۱۸ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۵:۴۸
کد خبر: ۹۸۸۴
درباره‌سرویس‌­های‌اطلاعاتی و جاسوسی‌انگلیس چه می‌­دانید؟ آیا می‌­دانید که ترور بسیاری از شخصیت‌­های سیاسی تاریخ معاصر جهان توسط این سازمان‌ها طرح‌­ریزی شده است؟ طراح نقشه خاورمیانه جدید کیست؟
سرویس‌های اطلاعاتی کشورهای صاحب قدرت در جهان بدلیل مخفی‌کاری ذاتی‌شان، همواره از موضوعات مورد علاقه رسانه‌ای بودند و بزرگترین بمب‌های خبری جهان (نظیر افشاگری‌های ویکی‌لیکس، اسنودن و …) نیز به افشای عملیات و فعالیت‌های سرویس‌های اطلاعاتی قدرت‌های جهانی اختصاص داشته است. این گزارش به سرویس اطلاعات محرمانه انگلیس که در ایران نیز با نام‌های «اینتلیجنس سرویس و ام آی ۶» شناخته می‌شود اختصاص دارد.

سرویس­‌های اطلاعاتی و جاسوسی انگلیس موسوم به MI5 و MI6 که اولی فعالیت داخلی و ملی و دومی فعالیت برون مرزی را بر عهده دارد، طراح، مبتکر، هماهنگ‌کننده، پشتیبان، و اجرا کننده بسیاری از عملیات‌های بمب­گذاری، ترور، خرابکاری، و جاسوسی تاریخ معاصر بوده‌­اند. در این نوشتار به معرفی این سرویس‌­ها و بویژه نقش سرویس اطلاعات مخفی بریتانیا (Secret Intelligence Service یا MI6) در فعالیت‌های برون مرزی خواهیم پرداخت.

از آنجاییکه مبنای این نوشتار تمرکز بر فعالیت‌های سرویس­‌ اطلاعات خارجی بریتانیا (معروف به اینتلیجنس سرویس) در جهان و بویژه خاورمیانه است، لذا تنها به معرفی اجمالی MI5 یا سرویس اطلاعات و امنیت داخلی این کشور بسنده شده است.

MI5 یا همان سرویس اطلاعاتی داخلی همچون MI6 زیر نظر کمیته مشترک اطلاعات و امنیت انگلیس (Joint Intelligence Committee) فعالیت دارد. این سرویس، طبق قانون سرویس‌های امنیتی مصوبه ۱۹۸۹ و قانون سرویس‌های اطلاعاتی مصوبه ۱۹۹۴، وظیفه حفظ دموکراسی در انگلیس، حفظ اهداف اقتصادی، مبارزه با تروریسم و جاسوسی را بر عهده دارد. اگر چه این سازمان بسیار با بحث امنیت داخلی در ارتباط است، اما وجهه خارجی آن را نمی­‌شود نادیده گرفت.

گزارش‌ها حاکی از آن است که MI5در همکاری با ارتش آزادی­بخش ایرلند و به نام مبارزه با تروریسم، سلاح و مواد منفجره در اختیار این سازمان قرار می­ دهد. گزارش‌های منتشر شده در جراید انگلیسی توسط "کوین فالتون” – جاسوس دو جانبه سرویس اطلاعاتی انگلیس در ارتش آزادی­بخش – و "دیوید روپرت” – جاسوس دو جانبه آمریکایی – که هم برای FBI و هم برای MI5 فعالیت می­‌کرد – حاکی از آن است که MI5 نقش اصلی را در برنامه‌­ریزی برای بمب‌گذاری شهر "اوماگ” در شمال ایرلند داشته است. این فقط یک نمونه از صدها و یا هزاران ماموریت خرابکارانه این سازمان امنیتی است.

MI6 (Military Intelligence, Section 6) یا همان سرویس اطلاعات مخفی موسوم به SIS (Secret Intelligence Service) است که در سال ۱۹۰۹ با اجاره دفتر کوچکی در لندن آغاز به کار کرد. البته در واقع اولین مامور اطلاعاتی انگلیس سر "فرانسیس والسینگهام” در دوره الیزابت بود که با شنود و کشف طرح‌­های وی، علیه ملکه دسیسه و فتنه می­‌کرد. با اینکه این سازمان شباهت زیادی به همتای آمریکایی خود دارد، اما بسیار محرمانه­‌تر از آن عمل می­کند. MI6 معاونت خارجه سازمان مرکزی اطلاعات و امنیت انگلیس به شمار می­‌رود. وظیفه این نهاد، جمع­‌آوری، تحلیل، و انتشار اطلاعات برون مرزی است. حیطه قدرت این نهاد مانند همتای آمریکایی خود مشخص نیست. مثلا مسئولیت ضد اطلاعات MI5 با MI6 است. عملیات­‌های جاسوسی بسیاری تابحال از این سازمان صورت گرفته است.

این سرویس امنیتی، با ورود آمریکا به عرصه جنگ جهانی دوم، نیروهای اطلاعاتی این کشور را تحت آموزش قرار داد. با ظهور هیتلر و به قدرت رسیدن وی، MI6 تمرکز خود را بر اروپا، آمریکای لاتین و بیشتر بخش­‌های آسیا قرار داد. تا دهه ۱۹۹۰ نام رییس سازمان و جزییات عملیاتی آن به هیچ وجه در رسانه‌­ها شنیده و دیده نمی‌­شد. و هنوز هم دستیابی جزییات مربوط به آن خیلی محدودتر از جزییات مربوط به MI5 ارائه می­‌شود. البته نباید از سرویس امنیت داخلی انگلیس موسوم به MI5 غافل شویم و یا این دو را با یکدیگر اشتباه بگیریم. با وجود اینکه حیطه وظایف این دو با یکدیگر متفاوت است، اما اشتراکاتی نیز دارند. این دو نهاد در سرتاسر جنگ­‌های جهانی و جنگ سرد، موازی با یکدیگر حرکت می‌­کردند. با اینکه MI5 ظاهرا سیاست فضای باز نسبت به جامعه انگلیس را از دهه ۹۰ آغاز کرده، اما MI6 به دلیل اهمیت اطلاعات و نوع فعالیتش رویکردی کاملا بسته و محرمانه دارد. با اینکه سالیانه بودجه دو میلیارد پوندی این نهاد بطور روشن توسط دولت انگلیس تامین می­‌شود، اما در واقع MI6 به دلیل عملکرد فوق محرمانه‌­اش، در ظاهر هیچگاه وجود ندارد.

 اولین رییس MI6 که "منسفیلد کامینگ” نام داشت، بنای قدرت اولیه این سازمان را گذاشت. او یک جاسوس فوق حرفه‌­ای بود که علاقه بسیاری به ترساندن نیروهای تحت امرش داشت. یکی از پاهای وی، مصنوعی و چوبی بود و بسیاری از این امر بی­خبر بودند. یک بار برای فهماندن منظور به یکی از نیروهایش و شیر فهم کردن وی به روش خود، کاردی را در پای چوبی خود فرو کرده و پس از چند لحظه بیرون می‌­کشد. جمع حاضر در آن مجلس، مبهوت و وحشت زده فقط به این صحنه نگاه می­‌کردند.

MI6 آنقدر در کار خود حرفه‌­ای و محرمانه عمل می‌­کند که نمی­توان راندمان کاری آن را برآورد کرد. در کارایی و تبحر MI6 همین بس که در طول جنگ جهانی اول، موفق به کشف حلقه جاسوسان آلمانی به رهبری "گوستاو اشتاینهاور” شد و بالاتر از آن حلقه عظیم جاسوسان نظامی بین‌­المللی به رهبری "والتر نیکلای” را فریب داد.

اما وجهه MI6 در جنگ جهانی دوم بشدت خراب شد. زمانی که دو تن از مامورین آن در سال ۱۹۳۹ در "ونلو” هلند با برنامه‌­ریزی "والتر اسکلنبورگ” رییس "آپ وهر” – حفاظت اطلاعات ارتش آلمان – دستگیر شدند. این فضاحت به حدی بود که مابقی کار به دست "ستاد اجرایی نیروهای ویژه” سپرده شد. عملکرد MI6 در طی جنگ سرد بسیار عالی­تر بود. اما چندین طرح این سازمان به دلیل خیانت "کمبریج ۵″ توسط روس‌­ها خنثی گردید. یکی از طرح­‌هایی که موفقیت بسیاری را برای انگلیس و آمریکا به ارمغان آورد، ایجاد ارتباط با سرهنگ "اولگ پنکوفسکی” Oleg Penkovsky در حفاظت اطلاعات ارتش روسیه بود که طی آن اطلاعات ذی قیمتی از ساخت سامانه موشکی در کوبا توسط روسیه، از طریق وی در اختیار انگلیس و آمریکا قرار گرفت.

