یکی از مهمترین ویژگیهای جنبشهای نوپدید و عرفانهای نوظهور مخاطبشناسی دقیق آنهاست. آنها در راستای سبک زندگی مخاطبهای امروزی به ارائهی آموزههای خود پرداختهاند. در حقیقت ویژگی اصلی عرفانهای نوظهور تناسب معنویات آنها با سبک زندگی امروز است. به این ترتیب مردم جذب جنبشهای نوپدید معنوی میشوند.
گسترش معنویت های نو پدید یا عرفان های کاذب امروزه یکی از مسائلی است که رهبر معظم انقلاب از آن به برنامه های فلج کننده [1]تعبیر می کنند.
بین عرفان های کاذب و سبک زندگی ارتباطی دو سویه برقرار است. در حقیقت دشمن با ترویج عرفان های کاذب سعی در تغییر فرهنگ و سبک زندگی مردم دارد. از طرفی سبک زندگی مدرن نیز گرایش به معنویت های کاذب را افزایش میدهد. از این رو در این مصاحبه عرفان های کاذب را با نگاه به سبک زندگی مورد نقد و بررسی قرار میدهیم.
خلاصه گفت و گو با حجت الاسلام و المسلمین داریوش عشقی:
· یکی از مهمترین ویژگیهای جنبشهای نوپدید و عرفانهای نوظهور مخاطبشناسی دقیق آنهاست.
· سران فرقه های نو پدید، معنویات را به شیوهای ارائه میدهند که مردم دوست دارند.
· ریشهی میل مردم به جنبشهای نوپدید را باید در دو عامل جستجو کرد: یکی بهروز نبودن ادیان سنتی و نقص در ارائهی خود؛ دیگری تطابق شیوههای جنبشهای نوپدید معنوی با سبک زندگی مردم.
·جنبشهای نوپدید دقیقاً پنج اصل اساسی دین ما را تخریب میکنند که در برخی از آنها مسیحیت و یهود هم با ما مشترک هستند.
·این جنبشها بر فکر و اعتقادات جوانان ما تأثیر گذاشته و شبهات جدیدی نسبت به بسیاری از اعمال ایجاد کردهاند. چاپ کتاب و نشریه، ایجاد شبکههای متنوع در فضای مجازی، تولید فیلم و ... از روشهای آنهاست
در ادامه، گفتوگوی برهان با حجت الاسلام و المسلمین داریوش عشقی؛ دبیر انجمن فرهنگی معنویت نوین را بخوانید.
امروزه در جامعه شاهد افزایش فعالیت عرفانهای کاذب و جنبشهای نوپدید هستیم.بسیاری از این جنبشها وابسته به ادیان بزرگ نیستند؛ بلکهبرعکس از دل جریانهای اومانیستی سربرآوردهاند.به نظر شما ویژگی عرفانهای کاذب چیست و با معنویت در چارچوب دین چه تفاوتی دارند؟
ویژگی اصلی عرفانهای نوظهور تناسب معنویات آنها با سبک زندگی امروز است. امروزه سبک زندگی مردم به گونهای است که از امکانات صرفاً به دلیل کاربرد آن استفاده نمیکنند. بلکه امکانات را به عنوان مد و وسیلهای برای فخرفروشی میبینند. به این ترتیب عرفانهای نوظهور هم مطالب خود را به گونهای ارائه میکنند که مورد پسند مردم و مطابق با دنیاخواهی آنها باشد. در این عرفانها، انسان محور همهی مسائل قرار میگیرد؛ به او ارزش ویژهای داده میشود و دیگر نیازی نیست در مقابل قدرتی بزرگ زانو بزند.
