دو مجموعه تقنینی «ایالات متحده» - کنگره
و سنا - طی هفته های پیش جلسات استماع مختلفی برای ارزیابی شرایط جاری در مذاکرات
هسته ای ترتیب دادند. «اولی هاینون»[1] از
«مرکز بلفر» در 10 ژوئن به جلسه استماع «کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان» رفت و
گزارشی با عنوان: "راستی آزمایی پایبندی ایران به تعهدات
هسته ای"[2] را
ارائه داد.
«فردریک کاگان»[3] از «انستیتو آمریکن اینترپرایز» (AEI) در 11 ژوئن به جلسه استماع «کمیته روابط خارجی سنا» رفت و گزارشی با عنوان: "پیامدهای منطقه ای یک توافق هسته ای با ایران" [4] را قرائت کرد. همچنین، «اسکات مادل»[5] در 12 ژوئن از سوی «مرکز مطالعات استراتژیک و بین الملل» (CSIS) در «کمیته روابط خارجی سنا» حاضر شد و گزارشی با عنوان: "پیامدهای منطقه ای یک توافق هسته ای با ایران"[6] را ارائه داد.
اغلب این جلسات پیش از هر چیزی، علیرغم تلاش برخی برای غیر محتمل دانستن توافق جامع، نشان دهنده این امر است که نمایندگان آمریکا از طریق بازوهای کارشناسی و اطلاعاتی خویش به این نتیجه رسیده اند که یک توافق نهایی؛ در حال شکل گرفتن است و احتمال آن بسیار جدی است.
از جمله مهمترین این جلسات، حضور «دنیس راس» در «کمیته روابط خارجی سنا» و «مایکل سینک» در «کمیته نیروهای مسلح مجلس نمایندگان» بود که هر دو از «انستیتو واشینگتن برای سیاست های خاور نزدیک» (WINEP) هستند. «انستیتو واشینگتن» در سال 1985 میلادی توسط چند تن از اعضای اصلی «کمیته روابط عمومی آمریکا- اسرائیل» (AIPAC) از جمله «مارتین ایندیک» و «باربی واینبرگ» تأسیس شد. بعدها «ایندیک» بعنوان مشاور «رئیس جمهور بیل کلینتون» فعالیت کرد[7].
«پایگاه خبری- تحلیلی مشرق» پیشتر با توجه به اهمیت گزارش «دنیس راس»، بخش های بیشتری از این گزارش را ترجمه و مورد بررسی قرار داد. اکنون با توجه به اهمیت گزارش «مایکل سینک» به بررسی سخنان وی در «کمیته نیروهای مسلح مجلس نمایندگان» پرداخته می شود. «سینک»، در حال حاضر «مدیر انستیتو واشینگتن» - نفر دوم اجرایی مؤسسه- است[8].
وی پیش از این بین سال های 2005- 2008 م. بعنوان «مدیرکل امور خاورمیانه در شورای امنیت ملی آمریکا» در دوره ریاست جمهوری «جورج دبلیو بوش» خدمت کرده بود. قبل از احراز این پست در «شورای امنیت ملی»، وی بعنوان دستیار ویژه وزاری امور خارجه آمریکا، «کاندولیزا رایس» و «کالین پاول» خدمت می کرد و پیشتر از آن؛ بعنوان افسر «بخش خدمات خارجی وزارت خارجه»، مشاور سفیر «دانیل کورتزر» در بیت المقدس اشغالی (تل آویو) بوده است. «سینک» نقش بسزایی در حمایت آمریکا از «انقلاب (مخملی) سرو لبنان» و طراحی یک برنامه تحریمی برای فشار به ایران داشته است[9].
علاوه بر این، او در «دانشگاه هاروراد» بعنوان استاد اقتصاد، عضو کمکی در «مرکز بلفر برای علوم و امور بین الملل» و عضو «هیئت مشورتی بررسی جهانی» خدمت می کند. «سینک» توسط «شورای روابط خارجی» (CFR) برای حضور در "برنامه عضویت فصلی" انتخاب شده که به پذیرش مسئولان دولتی جوان (30 تا 36 ساله) در برنامه های خاص پژوهشی بمدت 5 سال می پردازد[10].
«مایکل سینک» در گزارش خود برای «کمیته نیروهای مسلح مجلس نمایندگان» چنین عنوان می کند، برغم اینکه تحریم ها بر تغییر محاسبات ایران و انتخابات ریاست جمهوری آن تأثیر گذاشته اما به تنهایی موجب پیشرفت های جاری در مذاکرات هسته ای نشده است بلکه بخشی از این پیشرفت ها؛ به عقب نشینی های آمریکا و اروپایی ها درباره برنامه هسته ای ایران مربوط است.
