چند روز قبل و بر اساس افشاگریهای «ادوارد اسنودن» در خصوص جاسوسی آژانسهای اطلاعاتی آمریکا از متحدین این کشور، در یادداشتی تحت عنوان «چرا باید به آمریکا اعتماد کنیم؟»، هشدار داده شد که واشنگتن در مراودات بینالمللی خود حتی در مواجهه با متحدانش نیز منطقی، صادقانه و معتمدانه عمل نمیکند، چه رسد در مواجهه با ایران که سالهاست در مخاصمه با ایالات متحده بهسر میبرد.
متاسفانه تنها چند روز پس از انتشار یادداشت مزبور، مجلس نمایندگان آمریکا با حدود 400 رای، تحریمهای تندی را علیه جمهوری اسلامی ایران تصویب کرد که کاملا غیرقابل اعتماد بودن واشنگتن را در حوزه مساله هستهای اثبات کرد؛ هرچند که واشنگتن در مواجهه با ایران بارها این واقعیت را اثبات کرده است.
البته تصویب تحریم در کنگره آمریکا علیه ایران چیز عجیبی نیست و انواع و اقسام این تحریمها که از سوی رئیسجمهور منتخب «ظالمانه» خوانده شدهاند، تاکنون به تصویب رسیدهاند اما تحریمهای اخیر دو خصوصیت ویژه دارند: اولا، ظاهرا تندتر از تحریمهای قبلی بهنظر میرسند و ثانیا، اندکزمانی قبل از تحویل دولت به رئیسجمهور جدید بهتصویب رسیدهاند.
در همینجا تذکار این نکته ضروری بهنظر میرسد که تصویب تحریمهای مزبور در مجلس نمایندگان، بهمعنای اجرایی شدن آنها از همین لحظه نیست بلکه باید به تصویب سنا و نهایتا توشیح باراک اوباما، رئیسجمهور این کشور نیز برسند. اما تجربه ثابت کرده است که عموما تحریمهای مصوب مجلس نمایندگان، بقیه مسیر قانونگذاری را نیز بهراحتی طی کرده و نه سنای تحت تسلط دموکراتها و نه رئیسجمهور دموکرات ایالات متحده، مانعی در برابر این رویکرد یکجانبهگرایانه ایجاد نمیکنند. بهعبارت دیگر، تدبیر بنیانگذاران دولت آمریکا برای تحدید قوا به وسیله یکدیگر، وقتی به مساله تحریمهای ایران میرسد تقریبا هرگز با موفقیت مواجه نشده است.
در خصوص تحریمهای مزبور، جا دارد به موارد زیر اشاره شود:
1- در شرایطی که اول فروردین سال جاری، رهبر انقلاب اسلامی شرط تغییر در وضعیت موجود بین ایران و ایالات متحده آمریکا را «ترک اقدامات خصمانه از سوی آمریکاییها» بیان فرمودند، هیچ تردیدی نیست که اقدام اخیر مجلس نمایندگان آمریکا نهتنها نشانی از این «اصل تغییر دهنده» ندارد، بلکه کاملا در راستای ادامه و بلکه تشدید خصومتها با ملت ایران است؛
2- در حالی که غالب رسانهها و بسیاری از تحلیلگران آمریکایی، از انتخاب حجتالاسلام و المسلمین حسن روحانی به ریاستجمهوری ایران بهعنوان فرصتی برای کاهش تنشها بین دو کشور و بالاخص دستیابی بهتوافق بر سر مساله هستهای یاد میکردند، این اقدام مجلس نمایندگان آمریکا بیانگر آن است که تصمیمگیرندگان در واشنگتن چندان اتفاق نظری با این تحلیلگران نداشته و قصد دارند بر همان طبل بدصدای همیشگی خود بکوبند؛
3- اقدام مجلس نمایندگان آمریکا را که تحت تسلط نمایندگان جمهوریخواه است، باید نوعی تجدید بیعت با «بنیامین نتانیاهو»، نخستوزیر اسرائیل تلقی کرد. درواقع، از زمان پیروزی آقای روحانی در انتخابات، بلندترین صدای حملهکننده به ایشان متعلق به این سیاستمدار راستگرای صهیونیست بوده است. این نتانیاهو بوده که ضمن بهکار بردن الفاظ سخیف در خصوص منتخب ایرانیان، از غرب خواسته است که بهخاطر روی کار آمدن او از فشارهایش بر ایران نکاهد؛
4- این احتمال وجود دارد که باراک اوباما، رئیسجمهور آمریکا، امضای این تحریمها را به نوعی گرو نگه داشته و در ادوار آتی مذاکرات ایران و غرب بر سر مساله هستهای، عدم امضای آن را منوط به امتیازدهی طرف ایرانی نماید. طبعا اوباما و دوستانش ثابت کردهاند که قابل اعتماد نیستند و حتی با گرفتن امتیاز هم ممکن است باز به همین مسیر خصمانه ادامه دهند. اگر – تنها بهعنوان یک احتمال - اوباما و دوستانش در چنین فکری باشند، قطعا منظور آنها این است که در عین گرفتن امتیاز، از تحریمهای موجود چیزی نکاهند؛
5- این اقدام مجلس نمایندگان آمریکا و آنچه در افشاگریهای اسنودن نمود پیدا کرد، بهخوبی بیانگر آن است که آمریکا عرصه سیاست بینالملل را نه عرصه تعامل، بلکه عرصه «مفهوم واقعگرایانه سیاست – قدرت» میبیند. این مفهوم که ریشههای آن را باید در اندیشههای کسی چون «ماکیاولی» جستجو کرد، مذاکره را همانقدر ابزار قدرت میبیند که کشتار مردم بیگناه عراق و افغانستان را. بنابراین، بد نیست کسانی که بعضا برای مذاکرهخواهیهای ایالات متحده هورا میکشند، آن را در کنار شواهد دیگر تحلیل کرده و یادشان نرود که در سیاست – قدرت، اخلاقیات هیچ جایگاهی ندارند بلکه این ترک اخلاقیات دینی و عرفی است که ممدوح است؛
6- نگارنده تردیدی ندارد که دولت آینده ایران در دیپلماسی خود نهایت تدبیر و حزماندیشی را بهکار خواهد برد اما شاید تذکار آن ضروری باشد که تا زمانی که تدابیری صحیح برای قطع وابستگی اقتصاد ایران به نفت در یک برنامه مدون میانمدت اندیشیده نشود، تدابیر دیپلماتیک قادر نخواهند بود از حقوق ملت ایران در عرصه بینالمللی دفاع کنند. اگر عرصه بینالمللی عرصه تقابل قدرتهاست و این قدرتها هستند که جایگاه بازیگران را تعیین میکنند، پرواضح است که یک مولفه مهم در این میان قدرت اقتصادی است؛
7- در نهایت، اقدام اخیر ایالات متحده نشان میدهد که طرفی که نمیخواهد مناقشه هستهای با یک توافق مبتنی بر مذاکره به سرانجام برسد، نه ایران، بلکه ایالات متحده و لابیهای قدرتمندی هستند که در این کشور، پشت پرده سیاست را شکل میدهند.