یکی از مهمترین ویژگیهای جنبشهای نوپدید و عرفانهای نوظهور مخاطبشناسی دقیق آنهاست. آنها در راستای سبک زندگی مخاطبهای امروزی به ارائهی آموزههای خود پرداختهاند. به این ترتیب مردم جذب جنبشهای نوپدید معنوی میشوند. حتی گاه مردم همچنان به دین اصلی خود پایبند هستند و مثلاً مسیحی، یهودی، مسلمان و هندو باقی میمانند، اما اعمال عبادی خود را به یکی از شیوههای عرفانهای نوظهور انجام میدهند. چراکه این روش را با زندگی خود متناسبتر میبینند. آنها میخواهند مدام مدل ماشین خود را عوض کنند و در خانههایی به بزرگی قصر زندگی نمایند. طبیعی است که این زندگی با دین اصلی خودشان سازگار نیست، اما با جنبشهای نوپدید معنوی و شیوهی آنها بسیار سازگار است. بنابراین مخاطبشناسی ویژگی فوقالعاده مهم این جنبشهاست.
ادیان نیز باید مخاطبشناسی دقیقی داشته باشند. امروزه نه تنها مسلمانان، بلکه غیرمسلمانان نیز معتقدند قرآن کتابی است که هرگز کهنه نشده و هنوز هم میتوان مطالب فراوانی از آن استخراج کرد. طی 1400 سال گذشته کمتر کسی به این مسئله پرداخته است. اما متأسفانه برخی جنبشها با تمسک به اسم خدا، پیغمبر(ص) و قرآن مردم را به خود متمایل میکنند. پس علاوه بر مخاطبشناسی، اعمال آنها نیز مطابق با سبک زندگی مردم امروز ارائه میشود.
مثلاً وقتی فستفودی مثل پیتزا به لیست غذا اضافه میشود، طبیعتاً به ابزار تهیهی این غذا مانند دستگاه غذاساز، ساندویچمیکر، مایکروویو نیز احتیاج پیدا میکنیم. گاه ممکن است کسی این غذا را نشناسد، اما وقتی میبیند بسیاری از مردم به عنوان مد این دستگاهها را خریداری میکنند، او نیز یکی از این دستگاهها را میخرد. پس از خرید دستگاه، به سراغ نحوهی استفاده از آن میرود و نهایتاً به غذاهای فستفودی میرسد. این مثال نوعی از سبک زندگی مردم امروز را نشان میدهد. معنویتهای نوظهور دقیقاً همین گونهاند.
ویژگی اصلی عرفانهای نوظهور تناسب معنویات آنها با سبک زندگی امروز است. امروزه سبک زندگی مردم به گونهای است که از امکانات صرفاً به دلیل کاربرد آن استفاده نمیکنند. بلکه امکانات را به عنوان مد و وسیلهای برای فخرفروشی میبینند. به این ترتیب عرفانهای نوظهور هم مطالب خود را به گونهای ارائه میکنند که مورد پسند مردم و مطابق با دنیاخواهی آنها باشد.
سریع شدن دور زندگی در سایر زمینهها نیز وجود دارد. مثلاً خانههای حیاطدار با حوض و باغچه جای خود را به آپارتمانهای کوچک داده است. قبلاً آشپزخانه در گوشهی خانه قرار داشت، ولی امروزه وسط پذیرایی طراحی شده است. در گذشته برای روشن کردن تلویزیون باید حتماً به سمت آن میرفتیم و کلید آن را میزدیم، اما امروز نه تنها تلویزیون، بلکه کم و زیاد کردن نور یا روشن و خاموش کردن لوستر نیز کنترلی شده است. همهی این مثالها نشان میدهد که مردم حوصلهی قبل را ندارند. دیگر کسی حوصله ندارد برای درست کردن غذا نصف روز وقت بگذارد. همه میخواهند نیمساعته غذا آماده شود و ده دقیقه وقت صرف خوردن آن کنند. عرفانهای نوظهور هم معنویات خود را بنا به شرایط امروز و بر اساس سرعت و اختصار ارائه میدهند. برای مثال طرح کلیسای خانگی را به مسیحیان توصیه میکنند. به این ترتیب دیگر نیازی نیست یکشنبهها برای اعمال عبادی خود از خانه خارج شده به کلیسا بروند و وقت آنها تلف شود. این نوع عرفانها فرد مسیحی را در خانه مینشانند. زیرا مسیحیِ امروز حوصلهی ترافیک، شلوغی و ایستادن در کلیسا را ندارد. پس به او عبادت در خانه را پیشنهاد میکنند.
