۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۱۰:۲۷
کد خبر: ۸۱۶۱
حفظ اسلام و اجرای مقررات آن، بدون بالندگی عقیده و اخلاق افراد جامعه، امکان عملی نمی یابد.افراد یا نهادی که مسؤولیت اجرای قوانین را در جامعه اسلامی به عهده دارند، نمی توانند بدون تزریق فرهنگ معنویت که با تربیت اعتقادی و اخلاقی میسر است موفقیت لازم را به دست آورند.

مسؤولیت فرهنگی حکومت ها و تربیت اعتقادی و اخلاقی افراد جامعه توسط حکومت، در فلسفه سیاسی جایگاه ویژه ای را به خود اختصاص داده است. هر حکومتی براساس مبانی و اصول مورد قبول خود در ابعاد فکری وعملی تلاش می کند جامعه را به سوی آرمان ها و اهداف موردنظر سوق دهد. دراین میان رسالت و مسؤولیت فرهنگی حکومت دینی و بویژه اسلامی کاملا روشن و آشکار است. حفظ اسلام و اجرای مقررات آن، بدون بالندگی عقیده و اخلاق افراد جامعه، امکان عملی نمی یابد.افراد یا نهادی که مسؤولیت اجرای قوانین را در جامعه اسلامی به عهده دارند، نمی توانند بدون تزریق فرهنگ معنویت که با تربیت اعتقادی و اخلاقی میسر است موفقیت لازم را به دست آورند.


رسالت فرهنگی حکومت اسلامی

رسالت فرهنگی حکومت اسلامی

فارابی در زمره کسانی است که به صورت روشن، از تربیت افراد به عنوان هدف دولت یاد کرده اند. او می گفت:

«راه ایجاد فضیلت در وجود انسان، آن است که افعال و سنن فاضله پیوسته در شهرها و میان امتها رایج باشد و همگان مشترکاً آنها را به کار بندند. این کار امکان پذیر نیست مگر به وسیله حکومتی که در پرتو آن این افعال و سنن و عادات و ملکات و اخلاق در شهرها و میان مردم رواج یابد و این حکومت باید در علاقمند کردن مردم به حفظ این ملکات کوشا باشد تا از میان نروند»

خواجه نصیرالدین طوسی نیز از سعادت بدنی و مدنی شهروندان به عنوان هدف ابزاری و میانه و از تکمیل خُلق و وصول همه شهروندان به کمال، به عنوان هدف نهایی و غایی مدیریت سیاسی الهی یاد نموده است.

این امر مهم در مقدمه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز انعکاس پیدا کرده است:

«و … هدف از حکومت رشد دادن انسان در حرکت به سوی نظام الهی است(وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِیر) (نور/ ۴۲)، تا زمینه بروز و شکوفایی استعداد به منظور تجلی ابعاد خداگونگی انسان فراهم آید «تخلقوا باخلاق الله»

علاوه براین، شوراى عالى انقلاب فرهنگى به عنوان جایگاهى موثر در سیاستگذارى کشور از سال ۱۳۸۱ توسط مقام معظم رهبری امام خامنه ای، وظیفه و ماموریت خطیر مهندسى فرهنگ و مهندسى فرهنگى کشور را برعهده گرفته است.

امام خامنه ای در این خصوص چنین مى‌فرمایند: "این مجموعه (شوراى عالى انقلاب فرهنگی) در کشور بى‌بدیل است. در مدیریت راهبردى فرهنگى (کشور)، ما (رهبری) به غیر از این مجموعه، هیچ مرکزى را در کشور نداریم. بخش‌هاى مختلف، چه دولت، چه مجلس، چه حتى مجمع تشخیص مصلحت نظام وظایفى دارند اما هیچ‌کدام وظیفه‌اى را که این شورا برعهده دارد، برعهده ندارند. بنابراین مرکز بى‌بدیلى است.”

و بر این معنا تاکید مى‌فرمایند: "مجمع تشخیص (مصلحت‌نظام)، مسئول سیاست‌هاست. ولى این، شوراى عالى انقلاب فرهنگى را برکنار نمى‌کند از نگاه بلندمدتى که به آینده فرهنگى کشور دارد و تصمیمى که در این زمینه مى‌تواند بگیرد و به عنوان یک مجموعه کارشناسى زبده و ناب که صددرصد فرهنگى است، به مجمع تشخیص مصلحت (نظام) کمک کند و آن را به سمت سیاستى که باید به صورت رسمى به دستگاهها ابلاغ شود، هدایت کند” ۱۳۸۱/۹/۲۶٫

شایان ذکر است باتوجه به ریاست رییس جمهور در شوراى عالى انقلاب فرهنگى و گستره وظایف دولت در امور فرهنگی کشور، اهمیت و ضرورت انجام این ماموریت اساسى از سوی دولت روشن می شود.