سرهنگ اولگ پنکوفسکی افسر اطلاعاتی ارتش روسیه که در دام سرویس اطلاعاتی انگلیس افتاد و در نهایت توسط روسیه اعدام شد.بزرگترین ضربه در سال ۱۹۶۳ بر پیکره MI6 وارد شد. وقتی که مشخص شد که "کیم فیلبی”Kim Philby، یکی از ارزشمندترین مامورین این سازمان، چند دهه به همراه "دونالد مک لین” Donald Maclean و "گای بورگس” Guy Burgess اطلاعات MI6 را در اختیار سرویس امنیتی شوروی سابق KGB قرار می­داده‌­اند. این عمل فیلبی و یارانش، موجب شد که سازمان به تغییر رویه و تصفیه نیرو روی بیاورد. عمق خیانت فیلبی به حدی بود که روزنامه دیلی تلگراف انگلیس درباره آن می‌نویسد: "نمی‌توان تعداد دقیق تلفات ناشی از خیانت فیلبی را محاسبه کرد، اما بسیاری از عملیات‌های ام‌آی ۶ و افسران آن در پی این خیانت قربانی شدند.”

اما در اواخر دهه ۱۹۸۰، MI6 بشدت تحت انتقاد قرار گرفت. چرا که کادر آن را افراد میانسال و مسنی تشکیل می­‌دادند که غالبشان فارغ التحصیلان نخبه دانشگاه‌ها بودند و میزان وابستگی سیاسی و میهن­‌پرستی آنها بر کسی پوشیده نبود. اما "روی هاترسلی” نماینده حزب کارگر در همان تاریخ در مجلس عوام انگلیس، عدم استخدام کادر جوان به خاطر رویکرد سنتی و محافظه­‌کاری‌های MI6 را از مشکلات بزرگ آن خواند و این سازمان را متهم کرد که همچون کبک سرش را زیر برف گرفته است.

با ظهور "مارگارت تاچر” بر مسند قدرت انگلیس، سیاست‌های باز بر این سازمان حاکم شد. MI6 ضمن حفظ استقلال خود، فقط به کابینه دولت پاسخگو بود. از طرفی تحت فشارهای تاچر، رویکرد بازتری نسبت به استخدام نیروهای جوان اتخاذ کرد. در نتیجه نوابغ جوان از بهترین دانشگاه‌های کشور که برخی از آنها به چند زبان زنده مسلط بودند، به عضویت این سازمان درآمدند.

 روسای MI6 از اغاز تاکنون

۱۹۰۹ تا ۱۹۲۳: سر مانسفیلد اسمیت کامینگ

۱۹۲۳ تا ۱۹۳۹: دریادار سر هیو سینکلر

۱۹۳۹ تا ۱۹۵۲: سرلشگر سر استوارت منزیس

۱۹۵۳ تا ۱۹۵۶: سر جان الکساندر سینکلر

۱۹۵۶ تا ۱۹۶۸: سر ریچارد وایت

۱۹۶۸ تا ۱۹۷۳: سر جان رنی

۱۹۷۳ تا۱۹۷۸: سر موریس اودفیلد

۱۹۷۹تا ۱۹۸۲: سر دیک فرانکز

۱۹۸۲ تا۱۹۸۵: سر کالین فیگرز

۱۹۸۵ تا ۱۹۸۹: سر کریستوفر کورون

۱۹۸۹ تا ۱۹۹۴: سر کالین مک کول

۱۹۹۴ تا ۱۹۹۹: سر دیوید ادینگ

۱۹۹۹ تا ۲۰۰۴: سر ریچارد دی­یر لاو

۲۰۰۴ تا ۲۰۰۹: سر جان اسکارلت

۲۰۰۹ تاکنون: سر جان ساورز

 جان ساورز رئیس فعلی ام‌آی ۶

از این جمع، فقط جان ساورز برای اولین بطور رسمی در مقابل دوربین خبرنگاران ظاهر شده است.

در سال ۱۹۰۹، مرکز مطالعات مجلس انگلیس خبر از نفوذ آلمانی‌­ها داد و در گزارش خود آورد که هنوز هیچ سازمانی وجود ندارد که توان و برنامه‌­های آنها را مورد تحلیل قرار دهد. دولت انگلیس هم بلافاصله دفتر سرویس محرمانه را تاسیس کرد. این دفتر شامل دو بخش معاونت داخلی و معاونت خارجه می‌­شد. معاونت داخای توسط سروان "مانسفیلد کامینگ” Mansfield Cumming و معاونت خارجه توسط سروان "ورنان کل” Vernon Kellاداره می‌­شد. نام مخفف و محرمانه آنها به C و K معروف شد. پس از پایان جنگ جهانی اول، معاونت خارجه نام خود را به MI1 تغییر داد. در سال ۱۹۲۱، نام "سرویس اطلاعات محرمانه ((Secret Intelligence Service یا همان MI6 را به خود گرفت. از زمان Cumming که تا سال ۱۹۲۳ بر مسند ریاست بود، روسای این سازمان با امضای حرف C شناخته می­‌شدند. این قضیه اما در مورد سروان کل (حرف K) مصداق نداشت.

MI6 در طی جنگ جهانی اول عملیات‌هایی را علیه روسیه و آلمان انجام داد. این سازمان، برای این منظور از دو تن از زبده‌­ترین مامورهای خود یعنی "دابلیو سامرست مگهام” W. Somerset Maugham نویسنده، و مامور افسانه‌ای خود "سیدنی ریلی” Sidney Reilly استفاده کرد. به سال ۱۹۱۹، MI6 مسئولیت "اداره رمزگشایی” زیر نظر دولت که از بقایای پرسنل "اتاقک ۴۰ نیروی دریایی انگلیس” تشکیل شده بود را بر عهده گرفت. اتاقک ۴۰ نیز مسئول عملیات رمزگشایی علیه دشمن بود. این اداره در رمزگشایی از دولت جدید بلشویک­‌ها در روسیه بسیار موفق عمل کرد. تلاش‌های MI6 جواب داد و در دهه ۱۹۳۰ موفق به کشف این موضوع شد که نازی‌ها با همکاری روس­‌ها در حال پیشبرد تکنولوژی تسلیحاتی هستند. این سازمان اما در موقعیت‌­هایی با عدم توفیق روبرو شد. یکی از آن موارد مربوط به عدم اطلاع پیشین از حمله هیتلر در سال ۱۹۳۵ به "راین­لند” یا "رنانی” (منطقه مورد نزاع آلمان و فرانسه) می‌­شود.

با انتخاب "استوارت منزیس” Stewart Menzies به عنوان "C” جدید، فضای نوینی برای MI6 در نوامبر ۱۹۳۹ ایجاد شد. در همان ماه، آلمان‌ها موفق به دستگیری دو تن از ماموران این سازمان در هلند شده و طی بازجویی و تخلیه اطلاعاتی، موفق به دریافت اطلاعات ارزشمندی از آنها شدند. اما MI6 به رمزگشایی خود علیه آلمان‌­ها از طریق "اداره رمزگشایی” ادامه داده و در سال ۱۹۴۲ این اداره به "سازمان ارتباطات دولتی” (GCHQ) تغییر نام داد. در سال ۱۹۴۲، این نهاد از منطقه "بلچی پارک” موفق به کد گشایی از نازی‌ها توسط ماشین انیگما گردید و این موفقیت بعنوان بزرگترین کد گشایی دروان جنگ شناخته شد.

در طی جنگ جهانی دوم، MI6 از متخصصین برجسته رمزگشایی علیه دشمن استفاده کرد و پیام‌­های خود را از طریق پیام‌­های کدبندی شده رادیویی به آنها می‌­داد. متخصصین هم بر آن اساس اقدام به کسب و جمع‌آاوری اطلاعات در "دربچلی پارک” (واقع در جنوب انگلیس) می­کردند. در آن زمان، رایانه­‌های قدرتمند وجود نداشت و رمز گشایان مجبور به استفاده از دستگاه‌های بزرگ پر سر و صدا بودند.

 ”منزیس”، صرف نظر از روح همکاری با شوروی "ژوزف استالین”، اقدام به ایجاد بخش جاسوسی و خرابکاری علیه روسیه در MI6 کرد. او البته انتخاب چندان مناسبی نداشت. "هارولد (کیم) فیلبی” Harold (Kim) Philby به عنوان رییس این بخش منصوب شد. به مثابه "شریک دزد و رفیق قافله”، فیلبی جاسوس شوروی از آب درآمد. البته تنها فیلبی نبود که به عنوان جاسوس دوجانبه فعالیت می‌کرد، بلکه افرادی چون "جان کرنکراس” John Cairncross و "چارلز اچ الیس” Charles H. Ellis تا دو دهه پس از جنگ جهانی دوم برای شوروی جاسوسی می­‌کردند.

اما ناکامی‌­ها به همین نقطه ختم نشد. MI6 بار دیگر در علمیاتی برای کسب اطلاعات از کشتی لنگر انداخته شوروی در بندر "پورتموث” یکی از غواصان خود با نام "لیونل کراب” Lionel Crabb را از دست داد. البته، MI6 چندان هم بی‌­توفیق عمل نکرد. یکی از موفقیت­‌های این سازمان جذب نیروی اطلاعاتی شوروی، "اولگ پنکوفسکی” Oleg Penkovsky بود که تا سال‌ها برای سرویس‌­های اطلاعاتی انگلیس و آمریکا جاسوسی می­‌کرد و نهایتا هم توسط دولت روسیه اعدام شد.