«سینک» همچنین اعتقاد دارد که توقف برنامه بالستیک و پرتاب موشک به فضا توسط ایران، بخشی از توافق است که نباید در آن تردید داشت و سپس می گوید؛ فایده پرداختن به فعالیت های بالستیک ایران طی توافق، تضمین این است که نه تنها غیرنظامیان در سازمان اتمی ایران که مقامات نظامی ایران نیز تحت نظر بازرسان؛ قرار خواهند گرفت.
«سینک» درباره بحث "PMD"، دسترسی به تمامی دانشمندان مورد نظر آمریکا را یک امر حیاتی می داند که باید در توافق بدان تصریح شود و می گوید: ایران باید دسترسی به فهرستی از همه تأسیسات و کارکنان و پژوهش های مرتبط با انرژی هسته ای را فراهم کند. این در حالیست که دیگر اندیشکده ها و کارشناسان آمریکا نیز بارها، دسترسی به برخی افراد خاص مانند «محسن فخری زاده» را بعنوان یک درخواست محوری مطرح کرده بودند که «مشرق»؛ طی گزارشی بدان پرداخته است.
«سینک» در ادامه به نکته محوری دیگری اشاره می کند که بسیار اهمیت دارد. وی می گوید: بجای درخواست از کنگره برای برداشتن تحریم ها در مراحل ابتدایی توافق، هر گونه "کاهش دائمی تحریم" - و نه ابطال تحریم ها- باید در پایان مرحله اجرایی توافق باشد. این در حالیست که دیگر کارشناسان آمریکایی طی اظهاراتی مشابه درخواست ایران برای لغو تحریم ها را رد کرده و بجای آن از "تعلیق تحریم ها" سخن گفته بودند که «مشرق» تفصیلاً به بررسی آن پرداخته بود. هر چند این دو مفهوم در ظاهر با هم تفاوت چندانی ندارند اما بلحاظ راهبردی تفاوت های فاحشی دارند که عدم توجه به آن؛ موجب ضررهای بزرگ راهبردی و حتی امنیتی برای ایران خواهد شد.
وی همچنین، مشابه نظرات «دنیس راس» و «گری سیمور» در هفته های گذشته، معتقد است که آمریکا باید در کنار مذاکرات هسته ای با ایران، گام هایی موازی جهت مهار منطقه ای ایران بردارد.
«پایگاه خبری- تحلیلی مشرق» در آستانه شروع دور جدید مذاکرات ایران و 5+1، بخش اعظم گزارش «مایکل سینک» در مجلس نمایندگان آمریکا را با توجه به اهمیت آن و در جهت بهره برداری افکار عمومی و اتاق فکرهای نظام؛ بدون رد یا پذیرش مفادش منتشر مینماید:
***
مذاکرات هستهای 1+5 با ایران و عواقب دفاعی آن برای «ایالات متحده»[11]
مایکل سینک- گزارش ارائه شده به «کمیته نیروهای مسلح مجلس نمایندگان»
مدیر انستیتو واشینگتن برای سیاست های خاور نزدیک
مذاکرات هستهای میان آمریکا، شرکای ما در گروه 1+5 و ایران متضمن بسیاری موضوعات فنی است که از تعداد و پیچیدگی سانتریفیوژهای گازی ایران تا پیکربندی رآکتور تحقیقاتی آب سنگین را در بر میگیرد. اما تلقی توافق میان ایران و 1+5 بهعنوان صِرف توافق فنی اشتباه خواهد بود. حتی اگر «ایالات متحده» ترجیح بدهد که اینطور تلقی کند، در صورتیکه چنین توافقی بدست آید؛ پیامدهای ژرف راهبردی برای آمریکا و همپیمانان ما در خاورمیانه و فراتر از آن خواهد داشت.
در این اظهارات، شرحی کلی ارائه خواهم کرد از اینکه چگونه باید درباره موضوعاتی به جز موضوع تولید سوخت هستهای که در جایی دیگر بهتفصیل به آن پرداختهام و نیز اثرهایی که توافق به احتمال زیاد بر پویایی منطقه خاورمیانه و موقعیت «ایالات متحده» در آن خواهد گذاشت؛ در هر توافق هستهای بحث کرد.