 

اعمال حاکمیت فرهنگی

فضای فرهنگی را بایستی عرصه ای متشکل از سیستمهای فرهنگی با انگیزه ها ، اهداف و کارکردهای مختلف دانست. در این شرایط، حکومت از حیث وظایفی که بر عهده دارد می تواند بر عرصه فرهنگی جامعه اعمال حاکمیت نماید.

بویژه در جامعه ای با داعیه حکومت دینی، وظایف فرهنگی و تربیتی بسیار مهمی بر عهده حکومت است و حکومت نسبت به سرنوشت افراد از لحاظ اعتقادی و اخلاقی به طور ذاتی مسئول است.

امام خامنه ای در باره اهمیت فرهنگ در جامعه اسلامی فرموده اند:

مسأله‏ی فرهنگ و تعلیم وتربیت، مسأله‏ی اول در نظام ماست. ۲۶/۳/۱۳۸۶

ما فرهنگ را بستر اصلی زندگی انسان می‏دانیم؛ نه فقط بستر اصلی درس خواندن و علم آموختن. فرهنگ هر کشور، بستر اصلی حرکت عمومی آن کشور است. حرکت سیاسی و علمی‏اش هم در بستر فرهنگی است. ۱۷/۱۰/۱۳۸۳

فرهنگ اسلامی، فرهنگ ارزشمندی است که برای یک جامعه و یک مجموعه انسانی، بالاترین ارزشها را دارد و می‏تواند یک جامعه را حقیقتاً سرافراز، خوشبخت، عزیز و پیشرو کند؛ منتها ما در قرنهای متمادی به فرهنگ اسلامی خود عمل نکردیم. از اسلام، یک مشت عملیّات فردی را – که بعضی از آنها آمیخته به چیزهای غلط و احیاناً خرافی بود – رایج کردیم. ۳/۷/۱۳۸۱

 

نقشه مهندسی فرهنگی

ترسیم مسیر حرکت از وضعیت نامطلوب فرهنگی به سمت وضعیت مطلوب و آرمانی آن را نقشه مهندسی فرهنگی گویند.

با دقت در فرمایشات رهبری معظم انقلاب در می یابیم که نقشه مهندسی فرهنگی کشور به طور خاص باید موارد ذیل را مشخص نماید که:

-۱ چه کارهایی باید انجام شود یا چه کارکردهایی برای تحقق اهداف غایی فرهنگی و پیاده کردن مهندسی فرهنگی کشور مورد نیاز است). کارکردها(

-۲ چه کسانی باید این کارها را انجام دهند یا چه ساختارهایی برای تأمین کارکردهای مورد نیاز باید به اجرای نقشه بپردازند.)ساختارها)

-۳ چگونه باید این کارها انجام شود یا چگونه باید کارکردهای موردنیاز تأمین گردند. (راهکارها)

 

گام های اساسی درتحقق آرمان های فرهنگی

برای رسیدن به وضعیت مطلوب و تحقق آرمان های فرهنگی ، سه گام اساسی تعریف می شود:

گام اول: مهندسی فرهنگ، گام دوم :مهندسی فرهنگی و گام سوم :مدیریت فرهنگی.

 

توضیح گام اول: مهندسی فرهنگ

فرهنگ کشور به یک نظم و جهتگیری و جهت یابی و انسجام بخشهای گوناگون دولتی و غیردولتی در باب فرهنگ احتیاج دارد.

در این مرحله ؛ فرهنگ موضوع مهندسی قرار می گیرد. بدین معنی که باید ابتدا خود فرهنگ را مهندسی نمائیم و جهت های اصلی خود فرهنگ را تعیین کنیم.

