۲۲ اسفند ۱۳۹۱ - ۰۸:۰۹
کد خبر: ۲۲۰۵
رئیس شورای روابط خارجی آمریکا می‌نویسد: «اکنون گزینه سومِ "مذاکره" ظهور کرده است. چنین گزینه‌ای سال‌هاست که روی میز است امّا آنچه تغییر کرده، مفهوم آن است و تغییرات در مفاهیم می‌تواند حیاتی باشد. تفکّر معمول بر این است که دیپلماسی را باید در خفا انجام داد امّا گاهی بهتر است که شفّافیت هر چه بیشتر بر دیپلماسی حاکم باشد.»
مذاکرات آلماتی در حالی در «قزّاقستان» به پایان رسید که مشخّصاً پیروزی بزرگ و جدیدی برای ملّت ایران و تیم مذاکره کننده هسته‌ای کشور؛ تفسیر می‌شد. بی‌تردید باید اذعان کرد که "مقاومت هسته‌ای جمهوری اسلامی" در حال نشان‌دادن اثر خود بر طرف مقابل است.

«آلماتی» را باید ادامه روند «استانبول 2» و پیشروی همزمان ایران و پس‌روی غرب دانست.
«استانبول 2» دو مشخّصه اصلی داشت: اوّلاً اینکه طرف غربی وجود غنی‌سازی در سطوح پایین را تأیید کرد و این در حالی بود که تا پیش از آن، طرف غربی بر "اعتمادسازی یک‌سویه" از جانب ایران و توقّف کامل "غنی‌سازی" اصرار می‌ورزید؛ ثانیاً همه اطراف مذاکره پذیرفتند باید برای ادامه مذاکره، راهبرد "گام به گام" یا "این در مقابل آن" را در پیش بگیرند
.

تیم هسته‌ای جمهوری اسلامی سعی کرد طیّ مذاکرات «بغداد» و «مسکو» نیز همین روندِ معروف به طرح "روسی" را ادامه دهد. امّا مسئله‌ای که در مذاکرات «بغداد» و «مسکو» اتّفاق افتاد این بود که طرف غربی سعی می‌کرد از تعهّداتی که در چارچوب «استانبول 2» پذیرفته به‌نوعی شانه خالی کند. 1+5 در «بغداد» و «مسکو» در حالی بسته پیشنهادی «5 گام» ایران را بدون پاسخ گذاشت که سعی می کرد با ادامه سیاست "فشار- مذاکره"، جمهوری اسلامی را ابتدا مجبور به دادن امتیاز (لغو غنی‌سازی 20درصد) کند و سپس درباره چارچوب مذاکرات (طرح 5 گام) صحبت کند لذا مهم‌ترین دستاورد «آلماتی» این است که سرانجام غرب مجبور شد چارچوب منطقی مورد نظر ایران در مذاکرات را بصورت علنی بپذیرد و قبول کند که در مقابل هر چیزی که می‌گیرد باید لاجرم چیزی بدهد از این حیث تا پیش از این باید مذاکراتِ بدون چارچوب را نه مذاکره که به "باشگاه مُشت‌زنی" تشبیه کرد؛ جایی‌که طرف غربی به ایران اتّهام وارد می‌آورد و ایران ضمن پاسخگویی به اتّهامات ادّعایی به طرف مقابل انتقادات خود را گوشزد می‌کند.

از همین منظر هم که باشد باید «آلماتی» را یک پیروزی دیپلماتیک برای ایران و شکستی برای غرب دانست، پیروزی‌ای که حاصل چند سال مقاومت دیپلماتیک توسّط مردم و نظام اسلامی و ایده‌پردازی و به‌کارگیری دیپلماسی فعّال و تهاجمی توسّط تیم مذاکرات هسته‌ای است. بد نیست امروز که همه حتّی «حسن روحانی» خود را در پیروزی‌های فناوری هسته‌ای سهیم می‌دانند اشاره شود که 1+5 به عنوان ادامه‌دهنده راه «تروئیکای سه کشور اروپایی: انگلیس، فرانسه و آلمان»، قرار بود فشار بیشتر و مؤثّرتری به جمهوری اسلامی وارد آورده و گام‌های بزرگ‌تری علیه منافع ایران بردارد.