همانطور که استدلال خواهم کرد، توافق میان ایران و 1+5 باید برنامه هستهای ایران را در کلیت آن، یعنی نه تنها قابلیتهای تولید سوخت هستهای بلکه "تسلیحاتیکردن" و وسائل حمل، در بر بگیرد؛ اما چنین توافقی نباید به موضوعات منطقهای مثل عراق و سوریه بپردازد. بعلاوه برنامهریزان «ایالات متحده»، باید برداشتن قدمهایی بیرون از مذاکرات هستهای را بمنظور تأمین اطمینان خاطر متحدان آمریکا؛ مورد نظر قرار دهند و تعهد آمریکا به منطقه را نشان دهند تا عکسالعملهای خصمانه متحدان یا اقدامات بیثباتکننده ایران گستاخشده را تخفیف دهند.
تشخیص اهداف ایران
در طول مذاکرات ایران و 1+5 و پیش از آن در مذاکرات با فرانسه و آلمان و انگلستان، مذاکرهکنندگان ایرانی بهسختی بر خواستههای اساسی خود پای فشردهاند: اینکه "حق" ادعاشده ایشان برای غنیسازی اورانیوم بهرسمیت شناخته شود؛ اینکه هیچ نوع محدودیت بلندمدت نباید بر فعالیتهای هستهای ایشان گذارده شود و اینکه تحریمهای غرب باید برداشته شود.
این مطالبات مدتها با درخواستهای مقامات آمریکایی و اروپایی و متحدانشان ناسازگار بود که آمادگی آن را داشتند تا زمانیکه تهران، سوخت ضروری را وارد کند و بطور کامل از فعالیتهای چرخه سوخت هستهای چشمپوشی کند؛ یک برنامه غیرنظامی برای نیروگاههای هستهای ایران را بپذیرند.
موضع 1+5 در درجه اول، مبتنی بود بر نگرانیها راجع به آنچه ایران احتمال داشت با فن آوری هستهای که ذاتاً کاربرد دوگانهای دارد انجام دهد؛ اما مهمتر از آن مبتنی بود بر تخلفات ایران از وظایف خود بعنوان یکی از امضاءکنندگان NPT (ساخت مخفیانه تأسیسات هستهای در نطنز و اراک و پس از آن در فردو) و تحقیقات راجع به تسلیحاتیکردن سوخت هستهای. بعبارت دیگر، موضع آمریکا نه تنبیهی بود و نه "حداکثری" بلکه برای پرداختن به نگرانیهای مستند درباره عواقب راهبردی فعالیتهای هستهای ایران، طراحی شده بود.
در عین حال گروه 1+5، از جمله با تقدیمکردن دو بسته پیشنهادی به ایران، این مطلب را روشن کرد که مایل است که در ازای موافقت ایران با صرف نظر کردن از فعالیتهای هستهای مورد بحث؛ منافع اقتصادی و علمی و دیپلماتیک فراوانی به ایران پیشنهاد کند. بهعبارت دیگر گروه 1+5، چیزی را به ایران پیشنهاد کرد که این کشور با استیصال نیازمند آن بود: آسودگی از انزوای اقتصادی و دیپلماتیک، در ازای چیزی (چرخه سوخت هستهای) که نیازی به آن نداشت؛ البته اگر ادعاهای ایران مبنی بر صلحآمیزبودن فعالیتهای هستهای را باور کنیم.
... سیاست ایران فقط وقتی معنادار خواهد بود که هدف تهران یا حداقل حفظ گزینه توسعه سلاحهای هستهای باشد که مستلزم حفظ چرخه سوخت هستهای و دیگر قابلیتهاست؛ یا اثبات توانایی خود برای مقاومت در برابر فشار بینالمللی و غلبه بر آن؛ یا هر دو.غالباً ادعا میشود که تحریمهای اقتصادی، خصوصاً اِعمال محدودیت بر صادرات نفت ایران و دستیابی این کشور به نظام مالی بینالمللی را باید بدلیل پیشرفتهای اخیر در گفتگوهای هستهای ارج نهاد. با اینکه این تحریمها بهاحتمال زیاد، نقش زیادی در محاسبات تهران و در رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری 2013 م. در این کشور ایفاء کرد؛ اینها تنها عوامل موثر نبودهاند. همچنانکه «ایالات متحده» و اتحادیه اروپا فشار تحریمها را افزایش دادند، گروه 1+5 نیز عقبنشینیهایی کلیدی انجام داد. نمیتوان دانست که آیا فشار اقتصادی و نظامی بهتنهایی و در غیاب این عقبنشینیها ایران را به تغییر مسیر خود وادار میکرد یا نه؟
مهمترین این عقبنشینیها این است که ایران مجاز خواهد بود که تحت هر توافق هستهای بلندمدت، اورانیوم را بطور نامحدود غنیسازی کند (گرچه این اجازه در ابتدا تابع حدود توافق شده بود). این امر بطور گسترده و عملاً بعنوان تصدیق حق غنیسازی ایران تلقی شد که سناتور سابق «جان کری» قبل از اینکه وزیر امور خارجه شود؛ به هر حال آن را تصدیق کرده بود. بعلاوه، توافق موقت "طرح مشترک اقدام" در 24 نوامبر 2013 میلادی، هرگونه الزام ایران را به برچیدن هر یک از تأسیسات هستهای که بطور مخفیانه ساخته شده باشد؛ برغم اصرار قبلی واشینگتن بر لزوم انجامگرفتن این کار ازسوی تهران، حذف کرد.
