۲۰ آذر ۱۳۹۲ - ۱۸:۰۸
کد خبر: ۶۵۰۴
مفهوم سبک زندگی به شدت تحت استعمار مفهوم جامعه‌شناختی «لایف‌استایل» است؛ مفهومی که مورد نظریه‌پردازی مفصلی در علوم اجتماعی غربی قرار گرفته است. یکی از آفات غلبه‌ی عینک مفهومی «لایف استایل» بر برداشت ما از سبک زندگی، تصویر ایستا و گسسته‌ای است که از زندگی ارائه می‌شود؛ برداشتی که مفهوم بدیل «راه زندگی» در صدد حل معضل آن است.
صفت اسلامیت، مظلوم‌ترین صفت روزگار ماست که ناشایست، نابجا و جابه‌جا «مصرف» می‌گردد و بر لقلقه‌ی زبان‌ها، این بار نه از جانب عوام‌الناس، که از سوی خواص‌الناس و اهالی علم رسمی، جاری و ساری است. در چنین شرایطی، پیش از آنکه بحث از سبک زندگی اسلامی و سنجش کیفیت و اسلامیت سبک زندگی کنونی ما، به سرنوشت تمام دیگر مفاهیم بلند متصف به صفت اسلامیت نائل‌گشته زائل گردد، لازم است تا قبل از اعلام حکم، موضوع‌شناسانی چند به ارائه‌ی مطول و مفصل ماهیت چندلایه و ذووجوه این مفهوم دست یازند و بدین ترتیب، سطوح مواجهه‌ی دین با موضوع مورد بحثی همچون سبک زندگی را تا حدودی روشن سازند.

چنین تصور می‌کنم که چنین رویکردی اگر به درستی درباره‌ی تمامی پدیده‌های جهان جدید، از علم و تکنولوژی و اخلاق و هنر و قانون گرفته تا دولت و دانشگاه و اقتصاد و ورزش و سینما پیاده شود، دو ثمره‌ی بس بزرگ برای دو حوزه‌ی دانشی استراتژیک «اسلام‌شناسی» و «غرب‌شناسی» به دنبال خواهد آورد و آن اینکه ضعف نظریات و رویکردهای مستقر در حوزه و دانشگاه کنونی را برای حل معضلات کنونی برملا کرده، افقی متفاوت برای متفکرین نواندیش انقلاب اسلامی می‌گشاید تا شاید نسل‌های آینده از چنبره‌ی فرهنگ فروریخته‌ی ایران معاصر به سوی فرهنگ معنوی و اسلامی برین رهایی یابند.

وقتی از راه زندگی مدرن می‌پرسیم، معنای آن دلالت مشخصی معطوف به انسان مدرن «امروز» دارد. با این حال، بر همگان هویداست که راه زندگی انسان مدرن امروز، راه زندگی استیو جابز و برایان مسی و کریستین استوارت و جاستین ببر است و نه راه زندگی ایزاک نیوتن و ژان ژاک روسو و کارل مارکس و آلبرت اینشتین و نوام چامسکی.

در قسمت پیشین این سلسله مقالات،[۱] به یکی از مهم‌ترین ارکان اجتماعی سبک زندگی، یعنی «قلمروهای حیات» اشاره شد و در سایه‌ی این مفهوم بدیع جامعه‌شناختی، برخی تفاوت‌های زندگی سنتی ایرانی و زندگی مدرن کنونی برشمرده شد و نهایتاً ذکر گردید که سبک زندگی اسلامی بدون تأمل انتقادی کلان درباره‌ی قلمروهای حیات کنونی میسر نمی‌گردد. تأملی انتقادی که قطعاً بذرهای اولیه‌ی برنامه‌ریزی ایجابی آتی را تأمین خواهد نمود. در این قسمت اما به دومین مفهوم جامعه‌شناختی مورد نیاز برای درک معنای اجتماعی سبک زندگی، یعنی مفهوم «راه زندگی» و نحوه‌ی استقرار آن در جامعه می‌پردازیم.