10 سال پيش از «آلماتی»، دولت اصلاحات "تعليق داوطلبانهِ موقّت" چند ماهه را تا مرز 30 ماه ادامه داد. 10 سال پیش سخن‌گفتن از غنی‌سازی توسّط ایران گناهی نابخشودنی به حساب می‌آمد امّا الآن حدّاقل حقّ غنی‌سازی پنج درصد تثبیت شده است. آن زمان «نائب رئيس دوم مجلس ششم» (م. آ) در توجیه فشارهای غرب به ایران مدعي شده بود که سياست‌هاي پيش‌بيني‌ناپذير جمهوري اسلامي باعث شده غرب نتواند با ايران تعامل مثبت داشته باشد. روزنامه اصلاح‌طلب «شرق» به قلم «سردبير وقت» ادعا كرده بود: اگر غرب اجازه نمي‌دهد ايران از فناوري اتمي برخوردار شود، به خاطر اين است كه ما تقواي اتمي نداريم!


پیروزی‌های دیپلماتیک هسته‌ای به دلیل تبعیّت از فرامین رهبر حکیم انقلاب اسلامی به دست آمده است

«ريچارد دالتون: (سفير سابق انگليس در تهران) در مصاحبه با رسانه ضدانقلاب «راديو فردا» می‌گوید: «به نسبت 10 سال پيش، خيلي چيزها تغيير كرده ... اين روزها تقاضاي قطع كامل "غني‌سازي"، كاملاً غيرمنطقي و غيرواقعي است. شكّي نيست كه تكرار تقاضاي سال 2005 و 2006 ميلادي، راه به جايي نخواهد برد... ما بايد از اين شكست درس بگيريم كه زياده‌خواهي نكنيم. بايد بدانيم كه مذاكره بايد براي هر دو طرف منافعي داشته باشد.». این سیر "از کجا به کجا" کاملاً نشان می‌دهد که ایران با پافشاري بر فرمول "مقاومت" توانسته است خواسته‌های خود را به طرف مقابل تحمیل کرده و در این مسیر گام بردارد.

اما در کنار اين تحليل، باید به تحلیل «آلماتی» به منظور تعیین سیاست‌های آتی هسته‌ای دست زد و لذا نخستين پرسشي که باید اینجا بدان پاسخ داد این است که: "در «آلماتی» روی میز مذاکره چه اتّفاقی افتاده است؟"

طبق گزارش‌ها، 1+5 در «آلماتی» بسته پیشنهادی خود در «بغداد» را بازنویسی و در جهت ارضای بخشی از خواسته‌های ایران تعدیل کرده است. غربی‌ها به‌رغم روال عادی دیپلماسی‌های سطح عالی (دیپلماسی پُشت درهاي بسته) خیلی زود مفادّ پیشنهادشان را طیّ گزارش‌هایی در «نیویورک‌تایمز» و پایگاه تحلیلی «المانیتور» وابسته به پيمان آتلانتيک شمالي (ناتو) علنی کردند.

.۲۰«بسته تعدیلی 1+5» در حالی از اصطلاح "کاهش آمادگی فردو" (تعلیق شش‌ماهه غنی‌سازی 20درصد در «فردو») استفاده کرده است که پیش‌تر و در «بغداد» بطور کامل خواهان مسیر زیاده‌خواهانه "توقّف ـ تعطیلی ـ انتقال اورانيوم غني‌شده در فردو" شده بود.

اين بسته در ازای این امتیاز تحریم‌هایی در حوزه "پتروشیمی" و "طلا" را علیه ایران تعلیق می‌نماید؛ البتّه اين بسته از کاهش تحریم‌های نفتی یا مبادلات مالی صحبتی نکرده است. این در شرایطی است که «بسته بغداد» فقط به لغو تحریم‌هایی در حوزه تجهیزات هوایی مسافربری و برخی تحریم‌های کم‌ارزش دیگر صحبت کرده بود. همچنین تا پیش از «آلماتی» هر بار که تیم هسته‌ای کشورمان خواهان گفت‌وگو درباره "لغو تحریم‌ها" می‌شد، طرف غربی با بهانه اینکه ماهيت 1+5 متفاوت با «شورای امنیّت» است از گفت‌وگو طفره می‌رفت اما این بار آنها مجبور شدند "لغو تحریم‌ها" را جزء گزینه‌های مذاکراتي قرار دهند.

