خدایا مرگم را شهادت در راه خودت قرار بده،نه به خاطر بهشتت،بلکه بخاطر شهدایی که در کنارم شهید شده اند تا روی دیدن آنها را داشته باشم.
سرباز خاکی ولایت،سعید قهاری سعید
سردار سرتیپ پاسدار شهید
سعید قهاری سعید در مورخ 5/1/1331 در روستای چنار علیا توابع اسد آباد
استان همدان در خانواده ای مذهبی دیده به جهان گشود.
تحصیلات ابتدایی را در همان روستا به پایان رسانید و برای ادامه تحصیل به
همدان رفت و دیپلم را در همان شهر اخذ نمود و پس از آن به خدمت سربازی رفت و
در طی 2 سال سربازی در رژیم سابق فنون نظامی را آموخت و همزمان با
تظاهراتهای مردمی علیه رژیم ستم شاهی به عنوان یک مبارز به فرمان امام (ره)
مبارزات خود را آغاز کرد.
پس از انقلاب در سال 1358 جزء اولین پاسدارانی بود که به سپاه ملحق شد و
فرماندهی بسیج همدان را به عهده گرفت و پس از آن جانشین سپاه همدان شد.
پس از آن فرمانده سپاه نهاوند شد و بعد از آن بنا به نیاز منطقه سنقر که در
آن زمان مواجه با درگیریهای ضد انقلاب بود به فرماندهی سپاه سنقر منصوب شد
و پس از سه سال خدمت و درگیری در منطقه سنقر به تیپ جوانمرد در سال 1365
منصوب شد پس از آن بنا به نیاز به فرماندهی شهر پاوه منصوب شد و در آن زمان
در عملیات ولفجر 10 شرکت نموده و منجر به شیمیایی وی گردید. بعد از پاوه
جانشینی تیپ انصار الرسول درمنطقه شاخ شمران و اورامانات منصوب شد و سپس
بنا به صلاحدید نظام به دوره دافوس در کره جنوبی فرستاده شد و در یک دوره
فشرده فنون عالی نظامی را آموخت و مجددا در سال 69 به شهر مرزی مریوان
اعزام شد و به فرماندهی سپاه مریوان و تیپ مریوان منصوب گردید و پس از سه
سال خدمت در شهر مریوان به جانشینی قرارگاه شهید شهرامفر در سنندج منصوب
گردید. پس از 6 ماه خدمت بنا به پیشنهاد سردار شهید کاظمی فرمانده وقت
قرارگاه حمزه به فرماندهی قرارگاه شهید کاوه در بانه انتخاب شد سپس به
جانشینی لشگر 3 در ارومیه انتخاب شد و در طی درگیری تن به تن با اشرار و ضد
کوردل در شهر اشنویه برای پنجمین بار از ناحیه پا به شدت مجروح گردید. پس
از آن به علت جراحت شدید مسئول ستاد قرارگاه حمزه سید ااشهدا شدند. روی هم
رفته ایشان 9 سال در کنار سردار شهید احمد کاظمی خدمت نمودند.
پس از آن بنا به نیاز منطقه غرب کشور در قرارگاه نجف اشرف جانشین قرارگاه
نجف در کرمانشاه شدند و سه سال در آنجا خدمت خالصانه داشتند پس از آن به
سمت فرماندهی ارشد نیرو و تیپ مستقل الغدیر منصوب شدند و مدت دو الی سه سال
تیپ را به بهترین حالت آماده و عملیاتی تبدیل نمودند و ایشان بار معنوی
خود را با راه اندازی کنگره شهدای دار العباد یزد بستند و در همان جا عهدی
با شهدا به خصوص شهید باکری و کاظمی بستند که ....... !
در تاریخ آبان ماه 85 به فرماندهی لشگر 03 نیروی مخصوص حمزه سید الشهدا
منصوب شدند و پس از 3الی 4 ماه خدمت در طی درگیری با ضد انقلابیون کوردل در
ارتفاعات شمالغرب به درجه رفیع شهادت نائل آمدند و به آرزوی دیرین خویش
رسیدند و به همرزمان خویش شهید باکری و کاظمی پیوستند روحشان شاد و راهشان
مستدام باد
منتظر صبور شهادت
سعيد قهاري سعيد»، منتظر حقيقي امر الهي، پس از سالها صبر و انتظار
مخلصانه، حضور خود در جمع ربانيون را به اثبات رساند؛ ساكن بارگاه عرش الهي
شد و لياقت يافت كه «عند ربهم يرزقون» را براي خود معني كند.
سردار شهيد سعيد قهاري از فعالان بدو پيروزي انقلاب و نخستين گروه
تشكيلدهنده سپاه در همدان در فروردين 58 بود. حضور در صحنههاي نبرد، از
او فردي معتقد، متين و آرام ساخت؛ او سير قرب الهي را با جديت در دستور كار
داشت و مدارج عالي فرماندهي را تا سطوح عالي به سرعت پشت سر ميگذاشت، اما
هميشه مراقب بود كه اين مقام و درجات او را در راهي كه پيش گرفته، مانع
نشود، هر گاه مسئوليت مهمتر و بزرگتري را تحويل ميگرفت، اگر خوشحال ميشد
به اين دليل بود كه دامنه خدمت وسيعتري دارد و قدرت تأثيرگذارياش،
پاسداران و مردم بيشتري را در حيطه اثر خود قرار خواهد داد. او موفقيت را
در رضايت مجموعه و زيردستان تفسير و بررسي ميكرد.