آنها معنویات خود را به شیوهای ارائه میکنند که مردم دوست دارند. مثلاً مردم امروز، دنیا را دوست دارند و به مسائل روابط جنسی گرایش پیدا کردهاند. عرفانهای نوظهور نیز در همین راستا نه تنها به منع دنیا نمیپردازند، بلکه راه رسیدن به خدا را رابطهی جنسی قرار میدهند. آنها در تبلیغات خود اذعان میکنند که از طریق لذتهای دنیا هم میتوان به معنویت رسید. یعنی انسان بخورد، بخوابد، خوش باشد، رابطهی جنسی داشته باشد و از همین طریق هم به خدا برسد. طبیعتاً کسی که بدون داشتن ایمان محکم صرفاً به دنبال معنویت است، ترجیح میدهد به جای رفتن به مسجد، کلیسا و کنیسه با راههای آسانتر و قشنگتری به معنویت برسد. در واقع انسان امروزی علاقهمند به لذت بردن است. لذا این معنویت را بیشتر از معنویتهای سنتی میپذیرد.
به نظر شما چه مؤلفههایی در سبک زندگی مدرن وجود دارد که تمایل یا گرایش به این نوع معنویتهای نوپدید را افزایش میدهد؟
اولین مؤلفه تجربهی لذت است. مردم دوست دارند لذتها را، حتی از نوع معنوی، تجربه و لمس کنند. مثلاً مردم برای عبادت به مسجد و کلیسا میروند، اما تغییر خاصی در خود نمیبینند و هیچ معنویتی تجربه نمیکنند. اما وقتی یوگا، مدیتیشن، مراقبه را انجام میدهند، نوعی رشد و معنویت در خود احساس میکنند. چراکه مردم میخواهند همه چیز را کامل و محسوس لمس و تجربه کنند و این تجربه در کلیسا و مسجد برایشان اتفاق نمیافتد.
دومین مؤلفه نگاه مادیگری است. امروزه حتی اگر کسی بخواهد هزار تومان هم به دیگری کمک کند، با نگاه مادی کار خیر را انجام میدهد. متأسفانه مردم به همه چیز مثل ازدواج کردن، فرزنددار شدن و ... نگاهی مادی دارند. این امر منجر به سبکی از زندگی شده که در آن غور در دنیا بیشتر است. این امر بر خلاف همهی آموزههای مسیحیت، یهود و اسلام است. در همهی این ادیان بر تلاش در مزرعهی دنیا جهت ساخت آخرت تأکید شده است. اما معنویتهای نوپدید دقیقاً عکس این را به مردم آموزش میدهند. زیرا میدانند که امروزه مردم به مباحث مادی و مالی اهمیت میدهند. لذا معنویت را در همین راستا مطرح میکنند. مثلاً به مردم میگویند اگر این تکنیکها را انجام دهند، پولدارتر میشوند یا میتوانند ماشین بهتری بخرند. حتی از آیات و احادیث هم برای اهداف خود استفاده میکنند. در واقع بزرگترین و برترین دغدغهی مردم امروز مباحث مالی است. اینکه چگونه بتوانند ماشین خود را به مدلهای بالاتر ارتقا دهند و خانههای بزرگتری بخرند. گویا مردم با هم مسابقه میدهند که روز به روز از نظر مالی خود را قویتر کنند. وقتی همت، فکر و تلاش مردم مصروف مباحث مادی است، جنبشهای نوپدید معنوی نیز تکنیکی به مردم نشان میدهند که هم در آن ذکر باشد، هم معنویت و هم پول و دنیاطلبی.