 مفهوم سبک زندگی، همان طور که پیش از این در یادداشت «بحران مفهوم سبک زندگی»[۲] مورد اشاره قرار گرفت، به شدت تحت استعمار مفهوم جامعه‌شناختی «لایف استایل»[۳] است؛ مفهومی که مورد نظریه‌پردازی مفصلی در علوم اجتماعی غربی قرار گرفته و به لحاظ هستی‌شناسی اجتماعی نوع خاصی از واقعیت اجتماعی محقق در جامعه‌ی مدنی سرمایه‌داری قرن بیست‌ویکمی را هدف قرار داده است. یکی از آفات غلبه‌ی عینک مفهومی «لایف استایل» بر برداشت ما از سبک زندگی، تصویر ایستا و گسسته‌ای است که از زندگی ارائه می‌شود؛ برداشتی که مفهوم بدیل «راه زندگی» در صدد حل معضل آن است.

در شرایطی که لایف استایل و برداشت آکادمیک در علوم اجتماعی از سبک زندگی به وجوهی همچون الگوی فراغتی، الگوی پوشش، الگوی زناشویی، الگوی آرایش منزل، الگوی معاشرت و مسائلی از این دست توجه دارد، «راه زندگی» در صدد ارائه‌ی تصویری پویا و پیوسته از زندگی است. از این منظر، زندگی علاوه بر برش عرضی آن، سیری طولی دارد که خود را به صورت سناریوی متصلی از تصمیم‌گیری‌ها و الگوهای رفتاری در مسائل گوناگون عرضه می‌کند و بخشی از عمر انسان را، از چند ماه تا چند دهه، در بر می‌گیرد.

توجه جامعه‌شناختی به این دالان‌های زمانی خاص در زندگی مسلمانان ایرانی دوره‌ی معاصر و تغییرات آن در گذار از وضع سنتی به جامعه‌ی مدرن کنونی، یکی از مسائل مهم و تعیین‌کننده در نقد فرهنگ کنونی و مطالبه‌ی سبک زندگی اسلامی است.

 راه‌های زندگی در جامعه‌ی سنتی ایرانی و محوریت گفتمان عرفان

گرچه زندگی انسان در طول یک عمر، مجموعه‌ای قرین از مسیرهای زندگی ظاهراً مستقل در مسائل خانوادگی، کاری، دوستی و… است؛ اما همواره یکی از این مسیرها نسبت به مسیرهای دیگر اصلی محسوب شده و عامل بالاتر و تعیین‌کننده برای مسیرهای دیگر محسوب می‌شود. این راه اصلی زندگی در واقع همان خط سیر اصیلی است که «راوی پسینی زندگی» در «زندگی‌نامه»، آن را وسط گذاشته، باقی مسائل را حول آن روایت کرده و اتصالات داستان زندگی انسان‌ها را با ارجاع به آن بازنویسی می‌کند.

به لحاظ جامعه‌شناختی اما این پرسش وجود دارد که عنصر اصلی زندگانی مردمان سنتی چه بوده است؛ مردمانی سنتی که هنوز در روستاها، حاشیه‌ی شهرها و شاید بی‌سروصدا در میان ما به زندگی خویش ادامه می‌دهند.

پاسخ به این پرسش نیازمند چنان مطالعه‌ی تاریخی‌ای است که زیستن مشابهی را شبیه‌سازی کند تا عنصر طلایی زندگانی سنتی را بیرون بکشد. با این حال، چنین تصور می‌کنم که چنین تحقیقی بدون در نظر گرفتن سنت اصیل و ریشه‌دار «عرفان» در فرهنگ ایرانی، بخش مهمی از پاسخ را از دست داده است. بینش عرفانی درباره‌ی زندگی، کل راه زندگی را به سه لایه‌ی استعلایی شریعت، طریقت و حقیقت تعبیر می‌کند و تردستانه سلوکی انفسی و صعودی را به سیری آرام و محتاطانه در زندگی دنیایی پیوند می‌زند.

تعبیر درست‌تر آن است که چنین بگوییم که خط سیر راه زندگی سنتی، در جایی میان زمین و آسمان گم می‌شود. در بینش عرفانی، جامعه، آزمایشگاهی بزرگ است و مناسبات دنیایی جز بهانه‌هایی کم‌اهمیت و در عین حال پُراهمیت، برای ابتلاء و کسب آمادگی برای عروج آسمانی نیستند. عروج انفسی همه‌گیری که در جایی پایان عمر هر کس محقق می‌شود. فرهنگ عرفانی، روحی معنادار در کالبد زندگانی فقاهتی ایستا و خشک می‌دمد و سناریویی جذاب برای کل راه زندگی مردمان طراحی می‌کند. سناریویی بسیار منسجم، پررمز و غیرقابل پیش‌بینی که توجه ذهن و اراده‌ی بشری را از بیرون به درون فراخوانده و تربیت نفسانی دائمی را برای رستگاری تجویز می‌کند.

