وقتی برخورد دو کشور از حالت تنش و تخاصم به حالت مذاکره و گفت و گو تغییر می کند، یکی از عوامل این تغییر فعال شدن محققان و پژوهشگرانی از
هر دو کشور است که در برابر جناحهای مدافع جنگ و برخورد، استدلال می کنند.
«عزیمت به تهران» یکی از کتاب هایی است که نویسندگان آن سیاست رایج آمریکا در مواجهه با ایران را به چالش میکشند. «مهم این است که سیاست داخلی و خارجی جمهوری اسلامی را درک کنیم... چیزی را که میگوییم روایت همدلانه اما عینی است از اینکه جمهوری اسلامی چگونه خودش را و جایگاه خود را در جهان میبیند... ما قصد داریم افسانههایی را که درباره ایران ساخته شده به چالش بکشیم.»
کتاب «عزیمت به تهران» با عنوان فرعی «چرا آمریکا باید با جمهوری اسلامی ایران کنار بیاید» نوشته فیلن لورت و هیلاری مان لورت است.
فیلن لورت نویسنده کتابهایی مانند «میراث سوریه» (۲۰۰۵)، «جاده پیش رو، سیاست بوش در خاورمیانه» (۲۰۰۵)، و پژوهشگر «بنیاد آمریکای نوین» در واشنگتن و استاد دانشگاه دولتی پنسیلوانیا است. او طی سالهای ۲۰۰۲ و ۲۰۰۳ مدیر امور خاورمیانه در شورای امنیت ملی بود.
کتاب با مقدمه و طرح سوال «آیا ایالات متحده خاورمیانه را از دست میدهد یا با جمهوری اسلامی کنار میآید؟» آغاز میشود.
دولتی انقلابی در جهانی مخاطرهآمیز؛ عقلانیت، واقعگرایی و راهبرد ایران؛ درگیری با آمریکا؛ دین، انقلاب و ریشههای مشروعیت؛ یک رهبر و سه رئیسجمهور؛ انتخابات مناقشهآمیز؛ جمهوری اسلامی، هدف آمریکایی؛ افسانهها و افسانهسازها؛ ایران و بازگشت امپراطوری آمریکا؛ راهی به سوی تهران.
طرح موضوع از سوی نویسندگان کتاب صریح است و به قول خودشان به چالش کشیدن دیدگاه حاکم بر آمریکاست. آنها به باوری اشاره دارند که طبق آن آمریکاییها از بدو تاسیس جمهوری اسلامی، «رفتای حق به جانب» علیه این کشور داشتهاند. این باور یکسویه، در آمریکا انتظاری را پدید آورد مبنی بر این که قبل از بهبود روابط با ایران، جمهوری اسلامی لازم است که به «ترجیحات ما در خاورمیانه تن دهد.»
اما نویسندگان کتاب معتقدند که آمریکا باید با ایران کنار بیاید. آنها دلایل خود را طرح میکنند و این ناسازگاری با نظام ایران را به سود منافع آمریکا نمیدانند.
نویسندگان عزیمت به تهران تاکید میکنند که نظم موجود در خاورمیانه که واشنگتن دههها بر روی آن کار کرده است، در حال «ساییده شدن» است.
آمریکا «قدرت یگانهای برای ارسال نیروهای نظامی به منطقه دارد... اما این قدرت نظامی کمتر با چالشهایی که آمریکا در آنجا مواجه است، ربط دارد.»
از دیدگاه نویسندگان کتاب، پس از یازده سپتامبر موقعیت راهبردی آمریکا در خطر جدی قرار گرفته است اما چرا آمریکا با چنین وضعی مواجه شده است؟ پاسخ نویسندگان کتاب صریح است: «وسوسه پساجنگ سردی که میخواهد نقش یک قدرت امپراتوری را در این بخش حیاتی از جهان بازی کند.»
به همین دلیلی نویسندگان به روشنی بیان میکنند که آمریکا به جای آنکه «با متانت و هوشیاری» با پیچیدگیهای سیاسی و امنیت در منطقه برخورد کند، تلاش کرده منطقه را با ترجیحات خود همسو کند.
توصیه نویسندگان این است که راهبردهای آمریکا در خاورمیانه مورد تجدید نظر قرار گیرد، در غیر این صورت منافع این کشور به شدت آسیب خواهد دید: «درسی در نظریات توازن قدرت و واقعیات سیاست خارجی وجود دارد که هر دانشجوی تاریخ بینالملل آن را میداند: هژمونی حداکثری و تسلط کامل بر همه امور، در جهان واقعی دست نیافتنی است اما پی گرفتن این سیاست اشتباه، آمریکا را ضعیفتر کرده است.»