سومین مؤلفه از بین رفتن حیا و غیرت است. به طور کلی حیا و غیرت علاوه بر دین اسلام، در ادیان دیگر نیز وجود داشته است. این نکته را میتوان از فیلمهای تاریخی آنها و پوشش و حیایی که در آن وجود دارد فهمید. اما حیا نیز به مرور از بین رفت؛ روابط زن و مرد عادی شد و ارتباطات نامشروع افزایش یافت. در حالی که تا سی سال پیش روابط این گونه نبود. متأسفانه این روند به نوعی سبک زندگی تبدیل شده است که در آن خانمها با پوششی نامناسب ظاهر میشوند و زن و مرد به راحتی با هم ارتباط دارند. در نتیجه این سبک زندگی میتواند زمینهساز جنبشهایی باشد که مبانی فکری خود را بر پایهی آزادی روابط جنسی بنا کردهاند و حتی راه رسیدن به خدا را ارتباط جنسی میدانند.
آیا وجود این گرایش در جامعه به دلیل الگو گرفتن از فرهنگ مدرن است؟ کمکاری نهادهای دینی در سازگار کردن دین با مقتضیات جامعهی کنونی چقدر بر این گرایشات تأثیر میگذارد؟
هر دو عامل در گرایش مردم به این عرفانها دخیل است. نکتهی مهم این است که مردم زمانی به سراغ جنبشهای نوپدید معنوی میروند که احساس نیاز کنند. یا بنا به فرمایش مقام معظم رهبری نوعی خلأ در زندگی خود احساس کنند. مردم به معنویت نیاز دارند. در شرایطی که معنویت متناسب با نیازها و کاستیهای زندگی مردم و از دل آموزههای اصیل اسلام به مردم ارائه داده نشود، خلأ به وجود میآید. بنابراین مردم برای جبران این کمبود به سمت جنبشهای نوپدید معنوی تمایل پیدا میکنند. همان گونه که اگر مادر برای کودک خود غذای سالم خانگی درست نکند، کودک به ناچار چیپس و پفک میخورد تا خلأ گرسنگی را جبران کند.
از این منظر، یکی از علل گرایش مردم به عرفانهای نوظهور این است که عرفان و معنویت ناب نتوانسته به زبان امروزی بیان شود. لذا مردم مجبور میشوند معنویت خود را با جنبشهای نوپدید معنوی پر کنند. یکی دیگر از علل اقبال مردم به این نوع عرفانها نقصهایی است که در ارائهی تصویری روشن و صحیح از دین اسلام در جامعه ماوجود دارد. مانند سختگیری در مسائل دینی که واقعاً مبنای اسلامی ندارد. سختگیری در امر دین نیز میتواند موجب دینگریزی شود. به این معنا که مسائل و احکام را به گونهای بیان کنند که مردم احساس نمایند توان اجرای آنها را ندارند. در حالی که دین اسلام تا حد ممکن با مردم مدارا کرده و به آنها فرجه داده است تا بتوانند به سهولت اعمال خود را بجا بیاورند. مثلاً دین اسلام از ما خواسته است نماز بخوانیم. اما آن را در شرایط مختلف و متناسب با وضعیت افراد آسان کرده است. اگر کسی آب در اختیار ندارد، میتواند تیمم کند. اگر کسی نمیتواند ایستاده نماز بخواند، میتواند نشسته نیز بجا آورد. اگر گسی در حالت نشسته نیز با مشکل روبروست، میتواند بخوابد و نماز بخواند. دین اسلام در مسافرتها نیز نماز را کم کرده است؛ یعنی احکام را مدام آسان گرفته و سختیها را برداشته تا مردم به مشقت و رنج نیفتند.
یکی دیگر از نواقص در ارئهی دین آن است که گاه دیده میشود مبلغ و پیامرسان دینی خود عامل به دین نیست. مردم با دیدن این دسته افراد قهراً از دین فاصله میگیرند.