بیانات امام خامنه ای در دیدارشوراى عالى انقلاب فرهنگى با معظم له بسیار راهگشاست:

مقوله ی فرهنگ، مقوله ای غیرقابل اداره و غیر قابل مدیریت نیست؛مقوله ای رها و خود رو که نباید سر به سرش گذاشت و وارد آن شد نیست. لذا بایستی نگاه معقول اسلامی را ملاک قرار داد و نوع برخورد باآن را بر طبق ضوابطی که معارف و الگوهای اسلامی به ما نشان میدهدتنظیم کرد. این کار همان مهندسی فرهنگ نظام جمهوری اسلامی است.

در مقابل، تفکر افراطی دیگری وجود دارد که آن سختگیری خشن و »نظارت کنترل آمیز بسیار دقیق است. این تفکر هم به همان اندازه غلط است. نه میشود فرهنگ را در جامعه رها کرد که هر چه پیشآمد، پیش بیاید نه میشود آن طور سختگیریهای غلطی را که نه ممکن است و نه مفید، الگو قرار داد… ۱۳۸۱

در قبال هجمه ای که امروزوجود دارد، نمی شود بیکار نشست و نظارت را از دست داد. بایستی با دقت مراقب رفتار و حرکت فرهنگی جامعه بود و برای آن برنامه ریزی کرد. این یکی از مهمترین وظایف حکومت است وحق بزرگی است که مردم بر گردن حکومت دارند. سال ۱۳۸۲

 

توضیح گام دوم: مهندسی فرهنگی

پس از مرحله ی مهندسی فرهنگ و بعد از آنکه آرمان نهایی ما مشخص گردید و مسیر اصلی حرکت فرهنگی ما معلوم شد نوبت گام دوم (مهندسی فرهنگی) می رسد.

باز سازی و نوسازی و ایجاد نظم و جهت گیری و انسجام نظامهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی ، فرهنگی و همه دستگاههای زیرمجموعه آنها، بر اساس فرهنگ هدف را مهندسی فرهنگی گویند.

 

فرایند مهندسی فرهنگی:

در این مرحله نظر به اینکه عبارت مهندسی فرهنگی، یک ترکیب صفت و موصوفی است ما دنبال یک نوع مهندسی هستیم که با عینک و نگاه فرهنگی به مسائل می نگرد. کاری که در این مرحله صورت می گیرد اینست که بر اساس استراتژی تعیین شده در مهندسی فرهنگ، نقشه راهبردی مهندسی فرهنگی ترسیم می گردد.

با توجه به اینکه دستیابی به فرهنگ مطلوب و آرمانی کاری سخت و زمان گیر است در طراحی نقشه مهندسی فرهنگی ما نمی توانیم مستقیم و بدون واسطه به اهداف مورد نظر برسیم. بنابراین چند مرحله هدف تعیین می گردد تا پس از طی هر مرحله به مقصود نزدیک تر شویم. در هر مرحله وضعیت اقتصادی، سیاسی، تعلیم و تربیت،هنر، اعتقادی و… باید به سمت آرمان تعیین شده و با توجه به استراتژی فرهنگی نزدیک تر می شود تا به سرمنزل مقصود برسد.

نقشه مهندسی فرهنگی ابتدا اهداف پلکانی که مسیر حرکت را مشخص می کند نمایش می دهد، سپس راهبردهای اساسی برای تحقق وضعیت مطلوب را ارائه می دهد که شامل قواعد و قوانین فرهنگی در حوزه های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی می شود.

 

توضیح گام سوم:مدیریت فرهنگی:

در این مرحله با نگاه راهبردی که در مرحله مهندسی فرهنگ بدان دست یافته ایم و با عنایت به راهبردهایی که در مرحله مهندسی فرهنگی کسب شده است برای اجرایی و عملیاتی شدن چشم اندازها، مطابق نقشه ی مهندسی از وضعیت نامطلوب موجود به سمت آرمان مطلوب،حرکت مینماییم.

برای تحقق هرکدام از چشم اندازهای مرحله ی دوم (مهندسی فرهنگی)، برنامه های چند ساله تعریف می شود که دولتمردان با هر دیدگاه و فکر سیاسی، موظف به اجرای آن خواهند بود.

بدیهی است مسأله مهم نظارت نیز در این مرحله قرار می گیرد که براساس آن باید حدود و چگونگی نظارت بر سیستمهای فرهنگی به روشنی مشخص گردد و ناظران امین و متعهد برای این امر خطیر به کار گرفته شوند.

 

ادامه دارد …

جنگ نرم و عملیات روانی


گزارش خطا
ارسال نظرات
نام
ایمیل
نظر