 مشخصاً‌ در چنین نگاهی به زندگی، انسان گرچه به صورت روزمره در راه‌های گوناگونی برای اداره‌ی امور خانوادگی، تأمین معیشت و تأمین جایگاه اجتماعی تردد می‌کند؛ اما این‌ها هیچ یک در نظر او اصالت نمی‌یابد، بلکه تنها در این میان، حالت روحانی افراد و معامله‌ای که در گذران زندگی روزمره با خدا می‌کنند وجه اصیل می‌یابد و باقی امور روبنایی را تفسیر می‌کند. مفاهیمی چون گناه و ثواب، شیطان و نفس اماره، دنیا و آخرت، مرگ‌آگاهی و جاویدپنداری، توسل و شفاعت و مسائلی از این دست، فضای زیربنایی راه‌های زندگی سنتی را آن‌چنان پر می‌کند که تمام راه‌های زندگی عینی و واقعی، در مقابل راه زندگی آسمانی انسان رنگ می‌بازد.

به باور نگارنده، عرفان مهم‌ترین و شاید تنها گفتمان راه زندگی سنتی بوده است؛ گفتمانی که البته به باور شرق‌شناسان، از موانع بزرگ توسعه‌یافتگی است. برای درک این گزاره، نگاهی به راه زندگی انسان مدرن ضروری است.

 راه‌های زندگی در جامعه‌ی مدرن و محوریت گفتمان موفقیت

سبک زندگی مدرن اگرچه ظاهراً با موبایل و توپ فوتبال و دی‌وی‌دی می‌آید، در دل خود، گفتمان قدرتمندی برای راه زندگی را حمل می‌کند. گفتمان پرقدرتی که گرچه شاید نسل اول مواجهه‌کنندگان با مظاهر مدرنیته را متأثر نکند، اما خیلی زود فضای فرهنگی کشورهای زانوزده در برابر غرب را آلوده می‌سازد.

راه زندگی مدرن گرچه شعبه‌هایی موازی در قلمروهای مختلف از امور تحصیلی، امور شغلی و اقتصادی، امور فراغتی و امور رومانتیک دارد، با این حال همگی حول محوری اصلی شکل می‌گیرند که با مفهوم عرفی «موفقیت» نمایندگی می‌شود. موفقیت، شالوده‌ی بینش مدرن به زندگی را می‌سازد و روح واحد مسیرهای مختلف زندگی انسان مدرن است.

وقتی از راه زندگی مدرن می‌پرسیم، معنای آن دلالت مشخصی معطوف به انسان مدرن «امروز» دارد. با این حال، همان طور که در یادداشت‌های پیشین هم اشاره شد، بر همگان هویداست که راه زندگی انسان مدرن امروز، راه زندگی استیو جابز و برایان مسی و کریستین استوارت و جاستین ببر است و نه راه زندگی ایزاک نیوتن و ژان ژاک روسو و کارل مارکس و آلبرت اینشتین و نوام چامسکی.

در واقع راه زندگی مدرن گرچه شعبه‌هایی موازی در قلمروهای مختلف از امور تحصیلی، امور شغلی و اقتصادی، امور فراغتی و امور رومانتیک[۴] دارد، با این حال همگی حول محوری اصلی شکل می‌گیرند که با مفهوم عرفی «موفقیت»[۵] نمایندگی می‌شود. موفقیت، شالوده‌ی بینش مدرن به زندگی را می‌سازد و روح واحد مسیرهای مختلف زندگی انسان مدرن است. «موفقیت» بیش از همه نوعی «ارتقاء در شأن اقتصادی و اجتماعی» در مناسبات دنیای جدید را هدف می‌گیرد و تمامی لوازم مورد نیاز برای نیل به این آرمان دنیایی را از علم و آموزش و تحصیل و مهارت‌آموزی گرفته تا پرورش شخصی و آمادگی‌های روانی و انتخاب بهترین و مشهورترین مسیرها تجویز می‌کند. فرد موفق کسی است که پولدار باشد و پرستیژ اجتماعی بالایی داشته باشد؛ پرستیژی که خود کاملاً منطبق بر معنای غربی پرستیژ و مد جهانی درباره‌ی همه ابعاد زندگی است.