سرهنگ اولگ پنکوفسکی افسر اطلاعاتی ارتش روسیه که در دام سرویس اطلاعاتی انگلیس افتاد و در نهایت توسط روسیه اعدام شد. تا دهه ۱۹۷۰، MI6 توجه خود را از شوروی به نقاط دیگر هم بسط داد. این دایره، جاسوسی اقتصادی از گروهک­‌های تروریستی شمال ایرلند را هم در بر می­گرفت. در مورد اتفاقات ایرلند، MI6 خود را بر سر جنگ قدرت با MI5 که بسیار درگیر این موضوع شده بود می­‌دید. در این رقابت اما MI6 با ایجاد ارتباط با چند چهره‌­ی "ارتش آزادیخواه ایرلند” و حزب چپ‌گرای "شین فین” (به معنای خودِ ما) پیشی گرفت. اما بخت چندان یاری نکرد و با اعترافات دو برادر که از اعضاء این حزب بودند، شرمساری بزرگی برای این سازمان بوجود آمد. آنها اعتراف کرده بودند که به دستور MI6 تعدادی از بانک­‌های شمال ایرلند را مورد سرقت قرار دادند و مدعی شدند که قرار بوده که چند تن از رهبران ارتش آزادیخواه ایرلند را ترور کنند.

اما در طی دهه­‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، چرخه شانس به نفع MI6 چرخید و جایگاه سابق خود را بدست آورد. این نهاد، موفق به انجام عملیات در جنگ جزایر فالکلند، جنگ خلیج فارس، و جنگ­‌های منطقه بالکان شد. در سال ۱۹۹۴، وضعیت MI6 تغییر کرد.”قانون سرویس‌­های اطلاعاتی” در چهارچوب آینده‌­نگری دولت انگلیس و با هدف عملکرد این نهاد همچون روسای قبلی آن تصویب شد. در سال ۱۹۹۳، سر کالین مک کول Sir Colin McColl بعنوان اولین رییس MI6 که رسما معرفی شد، انتخاب گردید. در سال ۱۹۹۴، "سر دیوید اسپدینگ” Sir David Spedding جایگزین وی و در سال ۱۹۹۹، سر "ریچارد بی دی­یرلاو” Sir Richard B. Dearlove جایگزین "اسپدینگ” گردید.

در سال ۱۹۳۴، "آرنولد دویچ” -مامور KGB- با "هارولد کیم فیلبی” که فارغ التحصیل کمبریج بود دیدار می‌­کند و در آن دیدار به وی می‌­گوید: "ما به افرادی احتیاج داریم که در موسسات بورژوازی نفوذ کنند”. فیلبی با اشتیاق تمام می‌­پذیرد. و دویچ هم ۴ نفر دیگر را به لیست اضافه می­‌کند و هر ۴ نفر هم فارغ التحصیل کمبریج بودند: دونالد مک لین، گای بورگس، آنتونی بلانت، و جان کرنکراس. همه این افراد از کمونیست­‌های دو آتیشه‌­ای بودند که در قبال خدمات خود به دولت شوروی سابق چیزی را طلب نکردند. در آن زمان، استراتژی شوروی سابق بر این استوار بود که از میان جوانان نابغه و ناراضی از حکومت انگلیس، با وعده جوایز ارزشمند، جذب نیرو نماید. دیری نپایید که این ۵ نفر صاحب پست­‌های کلیدی در دولت، MI6 و MI5 شدند. نام فیلبی تا ۲ دهه بعد بعنوان رییس احتمالی MI6 مطرح بود و خیانت این گروه، ضربه بسیار بزرگی را به سرویس‌­های امنیتی غرب زد. مثلا کرنکراس جریان ساخت بمب اتم در سال ۱۹۴۱ توسط آمریکا و انگلیس را به شوروی سابق گزارش داد. مک لین و بورگس که هر دو برای MI6 کار می­‌کردند، اسنادی را در مورد ارزش فوق العاده استراتژی نیروهای متفق در جریان جنگ کره در اختیار KGB قرار دادند. البته از آنجا که فیلبی بعنوان جاسوس دوجانبه عمل می‌­کرد، از پروژه‌­ی بین MI6 و CIA موسوم به "ونونا” در واشنگتن چیزی به KGB نگفت. این پروژه در پی رمزگشایی از پیام­‌های دیپلماتیک روس‌­ها بود.

در واقع، همین قضیه "ونونا” بود که موجب نابود شدن گروه ۵ شد. فیلبی متوجه می­‌شود که آمریکایی­‌ها طی یک رمزگشایی از یک پیام روسی متوجه نام "مک لین” می­‌شوند. او بلافاصله از طریق بورگس به مک لین پیغام می‌­رساند. با فرار بورگس و مک لین در سال ۱۹۵۱ به مسکو، نظرها معطوف سه نفر باقی مانده می‌­گردد. فیلبی و کرنکراس مجبور به استعفا می‌­شوند. کرنکراس به جنوب فرانسه رفته و فیلبی هم در سال ۱۹۶۳ به رفقای جاسوس‌­اش در مسکو می­پیوندد. بلانت هم در قبال تضمین مصونیت اعتراف می‌­کند و در انگلیس می­‌ماند. بی‌میلی مقامات انگلیسی به تعقیب این ۵ نفر ناشی از ۲ عامل بود: عدم وجود مدارک کافی، و اجتناب طبقه اشراف انگلیس از محاکمه خودی‌ها.!

"کمبریج ۵″ اذهان عمومی را با جاسوسی­‌هایشان تسخیر کرده بودند. زندگی شخصی این ۵ نفر هم اصلا تصویر زیبایی نداشت. فیلبی، یک زن­باره­ بدنام تمام عیار بود که ۴ مرتبه ازدواج کرد و ارتباطات نامشروع زیادی داشت. بورگس، یک همجنس­باز شیک پوش بود که بدلیل مصرف بی‌­رویه مشروبات الکلی بدنام گردید. بلانت هم یک مورخ هنری مشهور بود که بعنوان مشاور هنری و البته گربه دست آموز ملکه الیزابت دوم در کنار او بود. اما با وجود سال‌ها مخفی‌کاری، این حقیقت روشن است که دست این ۵ نفر به خون آلوده است. بطور مثال، در سال ۱۹۴۹، فیلبی به KGB گزارش داد که سرویس‌­های امنیتی انگلیس و آمریکا قصد دارند تا تبعیدی‌­های آلبانی را بعنوان خرابکار، جاسوس، و شورشی در آلبانی کمونیست بگمارند. همین افشاء اطلاعات موجب لو رفتن عملیات و عدم توفیق آن شد. به محض ورود این افراد به آلبانی، بسیاری از آنان توسط پلیس امنیتی آلبانی کشته و یا دستگیر شدند. فیلبی بعدها در سال ۱۹۸۸ کمی پیش از مرگش، در مصاحبه با یک روزنامه‌­نگار انگلیسی اینگونه گفت: "من به هیچ وجه از عملم پشیمان نیستم. من در خدمت اهداف و منافع شوروی بودم، پس باید اینگونه عمل می­‌کردم. شوروی، شکست این افراد را می­‌خواست و در این مسیر ممکن بودند کشته شوند که شدند. من اصلا احساس ندامت نمی­‌کنم”.

۷۰ سال پیش، گروهی از آدمکش­‌های انگلیسی مامور ترور "رینهارد هایدریش” یکی از مخوف­ترین افسران عالیرتبه نازی که بر چکسلواکی حکمفرمایی می‌­کرد، شدند. این عملیات، "آنتروپوید” (میمون انسان‌­نما) نام داشت و ستاد اجرایی عملیات ویژه و جنبش تبعیدی­‌های چکسلواکی در لندن، منتظر یک علامت برای شروع بودند. اسنادی که در آرشیو ملی انگلیس وجود دارد، به ما می­‌گوید که ۲ داوطلب اهل چک مامور انجام این ماموریت می­‌شوند. در سندی مربوط به ژانویه ۱۹۴۲ آمده که آنها توسط مامورین انگلیسی تحت آموزش انواع ترور و چتربازی قرار گرفته و تصمیم داشتند که در هر صورت چه فرصت زنده ماندن باشد و یا نه، ماموریت خود را انجام دهند.

در ۲۷ ماه مه ۱۹۴۲، "یان کوبیش” و "ژوزف گابشیک”، که با چتر فرستاده شده بودند، نخست کوشیدند با مسلسل دستی انگلیسی "استن” شلیک کنند، ولی مسلسل از کار افتاده و شلیک نکرد. آنها سپس نارنجک جنگی را منفجر کردند که جراحات کشنده‌ای را بر پیکر هایدریش نهاد. همچنین یکی از پارتیزان‌ها را زخمی کرد. هایدریش چند روز بعد در یکی از بیمارستان‌های پراگ، در سن ۳۸ سالگی بر اثر شدت جراحات کشته شد.حزب نازی نیز جهت خونخواهی و انتقام، روستای "لیدیس” را که مرتبط با ترورکنندگان می‌­دانست آماج حمله قرار داده و ۱۷۳ مرد بالای ۱۶ سال را قتل عام کرد. زنان به اردوگاه‌های کار اجباری فرستاده و کودکان پراکنده و آواره گردیده، و ساختمان­‌ها و بناها نابود گردیدند.

"روبرت گروارت” زندگینامه‌نویس "هایدریش” معتقد است که عمل ترور که از سوی MI6 طراحی شد، موجب مرگ صدها انسان بیگناه در آن روستا گردید. قرار بر این بود که در عملیاتی موسوم به "فاکسلی” در ابتدا لایه­‌های نفوذی به منزل آدولف هیتلر در "برشتسگادن” مورد بررسی قرار گرفته و با تک تیرانداز کار وی یکسره شود. اما ستاد اجرایی ترور در MI6 به دو دلیل از انجام این عمل منصرف شدند: اول اینکه درصد موفقیت در این عملیات ضعیف به نظر می‌­آمد. دوم اینکه پس از مرگ هیتلر ممکن بود جایگزین وی بسیار تندروتر بوده و مذاکره احتمالی برای پایان دادن جنگ به جایی نرسد. پس در نتیجه این جمله که "ترس از عواقب ترور مانع از انجام آن می‌­شود”، از انجام آن صرف نظر شد.