همچنین «بسته تعدیلی آلماتی» برخلاف بسته قبلی به ایران اجازه می‌دهد مقداری از سوخت 20درصد غنی‌شده را که برای مقاصد پزشکی لازم است؛ تولید و ذخیره نماید در حالی که 1+5 در «بغداد» خواهان خروج کامل ذخایر 20درصد و تعلیق همیشگی غنی‌سازی 20درصدی در «نطنز» و «فردو» شده بود. در مقابل «سعید جلیلی» ضمن اینکه مذاکرات «آلماتی» و مسیر موجود را مثبت ارزیابی کرد، اعلام نمود این بسته با ایده‌آل‌ها و حقوق ایران همچنان فاصله زیادی دارد.

امّا در اين ميان، آمریکا از پیشبرد چنین سیاستی چه اهدافی را دنبال می‌کند؟ با به پایان رسیدن «آلماتی» رسانه‌های غالب جهانی به‌سرعت شروع کردند به پمپاژ این نکته که به‌رغم کوتاه‌آمدن آمریکا، ایرانیان هنوز امتیازات بیشتری طلب می‌کنند. در حالی‌که دیپلمات‌ها در تهران نظر مثبت‌تری به گفت‌وگوها داشتند، استراتژیست‌های غرب و دیپلمات‌های آنها چشم‌انداز مثبتی از گفت‌وگوها مخابره نمی‌کردند.

«دریل کیمبال» (کارشناس کنترل تسلیحاتی) طیّ مصاحبه‌ای می‌گوید: «من هم معتقدم که این مذاکرات تنها مؤثّر بودند چرا که نتیجه ملموسی به‌همراه نداشتند. این روند در صورتی با موفّقیت همراه خواهد بود که ایران موافقت کند از باشگاه هسته‌ای دور بماند.» حتّی رسانه‌ها اختلافات ظاهری به‌وجود آمده بین اسرائیل و آمریکا را بزرگنمایی کردند و روی طرح "تشدید فشار به ایران" در «سنا» تحلیل‌های گوناگونی گذاشتند؛ این قطعنامه غیرالزام‌آور از «دولت ایالات متّحده» می‌خواست تا آمریکا ـ در صورت اجبار اسرائیل به اقدام نظامی علیه ایران ـ در کنار این رژیم به حمایت دیپلماتیک، نظامی و اقتصادی لازم برای دفاع از موجودیّت «تل‌آویو» مبادرت ورزد. («اینترپرس‌سرویس» - 14/12/1391).

بسیاری از کارشناسان غربی مدّعی بودند راهکار جدید «اوباما» همان راهی است که آمریکا در قبال «کره شمالی» در پیش گرفت و این کشور نهایتاًٌ به باشگاه هسته‌ای نزدیک شد. آنها می خواستند به طرف ایرانی القاء کنند که پنجره بازشده توسّط «باراک اوباما» و تیم جدید سیاسی- امنیّتی‌اش هزینه های بالایی در جهان داشته است.