نویسندگان کتاب عزیمت به تهران از "سه افسانه" نام میبرند که درباره ایران ساخته شده و سیاست آمریکا بر اساس آنها شکل گرفته است:
۱) افسانه عقلانی نبودن: جمهوری اسلامی یک سیاست ناپخته و ایدئولوژیک را در پیش دارد که نمیتواند سیاست خارجی خودش را در چارچوب منافع ملی ببیند.
۲) افسانه نامشروعیت: جمهوری اسلامی یک نظام سیاسی نامشروع و متزلزل است که در خطر انفجار درونی است.
۳) افسانه انزوا: آمریکا از طریق اعمال روشهای دیپلماتیک یا سیاسی و معیارهای نظامی میتواند ایران را در منطقه و در جهان منزوی کند.
نویسندگان کتاب می گویند موسسات پژوهشی و متخصصان دانشگاهی، به افسانهگرایی ایران مشروعیت شبه-حرفهای بخشیدهاند و کمک کردهاند که خرد رایج در میان سیاست سازان آمریکایی گمراه شود.
به نظر این نویسندگان، آمریکا با عبور از این "افسانهها" و با پیش گرفتن دیپلماسی نیکسون در رابطه با چین، میتواند با ایران رابطه برقرار کند و منافع خود را در خاورمیانه پیش ببرد.
نویسندگان عزیمت به تهران، در ادامه، سابقه آمریکا در منطقه و مسئله ایران را مرور و به کنفرانس مادرید ۱۹۹۱ اشاره می کنند. در این کنفرانس جورج بوش پدر درصدد متقاعد کردن کشورهای عربی منطقه بود که به «نظم سیاسی و امنیتی پیشنهادی آمریکا در ازای وعدههای مبهم این کشور درباره صلح اعراب واسرائیل، تن بدهند.»
نویسندگان کتاب که خواهان سیاست آشتی جویانه با ایران اند می گویند آمریکا در کنفرانس مادرید نشان داد که درصدد است تا هر نوع قدرت برتری در منطقه را کنار بگذارد و سیاست های بعدی این کشور نشان داد که ایران جزو حذف شدگان بود.
به باور نویسندگان، این واقعیت را باید در نظر گرفت که ایران در زمان محمدرضا شاه پلهوی، خود را ژاندارم منطقه میپنداشت اما در دهه های اخیر درصدد احیای این نقش برآمده و موفق هم بوده است. به عنوان مثال ایران طی دو دهه نقش راهبردی خود را در منطقه بازی کرده است: نزاع اعراب-اسرائیل؛ سرنوشت افغانستان و عراق؛ گسترش برنامه هستهای؛ و جنگ علیه افراطیهای جهادی اما سیاست آمریکا علیه ایران به سه ادعای همیشگی "حرکت در جهت تولید سلاحهای کشتار جمعی"، حمایت از جنبشهایی که از نظر واشنگتن، تروریست اند" و اتهام نقض حقوق بشر بدون تغییر و تحول ادامه پیدا کرده است.
نویسندگان کتاب می گویند که بعد از جنگ سرد، حکومت اسلامی ایران نه تنها به بقای خود ادامه داد وضعیت خود را در منطقه تقویت کرد اما رهبران آمریکا هنوز نتوانستند از در مصالحه با این کشور درآیند.
توصیه دیگر نویسندگان به سیاست سازان آمریکا این است که باید بین اسلامگراهای سیاسی و افراطیون اسلامی تفکیک قائل شد: «باید القاعده که به عمل خشونت آمیز تاکید دارد و جنبشهایی مانند حماس، حزبالله و اخوانالمسلمین که کم و بیش از پشتیبانی ایران هم برخوردارند فرق قائل شد.» از نظر نویسندگان این گروه ها معتقد به کار سیاسی اند و و نباید با سیاست های غلط آن ها را به سوی استفاده از سلاح به جای سیاست ورزی سوق داد.
نویسندگان کتاب معتقدند که اگر آمریکا همچنان ایران را در «موقعیت یک کشور مطیع» بخواهد، تبعاتی برای آمریکا دارد از جمله این که قدرت ایالات متحده برای اجرای اهداف مهم در منطقه و در دیگر مناطق جهان، مستهلک می شود.
کتاب عزیمت به تهران، ابتدا ژانویه ۲۰۱۳ در آمریکا منتشر شد اما چاپ جدیدی از آن فوریه ۲۰۱۴ در ۴۹۶ صفحه، برای اولین بار توسط انتشارات پیکادور در بریتانیا منتشر شد.