در طی بحران کانال سوئز، "آنتونی ادن”-نخست وزیر وقت انگلیس- که به شدت نگران "جمال عبدالناصر” شده بود، فقط یک جمله گفت که همانا منظور دقیق از ترور وی داشت: "من ناصر را مرده می­‌خواهم”. لذا، MI6 همه راه‌های ترور را بررسی کرد و البته در آخر هم به نتیجه­‌ای نرسید.سری رمان‌­های موفق "فلمینگ” که به ساخت سری فیلم­‌های "جیمز باند مامور ۰۰۷″ انجامید، پس از مدتی این باور را به همه القاء کرد که سرویس اطلاعاتی انگلیس مجاز به کشتن همه است.

در سال ۱۹۶۰، کاخ نخست­ وزیری انگلیس نگران گرایش "پاتریس لومومبا” -نخست وزیر فقید کنگو- به روسیه بود. بنابراین، "اف اچ تی اسمیت” –یکی از مقامات وقت وزارت خارجه- که بعدها ریاست MI5 را بر عهده گرفت، ۲ پیشنهاد را مطرح ساخت: راه حل اول، که بقول خود او خیلی هم راحت انجام می‌­شد، حذف لومومبا بود. او معتقد بود که این روش بهتر است چرا که لومومبا رهبر یک جنبش نیست که جانشینان قدرتمند و یا پیروان آتشی داشته باشد. روش اول، آنقدر برای افراد ستاد ترور مطلوب بود که در دم پذیرفته شد. موضوع در آمریکا برای "آیزنهاور” –رییس جمهور وقت- مطرح شد. آیزنهاور هم ضمن اشاره تلویحی و با بیان این جمله در جلسه شورای امنیت ملی که "من هم حذف لومومبا را می­خواستم”، مجوز ترور وی را صادر کرد. مامور ترور به کنگو سفر کرد. او خمیر دندان آغشته به سم را همراه خود داشت که یکی از مامورین مرزی کنگو پس از بازرسی وسایل وی، خمیر دندان را به رودخانه ­می‌­اندازد. لومومبا هم نهایتا با کمک عناصر بلژیکی ترور شد.

"لرد لی” – روزنامه‌نگار مشهور انگلیسی- از خاطره گپ دوستانه خود با خانم "دافنه پارک” – مامور اسبق MI6 و هماهنگ‌کننده برنامه ترور لومومبا- در سال ۲۰۱۰ در یک کافی شاپ درست چند ماه قبل از مرگ وی می­‌گوید: "در حالی که قهوه می­‌نوشیدیم، از او پرسیدم که این شایعه حقیقت دارد که ترور لومومبا به دست MI6 صورت گرفته است. او نگاهی به من کرد و دقیقا این عبارت را گفت: "بله، درست است، هماهنگ‌کننده برنامه ترور خود من بودم”.

سرویس‌­های امنیتی انگلیس و آمریکا همچنان به طراحی ترورهای مختلف پرداختند و در دهه ۱۹۷۰ به سراغ "فیدل کاسترو” –رییس جمهور اسبق کوبا- رفتند. چند مورد ترور علیه وی صورت گرفت که موفق نبود و بازتاب آن به شدت برای آمریکا گران تمام شد و نهایتا جرالد فورد –رییس جمهور وقت آمریکا- مجبور به ممنوع ساختن عمل ترور شد.اما در انگلیس چنین ممنوعیتی شکل نگرفت و در دهه ۷۰، "دیوید اوون” –وزیر امور خارجه وقت- از معاونینش خواست تا طرح ترور "عیدی امین” –دیکتاتور وقت اوگاندا- را عملی کنند. نگاه اوون به مسئله اینگونه بود: "کشتن یک دیکتاتور یعنی نجات جان هزاران و شاید میلیون­‌ها انسان”.

به گزارش نشریه میرور انگلیس، ترور پرنسس "دایانا” در سال ۱۹۹۷ در پاریس طی افکندن نور شدید به صورت راننده شخصی وی و در نتیجه تصادف شدید، توسط اس.آ.اس و با هماهنگی مقامات ارشد MI6 انجام گرفت.فرد دستگیر شده که توسط اسکاتلندیارد در امارات متحده عربی دستگیر شده و پلیس انگلیس از افشا نام کامل وی اجتناب کرده است، گروهبانN خوانده می‌­شود. وی، طی مراحل بازجویی اعتراف کرد که اس.آ.اس با افکندن نور در چشم راننده پرنسس دایانا-شاهزاده ولز- منجر به تصادف شدید و مرگ وی گردید.

گفتنی است که دولت انگلیس و MI6 دوستی و ازدواج زودرس دایانا ۳۶ ساله با "دادی فایز” نامزد مولتی میلیاردر مصری ۴۲ ساله وی را شرمساری برای خانواده سلطنتی ولز می­دانسته و به همین ولیل طرح ترور وی را می‌­ریزند. طی حادثه تصادف، دایانا، دادی، و هنری راننده دایانا کشته می‌­شوند اما "ترور ریس جونز” -بادیگارد وی- زنده می­ماند. علت زنده ماندن وی از سوی رسانه‌­ها بستن کمربند ایمنی خوانده شده بود، اما گزارشات حاکی از آن است که هیچکدام از سرنشینان کمربند ایمنی نبسته بودند.

به گزارش این نشریه، گروهبان N 38 ساله، دارای سابقه قاچاق و انتقال میلیون‌ها پوند از افغانستان به انگلیس بوده است. وی به علت شرکت در ترور دایانا و البته با در نظر گرفتن یک عمر فعالیت قهرمانانه نظیر دفاع از مقر سازمان ملل در درگیری‌های بوسنی، به تحمل دو سال حبس محکوم گردید.پس از صدور این حکم، یکی از مامورین سابق MI6 که خواست نام او فاش نشود، مواردی از جزییات اولیه این طرح را به روزنامه "دیلی میرور” گفت. وی، اذعان داشت که در روز پس از ترور دایانا، همه کارکنان MI6 بر این باور بودند که دایانا به دستور دولت انگلیس کشته شده است. او به این مورد اشاره کرد که قبل از ترور دایانا، روسای وی مدام این سوال را از خود می‌­پرسیدند: "باید با دایانا چه کنیم؟”.

وی اینچنین ادامه می‌­دهد: "صبح روز بعد به اداره رفتم، به محض اینکه پشت میز کارم نشستم، یکی از همکارانم زیر لب زمزمه کرد "باورم نمی­شود که ما او را کشتیم”. از او پرسیدم "که را؟”. پاسخ داد "پرنسس دایانا”.

"انور الاولاکی” یکی از امین­‌ترین افراد برای اسامه بن لادن –سرکرده معدوم القاعده- بود و در زمان پنهان شدن وی، رهبریت القاعده در جواع عرب را بر عهده داشت. وی، متولد ۱۹۷۱ "لاس کروسس” در ایالت نیومکزیکو آمریکا از والدین یمنی بود. پدروی ناصر الاولاکی وزیر سابق کشاورزی و رئیس سابق دانشگاه صنعا در یمن بود.اولاکی دارای مدرک مهندسی ساختمان از دانشگاه کلروادوی آمریکا بود. هنوز کسی نمی‌داند چه اتفاقی افتاد که انور به یمن و به میان گروه‌های مسلح وابسته به القاعده رفت و در این گروه‌ها به درجه‌های بالا رسید. اسم او زمانی مطرح شد که مقامات امنیتی امریکا ادعا کردند انور الاولاکی با دو حادثه تروریستی ارتباط دارد.اولین ماجرا به «نضال حسن»، یک پزشک ارتش امریکا مربوط می‌شد که در سال ۲۰۰۹ در پایگاه ارتشی «فورت هود» تگزاس با مسلسل به نظامیان هم‌قطارش حمله کرد، ۱۳ نفر را کشت و ۳۰ نفر را زخمی کرد. نضال حسن، فلسطینی‌تبار بود و والدینش از خاورمیانه به امریکا رفته بودند. او به وسیله ایمیل با انور الاولاکی در تماس بود.

دومین حادثه در شب کریسمس سال ۲۰۰۹ در هواپیمایی که از اروپا به امریکا می‌رفت، روی داد. یک جوان نیجریه‌ای به نام «عمر فروغ عبدالمطلب» مواد شیمیایی خطرناکی را که با خود آورده بود با هم مخلوط کرد تا هواپیما را منفجر کند، ولی مواد درست عمل نکردند و او دستگیر شد. این شخص مدتی در یمن اقامت داشت و گفته می‌شود انور الاولاکی او را به عملیات تروریستی تشویق کرده است. اولاکی همچنین متهم به راه اندازی سایتهای اینترنتی برای توسعه و ارتباطات سازمان‌های جهادی بود.