مهم‌ترین کُد این تبلیغات روی گزاره «جو بایدن» در «اجلاس امنیّتی مونیخ» پایه‌گذاری شده بود؛ تبلیغ گزاره «اکنون توپ در زمین ایران است!». «تریتا پارسی» (بنیانگذار شورای ملّی ایرانی- آمریکایی) طیّ یادداشتی برای «دیپلمات» این پروژه را بطور عیان به نمایش درآورده است: «آنچه «آلماتی» را متفاوت کرد این بود که پارادایم مذاکرات از سیاست دوگانه به مصالحه‌ها و مشوّق‌ها تغییر مسیر پیدا کرد. 1+5 به‌جای درخواست تعطیلی «فردو» می‌خواهد عملیّاتی را که در آن انجام می‌شود به حال تعلیق در آورد و در مقابل تعدیل "ممنوعیّت تجارت طلا" را پیشنهاد می‌دهد. "تحریم تجارت طلا" یک سمبولیسم سیاسی مضاعف دارد؛ چرا که «کنگره» آنها را به اجرا درآورده است. به این ترتیب «اوباما» باید خلاف میل «کنگره» عمل کند و این رویکرد این پیغام را برای ایران دارد که «اوباما» برای توافق با تهران جدّی است... اینکه سرنوشت «آلماتی» به مذاکراتی که در اوایل «ریاست جمهوری اوباما» در «ژنو» برگزار شد، منجر نشود به ایران بستگی دارد، باید گفت: "اکنون توپ در زمین ایران است"!» (12/12/1391).

بی‌شک این استراتژی غربی‌ها یک "تله رسانه‌ای" است زیرا آنان به‌رغم عُرف مرسوم، مذاکرات را علنی انجام دادند؛ «ریچارد هاس» که از سال 2003 ميلادي «رئیس شورای روابط خارجی آمریکا»ست طیّ تحلیلی برای «پروجکت سیندیکیت» بخشی از این "تله رسانه‌ای" را فاش نموده بود: «اکنون گزینه سومِ "مذاکره" ظهور کرده است. چنین گزینه‌ای سال‌هاست که روی میز است امّا آنچه تغییر کرده، مفهوم آن است و تغییرات در مفاهیم می‌تواند حیاتی باشد. مهم‌ترین تغییری که در مفهوم ایجاد شده اقتصاد رو به افول گذاشته ایران است. مصالحه‌ای که مقامات ایرانی به آن می‌اندیشند به لغو تحریم‌ها و از بین‌رفتن تهدید اقدام نظامی کمکی نمی‌کند. تفکّر معمول بر این است که دیپلماسی را باید در خفا انجام داد امّا گاهی بهتر است که شفّافیت هر چه بیشتر بر دیپلماسی حاکم باشد.» (29/7/1391).

مع‌الوصف برخی مقامات دولتی در اشتباهی راهبردی سعی کردند بلافاصله به بزرگنمایی تحریم‌ها پرداخته و با گره‌زدن سرنوشت تحریم‌ها به مذاکرات هسته‌ای ـ به‌رغم توصیّه مصرّح و اکید رهبری حکیم انقلاب اسلامی ـ پازل دشمن در "تله رسانه‌ای" را کامل نمایند.

«علی‌اکبر صالحی» (وزیر امور خارجه) می‌گوید: «با تمهیدات اندیشیده‌شدهٔ دستگاه دیپلماسی، از امروز شاهد رفع تدریجی تحریم‌ها خواهیم بود.» («خبرگزاری ایرنا»- 13/12/1391).

سپس نوبت به «وزیر امور اقتصادی و دارائی» رسید تا در تحلیلی غیرواقعی از پدیده کاهش قیمت دلار و طلا در بازارهای داخلی اعلام کند: «با توجه به افزایش عرضه ارز در «مرکز مبادلات ارزی» و "کاهش فشار تحریم‌ها"، نرخ ارز در بازار کاهش یافت.» («شبکه ایران»- 15/12/1391).

خبری که مورد توجه شبکه سلطنتی «B.B.C» نیز قرار گرفت. جالب اینکه رصد اخبار نشان می‌داد هیچ اتّفاق جدیدی در عرصه تحریم‌ها غیر از پیشنهاد جدید «سنا» برای تشدید تحریم‌های جدید نیفتاده بود و اصولاً آنچه در «آلماتی» رخ داد فقط صحبت از کاهش برخی تحریم‌ها بود که پاسخ در رابطه با آن نیز به اجلاس آتی واگذار شده بود.

لذا این سؤال مطرح می‌شد: "چرا در حالی که قیمت طلا در بازارهای جهانی افزایش داشته و هیچ مؤلّفه جدیدی در عرصه تحریم وارد نشده، برخی سعی داشتند کاهش قیمت‌ها را به کاهش تحریم‌ها مربوط کنند؟"، «آیا برخی اقدامات دولت در تشدید عملکرد «اتاق مبادلات ارزی» همزمان با پایان «آلماتی» یک طرّاحی می‌تواند باشد؟».