 این شاه‌مفهوم موفقیت است که تعیین می‌کند چه امور و کارهایی باید در برنامه قرار گیرند و چه مسائلی زاید محسوب می‌شوند. این مفهوم کلیدی موفقیت است که معنی اموری چون دانشگاه خوب، رشته‌ی خوب، دوست خوب، همسر خوب، شغل خوب و نظایر آن را تعریف می‌کند و منطق راهنمای راه زندگی مردمان مدرن محسوب می‌شود. بالاتر اینکه این مفهوم کلیدی آن‌چنان در سبک زندگی مدرن جایگاه بالایی دارد که تکلیف مقولاتی چون اخلاق خوب، قانون خوب، سیاست خوب و دولت خوب را هم مشخص می‌کند و به پرسش‌های اخلاقی نسل جدید ایرانیان همچون اینکه چگونه باید با پدر و مادر یا استاد خود رفتار کنم، پاسخ می‌دهد.

گرچه به نظر می‌رسد مفهوم به شدت جامعه‌زده‌ی موفقیت در جوامع غربی تا حدی مورد انتقاداتی درونی قرار گرفته و به ویژه مقوله‌ی مهم «فردیت» و «تحقق خویشتن» برخی از ابعاد سبک زندگی مدرن را ویرایش کرده و راه زندگی بدیلی را به دور از مدگرایی و جامعه‌زدگی و ازخودبیگانگی پیشنهاد می‌کند، اما نسل جدید جامعه‌‌ی ایرانی هنوز حتی در درونی‌ترین ابعاد زندگی خود همچون مسائل رومانتیک و جنسی به شدت تحت تأثیر معیارهای عرفی و عمومی درباره‌ی رابطه‌ی ‌خوب، عشق موفق، مورد خوب و… است و از این حیث، به شدت دچار ازخودبیگانگی و درهم‌شکستگی درونی است.

 ایران انتهای قرن چهارده شمسی و راه زندگی اسلامی

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری در متنی که تلاش دارد تا فاصله‌ی نوری روند فرهنگی جامعه‌ی ما را نه با وضع اسلامی، که با وضع شبه‌اسلامی سنتی ما نشان دهد، بسیار دشوار است. سبک زندگی اسلامی نه یک پروژه یا پروسه، که کل برنامه و هدف و متن و حاشیه‌ی انقلاب ماست. تغییرات ظاهری و اصلاحات بخشی در نظام اجتماعی کنونی ما، تا زمانی که گفتمان غربی مربی و راهنمای زندگی جوانان ایرانی است، ره به جایی نمی‌برد.

موضوع وقتی پیچیده‌تر می‌گردد که درهم‌تنیدگی نرم‌افزارها و سخت‌افزارهای زندگی غربی (که خود موضوع یادداشتی در آینده است) مورد توجه قرار گیرد. مفهوم پرطنین «موفقیت» امروز با صدای بلندی از تریبون‌های مختلف تبلیغ می‌گردد و بسیاری بیزینس خود را ترویج و تسهیل تحقق این گفتمان قرار داده‌اند.

از سوی دیگر، گفتمان دینی و سنتی ما کمتر متوجه تعارضات بنیادین خود با وضعیت نوظهور است و همچنان به تبلیغ سنتی ادامه می‌دهد؛ امری که سرانجامش یا انزوای گفتمان دینی است و یا استحاله آن در نظم زندگی جدید. نظیر اتفاقی که تا حدودی در حال وقوع در مناسک عاشورایی است. در چنین شرایطی، تنها راه‌حل، آگاه کردن نسل جدید به مبانی رفتاری آن‌ها و بازتدوین اسلام به صورت نوعی راه زندگی مترقی است. توجه به این نکته لازم است که گرچه در این یادداشت هیچ اشاره‌ای به راه زندگی انقلابی نشد، اما می‌توان آن را نسخه‌ای در حال شکل‌گیری در میان نسل جدیدی از فرزندان انقلاب دانست که راه زندگی بدیلی را در جامعه‌ی در حال مدرنیزاسیون ایرانی، جست‌وجو می‌کنند.

برهان


گزارش خطا
ارسال نظرات
نام
ایمیل
نظر