اما "مورتن استورم” (Morten Storm)–مامور نفوذی MI6- کسی بود که او را یافته، به زندگی او نفوذ کرده، بعنوان دست راست و امینش خود را می­‌قبولاند و نهایتا نقشه ترورش را اجرایی می­‌کند. مورتن استورم، رییس یک باند موتور سوار خلافکار بود که چندین مرتبه به اتهام دزدی، قاچاق مواد مخدر، ایجاد رعب و وحشت و سرقت مسلحانه، در دوره­‌های مختلف، حبس را تحمل کرد. وی پس از تصمیم به اینکه می­خواهد فرد مفیدی برای جامعه باشد، وارد سرویس اطلاعاتی MI6 می­شود. پس از مدتی با طی کردن درجات، مامور یافتن انور الاولاکی می­‌شود. او به وی دست یافته و به گفته­ خود او زمانی که قصد ترورش را دارد، این عمل از سوی MI6 در تناقض با قوانین دولت انگلیس خوانده می­‌شود؛ اما این در حالیست که اولا سابقه­ MI6 در ترورهای برون مرزی، طبق اسناد موجود، بر هیچکس پوشیده نیست، و ثانیا شخص "اوباما” و "لئون پانتا” –رییس سابق سیا- از وجود شخصی به نام مورتن استورم با این ماموریت اطلاع کامل داشتند.

در سناریوی غم­‌انگیزی که برای زندگی الاولاکی رقم می­‌خورد، عوامل سازمان سیا در همکاری با MI6، بر روی چمدان "امینه” –همسر الاولاکی- که اصلیتی کروات داشته ردیاب کار می‌­گذارند و در طی دیدار وی با همسرش در یمن، رد مخفیگاه او را زده و محل آن را می‌­یابند.قصه رد و بدل پیام‌­های تصویری بین الاولاکی و امینه، در نوع خود شنیدنی است. استورم، بعنوان امین‌­ترین فرد در نظر سرکرده­ آواره و فراری القاعده، پیام‌رسان بین این دو نفر بوده است. در آخرین پیام به همسر وفادارش، الاولاکی اینچنین می­گوید: "امینه! اکنون نه در خانه­ یک دوست که در چادری در کوه‌های یمن زندگی می­کنم … اگر تاب و تحمل انزوا و تنهایی و شرایط سخت را داری، منتظر بانوی خانه­‌ام هستم”. اما استورم و اربابانش ترجیح می‌­دهند که اول او را کشته و سپس پیام آخرش ر ا به همسرش برسانند. نکته جالب اینکه پس از رویت پیام تصویری از سوی امینه، وقتی وی اشک می­ریزد، استورم هم همراه وی (به یاد هم­پالگی خودش) اشک می­ریزد. ترور الاولاکی، توسط یک فروند هواپیمای بدون سرنشین و با هماهنگی‌­های قبلی استورم صورت می­گیرد. استورم اذعان داشته که با توجه به منع وی از ترور الاولاکی به دلیل رعایت قوانین دولت انگلیس، او عمل خبررسانی به آمریکایی­‌ها برای ترور وی را بر عهده داشته است.

 دیگر ترورهای افشا شده سرویس اطلاعات مخفی انگلیس :

۱٫ رابین کوک Robin Cook) -( وزیر خارجه سابق انگلیس- که صراحتا اعلام کرد گروهی به نام القاعده وجود ندارد و اینها همه بازی‌های انگلیس و آمریکا برای به تهییج درآوردن مردم دنیا، ایجاد وحشت در وجودشان، و مجاب کردنشان به این امر که باید یک ناجی مثل این دو برای نجات بشریت از دام شیطان وجود داشته باشد. یکی از وزرای کابینه تونی بلر که خواست نامش فاش نشود، اذعان داشته که سکته قلبی وی در طی پیاده‌­روی در طبیعت اسکاتلند بنا بر دستور تونی بلر و با طرح‌­ریزی قبلی MI5 مبنی بر مسموم کردن او رخ داد.

۲٫ دکتر دیوید کلی (David Kelly): روایت دکتر کلی نیز بسیار حائز توجه است. علت حمله آمریکا و انگلیس در سال ۲۰۰۳ به عراق، سلاح‌­های شیمیایی عراق نبود بلکه یافتن سه بمب هسته‌­ای هم­‌اندازه با بمب هیروشیما بود که به سرقت رفته بود. در ابتدا ۱۰ بمب توسط شرکت Armscorp اسراییل در کمپ "پلاندابا” آفریقا تولید شد. یکی از آنها برای آزمایش اتمی در سپتامبر ۱۹۷۹ در جزیره پرنس ادوارد در جنوب "کیپ تاون” استفاده شد. اسراییل، آفریقای جنوبی، و لیبی طی چند سال در تولید سری سلاح‌های کشتار جمعی با یکدیگر همکار می‌­کردند. پس از مدتی مقرر شد که دکتر "دیوید کلی” پاتولوژیست و میکروب شناس مشهور که بازرس سابق تسلیحاتی سازمان ملل و کارشناس ارشد وزارت دفاع انگلیس بود، به همراه دستیار جوانش که "دیوید کامرون” نام داشت و در حال حاضر نخست وزیر انگلیس است، ۹ بمب باقی­مانده را از سرویس خارج کنند. بمب­‌ها وارد یک کمپ در عمان شده و توسط دکتر کلی برای اطمینان از وضعیت مناسب آنها بررسی می­‌شود. پس از آن بررسی، بمب­‌ها به سرقت می­‌رود. کلی می‌­فهمد و به دستور MI6 سکوت اختیار می‌­کند.

دکتر کلی پس از مدتی طاقت نیاورده و دستان پشت پرده را تهدید می‌­کند که نه موضوع بمب­‌ها که موضوع ۸/۱۷ میلیون پوندی که سارقین بمب­‌ها به عنوان حق‌­السکوت به سیاستمداران انگلیسی بخشیده­‌اند را در جراید و افکار عمومی علنی می‌­کند. سرانجام، در ۱۷ جولای ۲۰۰۳، در ساعت ۸ صبح، یکی از مامورین ارشد پلیس با تایپ کردن نام عملیات موسوم به "عملیات میسون”، چراغ سبز ترور وی را به سه مامور MI5 داده و ۳۰ دقیقه پیش از کشف جسد وی وارد منزل او می‌شوند. جسد دکتر کلی توسط پلیس در منزل وی یافت می‌­شود. به او مجموعه‌­ای از قرص خورانده شده بود که منجر به اُوردوز وی گشته و علاوه بر آن رگ مچ دست وی با کاردی که در کنارش بود بریده شده بود و منجر به خونریزی و در نتیجه مرگ وی شده بود. "مایکل پیج” –معاون پلیس شهرستان تامس انگلیس- در پی تحقیقات اعلام کرد که هیچگونه اثر انگشتی از مقتول بر روی کارد و یا ظرف قرص وجود ندارد، اما پلیس بلافاصله پس از مدتی سکوت اختیار کرد و رسانه‌­ها از ادامه پیگیری قضیه به شدت منع شدند.

۳٫ نخبگان مارکونی: "نخبگان مارکونی” دانشمندان و مهندسین انگلیسی بودند که در پروژه "اژدر برقی” و برای مرکز طرح دفاع استراتژیک آمریکا در شرکت مارکونی فعالیت می­‌کردند. بین سالهای ۱۹۸۲ تا ۱۹۹۰، ۲۵ نفر از آنها به طرز مرموز به قتل رسیدند. شکل مرگ آنها شامل به دار آویخت­گی، خف­گی، تصادف، خفگی در آب، برق گرفت­گی، جراحت سنگین و غیره بود.

۴٫ جان اسمیت (John Smith): جان اسمیت رهبر حزب کارگر از ۱۸ جولای ۱۹۹۲ تا ۱۲ می ۱۹۹۴ یعنی زمانی که در اثر سکته قلبی فوت کرد، بود. تحقیقات پلیس نشان می‌­دهد که وی هیچگونه سابقه عارضه قلبی نداشته و در اثر شلیک نامرئی یک دستگاه فرستنده امواج مایکروویو به سکته مبتلا گشته است. بسیاری از کارشناسان سیاسی معتقدند که مرگ وی به دست MI5 صورت گرفته است.

۵٫ لرد لوئیز مونتباتن (Lord Louis Mountbatten): وی از خویشاوندان ادوارد هشتم –پادشاه ولز- بود که به مدت ده سال با وی مراوده جنسی داشت. قرائن حاکی از کودک‌گرایی و همجنسگرایی وی است. او یکی از متهمین خیانت به کانادا به نفع آلمان است. قایق تفریحی وی در سال ۱۹۷۹، توسط عوامل MI6 منفجر و ارتش آزادیبخش ایرلند مقصر اصلی معرفی گردید.

۶٫ توماس ادوارد لارنس (Thomas Edward Lawrence): توماس ادوارد لارنس مشهور به لارنس عربستان در ۱۳ می ۱۹۳۵ با موتورسیلکت خود تصادف کرده و در ۱۹ می رسما مرگ او اعلام شد. طبق سخنان یکی از مامورین بازنشسته MI5 که خواسته نامش فاش نشود، در حقیقت مرگ او در اثر تصادف نبوده است. یکی از افسران ارشد MI5 او را به یک ایستگاه متروکه پست می­برد، به میز نگهداری نا‌مه‌­ها می‌­بندد، و سپس آنقدر با لگد بر سرش می­‌کوبد که گردنش می‌شکند. سپس جسد او را در کنار موتورسیکلتش می‌­اندازد و رسما اعلام می‌­شود که او در اثر تصادف فوت کرده است.