"طرح مشترک اقدام" به این ترتیب، نشاندهنده تحقق بسیاری از اهداف دیرینه ایران و بازاندیشی اهداف خود یا حداقل نوید این پیامد تا زمان انعقاد یک توافق بلندمدت بود. مقامات «ایالات متحده» نه تنها از مطالبات سابق خود، بخصوص الزام ایران به توقف غنیسازی اورانیوم، عقب نشستند بلکه این مطالبات را بعنوان مواضع غیر واقعبینانه و حداکثری رد کردند؛ برغم اینکه این مواضع در قطعنامههای چندگانه «شورای امنیت سازمان ملل» که حمایت گسترده بینالمللی را جلب کرد، پاس داشته شده بود. این موضوع به این حس دامن زد که آمریکا، بهتندی تغییر موضع داده و شکافی را میان موضع آمریکا و متحدانش در منطقه و فراتر از آن ایجاد کرد.
چیزهایی که باید و نباید در توافق هستهای باشد
در نتیجه این تغییر موضع، گفتگوهای 1+5 تحت تفوق مذاکراتی قرار گرفته است که هدف آن محدود کردن و نه توقف فعالیتهای هستهای ایران و نیز مکانیسمهایی است برای احراز اینکه؛ ایران این حدود را رعایت میکند. هدف اظهارات من، ارزیابی شایستگیهای فنی توافقات مورد بحث نیست؛ ناظران دیگری به آن خواهند پرداخت. بلکه هدف این اظهارات، بررسی عواقب راهبردی آن با درنظرداشتن این نکته است که توافق هستهای، فقط زمانی ارزشمند خواهد بود که منافع «ایالات متحده» را پیش ببرد.
فعالیتهای چرخه سوخت
در خصوص فعالیتهای چرخه سوخت ایران، تأکید مذاکرهکنندگان 1+5 بر محدودکردن آنها بمنظور طولانیتر کردن "وقت فرار" (Breakout) ایران تا بیشترین حد ممکن و نیز بموقع اجرا گذاردن راستیآزماییهای سختگیرانه و اقدامات مهارکننده برای تضمین همنوایی ایران است. اما چالش دیگری که «ایالات متحده» در پی توافق هستهای در ایران با آن مواجه خواهد شد، جلوگیری از گسترش بیشتر غنیسازی و پردازش دوباره فنآوری است.
بسیاری از دولتهای منطقه تواناییهای هستهای ایران را خطری ناگوار میدانند و برای برخورداری از قابلیتهایی منطبق با قابلیتهای ایران؛ انگیزه دارند. متقاعدکردن متحدان به امتناع از برخورداری، چالشی را ایجاد خواهد کرد. درخواستکردن از ایشان برای صرفنظرکردن از قابلیتهایی که ایران با سرپیچی از تعهدات بینالمللی توسعه داده یک بحث است و متقاعدکردن ایشان به خودداری از کسب فنآوری مجازشده برای ایران؛ بحث دیگر.
در انعقاد توافق هستهای با ایران، مذاکرهکنندگان 1+5 باید پیشفرض بگیرند که دولتهای دیگر منطقه، در بلندمدت اگر نه فوراً، احتمالاً فارغ از محدودیتهای خاص و اقدامات راستیآزمایی که ایران در معرض آن خواهد بود؛ در پی قابلیتهایی خواهند بود که ایران در اختیار دارد.