همچنین عدم انتخاب زمان یا مکان مناسب برای بیان مسائل دینی نیز میتواند موجب دینگریزی شود. حاج آقا قرائتی تعریف میکردند که برای ارائهی مباحث عقیدتی به پادگانی رفته بودند. وقتی وارد کلاس شدند، همهی سربازان را خسته دیدند. به این علت که آنها از چهار صبح بیدار بودند و بعد از مراسم صبحگاه، ورزش، کلاسهای مختلف، اقامهی نماز و خوردن ناهار به کلاس حاج آقا آمده بودند. ایشان بلافاصله کلاس را ترک کردند، زیرا معتقد بودند سربازان به دلیل خستگی آمادگی پذیرش مسائل دینی را ندارند. چه بسا ارائهی مسائل دینی در زمان نامناسب منجر به دینگریزی آنها شود.
به این ترتیب رعایت نکردن مسائلی از این قبیل باعث شد برخی از مردم که درک درستی از لایه های عمیق دین ندارند احساس کنند ادیان سنتی [b2] دیگر نمیتواند پاسخگوی نیاز آنها باشد. در نتیجه نوعی زدگی از دین ایجاد شد و گرایش به سمت جنبشهای نوپدید معنوی افزایش یافت. در مجموع ریشهی میل مردم به جنبشهای نوپدید را باید در دو عامل جستجو کرد:
1- یکی بهروز نبودن ادیان سنتی [b3] و نقص در ارائهی خود؛ 2- دیگری تطابق شیوههای جنبشهای نوپدید معنوی با سبک زندگی مردم.
با توجه به اینکه این جنبشها در برخی دانشگاههای کشور رسوخ کردهاند، به نظر شما بیشتر از چه ابزارهایی برای جذب جوانان استفاده مینمایند؟
شیوههای جذب جنبشهای نوپدید معنوی زیاد است. من تقریباً 33 مورد از شیوههای جذب آنها را توانستهام استخراج کنم. اما به طور کلی همهی جنبشهای نوپدید معنوی پنج نقطه را نشانه گرفتهاند و قصد تخریب آنها را دارند. اولین نقطه توحید است. آنها توحید و ذات اقدس اله،خدای متعالی، را از بین میبرند و به جای آن خدای درون را به مردم معرفی میکنند. وقتی مردم به خدای درون اعتقاد پیدا کردند، آنها را متقاعد میسازند که همین خدای درون است که ما را هدایت میکند و غیر از آن خدایی نیست. آنها از این طریق خدای متعالی را که خارج از وجود ماست انکار میکنند. حتی گاه برخی افراد به خودخدایی میرسند و احساس میکنند خدا هستند.
بعد از تخریب توحید، بحث دیگری را تحت عنوان ندای درون مطرح میکنند. بر این اساس خدای درون با ما صحبت و ما را ارشاد میکند. با قبولاندن ندای درون و مقدس جلوه دادن آن، دومین اصل از اصول دین ما یعنی نبوت زیر سؤال میرود. آنها این گونه استدلال میکنند که خدایی درون ماست و از درون هم با ما سخن میگوید. پس دیگر چه نیازی به پیامبر داریم. وقتی پیامبر نباشد، به طریق اولی امام هم معنی ندارد. آنها بحث حاکم شرع و ولیفقیه را نیز رد میکنند. به این ترتیب سه اصل از اصول دین را با شبهه روبرو مینمایند.
پس از آن عدل را مطرح میکنند. آنها خداوند را ناعادل نشان میدهند و بیان میکنند که خداوند هم ظلم میکند. در آثار پائولو کوئیلو یکی از مسائلی که مورد اعتراض قرار میگیرد، عدل خداست. در یکی از کتابهای پائولو کوئیلو، کشیش اشتباهات خود را بر روی کاغذ مینویسد و به کوه پنجم میرود تا با خدا عبادت کند. کاغذ دیگری هم در دست میگیرد که لیست اشتباهات خداست و به خدا میگوید: این اشتباهات تو و این هم اشتباهات من است. تو مرا ببخش. من هم تو را میبخشم. با این حساب خداوندی که اشتباه میکند عادل نیست. بنابراین چهارمین اصل نیز مخدوش میشود.