استراتژیست‌های آمریکایی چندی پیش با بالا گرفتن آشفتگی ارزی در ایران و تشدید شتابی تورّم داخلی ادّعا می‌کردند که تحریم در حال نشان‌دادن آثار خود بر اقتصاد «جمهوری اسلامی» است. آنها درست وقتی در «22 بهمن» جاری منتظر بودند آثار این تخریب اقتصادی را روی روان و "آستانه تحمّل" ملّت نیز ببینند، دچار یک شکست بزرگ شدند زیرا برّرسی ها نشان می داد گرایش مردم به میثاق با نظام اسلامی در این روز اگر افزایش نیافته بود؛ کاهش نداشته است.

ما می‌دانیم که "تله رسانه‌ای" که از آن صحبت شد به هیچ عنوان مصارف جهانی ندارد؛ به عبارت بهتر آمریکایی‌ها می دانند که وضعیّت "افکار عمومی جهانی" تأثیری بر سیاست‌های آنها علیه «جمهوری اسلامی» ندارد.

وقتی غرب نمی‌تواند یک جنگ واقعی علیه ایران یا حتّی متّحدینش در «سوریّه»، «لبنان» و «غزّه» راه بیندازد واقعاً چه فرقی می کند مردم «واشنگتن»، «لاس‌وگاس» یا «لندن» و «پاریس» و حتی «آنکارا» درباره جنگ علیه ایران چه فکر ‌کنند؟ وقتی توافق یا مخالفت "افکار عمومی جهانی" تأثیری بر کاهش یا افزایش تحریم‌ها ندارد؛ چرا آمریکایی‌ها باید برای تغییر وضعیّت "تلقّی عمومی جهان نسبت به ایران" دلار یا اعتبار خرج کنند؟ لذا «تله رسانه‌ای» مشخّصاً دارای مصارف داخلی برای "افکار عمومی ایرانی" است، مقصود آمریکا از علنی بودن مذاکرات با هدف تغییر محاسبات مردم و نظام زمانی محقق می‌شود که این تلقّی که "عامل همه فشارهای معیشتی مقاومت هسته‌ای است"؛ عُرفی شده و با کاهش "آستانه تحمّل" مردم، شاهد مسائل امنیّتی باشیم. از این حیث باید گفت راه اشتباهی که برخی سیاسیّون در رسانه‌های داخلی و مراکز دولتی دنبال می‌کنند قطعه گُمشده پازل تیم جدید اوباماست.

در کنار "تله رسانه‌ای" مزبور؛ آمریکا سعی کرد در «آلماتی» تله دیگری نیز تعبیه کند: "تله مذاکره"؛ این تله البتّه پیشتر و با پروژه "مک فارلین 2" آغاز شده بود، پروژه ای که از ایران می‌خواست برای حلّ مشکلاتش به آغوش مذاکره مستقیم با آمریکا برگردد.

آمریکا از "تله مذاکره" سه راهبرد کلان را پیگیری می‌کند: 1- احیای مسیر فعّال "مذاکره ـ فشار"، 2- راهبرد "بیشتر برای بیشتر" و نیل به "معامله بزرگ" و 3- اجرای "گام مقدّماتی محدود برای گام بزرگتر

 پایگاه تحلیلی «المانیتور» در اقدامی بی‌سابقه از زوایای راهبرد "بیشتر برای بیشتر" پرده برداشت: «آمریکا به دنبال توسعه پیشنهاد "بیشتر در مقابل بیشتر" است. بدین ترتیب که محدودیت‌های بیشتری در برنامه های هسته‌ای ایران در مقابل توافق بیشتر از سوی آمریکا ایجاد شود.» (23/8/1391).