پژوهشهای مرتبط با تسلیحاتی شدن
از آنجا که احتمالاً به ایران، اجازه فعالیتهای هستهای گسترده تحت یک توافق هستهای بلندمدت داده خواهد شد، وظیفه بررسی صحت نبودِ تغییر مسیر مواد هستهای از تأسیسات هستهای به یک برنامه هستهای موازی پنهان، دشوارتر خواهد شد؛ خصوصاً به این دلیل که احتمالاً به بازرسان، آن نوع دستیابی مداخلهگرانه و فوری اعطاء نخواهد شد که به بازرسان هستهای بینالمللی در عراق دهه نود میلادی؛ اعطاء شد.
به همین دلیل، این امری حیاتی است که ایران بعنوان بخشی از هر گونه توافق هستهای، ملزم باشد که راجع به فعالیت هستهای گذشته خود، حقیقت را بگوید و فهرستی از همه تأسیسات و کارکنان و پژوهشهای مرتبط با انرژی هستهای و دسترس به آنها؛ خصوصاً به سلاحهای هستهای، را برای بازرسان فراهم کند.
این مسئله، معیاری را برای مقایسه اعلانهای ایران و اطلاعات فراهمشده دولتهای عضو «آژانس بینالمللی انرژی اتمی» در اختیار بازرسان میگذارد و توسعه برنامههای پنهان معطوف به سلاح اتمی دور از چشم بازرسان را برای ایران دشوارتر میکند. همچنین بسیارمهم است که چنین الزامی، در تعیین چیستی دستاوردهای گذشته ایران در زمینه پژوهشهای راجع به تسلیحاتیکردن و راستیآزمایی اتمام آن؛ به بازرسان کمک میکند.
موشکهای بالستیک
یکی از سئوالات مناقشهبرانگیز درباره گفتگوهای هستهای، این است که آیا این گفتگوها باید برنامه ایران برای موشکهای بالستیک را پوشش دهد یا خیر. رهبر ایران، سرسختانه اصرار کرده که ورود به بحث برنامه موشکی ایران قدغن است. مقامات 1+5 در اینباره مرددند اما جای سئوال نیست که ایران باید بعنوان بخشی از توافق هستهای، ملزم به متوقفکردن عناصر برنامه بالستیکی و پرتاب به فضا باشد. ایجاد وسیله حمل در کنار تولید سوخت و تسلیحاتیکردن، یکی از سه عنصر برنامه تسلیحات هستهای است.
طبق نظر «انستیتوی آمریکایی صلح»، ایران یگانه کشوری است که بدون اینکه اول قابلیت سلاح هستهای را ایجاد کند، موشک بالستیک با برد 2000 کیلومتر ساخته و موشکهای بالستیک ایران به سبب دقت پایین؛ متناسب با مقادیر مرسوم مواد منفجره نیستند.
اصرار بر توقف ساخت موشکهایی با قابلیت حمل مواد منفجره هستهای از سوی ایران، تضمین خواهد کرد که این کشور از زمان و فضای اعطاءشده از طریق یک توافق هستهای؛ جهت تکمیل این عنصر از فعالیت هستهای استفاده نخواهد کرد. با توجه به اینکه طبق ارزیابی «وزارت دفاع آمریکا»، ایران در زودترین حالت ممکن تا 2015 میلادی توان ساخت موشک بالستیک بین قارهای را خواهد داشت؛ آشکار است که این عنصر بیش از دو عنصر دیگر با تکمیل شدن فاصله دارد.
فایده دیگر پرداختن به فعالیتهای ایران در زمینه موشکهای بالستیک در توافق هستهای، تضمین این است که نه فقط «آژانس اتمی» غیرنظامی ایران (سازمان انرژی اتمی ایران) بلکه مقامات نظامی این کشور نیز ملزم به توافق و در معرض مداقه بازرسان؛ خواهند بود.
تقریباً در همه دولتها، مراکز قدرت رقیب وجود دارد اما در ایران؛ مشکل بطور خاص حاد به نظر میرسد. بسیاری از موجودیت های نظامی ایران نه به رئیس جمهور که با 1+5 در حال مذاکره است بلکه به رهبر گزارش کار میدهند که از مذاکرات اعلام حمایت کرده اما سوای این مطلب؛ از مذاکرات برکنار مانده است. توافق فقط در صورتی ارزشمند خواهد بود که همه موجودیتهای ایرانی دخیل در برنامه هستهای این کشور، خود را تابع آن بدانند.
موضوعات منطقهای
در نتیجه گفتگوهای دوجانبه آمریکا و ایران درباره عراق، پرسش از اینکه آیا باید موضوعات منطقهای نظیر دخالت ایران در سوریه و عراق را در گفتگوهای 1+5 و هر گونه توافق بلندمدت هستهای گنجاند؛ دوباره مطرح شده است. این پرسشی دشوار است.