آخرین اصلی که مورد هدف این جنبشها قرار دارد بحث معاد است. برخی از این جنبشها، به ویژه آن دسته که از درون ادیان شرقی سر برآوردهاند، رسماً تناسخ را اعلام میکنند. برخی دیگر که از ادیان ابراهیمی مانند اسلام، مسیحیت و یهودیت منشعب شدهاند نیز به شیوهی جدیدی از تناسخ معتقدند و آن را به جای معاد به مردم القا میکنند. آنها دنیا را از قیامت برتر میدانند و بهشت را حال خوش و جهنم را حال بد معرفی میکنند. در این تعریف اثری از دنیای بعد از مرگ و حیات مجدد نیست.
متأسفانه یکی از اشتباهات ما این است که مخاطبین را رها میکنیم تا زمانی که به سنین جوانی و دانشگاه برسند. آنگاه به فکر آموزش و تربیت آنها میافتیم. در حالی که امروزه بسیاری از کشورها برنامههای خود را بر روی کودکان اجرا میکنند.
بر این اساس، جنبشهای نوپدید دقیقاً پنج اصل اساسی دین ما را تخریب میکنند که در برخی از آنها مسیحیت و یهود هم با ما مشترک هستند. در حقیقت اگر اصول یک دین دچار تشکیک شود، بنیان آن دین فرو میریزد. خطر اصلی این جنبشها برای نوجوانان و جوانان ما به این حوزه مربوط میشود. آنها در وجود خداوند، پیغمبر (ص) و امامان (ع)، در عدالت خدا و بحث معاد و قیامت تردید ایجاد میکنند. این در حالی است که یکسوم آیات قرآن در مورد معاد است. در روایات متعددی تأکید شده که اگر مردم به معاد اعتقاد پیدا کردند، یکسوم دین خود را کامل نمودهاند. چون به حسابرسی در دنیای دیگر و دیدن نتایج اعمال خود معتقدند و لذا بسیاری از گناهان را انجام نخواهند داد. در واقع نوعی خودکنترلی در آنها به وجود میآید که مانع بسیاری از اشتباهات میشود. در مقابل، اگر این اعتقادات از فرد گرفته شود، به راحتی دست به گناه میزند.
متأسفانه این جنبشها بر فکر و اعتقادات جوانان ما تأثیر گذاشته و شبهات جدیدی نسبت به بسیاری از اعمال ایجاد کردهاند. این تأثیرگذاری ناشی از مخاطبشناسی دقیق آنهاست که متناسب با افراد از همهی شیوهها برای جذب استفاده میکنند. چاپ کتاب و نشریه، ایجاد شبکههای متنوع در فضای مجازی، تولیدفیلم و ... از روشهای آنهاست. امروزه تولید فیلمهای معنویتگرا در کارخانههای بزرگی مثل هالیوود نسبت به سایر فیلمها برتری دارد. حتی برخی فیلمها محتوای ورزشی، پلیسی، خانوادگی و جنایی دارند، ولی در خلال آن نوعی تفکر معنوی نیز تبلیغ میشود.
در بازیهای کامپیوتری نیز جوانان و نوجوانان را به برخی اعتقادات جذب میکنند. مثل نبرد تایترها؟ که در هر مرحله خدایی را از بین میبرند. دیدن خدایان متعدد میتواند از اعتقاد آنها به توحید و خدای واحد بکاهد. آنها همچنین از طریق کارتونها، انیمیشنها و فیلمهای کودکانه به تبلیغ افکار خود میپردازند. شیوههای جذب آنها به وسیلهی مبلغ و با دو یا سه ساعت سخنرانی نیست. آنها موجی از شبهات را به وجود میآورند تا فکر مخاطب را متزلزل کنند. برای آنها همین که ارادهی مردم در پرداختن به مسائل دینی کم شود یا حال معنوی آنها در شب قدر کاهش یابد، نوعی موفقیت بزرگ به حساب میآید.