۷٫ آیری نیو (Airey Neave): وی نماینده محافظه‌کار مجلس عوام و یکی از کهنه‌­سربازان ارتش انگلیس در جنگ جهانی دوم بود که از کمپ "اوفلاگ” آلمان‌ها گریخت و خود را نجات داد. پل روتلج –نویسنده کتاب "مامور مخفی بخش خدمات ملی” – می­‌نویسد: وقتی "نیو” در اوج قدرت بود، اهتمام بسیاری را صرف اقدام برای اصلاح فساد درون سیستم اطلاعاتی انگلیس کرد. او دردسر ساز شده بود و می‌­بایست حذف می­‌شد. پس در ۳۰ مارس ۱۹۷۹، MI6 در همکاری با CIA یک بمب آمریکایی را در خودرو وی جاسازی کرد و ترور او به درستی انجام گردید. در ظاهر مقرر شد که ارتش آزادی بخش ایرلند مسئولیت این عمل را بر عهده بگیرد.

ویلیام هیگ –وزیر خارجه کنونی انگلیس- در مصاحبه­‌ای که در ۱۵ نوامبر ۲۰۱۱ صورت گرفت، نقش پررنگ MI6 در ظهور و افول معمر قذافی -دیکتاتور معدوم لیبی- را تایید کرد. پس از سقوط قذافی و به حاکمیت شورای انتقالی، بسیاری از اسناد محرمانه وزارت امنیت لیبی به دست رهبران این شورا افتاد. MI6 در اولین اقدام این شورا را تهدید کرد که در صورت افشا اسناد (که حاوی اطلاعات جامعی از طرحهای ترور و فسادهای مالی توسط این سرویس امنیتی در همکاری با قذافی بود)، خود را به دردسر می‌­اندازد. شورای انتقالی نیز پس از آن هیچگاه در مورد اسناد سخنی نگفت.

طی درگیری‌های مخالفان با قذافی، ۸ تن از نیروهای اطلاعاتی انگلیس توسط انقلابیون دستگیر می‌­شوند. دو تن از آنها مامور MI6 و شش نفر دیگر جزء آ.اس.آ (نیروی هوایی ویژه انگلیس) بودند. در وسایل این ۸ نفر، چندین پاسپورت، انواع تجهیزات جاسوسی، و انواع سلاح گرم و سرد رویت می‌­شود. در پی این قضیه، "ریچارد نورترن” -سفیر انگلیس در لیبی- طی تماس شنود شده توسط مقامات لیبی با یکی از رهبران انقلابی تماس میگیرد و خواستار آزادی این گروه می‌­شود. سرکرده­ انقلابی هم فرود هلیکوپتر این گروه در فضای باز را اشتباهی بزرگ می‌­خواند. روزنامه گاردین طی گزارشی این تیم را مرتبط به شخصی به نام "تام” می‌­داند که به احتمال بسیار، یکی از مامورین MI6 بوده و طی ۵ ماه اخیر حکومت قذافی به عنوان سرپرست در شرکتی به نام "الخدرا” در ۱۸ مایلی بنغازی فعالیت می­‌کرده است. گروه مورد نظر تحت حفاظت مامورین ویژه انقلابی، بلافاصله به محل کار تام انتقال داده می‌­شوند.

 این عمل توسط جراید روز دنیا محکوم گردیده و انقلاب لیبی برخلاف ادعای انقلابیون غیروطنی و حمایت شده از سوی انگلیس و غرب خوانده می‌­شود. کمیته شورای انتقالی حکومت هم در جهت رفع این فضاحت بین­‌المللی، بلافاصله دولت انگلیس را محکوم کرده و خواستار پاسخگویی می­‌گردد. سیستم امنیت خارجی انگلیس موسوم بهMI6 در سال ۲۰۱۲ افشا کرد که تصمیم حذف صدام، ۱۸ ماه پیش از آغاز جنگ آمریکا و متحدان در سال ۲۰۰۳ گرفته شد و هدف نهایی دست یافتن به مخازن عظیم نفتی بود نه کنترل سلاح کشتار جمعی.گفتنی است که "دیدو مانینگ” – مشاور امنیتی نخست وزیر وقت انگلیس- نیز در آن مقطع زمانی، طی چندین سفر به ایالات متحده هماهنگی لازم با مقامات کاخ سفید برای طراحی حمله به عراق را انجام داد.

در همین باره «العرب آنلاین» به تشکیل گروه ویژه‌ای به نام SIS4 توسط MI6 اشاره کرد که برنامه‌های حمله به عراق را طراحی کرده و این موسسه اطلاعاتی، مشاور اصلی مقامات آمریکایی و انگلیسی در حمله به عراق در سال ۲۰۰۳ بود.همچنین یکی از اعضای تیم انگلیسی اعزامی به آمریکا به «دیلی میل» گفت که تمامی احتمالات حمله القاعده و طالبان به نیروهای انگلیسی و آمریکایی حمله کننده به عراق نیز بررسی شد و به این نتیجه رسیدیم که تنها در صورتی در عراق موفق خواهیم شد که حمله گاز انبری و از یک کشور دیگر آغاز شود و در این صورت صدام به سرعت سقوط خواهد کرد و نفت عراق به آمریکا و انگیس تعلق پیدا خواهد کرد.

طبق گزارش منتشر شده اتحادیه عرب در ژانویه ۲۰۱۲، MI6، CIA، و موساد نقش اصلی را در برنامه­‌ریزی برای نیروهای شورشی سوریه داشته‌­اند. این سازمان‌های اطلاعاتی و در راس آنها MI6 در ارتباط نزدیک با شورای ملی و ارتش آزاد سوریه بوده‌­اند و شبه نظامیان اخوان المسلمین که از سوی رژیم اسراییل و دولت‌های ترکیه و آمریکا حمیات مالی و نظامی می‌­شوند را به خاک سوریه انتقال داده‌­اند. یکی از مستندات این گزارش، گزارش نوامبر ۲۰۱۳ به قلم "وبستر تارپلی” در موردحوادث سوریه است.

از برنامه‌­های MI6 این بوده که تروریست­‌ها باید با تک تیرانداز مردم بیگناه را هدف شلیک قرار دهند تا بدینوسیله بی‌­ثباتی ایجاد گردد. تارپلی، در این گزارش اشاره می­‌کند که این یک جنگ داخلی نیست. بلکه برقراری جوخه‌­های مرگ و رژه­ جولان­دهی تروریست­‌ها است که همانا روش مورد علاقه این سرویس­‌های اطلاعاتی می‌­باشد.

نیکلاس دیویس –نویسنده وبلاگ مشهور «جنگ، جنایت است»- معتقد است که MI6 و CIA با افزودن بر تنش میان تروریست­‌ها و حکومت بشار اسد، با غلو و بزرگنمایی قصد متهم ساختن اسد به جنایات بزرگ را دارند.طبق گزارش مامور اعزامی اتحادیه عرب که از ۲۴ دسامبر ۲۰۱۱ تا ۸ ژانویه ۲۰۱۲ در سوریه بوده، اتفاقاتی نظیر انفجار خودروها و قطارهای حامل سوخت، بمب‌گذاری در مراکز شهری، مراکز تجاری، پ‌ل­ها، وسایل نقلیه عمومی، و ترور شخصیت­‌ها و مامورین پلیس و تخریب خطوط لوله سوخت، همه از برنامه‌­های از قبل تعیین شده برای سوریه بوده است.

طبق گزارش روزنامه تلگراف، در رابطه با حمله داعش به عراق، نیروهای امنیتی کردستان عراق سازمان‌های CIA، MI6، و وزارت اطلاعات و امنیت عراق را از حمله قریب الوقوع داعش به عراق با خبر کرده بودند اما این موضوع خیلی جدی گرفته نشده بود. "روز بهجت” Rooz Bahjat، در مصاحبه خود با این روزنامه، اذعان کرده بود که سرویس‌­های اطلاعاتی انگلیس و عراق را در جریان حمله قریب الوقوع داعش به عراق با جزییات آن قرار داده بود، اما آنها این موضوع را جدی نگرفته بودند. وی معتقد است که دیگر تقریبا تمامی طول مرز مشترک عراق با سوریه و اردن از دست دولت عراق خارج شده و داعش با تمرکز بر مسلمانان متولد شده در خارج از عراق، آنها را جذب می­‌کند. او، این نیروها را ۴ هزار نفر خواند؛ که از این تعداد ۴۰۰ الی ۴۵۰ نفر آنها انگلیسی هستند. بهجت معتقد است که اتحاد نیروهای بعثی سابق با داعش موجب حمله این گروه به موصل و دیگر شهرها شد.

در حالیکه داعش در حال پیشروی در شهرهای عراق است، خبرها حاکی از بازگشت برخی از تروریست‌های انگلیسی تبار این گروه به خاک انگلیس است. هم اکنون دولت انگلیس به شدت نگران ورود ۳۰۰ تروریست انگلیسی که اخیرا از خاک عراق بازگشته و وارد انگلیس شده­‌اند است و دیوید کامرون –نخست وزیر- از سرویس‌­های امنیتی این کشور خواسته تا پیش از آنکه انگلیس تبدیل به آماج حملات تروریستی شود، چاره­‌ای بیاندیشند.از طرفی تمرکز MI6 برای یافتن هویت ۵۰۰ تروریست­ انگلیسی که از درگیری‌­های سوریه خود را به لشگر داعش در عراق رسانده­‌اند، در حال حاضر از اولویت‌­های این سازمان است.