از یک سو، متحدان آمریکا ایده گفتگوهای دوجانبه ایران و آمریکا درباره مشکلات امنیتی را خوش ندارند؛ زیرا نگرانند که این گفتگوها، آنها را از حق اظهارنظر درباره پیامدها محروم میکند و به تظاهر ایران به برتری منطقهای منجر میشود. از سوی دیگر، از این احتمال میترسند که فشار آمریکا بر ایران کم شود بدون اینکه پیش از آن، این موضوعات مورد بحث قرار گرفته باشد.
در این مرحله، بهترین رویکرد که ظاهراً هم برای 1+5 و هم برای مذاکرهکنندگان ایرانی مرجح است، کنارگذاشتن موضوعات منطقهای از مذاکرات هستهای است. اجرای تحریمهای اعمالشدنی در مقابل حمایت ایران از تروریسم و فعالیتهای غیرهستهای دیگر، باید ادامه داشته باشد حتی اگر توافق هستهای اعمال شود؛ مگر اینکه و تا زمانیکه ایران، آمادگی خود را برای تجدیدنظر در فعالیتهای منطقهای خود اثبات کند.
مکانیسم اجراء
نه محدودیتهای سختگیرانه هستهای و نه گستردهترین راستیآزماییها و مکانیسمهای مهارکننده، بدون مکانیسم اجرایی معتبر؛ نمیتواند کارآمد باشد. آمریکا باید بعنوان شرط پذیرش توافق، درصدد کسب این توافق پیشاپیش از طرف اعضای دیگر 1+5 باشد که بهمنزله بخشی از توافق هستهای یا بهمنزله نتیجه منطقی آن؛ تخلفات ایران از توافق با تحمیل دوباره تحریمها یا حتی در صورت لزوم با توسل به زور قابل تنبیه خواهد بود.
واشینگتن همچنین، باید این مطلب را روشن کند که اگر مسکو یا دیگران، مانع واکنش اثربخش «شورای امنیت» به فریبکاری ایران شوند؛ ما هماهنگ با متحدانمان، آماده اقدام در خارج از این چارچوب خواهیم بود. از آنجا که ایران، بجای عبور از خطوط قرمز «ایالات متحده»، در خمکردن این خطوط استاد بوده است، یک چنین برنامهریزی؛ نه تنها باید سناریوهای افراطی نظیر اقدام به اخراج بازرسان یا کشف تأسیسات مخفی بیشتر (که شاید اقدام نظامی را بطلبد) بلکه اَشکال کمتر تحریککننده عدم همکاری؛ نظیر بهتعویقانداختن دستیابی یا آزردن بازرسان را پوشش دهد.
مدیریت پیامدهای توافق هستهای
ما را خوش بیاید یا نه، نه فقط متحدان منطقهای بلکه متحدان ما در سرتاسر جهان، درباره تعهد ما به خاورمیانه و بطور کلی تر رهبری خارج از مرزهای آمریکا؛ هم ازحیث محتوای توافق با ایران و هم از حیث زمینه سیاستگذاری که این توافق در آن نهاده شده است، قضاوت خواهند کرد. تاکنون مواضع در حال تغییر آمریکا در مذاکرات هستهای با ایران، به ادراک بیتعهدی آمریکا کمک کرده است.
این ادراک را بسیاری عوامل دیگر تقویت کرده است، برای مثال؛ ناکامی ما در تحمیل خطوط قرمز رئیس جمهور درباره سوریه، عقبنشینی کامل نیروهای آمریکا از عراق، کاهش حضور ناوهای هواپیمابر در خلیج (فارس) و صحبت از استقلال انرژی و یک "قطب" برای آسیا.
اوضاع با بحران اوکراین و دریای جنوبی چین وخیمتر شده که نمونههایی است از چالشهایی که در دفاع از متحدان بدون پیماننامه خود؛ در برابر تجاوز خارجی با آن مواجه میشویم.
ظاهراً احتمال بیشتر، آن است که راهبرد منطقهای ایران دستنخورده باقی بماند، در همان وقت که با کاهش تحریمها از منابع بیشتری برای پیگیری این اهداف برخوردار خواهد بود؛ مگر اینکه این تعادل قدرت در پی توافق هستهای تغییر کند.