برای جذب افراد همچنین از موسیقی، از بیان زیباییهای معنویت، از مبلغین زیبا و خوشصحبت و از هر طریقی که مورد پسند انسان امروزی باشد استفاده میکنند. حتی اگر نتوانند افراد را به عضویت فرقهی خود درآورند، همین اندازه که بتوانند کمی آنها را از دین اصلیشان دور کنند کافی است. زیرا در مراحل بعدی میتوانند موفقتر عمل نمایند.
متاسفانه علیرغم هشدارهای مقام معظم رهبری میبینیم که در رسانه های مجازی و مکتوب بسیاری از کتاب ها و سی دی های آموزشی این عرفان ها به راحتی در دسترس قرار دارد. دلیل کوتاهی نهادهای مسوول چیست و به طور کلی چه راهکارهایی را برای مقابله با عرفانهای کاذب پیشنهاد میکنید؟
فضاهای مجازی هر چقدر هم محدود شود، به کمک فیلترشکن میتوان به آن وارد شد. ساخت وبلاگ یا سایت هم به آسانی امکانپذیر است و تا زمانی که شناسایی و فیلتر شود، حداقل یک هفته زمان میبرد. پس بخشی از تبلیغات این جنبشها مخصوصاً در فضای مجازی قابل کنترل نیست. همچنین کنترل آن در حوزهی کتاب به دلیل تعداد بالا و شناسایی دشوار آن بسیار سخت است. مثلاً سال 74 کتاب اوشو وارد کشور شد و تا سال 85 هم چاپ میشد. هیچ کس نمیدانست که در خلال این کتاب چه نکات ظریفی جای داده شده که دین و عقاید مردم را تخریب میکند. فقط این یک کتاب نیست. باقی کتابها را چگونه میتوان جمعآوری کرد؟ قطعاً حمایتهایی از آنها میشد که به سرعت انتشار مییافت و به تیراژهای بالا میرسید. تا زمانی که نهادها متوجه میشدند، ممچه بسا از هشتاد کتاب یک نویسنده، هفتاد کتاب او به فارسی ترجمه، چاپ و در بازار پخش شده بود. پس نمیتوان به آسانی مانع این تبلیغات شد. حال چه باید کرد؟ یکی از راهها شناسایی و نقد این جنبشهاست. از طریق برگزاری نشستهای مختلف میتوان نقاط منفی و آسیبهای آنها را مطرح کرد و به این طریق مخاطبین را در جریان فعالیت آنها قرار داد.
البته بهترین راه مقابله با این جنبشها همان فرمایش مقام معظم رهبری مبنی بر ایجاد تمدن نوین اسلامی است. هر کس باید این تمدن را از خود شروع کند. وقتی مردم معنویت اسلامی را بچشند و لذت آن را تجربه کنند، قطعاً دیگر به سراغ معنویتهای بیبنیان نخواهند رفت. همان گونه که اگر مادر برای بچهاش غذای سالم تهیه کند، دیگر بچه برای خرید مواد خوراکی به سمت مغازهها نمیرود. زیرا سیر است و خلائی ندارد. پس حتی اگر بتوان امروز همهی جنبشهای نوپدید معنوی را از بین برد، باز فردا جنبش و عرفان جدید دیگری درست میشود.
البته میتوان آنها را محدود کرد، ولی نمیتوان مانع شکلگیری و نشر آنها شد. بنابراین مهمترین کار این است که معنویت اسلامی را به شکلها وشیوههای جدید ارائه دهیم. حتی سبک زندگی مردم را به سبک امروزی - اسلامی تبدیل نماییم. سبک زندگی امروزه به جنبشهای نوپدید معنوی نزدیکتر است. به همین دلیل مردم آن را میپذیرند. ما نیز باید سبک زندگی اسلامی - امروزی برای مردم ایجاد کنیم تا مورد پسند مردم باشد. [b4] کسی که اسلام را بپذیرد و با معنویات اسلام حال معنوی خوبی پیدا کند، قطعاً به این جنبشهای نوپدید توجه نخواهد کرد. بنابراین ترویج معنویت اسلام در بین مردم بهترین راهکار مقابله با جنبشهای نوپدید معنوی، عرفانهای نوظهور و حتی ادیانی است که با دین اسلام مخالفاند.