سازمان CIA همیشه از نقش خود در کودتای ۱۳۳۲ و براندازی مصدق یاد می­‌کند. اما حقیقت اینست که طراح اصلی این کودتا انگلیسی‌­ها و سرویس اطلاعاتی MI6 است. انگلیس در اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن بیستم موجی از امپریالیسم خود با تمرکز بر درآمد زایی تجاری از خاورمیانه آغاز کرد. ایران که پیوسته دارای پتانسیل فوق العاده است، در آن زمان محل مانوردهی و قدرت نمایی انگلیس بود. انگلیسی­‌ها با تسلط کامل بر منابع ایران و بخصوص صنعت نفت درآمدی نجومی را برای خود رقم زدند. بطوریکه درامد نفتی انگلیس از ایران در سال ۱۹۵۰ به یکصد و ۷۰ میلیون پوند رسید. نفت حکم شریان حیاتی را برای انگلیس در طی جنگ جهانی دوم ایفا کرد. تنها ۱۰ درصد از درآمد نفت شامل حال مردم مصیبت زده­ ایران در آن سال‌ها می‌­شد.

با ظهور مصدق بر مسند قدرت در سال ۱۹۵۱ و تاکید او بر ملی ساختن صنعت نفت، انگلیسی­‌ها احساس وحشت کردند. لذا برای تلطیف موضع دکتر مصدق پیشنهاداتی مبنی بر اختصاص سود بیشتر به مردم ایران را ارائه دادند. اما موضع مصدق محکم و قاطع بود. لذا، انگلیسی‌­ها با پیشنهاد MI6 به سراغ سه گزینه رفتند: توقف تولید نفت، حمله نظامی به ایران، و طراحی کودتا و براندازی مصدق. آنها گزینه اول را اجرا کردند. تا کودتا ۱۳۳۲ تولید نفت را متوقف کردند. اثرات این قضیه بر اقتصاد ایران دهشتناک بود. اما اراده مصدق همچنان پابرجا بود. پس به سراغ گزینه دوم رفتند. اما حمله به ایران هم عملا امکان نداشت. چرا که روباه پیر دارای نیروی نظامی کمی در ایران بود و در صورت هر گونه اقدام نظامی، با عکس­‌العمل نظامی و مردمی ایران روبرو شده و عملا شکست می­‌خورد. گزینه سوم که براندازی مصدق و جایگزینی دولت جدید فرمانبر بود در فاز اجرا قرار گرفت. MI6 این پیشنهاد را برای CIA مطرح کرده و برای مشارکت در این عملیات از آن کمک خواست. در آن زمان، آیزنهاور به دلیل توازنی که دولت مصدق در کوتاه ساختن دست روسیه از نفوذ در ایران ایجاد کرده بود، از دولت مصدق حمایت می­کرد. اما از طرفی از گسترش ناسیونالیسم در جهان سوم، از جانب همدردی با منافع نفتی دوست قدیمی­‌اش، و از وحشت توسعه کمونیسم در منطقه، رضایت به یاری MI6 داد.

طرح کودتا ریخته شد: "تظاهرات کنندگان که اجیر شدگان MI6 و CIA هستند، قرار است که کمونیست‌­های بی­خدا باشند که می‌خواهند مذهب را از مردم مذهبی ایران بگیرند. در این میان، سربازان آمریکایی وارد معرکه شده و آنها را سرکوب می‌­کنند و ملت ایران را نجات می‌­دهند”. بدینوسیله، کودتا با موفقیت انجام گردیده و محمدرضا شاه –شخص دلخواه سرویس­‌های اطلاعاتی انگلیس و آمریکا – بار دیگر بر مسند قدرت نشست. به گزارش روزنامه دیلی تلگراف، جان ساورز –رییس MI6- اخیرا در اظهاراتی پرده از نقش این سازمان برای انجام عملیات متعدد جهت ایجاد خلل در فعالیت‌های هسته ای ایران و تلاش برای جاسوسی و ایجاد انحراف در مسیر مذاکرات هسته‌­ای ایران پرده برداشت. جان ساورز اذعان داشت که”ما سعی می کنیم تصویر روشنی به سیاستمداران و مذاکره‌­کنندگان مان در مورد برنامه هسته ای ایران و آنچه که در آن کشور می‌گذرد، ارائه دهیم”.

 وی دلیل بازگشت ایران به پای میز مذاکرات را اثر تحریم­‌ها دانست و نقش MI6 در نظارت بر اجرای این تحریم‌­ها و جلوگیری از دور زدن تحریم‌­ها توسط ایران را بسیار مهم دانست.وی سازمان‌های اطلاعاتی [جاسوسی] و به ویژه «ام آی ۶» را صاحب متخصصان زیادی در مسائل ایران دانست و اینگونه اذعان داشت که این تخصص‌ها در دسترس دولتمردان است تا بهتر بتوانند آنچه را که در عرصه پیچیده سیاست ایران و از جمله در روابط میان رهبری، رئیس جمهوری، سپاه پاسداران و دیگر نهادها روی می‌دهد، درک کنند.شبکه سی بی اس آمریکا هم چند روز پیش با اذعان به عملیات خرابکارانه دستگاه‌های اطلاعاتی غرب با همکاری رژیم صهیونیستی در داخل ایران گفته بود: "مطالعه پنجاه سال عملیات ترور از سوی موساد و مصاحبه با ماموران سابق و فعلی و عواملی که در کشورهای دوست اسرائیل با این ماموران همکاری می کنند، ثابت می­کند که آدمکش‌­های داخل ایران اسرائیلی هستند و با همکاری دستگاه‌های اطلاعاتی غرب این ترورها را انجام می­‌دهند”.

ترور دانشمندان هسته‌­ای ایران با توجه به سخنان ناظران معتبر بین‌­المللی، سابقه ۵۰ ساله اسراییل در ترور به این سبک، و وحشت انگلیس، آمریکا و اسراییل از "ایران هسته‌­ای”، با برنامه‌­ریزی MI6 و عملی ساختن طرح توسط عوامل موساد ممکن شد. "بروس ریدل” Bruce Riedel مامور اسبق CIA که ۳۰ سال تجربه اطلاعاتی دارد، معتقد است که ترور دانشمندان ایرانی با توجه به سابقه اسراییل در این سبک ترور و وحشت روزافزون از ایران، به دست عوامل موساد انجام شده است. افشای گزارش CIA توسط ویکی لیکس و اظهارات "یوسی ملمان” –تحلیلگر سیاسی اسراییلی- نشانگر نقش پررنگ MI6 در این عملیات‌ها بوده است. در این گزارش، ترور مجید شهریاری، فریدون عباسی دوانی، و انتصاب "تامیر پاردو” به سمت ریاست موساد، سه عمل کلیدی در راستای نیل به هدف متوقف کردن فعالیت­‌های هسته­‌ای ایران دانسته شده است.

اما در پاییز ۹۲، سربازان گمنام امام زمان (عج)، یک جاسوس MI6 که بیش از ۵۰ سال داشته و بر زبان انگلیسی مسلط بوده است را در کرمان شناسایی و دستگیر می­کنند. این فرد تحصیلکرده بوده و در قالب فعالیت‌های تجاری، عمل جاسوسی را انجام می­داده است. متهم مذکور در ۱۱ نوبت در داخل و خارج از کشور به صورت حضوری با افسران اطلاعاتی کشور انگلیس ارتباط برقرار کرده و در هر ملاقات نیز اطلاعات مورد نظر سرویس جاسوسی مذکور را تحویل داده و البته یک‌سری راه‌کار را علیه منافع جمهوری اسلامی ایران از سرویس اطلاعاتی انگلیس اخذ کرده است. جاسوس دستگیر شده با ۴ افسر اطلاعاتی انگلیس در ارتباط بوده و با هدایت و آموزش‌های این افسران اطلاعاتی، اطلاعات خواسته شده و مورد نظر آن‌ها را جمع آوری و سپس به کشور مبدا جاسوسی منتقل می­کرده است.

همانطور که می‌­دانیم، افغانستان از حیث ژئوپولتیک و منابع طبیعی از اهمیت بسیار ویژه­ای برخوردار است. تسلط بر این کشور برای انگلیس، می­تواند کانالی برای تسلط آینده بر چین، ایران، و روسیه باشد.سیاست‌­های پیاده شده در ۵ سال اخیر در افغانستان توسط سرویس اطلاعاتی پاکستان (ISI)، آمریکا (CIA) و بالاخص انگلیس (MI6)، کماکان بصورت نامحسوس اعمال شده است. این سیاست­‌ها به دو نوع هدف ختم می­‌شوند: اهداف اصلی و اهداف فرعی. MI6 و دوستانش در این چند سال بیشتر بر اهداف فرعی متمرکز شده­‌اند، چرا که معتقدند راهی است برای نیل به اهداف اصلی.