سردار شهيد، در حالي كه بسيار آرام و متين حرف ميزد و راه ميرفت،
سختترين نقاط صحنه نبرد را سريعا شناسايي و انتخاب ميكرد، در كوران
درگيريها، لازم نبود دنبال او بگرديم، شديدترين نقطه آتش و جنگ بيانگر
حضور سردار قهاري در آن نقطه بود، از اين كه سپر بلاي نيروهايش باشد، احساس
رضايت و آرامش ميكرد. با صبر و پايداري وصفناشدني نقاط پيچيده و سردرگم
هر درگيري را آسان ميكرد، بيش از ده بار زخم و جراحت برداشت كه هر بارش
پذيراي چند گلوله و تركش بود، سه بار تا مرحله از كار افتادگي پيش رفت، اما
او سير اليالله را در دستور داشت، براي همين، بر اشتياقش افزوده ميشد و
جراحات و نواقص را ترميم ميكرد، هيچ چيز نميتوانست مانع تحقق آنچه شود كه
او اراده كرده بود.
حاج سعيد در صف عهدكنندگان الهي ثبت نام كرده و پذيرفته شده بود، صدق و
درستي خود را با خدا به منصه ظهور رسانده بود. وقتي دوستان خود را ميديد
كه در صف «و منهم من قضي نحبه» قرار گرفتهاند، بر مجاهدات خود ميافزود و
به بازسازي دروني خود ميپرداخت، بر دامنه عبادات و اخلاص عمل ميافزود،
هميشه خود را در خصوص اخلاص الهي زير ذرهبين ميگذاشت. او دوره انتظار را
بسيار زيبا گذراند و هر روز و هر لحظه خود را به عنوان يك منتظر که با خداي
خود صادقانه عهد بسته بود كنترل ميكرد و به خوبي توانست جنبههاي مادي و
دنيوي زندگي را با شرايط انتظار منطبق كند تا از صف منتظران خارج نشود و در
همين سير به لقاءالله رسيد.
سردار قهاري از زماني كه رداي پاسداري از انقلاب را به دوش انداخت تا
زماني كه خود را در رداي شهادت ديد، هميشه يك پاسدار حقيقي بود، جنبههاي
وظيفهاي يك پاسدار را بسيار بيش از آنكه به ظاهر ديده ميشود، مد نظر
داشت. در مقابل هر صحنهاي تجسم ميكرد و ميسنجيد كه پاسدار در اين موضوع
وظيفهاش چيست، بيش از زماني كه در اختيار داشت، تلاش ميكرد، اما هيچگاه
خود را نسبت به عملكردش راضي نشان نمي داد، سرباز راستين انقلاب بود و براي
پاسداري آن سر از پا نميشناخت.
سردار مخلص سپاه تا سال 81 در مسئوليتهاي مهم و خطير منطقه شمال غرب انجام
وظيفه ميكرد، از جمله فرماندهان محبوب و مورد علاقه و توجه سردار سرلشكر
شهيد احمد كاظمي بود. شهيد كاظمي با صداقت و سلامت و عزت نفس و انتقادپذيري
كه در وي ديده بود، همه جا از او به عنوان نمونه بارز اين صفات ياد
ميكرد، علاقه سردار كاظمي به الگوي صبر و متانت، به اندازهاي بود كه پس
از انتصاب به فرماندهي نيروي زميني سپاه، قصد داشت وي را به عنوان يكي از
فرماندهان اصلي شمال غرب به كارگيرد و يك روز پيش از پرواز شهادت او را طلب
كرد كه همراه كاروان وي در سفر به شمالغرب حاضر باشد، اما سردار قهاري
هميشه با تأثر و تأسف ويژهاي كه خاص افراد امثال خودش بود، از نرسيدن و
بازماندن به پرواز ياد ميكرد. زماني كوتاه پس از شهادت سردار كاظمي گردش
ايام اين چنين چرخيد كه سردار قهاري به حكم فرمانده جديد نيروي زميني سپاه
براي فرماندهي مجدد لشكر 3 از يزد فراخواني شود تا مسئوليتي را كه
فرماندهان كمتر در مواقع تكرار ميپذيرند، پذيرا شود. در مراسم معارفه،
آرزوي شهادت را در سخنان خود محور قرار داد... و چقدر زود اين آرزو برآورده
شد، يك هفته قبل از شهادت در تهران براي عرض ادب به حضور خانواده شهيد
حنيف ميرسد و با تأثر نقل ميكند كه بازمانده پرواز شهادت بوده و آرزوي
همراهي آنان را همچنان تكرار ميكند.