بدین ترتیب پویایی خطرناک منطقهای، میتواند در پی توافق هستهای اتفاق بیفتد حتی توافقی که شاید مقامات آمریکا از جهات دیگر آن را موفقیت تلقی کنند؛ زیرا متحدان ما، "قدمهای خودراهبرانه" برای دفاع از منافع خود بر میدارند - که شاید بطور همزمان، مقابله با ایران و سازگارشدن با آن را در بگیرد- و ایرانِ گستاخشده؛ دستور کار منطقهای خود را با انرژی تازه ای پی میگیرد. نتیجه ممکن است، تعمیق تضادی باشد که همین حالا هم خاورمیانه را در سلطه خود دارد و منافع گسترده ما در خاورمیانه را تهدید خواهد کرد.
برای جلوگیری از چنین پیامدی، «ایالات متحده» ملزم خواهد بود که راههایی برای دادن اطمینان خاطر به متحدان و منصرف کردن ایران و نشان دادن تعهد مداوم به خاورمیانه؛ پیدا کند. آمادگی برای انجام دادن این امر، باید همین حالا آغاز شود و باید با همان شور و حرارت مذاکرات هستهای، آن را پی گرفت. چنین گامهایی، میتواند اقدامات زیر را در بر بگیرد:
1- واکنش هدفمند به بحران سوریه و عراق: با توجه به اینکه باصطلاح "دولت اسلامی عراق و شام" در عراق و سوریه عمل میکند، بحران این دو کشور؛ بطور لاینفک به هم مرتبط است. این بحران از دیدگاه متحدان ما، همچنین با بیتوجهی آمریکا مرتبط است.
با وجود اینکه هر یک از این دو بحران، راهبرد خود را میطلبد (در سوریه مواجهه با جهادگرایان و وادار کردن «اسد» به کنارهگیری و در عراق حمایت از تلاشها برای جنگ با «داعش» همزمان با فشارآوردن به «مالکی» برای فرونشاندن اختلافات با اجتماعات کرد و عرب سنی)؛ هر دو کشور از تلاش آمریکا برای سازماندهی واکنش منطقهای و جهانی سود خواهند برد، اقدامی که ما تاکنون نسبت به آن اکراه داشتهایم.
2- تقویت دوباره گفتوگوهای امنیت منطقهای: سالهای متمادی بیاعتمادی و فقدان باور، روابط آمریکا با متحدان اصلی در منطقه را تضعیف کرده است. آمریکا باید تلاشی هماهنگ برای از سرگیری گفتگوهای امنیتی با متحدان ما در منطقه را انجام دهد تا هماهنگی چندجانبه درباره موضوعات مورد علاقه متقابل؛ ازجمله فعالیتهای ایران، را ارتقاء دهد.
مکانیسمهای "گفتگوهای امنیت خلیج" و "شورای دوم همکاری کشورهای عرب خلیج"، میتواند الگویی برای انجام این کار باشد.
3- تشدید تلاشها برای ممانعت از تسلیحات ایران: اگر توافق هستهای حاصل شود، میتوانیم با تأکید بیشتر بر شناسایی و قطع ارسال تسلیحات ایران به سوریه و «حزبالله» و دیگر نمایندگان ایران و با تأکید بر مقابله با فعالیتهای این نمایندگان بهشکل گستردهتر؛ نشان دهیم که قصد نادیدهگرفتن سایر اقدامات بیثباتکننده ایران را نداریم.
4- حفظ حضور نظامی قابل اعتماد: نیاز ممکن به واکنش نظامی به تحولات عراق، شاید امید به کاهش حضور نظامی آمریکا در خاورمیانه را معلق کرده باشد اما حتی اگر بحران عراق هم نبود؛ حفظ حضور نظامی مستحکم آمریکا در منطقه برای تضمین اعتبار هر مکانیسم اجرایی به همراه توافق هستهای و نیز دادن اطمینان خاطر به متحدان، امری حیاتی خواهد بود.
5- برداشتن تحریمها در آخر کار: بجای درخواست از کنگره برای برداشتن تحریمها بعنوان بخشی از مراحل ابتدایی توافق هستهای، هر گونه کاهش دائمی تحریم - و نه ابطال تحریمها یا برداشتن محدودیت داراییهای ایران- باید در پایان مرحله اجرایی توافق باشد. این هم به کنگره و هم به متحدان آمریکا در منطقه، زمانی برای قضاوت درباره تعهد ایران به توافق خواهد داد.
6- وضوحبخشیدن به روایت آمریکا از خاورمیانه: صحبت مقامات آمریکا درباره استقلال انرژی و توازن دوباره آسیا، منعکسکننده تحولات راهبردی مهم در سیاست خارجی آمریکاست اما این صحبتها؛ اغلب بطور ضعیف تدوین میشود و مخاطبان آنسوی مرز ازجمله متحدان ما در خاورمیانه، آن را بد میفهمند.