لازم است معنویات اسلام به زبان امروزی و با روشهای نوینی که مردم دوست دارند ارائه شود؛ مثلاً در قالب مجلات معنوی و جذاب، کلاسها، کتابهای جالب و داستانهای زیبا. گاه افرادی مثل پائولو کوئیلو داستانهای معنوی فارسی را از مثنوی معنوی مولانا میگیرند و با تبدیل آن به کتاب در دنیا معروف میشوند. ما نیز میتوانیم داستانهای کهن را بازنویسی کنیم و در اختیار جوانان و نوجوانان کشورمان قرار دهیم. با ساخت فیلم و کارتون هم میتوان به ترویج معنویات اسلام کمک کرد.
البته همهی این کارها را جنبشهای نوپدید نیز انجام میدهند. تفاوت آنها با ما در این است که آنها از نظر مبانی تهی هستند. اما ما مبانی اصیل زیادی داریم. یکی از مسیحیان میگفت: «اگر مسیحیت یک کتاب مانند صحیفه سجادیه داشت دنیا را تسخیر میکرد.» ما صحیفه سجادیه، نهجالبلاغه و مفاتیحالجنان را در اختیار داریم. منتها نمیدانیم چگونه باید از آنها استفاده کنیم و در زندگی مردم رواج دهیم. از همه مهمتر قرآن کتاب دینی ماست. کتابی که امروزه غربیها آن را بررسی مینمایند و هر سال نکتهی جدیدی از آن کشف میکنند. مثلاً یکی از کارشناسان ناسا پس از بررسیهای فراوان اقرار کرد که شب قدر در بین ستارگان و حتی آب و هوای عالم اتفاقات ویژهای میافتد. این حقیقت منجر به اخراج او از ناسا شد؛ زیرا به سازگاری علم با قرآن معترف شده بود. همچنین یکی دیگر ازمسیحیان در کتابی ثابت میکند که تورات و انجیل مسائل غیرعلمی زیادی دارند، ولی قرآن با علم مطابقت میکند. اگر این مباحث در قالب کارتون، بازی، فیلم، سمینار، همایش، کلاسهای آموزشی، کتاب و ... به مردم ارائه شود، قطعاً مردم استقبال میکنند. زیرا فطرت مردم متمایل به این گونه مسائل است. این در حالی است که تمایل آنها به جنبشهای نوپدید مربوط به جنبهی دنیوی و غریزی آنهاست. فطرت انسانها به پاکی، خوبی و قشنگی تمایل دارد. این زیباییها را میتوان در دین اسلام یافت و به مردم ارائه داد.
متأسفانه یکی از اشتباهات ما این است که مخاطبین را رها میکنیم تا زمانی که به سنین جوانی و دانشگاه برسند. آنگاه به فکر آموزش و تربیت آنها میافتیم. در حالی که امروزه بسیاری از کشورها برنامههای خود را بر روی کودکان اجرا میکنند. بنابراین اگر بخواهیم معنویت اسلام را به مردم بچشانیم، باید از سنین پایین شروع کنیم. مثلاً برای بچهها کارتون، بازیهای کودکانه، حتی لوازمالتحریر و اسباببازی طراحی کنیم و معنویات را در قالب آن به کودکان آموزش دهیم. بنا به فرمایش امیرالمؤمنین (ع)، قلب کودک هنوز محکم نشده و فکر او به چیزی مشغول نیست؛ به زمینی خالی میماند که هر بذری در آن کاشته شود، رشد میکند.