سردار منتظر شهادت، روز جمعه چهارم اسفند كه نيروهايش در منطقه مرزي درگير
بودند، نشستن در مقر فرماندهي را بنا به عادت خود روا نميبيند و براي
بررسي وضعيت منطقه درگيري به همراه جمع ديگري از مخلصان سوار بر بالگرد
منطقه را مورد كاوش قرار ميدهد و در درگيري با اشرار خود را بر بال ملايك
روانه بارگاه احديت ميكند.
كاروان همراه سردار قهاري در اين سفر پرواز گوهر بود. خلبان شجاع و دلاور
هوانيروز شهيد پرويني، پاسدار شهيد سردار درستي، شهيد حسين زمانلو، شهيد
سيد مجتبي نعمتي، مرداني بودند كه هر كدام به تنهايي كتابي از عشقند و
معرفت، سردار درستي تمام مدت خدمت خود را عاشقانه و عاقلانه در صحنههاي
سخت و نبرد گذراند، صحنههايي كه هر چه به عقب تر بر ميگرديم سختتر
ميشود تا به آغاز پيروزي انقلاب ميرسيم، هيچ صخره و درهاي را نميتوان
بدون رد پاي او ديد، در هيچ لحظهاي از زمان نميتوان هراسي بنام او پيدا
كرد، شجاعت و جسارت در فرماندهي، آشنايي به علوم مديريت در سطوح كاركنان
نظامي و بسيج، پرستيژ و اقتدار و جلوه گري از توانايي پاسداران در امور
مختلف اجتماعي، سياسي، نظامي، امنيتي هميشه در رفتارش مشهود بود. شهرستان
خوي يقينا به خود ميبالد كه چنين سرداري را در خود پرورانده كه اينك معرف
شهر شده است.
عملكرد سردار سرتيپ پاسدار شهيد حاج سعيد قهاري
سعيد هرچند عمر سردار قهاري در سمت فرماندهي لشكر 3 نيروي مخصوص حمزه (ع)
كوتاهتر از عمر بهار بود اما مثل بهار پرثمر و پر طراوت بود و بركات آن مرد
الهي هنوز هم در لشكر نمايان است. طوري كه ايشان در مدت 102 روز خدمت
شبانه روزيش (2448 ساعت) 1833 ساعت در حال انجام وظيفه بوده و 85 درصد وقت
خود را صرف امورات لشكر نمود.سردار قهاري از همان روزهاي آغازين مسئوليت در
لشكر 3 با درايت و مديريت منحصر به فردي كه داشت صرفا مسئوليت فرماندهي
نظامي لشكر را براي خود پيشه نساخت بلكه همزمان با اين مسيوليت سنگين به
مسائل معيشتي كاركنان -امورات فرهنگي و تقويت صف و ستاد تواما پرداخت.چرا
كه ايشان پيشرفت يگان را همه جانبه مي پسنديد و ضعف در هر يك از آنها را
تاثيرگذار در ديگري مي دانست.
شهيد قهاري سركشي از خانواده هاي معظم شهدا و جانباز و ايثارگر و پاسدار را
در اروميه نيز مانند باقي شهرها آغاز كرده بود و بسياري را نيز سر زده
بودند.
او هنگام سركشي از خانواده ها با تمام اعضاي خانواده صحبت مي كرد و با صبر و
حوصله ي فراوان به حل و فصل مشكلات آنها مي پرداخت.او هنگام سركشي براي
يكايك فرزندان آن خانواده ها هدايايي از قبيل اسباب بازي-لوازم التحرير به
همراه مي آورد و باعث خوشحالي بچه ها نيز مي شد.شهيد حتي از دورترين
روستاها نيز براي بازديد از خانواده هاي شهيد مي رفتند.وقتي مي پرسيديم كه
بابا چرا الان مياي خونه؟مي دوني ساعت چنده؟(ساعت 11و 12 شب بود)مي
گفت:رفته بوديم در فلان روستا براي بازديد از خانواده ي شهيد.
آنقدر عشق به خانواده هاي شهدا و جانبازان و آزادگان داشت كه اكثر سركشي ها
را همگي به همراه هم مي رفتيم تا به اين وسيله بتواند دردهاي گمشده ي
خانواده ها را بيشتر درك كندو به آن رسيدگي نمايد.
همسر شهيد قهاري چون از زنان انقلابي بود و در متن انقلاب نقش اساسي داشت
بنا به درخواست خودش با شهيد همراه مي شد و در سركشي از خانواده هاي معظم
شهدا و جانباز همراه او مي شد واز اين همراهي و همدلي لذت مي برد .
سردار شهيد قهاري به علت ايثارگري ها و شجاعت هاي كم نظير و اخلاص كامل در
عمل و دلجويي هاي مكرر از پاسداران و خانواده هاي آنان در سال 85-84 به
عنوان فرمانده ي نمونه در نيروي زميني سپاه پاسداران معرفي گرديد.
خلاصه اين شهيد بزرگوار تمام زندگي و وقت خود را وقف خانواده هاي شهدا و
ايثارگر كرده بود و همين بود كه باعث شد به چنين درجه ي رفيعي نائل
آيد.انشاا... كه ديگر مسئولين نيز شهيد قهاري را الگو و سرلوحه ي خود قرار
دهند.