تئوری‌پردازان برای عملیّاتی‌کردن این راهبرد، شیوه‌ای جدید و واقع‌بینانه‌تر ارائه کردند؛ این نظریّه نحوه رسیدن به "معامله بزرگ" را متصوّر بود و تحت عنوان "گام مقدّماتی" از آن یاد می‌کنیم. استراتژیست‌ها نشان دادند که چطور آمریکا در شرایط فعلی "موازنه قدرت ایران" نمی‌تواند به براندازی دست یابد و باید به سیاست‌های "مهار و تحدید نفوذ" متوسّل شود؛ تا زمانی که پدیده‌هایی نو باعث فروپاشی "توازن فعلی" در «جمهوری اسلامی» شود.

«ری تکیه» در مقاله‌ای برای «نیویورک تایمز» در این زمینه می‌نویسد: «ما برای ایجاد توازن در اهداف هسته‌ای ایران نه به یک استراتژی بلکه به دو استراتژی نیاز داریم. "گامی مقدّماتی" برای تأمین زمان لازم برای استراتژی باشد که ائتلاف تصمیم‌گیری تهران را گسترش داده و برخی صداهای میانه‌رو را به آن اضافه کند.» (3/7/1391).

بنابر این آنچه در «آلماتی» رُخ داده برداشتن پلّه‌ای برای رسیدن به "گامی مقدّماتی" بوده است. آمریکا تلاش می‌کند اجبار راهبردی خود در مقابل "تحکّم" دیپلماسی هسته‌ای ایران را با گام‌های کوچکتر به ایجاد ائتلافی در داخل برای نرمش بیشتر منجر کند، آنها سعی دارند کوتاه‌آمدن‌شان در «آلماتی» تبدیل به راهبُرد درازمدّت نشود و تنها یک "تاکتیک" باشد. گفتن از اینکه "توپ در زمین ایران است" و پیوست «آلماتی» به "مذاکره مستقیم" ادامه پروژه "تله مذاکره" است امّا و متأسّفانه برخی از سیاستمداران و کارشناسان داخلی با راهبرد انگاشتن سیاست جدید آمریکا در «آلماتی»؛ این پیام را ری‌شارژ می‌کنند که: "توپ در زمین ماست"! و سریعاً خواستار نرمش بیشتر از تیم هسته‌ای می‌شوند.

آنها احساس می‌کنند "تله رسانه‌ای" آمریکا خیلی مخرّب می‌تواند باشد و از ترس آن وارد "تله مذاکره" می شوند. لذا «محمّد خزاعی» (نماینده دائمی ایران در مقرّ سازمان ملل) خیلی زود در اظهاراتی تعجّب‌برانگیز گفت: «ایران از مذاکره و گفت‌وگوی دوجانبه با آمریکا استقبال می‌کند به شرطی که مطمئن باشد آمریکا جدّی است!» («شبکه بلومبرگ»- مصاحبه با «فرید زکریّا»- 13/12/1391).

می‌توان این اظهارات «خزاعی» را در جواب درخواست «جان کری» (وزیر خارجه آمریکا) فرض نمود که در ارزیابی از «آلماتی» آن را به مذاکره دو جانبه گره زده و تأکيد کرده بود: «گفت‌وگوهای هسته‌ای مفید بود. اگر ایران بطور جدّی به همکاری بپردازد، می‌توان به توافقی درازمدّت و جامع دست یافت و آمریکا آماده است تا با ایران وارد بحث دوجانبه شود.» («رویترز» ـ 10/12/1391).

بگذارید صریح باشیم اینکه «آلماتی» راهبرد آمریکاست یا تاکتیک آن، بستگی به این دارد که ما چه گزینه‌هایی را در برابر بسته تعدیلی و غیرمنصفانه آنها انتخاب نماییم. آنها که از دکتر «جلیلی» می‌خواهند تعلیق «فردو» را چشم‌بسته بپذیرد تا از "تله رسانه‌ای" عبور کنیم بی‌شک کشور را مستقیم وارد "تله مخرّب‌تر مذاکره" کرده‌اند، شاید سخت نباشد که از "تعلیق داوطلبانه شش‌ماهه «فردو»" به یاد "تعلیق داوطلبانه اصلاحات" بیفتیم.

مشرق
گزارش خطا
ارسال نظرات
نام
ایمیل
نظر