرح است که کارکرد این تأثیرات چیست؟ در حقیقت چگونه میتوان از واقعهی عاشورا در جهت مقابله با چالشهای فرهنگی استفاده کرد؟
چالشهای فرهنگی عمدتاً در مواردی ظهور و بروز میکنند که بحرانهای هویتی ایجاد شده و باعث تغییرات یا ناهمخوانیهای هویتی گردند. این بحرانها باعث ایجاد چالش شده و آسیبزا خواهند بود. بهعنوان مثال، ممکن است یک مسئلهی ما، موضوع عفاف و حجاب باشد که ناشی از مسئلهی مدپرستی است که آن نیز ناشی از تغییر مراجع ارزشی و هویتی از مرجعیت اسلامی و ایرانی به سمتوسوی غربی است. بنابراین فرهنگ برهنگی، از طریق تغییرات هویتی و ارزشی، خود را جانشین فرهنگ اسلامی کرده و سپس خود را در شکل بیحجابی بازتولید نموده است. چنین سیری در سایر چالشهای اجتماعی نیز قابل رصد است و لذا میتوان گفت بسیاری از چالشها ریشههای هویتی و درونی دارند.
بنابراین با توصیفات فوق میتوان کارکردهای عاشورا در مقابله با چالشها را به شرح ذیل توضیح داد:
- بیشک اولین کارکرد عاشورا، بازتولید فرهنگ دینی درون جامعه خواهد بود که فرصتی است که با تکرار سالانهی خود، زمینهی بازتولید مؤلفهها و گزارههای هویتی مختص به خود را فراهم میآورد. از این رهگذر، میتوان بسیاری از گزارهها و آموزههای دینی را ایجاد یا تغییر داد. یا اینکه صرفاً با تحریک احساسات، زمینهای برای زنده ماندن روحیه و فرهنگ دینی در عموم جامعه ایجاد کرد. در حقیقت عاشورا با اثرگذاری بر هریک از حوزههای گفتهشده در بالا، تأثیر خود را بهطور غیرمستقیم بر فرهنگ جامعه گذاشته و از بسیاری از آسیبها پیشگیری مینماید. لذا آنچه در ادامه میآید برخی توجهات ویژه به این موضوع است. در غیر اینصورت کارکرد اصلی عاشورا بهخودیخود و بدون برنامهریزی خاصی (بهشکل خودجوش) در حال انجام و بازتولید است.
ادبیات یکی از مهمترین ظرفهای تبلور عناصر فرهنگی است که به دلیل هنر، زیبایی و بُعد لذتآفرینی که دارد، بهراحتی پذیرفته شده و هویتسازی میکند. مهمترین تأثیر عاشورا بر ادبیات و هنر عبارت است از اشعار آیینی، ادبیات حماسی آیینی، تعزیه و… در حقیقت امروزه جریانهای ادبی و هنری داریم که درون فضای تشکیلشده با محوریت عاشورا تنفس میکنند.
جذب حداکثری جامعه به سمت دین: عاشورا به دلیل دارا بودن مؤلفههای ترکیبی احساسی و عقلانی، قدرت بالایی برای ایجاد شور (در کنار شعور) دارد. به دیگر سخن، عاشورا میتواند جنبهی احساسی و هیجانی را نیز در کنار حوزههای منطقی و عقلانی تحریک کرده و از ترکیب این دو حوزه، زمینهی تسریع تغییرات اجتماعی را فراهم کند. این امر باعث خواهد شد قشر جوان و بالاخص کسانی که عمق دینی کمتری دارند، به راحتی با واقعهی عاشورا (حداقل از جنبهی احساسی آن) ارتباط برقرار کنند و از این منظر، هویت دینی در ایشان بازتولید شود. هرچند این بازتولید نیاز به مکمل عقلانی دینی دارد تا به یک معرفت دینی مناسب برسد، ولیکن از آن میتوان بهعنوان یک مرحلهی گذار فرد از هویت غیردینی به سمتوسوی هویت مطلوب دینی یاد کرد. بهعنوان مثال، در عزاداریهای محرم، بسیاری افراد و تیپها دیده میشوند که شاید هیچ سنخیتی با اسلام و آداب اسلامی نداشته باشند، ولی برای عزای امام حسین (ع) میآیند و همین مسئله نشاندهندهی قدرت عاشورا در تحریک احساسی و به میدان آوردن (اصطلاحاً درگیر کردن) افراد با حوزههای دینی است. این مسئله باعث شده است در طول تاریخ نیز بارها منع کردن افراد غیر برای حضور در مجالس عزاداری امام حسین (ع) نهی شود و تأکید بسیاری بر دعوت حداکثری از همگان گردد.
لذا از عاشورا و عزاداری اباعبدالله (ع) میتوان بهعنوان جذبکنندهی حداکثری افراد جامعه به محفلهای دینی یاد کرد.
- سومین کارکرد عاشورا، بازتولید آموزههای آن است. بسیاری از آموزههای عاشورایی امروزه در هویت فرهنگی ایرانیان جای دارند، ولی لازم است که تلاش مضاعفی برای کمک به بازتولید آن در جامعه صورت پذیرد.
- چهارمین مسئله آنکه میتوان با برنامهریزی مناسب، از سنتهای عاشورایی بهمنظور بسترهای انتقال پیام استفاده نمود. در واقع در بسیاری موارد، میتوان با کمک مواردی چون سرمایهگذاری فرهنگی بر روی هیئات خانگی، هیئات و تکیههای رسمی، حسینیهها، منبرها و منبریها و… پیامهای خاص فرهنگی-اجتماعی را بهخوبی منتقل نمود و این رسانهها را نیز مجدداً فعال کرد. به نظر میرسد امروزه با ظهور رسانههای مدرن، برخی از توجهات از این رسانههای سنتی و توانمند دور شده و این موارد مغفول ماندهاند.
در پایان بایستی چنین گفت که به نظر میرسد پرداختن به موضوع هویت فرهنگی و عاشورا، بسیار بیش از یک مقاله یا یادداشت کوتاه نیاز دارد. در واقع هریک از ابعاد و موضوعات بیانشده میتوانند باز شوند و صدها صفحه در خصوص آنها بحث نمود و استدلال کرد. بالطبع برای کارکردهای عاشورا در هریک از حوزههای فوق نیز میبایست همین فرآیند اجرا گردد. لذا این نوشتار صرفاً مروری مختصر بر موضوع و ابعاد آن قلمداد میگردد و نه چیزی بیشتر.
برهان