سرویس­‌های اطلاعاتی پاکستان، عربستان، و آمریکا تحت نظر MI6، بیش از ۳۰ هزار شبه نظامی از ۴۲ کشور دنیا را گرد هم آوردند که با نیروهای شوروی سابق در افغانستان مبارزه کنند.MI6 حتی پای را فراتر گذاشته و در خیانت به دوست قدیمی خود، همان شبه­ نظامیان را امروزه در تضعیف ارزش‌­های اخلاقی و مالی آمریکا جهت تخریب سیاست­‌های خارجه این کشور در خاورمیانه و جهان اسلام به کار گرفته است. این عدم ارتباط کافی آمریکا با جهان اسلام، دستاورد استراتژی و عملیات‌های مختلف MI6 است.

MI6 در تخریب و عدم کامیابی عملیات‌های و استراتژی‌های امریکا، ناتو و سازمان ملل در افغانستان نهایت تلاش را کرده و تا این لحظه موفق بوده است. این سازمان، تلاش کرد تا با ترور چند کارگر آلمانی در بزرگراه‌های مزار-سمنگان و کابل-سلنگ، پای آلمان را به جنگ در افغانستان بکشاند. همچنین حمله­‌ای به پایگاه آلمان در استان” بغلان” را ترتیب داد که طی آن چند تن از نیروهای آلمانی کشته شدند. MI6 با اعزام نیروهای طالبان به استان‌های شمالی افغانستان (که متخصصین آلمانی برای عملیات‌های عمرانی در آنجا بودند) و حمله به تاسیسات عمرانی ساخته شده توسط آلمان‌ها، مانع از حضور مثبت آن‌ها در انظار ملت افغانستان شدند.

حامد کرزای رئیس جمهور پیشین افغانستان بارها در کنفرانس‌­های خبری خود از هلیکوپترهای بی نام و نشانی سخن به میان آورده است که شبه­‌نظامیان القاعده را از جنوب افغانستان به مناطق شمالی و شمال شرقی افغانستان انتقال می دهند.در حال حاضر، چندین دهه است که سفیران آمریکا در افغانستان، تحت نظارت و تایید سفارت انگلیس در این کشور و در جهت خوشنود سازی MI6 و ISI فعالیت می‌­کنند و واشنگتن هم به عنوان یک اولویت به این مسئله نگاه می‌­کند.MI6 طی یک بازی هوشمندانه، افغانستان را بعنوان بریگارد آمریکا برای بازی "موش و گربه” و پاکستان را بعنوان متحد آمریکا برای ایجاد و حفظ اتحاد در افغانستان تعیین کرده است.

تشکیل "کشمیر” و "پشتونستان” در مرزهای پاکستان و افغانستان، استراتژی MI6 برای اجراء اهداف بلند مدت انگلیس در منطقه بود. پاکستان هم به تبع خوی نوکر مابانه‌­اش نسبت به انگلیس، تبدیل به اهرم قدرتمند این کشور برای کنترل سیاسی، نظامی، و اطلاعاتی منطقه و بالاخص افغانستان شده است.مکانیسم رفتار افغانستان در رابطه با مواضع جغرافیایی ایران، چین، و افغانستان، MI6 و CIA را به فکر استفاده از منابع سوخت در آسیا میانه انداخت. و بهترین دستاویز برای نیل به این هدف، "اسلام” بود؛ پس "جنگ علیه تروریسم” آغاز گردید.

MI6 از پاکستان سه چیز می­ خواهد: در سیاست انگلیسی باشد، در فرهنگ مثل هندوها عمل کند، و در دین اسم اسلام را یدک بکشد. مدارس اسلامی، احزاب سیاسی، و شورای علما پاکستان، مراکزی است که به دستور MI6 ایجاد گردیده است. این مراکز، پایگاه‌های عملیاتی و استراتژیک سیاست‌های انگلیس هستند. دین اسلام، برای سیاستمداران پاکستانی هدف نیست. بلکه ابزاری است برای نیل به هدف استراتژیک MI6، CIA، و ISI در افغانستان و منطقه. و این هدف دستیابی به منابع سوخت با دستاویز قرار دادن "جنگ علیه تروریسم” و استخدام همه نیروهای مراکز فوق الذکر پاکستان است.

 سرمایه­‌گذاری عظیم آمریکا که به دستور MI6 در این مراکز سیاسی و مذهبی انجام می­ شود، غالب پاکستانی‌­ها را به طمع انداخته و به خدمت این سرویس اطلاعاتی درآورده است. ملت پاکستان به ورطه فقدان هویت افتاده و به جای تعبیر اهداف ملی خود، راه خدمت به اهداف بلند مدت MI6 را پیش روی گرفته‌­اند.کافی است نگاهی به نقاط حساس آسیا و آفریقا داشته باشیم. سرنگونی حکومت‌های قذافی و مبارک، بحران سیاسی سوریه، و یک دهه جنگ و کشمکش و فلاکت در افغانستان، و هزاران مورد ترور، ایجاد رعب و وحشت، وبمب‌گذاری انتحاری و غیر انتحاری در این کشورها را MI6 و CIA رهبری کرده‌­اند.

ناظران بین‌­المللی معتقدند که حمله امریکا به افغانستان به نام مبارزه با تروریسم، عقب­‌نشینی القاعده در سال ۱۹۹۷، طرح جمع­‌آوری سلاح از رهبران القاعده برای حفظ امنیت انگلیس و آمریکا پس از حمله به افغانستان، و ترور احمد شاه مسعود، همه از طرح­‌های MI6 بوده‌­اند.طبق گزارشات موجود، مانور نظامی در کشورهای عربی، و حرکت نیروهای ناتو به سمت خلیح فارس و اقیانوس هند سه سال پیش از حادثه یازده سپتامبر رخ داد.

MI6 یک بار پای شوروی سابق را به مرداب و منجلاب افغانستان کشاند. جاییکه بشدت شکست خورد. و حالا این طرح و نقشه را برای امریکا که علاقه وافری به ابر قهرمان بودن پس از جنگ سرد دارد، با نام طالبان و القاعده طراحی کرده است. این سازمان، به مدت ۷ سال تمام "اسامه بن لادن” را در خانه مقامات ارشد ISI بطور مخفیانه پناه داد.

آمریکایی­‌ها نیز ظاهرا خبر ندارند که نه تنها تروریسم افغانستان و عراق ریشه کن نشده، که دستور گیری آنها از مقامات امنیتی پاکستان، دامی است که MI6 آن را طراحی کرده است.MI6 شرایط را به گونه‌­ای طراحی کرده است که آمریکا موجب سر در گمی مقامات افغانستانی برای انتخاب بین ایران و آمریکا شوند. بدین ترتیب سیاست خارجه امریکا در نظر دیگران منفور و بیهوده گردیده و سیاست خارجه پاکستان جایگزین آن می­‌شود. مضاف بر این، به آمریکا اینگونه القا شده که تنها راه خروج از افغانستان، پاکستان است.

در هر حال، MI6 طی یک نقشه بلند مدت برای افغانستان، خواستار تجزیه این کشور و حضور دوباره طالبان و گروه‌های افراطی در این کشور است؛ و رویکرد فعلی دولت و مردم افغانستان در حال حاضر هموار کننده مسیر این استراتژی است.

 جمع ­بندی

به نظر می­‌رسد که با توجه به سابقه طولانی سرویس­‌های جاسوسی و اطلاعاتی انگلیس و بالاخص MI6، طرح‌هایی چون خاورمیانه جدید، تجزیه افغانستان، تجزیه عراق و مهمتر از همه تجزیه ایران، از آن دسته خواب‌های جدی است که صاحبان پنهان قدرت برای خاورمیانه دیده‌­اند. بستر غنی نفت و گاز این منطقه، سال‌هاست که نظر استعمارگر پیر را به خود جلب نموده و ظاهرا این مهم به هر روش که بشود و به هر بهایی که تمام شود، می­‌بایست عملی گردد.

انگلیس با توسل بر سرویس­ مخوف اطلاعاتی­ اش –طبق اسناد و گزارشات متعدد مستند- اثبات کرده­ است که به وقت عافیت حتی به دوستان خود رحم نکرده و از آنها استفاده ابزاری در جهت نیل به هدف می‌­کند. از این دست، می ­توان به ترغیب آمریکا جهت زیاده‌خواهی، جنگ­طلبی، و اشغالگری -که تشنه قدرت­‌نمایی است- اشاره داشت. استراتژی زیرکانه‌­ای که نه تنها استعمارگر پیر را به تدریج به هدف غایی خود می‌­رساند، که با تخریب نام آمریکا و منفور واقع شدن این کفتار تشنه­ قدرت، مانع از قلاده گشادن آن گشته، سایهی آن را کمرنگ کرده و برای همیشه – همانطور که همیشه بوده – در کنترل انگلیس باقی خواهد ماند.

بررسی روانشناختی MI5 و MI6 نشان از میل اتمام ناپذیر انگلیس به تمامیت خواهی و حضور در تمام نقاط دنیا حکایت دارد؛ و در این مسیر، گاه از سیاست به گردن «آستین» انداختن و گاه از سیاست «یک بام و دو هوا» نهایت بهره را می‌برد؛ غافل از آنکه همچون مورد اخیر که طی آن بازگشت ۳۰۰ تروریست انگلیسی از سوریه به خاک انگلیس و وحشت MI6 را شاهد بودیم، روزی آتش فتنه شعله برانگیخته در جهان امروز، دامن افروزنده خود را گرفته و تحفه آن حریقی است که تا پای نابودی فرو نمی‌­نشیند.

مشرق


گزارش خطا
ارسال نظرات
نام
ایمیل
نظر