سیاستگذاران آمریکایی باید این مطلب را روشن کنند که خاورمیانه، از جمله بدلیل نقش حیاتی آن در امنیت انرژی متحدان آسیایی حتی همزمان با افزایش تمرکز ما بر آسیا؛ همچنان اولویت ما خواهد بود و اینکه خودکفایی فزاینده ما در خصوص مایحتاج انرژی، تعهد ما به خاورمیانه را کاهش نخواهد داد.
***
دستیابی به توافقی هستهای که بهاندازه کافی منافع ما و متحدان ما را تأمین کند، دشوار و مستلزم بردباری خواهد بود و برداشتن گامهایی برای ابراز تعهد ما به خاورمیانه و دادن اطمینان خاطر به متحدان و منصرفکردن ایران؛ نیازمند تلاش و منابع است، وقتی که بحرانهای دیگر در سرتاسر جهان در حال رقابت برای هر دو است.
اما این دو مسیر کلی اقدام، میتوانند بطور متقابل یکدیگر را تقویت کنند. ایران محتملتر است که توافق هستهای سختگیرانه را بپذیرد و به آن وفادار بماند اگر درک کند که آمریکا هنگام مذاکره، ایستادگی میکند و در پی خروج فوری از منطقه نیست. اگر این توافق، منعکس کننده عزم آمریکا و نه فقدان اعتماد بنفس آن دانسته شود، هر نوع پیامد منطقهای خصمانه؛ میتواند کمتر باشد.
گفتن اینکه "نرسیدن به توافق بهتر از یک توافق بد است" فقط با درنظرگرفتن ملاکی برای خوب یا بد دانستن یک توافق معنادار است. از نظر «ایالات متحده»، آن معیار، میزانی است که توافق به پیشبرد منافع ما و متحدان ما در خاورمیانه و فراتر از آن کمک میکند.
[1] Olli Heinonen: اولی هاینونن: مدیر سابق امور پادمان های سازمان بین المللی انرژی اتمی و عضو ارشد در مرکز بلفر برای علوم و امور بین الملل
[2] «Olli Heinonen's Testimony on "Verifying Iran’s Nuclear Compliance”: House Committee on Foreign Affairs»- « Belfer Center for Science and International Affairs»- 10Jun, 2014
[3] Frederick W. Kagan: فردریک دبلیو کاگان: مدیر پروژه تهدیدهای بحران در انستیتو آمریکن اینترپرایز و استاد سابق تاریخ جنگ در آکادمی جنگی ایالات متحده در وست پوینت- برگرفته از بیوگرافی فردریک کاگان در «پایگاه اطلاع رسانی AEI»
[4] «Testimony: The Regional Implications of an Iranian Nuclear Deal: Committee on Foreign Relations»- By Frederick W. Kagan- «American Enterprise Institute for Public Policy Research»- 11Jun, 2014
[5] Scott Modell: اسکات مادل: همکار ارشد و غیرمقیم در میز برک برای استراتژی در مرکز مطالعات استراتژیک و بین الملل (CSIS)، مشاور ارشد در مرکز فرماندهی عملیات ویژه آمریکا در بخش ضدتهدیدات مالی گروه های تروریستی و دولت های حامی تروریست خاورمیانه، افسر ارشد در واحد خدمات مخفی ملی در سازمان اطلاعات مرکزی ایالات متحده (CIA) و دارای مدرک کارشناسی ارشد از دانشکده خدمات خارجی دانشگاه جورج تاون آمریکا- برگرفته از بیوگرافی اسکات مادل در «پایگاه اطلاع رسانی CSIS»
[6] «Regional Implications of a Nuclear Agreement with Iran: Senate Committee on Foreign Relations»- By Scott Modell- «Center for Strategic and International Studies»- 12Jun, 2014
[8] برگرفته از بیوگرافی مایکل سینک در «پایگاه اطلاع رسانی WINEP»
[9] «Michael Singh, Former NSC Middle East Official, Named Washington Institute Managing Director»- «The Washington Institute for Near East Policy»- 10Mar, 2010
[10] برگرفته از توضحیات «پایگاه اطلاع رسانی CFR» درباره "Term Member Program"
[11] «P5+1 Nuclear Negotiations with Iran and Their Implications for United States Defense: House Armed Services Committee»- By Michael Singh- «The Washington Institute for Near East Policy»- 19Jun, 2014