۰۶ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۰:۰۸
کد خبر: ۹۳۳۵
‌تبارشناسی یک قرائت افراطی از اسلام سیاسی؛
اتحادیه‌ی اروپا در زمینه‌ی بحران سوریه دچار چالش شد و کشورهای عضو آن در زمینه‌ی چگونگی حل مناقشه‌ی سوریه و نحوه‌ی مداخله در آن، به توافق نرسیدند و این موضوع موجب واگرایی بین اعضای اتحادیه‌ی اروپا گردید و در نتیجه، قدرت‌های بزرگ اروپایی مانند انگلیس و فرانسه، به‌صورت مستقل...
در یک نگاه
انگلیس و فرانسه به‌صورت مجزا در راستای منافع کشوری خود و خارج از چارچوب اتحادیه‌ی اروپا، وارد بحران سوریه شدند. در نتیجه، از هنگام شروع ناآرامی‌ها در سوریه و با تشدید بحران در این کشور، انگلیس و فرانسه در کنار متحدین عرب خود، راهبرد فروپاشی دولت سوریه را در پیش گرفته و اقدامات زیادی را در این راستا انجام داده‌اند. این اقدامات از پشتیبانی مالی، لجستیکی، اطلاعاتی و تسلیحاتی تا آموزش نیروهای مسلح مخالف و حمایت مالی از آن‌ها را در بر می‌گیرد.
 
سازوکارهایی که اتحادیه‌ی اروپا برای مقابله با مسائل، تهدیدها و بحران‌‌‌‌‌‌های بین‌‌‌‌‌‌المللی تعریف کرده، سیاست خارجی و امنیتی مشترک و همچنین سیاست دفاعی و امنیتی مشترک است. هدف اساسی این ابزارها، اقدام واحد و مستقل اروپایی در امور بین‌‌‌‌‌‌المللی است.
 
 با وجود چنین هدفی، اتحادیه‌ی اروپا هرگز نتوانسته است در مواجهه با بحران‌‌‌‌‌‌های حاد بین‌‌‌‌‌‌المللی، از خود کارنامه‌ی موفقی برجای بگذارد. بحران کوزوو، بحران عراق، بحران لیبی و اخیراً بحران سوریه از جمله مواردی است که اتحادیه‌ی اروپا در مقابله با آن‌‌‌‌‌‌ها چندان موفق ظاهر نشده است و این مسئله نهایتاً به این امر منجر شده است که قدرت‌های بزرگ اروپایی همچون انگلیس، آلمان و فرانسه، به‌صورت مجزا و خارج از ساختار اتحادیه‌ی اروپا به این بحران‌‌‌‌‌‌ها ورود پیدا کنند. واقعیت امر این است که قدرت‌‌‌‌‌‌های بزرگ اروپایی هرگز نمی‌‌‌‌‌‌پذیرند که در مسائل مهم بین‌‌‌‌‌‌المللی که منافع ملی آن‌‌‌‌‌‌ها به آن گره خورده است، خود را در چارچوب اتحادیه‌ی اروپا محصور کرده و از منافع ملی خود به نفع منافع مشترک اتحادیه‌‌‌‌‌‌ چشم‌‌‌‌‌‌پوشی کنند.
 
رویکرد واحد اروپایی برای این کشورها تا جایی قابل پذیرش است که با منافع ملی آن‌‌‌‌‌‌ها همسو بوده و در تضاد با آن قرار نگیرد. بحران سوریه یکی از مواردی است که کشورهای بزرگ اروپایی، به‌ویژه فرانسه و انگلیس، قبل از هر چیز، آن را با منافع ملی خود گره زده‌‌‌‌‌‌اند و با اقدام مستقل و خارج از چارچوب سازوکارهای مشترک و واحد اروپایی، اعتبار این اتحادیه را در عرصه‌ی بین‌‌‌‌‌‌المللی یک بار دیگر زیر سؤال برده‌‌‌‌‌‌اند. نوشتار حاضر، ضمن بررسی سیاست کلی اتحادیه‌ی اروپا در بحران سوریه، به سیاست‌‌‌‌‌‌های دو کشور فرانسه و انگلیس در قبال این بحران می‌‌‌‌‌‌پردازد.
 
1. رویکرد اتحادیه‌ی اروپا در بحران سوریه
 
ورود کشورهای اروپایی به بحران سوریه در قالب اتحادیه‌ی اروپا، همانند تجارب گذشته، هرگز به این معنا نبوده است که اعضای اتحادیه از سیاست واحدی در قبال بحران سوریه برخوردار باشند. اختلاف منافع و دیدگاه‌‌‌‌‌‌ها همیشه یکی از مشکلات اصلی اعضای اتحادیه‌ی اروپا بوده است. همان‌طور که در جریان بحران لیبی شاهد بودیم، کشورهای قدرتمند اروپا، مانند انگلیس و فرانسه، رهیافتی جداگانه اتخاذ کرده و با تحمیل جنگ بر این کشور، باعث سرنگونی معمر قذافی شدند. اما آلمان ضمن پرهیز از چنین موضعی، راهبرد قدرت نرم را در این بحران در پیش گرفت.
 
اکنون سوریه در وضعیتی قرار دارد که کشورهای اروپایی سعی دارند مجدداً توانایی‌‌‌‌‌‌های خود را در معرض آزمون قرار دهند. با توجه به بحران اقتصادی موجود در اتحادیه‌ی اروپا، نگرش اکثر اعضای اتحادیه بیشتر بر کاربرد قدرت نرم گرایش دارد و بر این تلاش است که با اقدامات سیاسی، اهداف خود را در سوریه عملی سازد.
 
در همین راستا، فراخوانی سفیر ایتالیا، انگلیس، آلمان، هلند و فرانسه از سوریه، اتخاذ تحریم‌‌‌‌‌‌ها و اعمال مجازات‌ها علیه سوریه توسط فرانسه و اتحادیه‌ی اروپا، دیدار با معارضین سوری و برگزاری اجلاس مخالفین سوریه در پاریس و استفاده از سکوی اتحادیه‌ی عرب در جهت اقناع روسیه و چین در شورای امنیت، از مصادیق جنگ نرم اتحادیه‌ی اروپا علیه کشور سوریه به‌شمار می‌‌‌‌‌‌رود. یکی از مهم‌ترین ابزارهای قدرت نرم اتحادیه‌ی اروپا، استفاده از تحریم‌‌‌‌‌‌های سیاسی، اقتصادی و نظامی است. در همین ارتباط، اتحادیه‌ی اروپا تحریم‌‌‌‌‌‌های متعددی را از مارس 2011 در مورد سوریه اعمال کرده است. تحریم‌‌‌‌‌‌های قابل توجه عبارت‌اند از:
 
·        مسدود ساختن دارایی‌‌‌‌‌‌ها و ممنوعیت سفر اعضای ارشد ارتش و دولت سوریه، از جمله بشار اسد و خانواده‌‌‌‌‌‌اش.
·        ایجاد یکتحریم تسلیحاتی.
·        تحریم بانک مرکزیسوریه.
·        ممنوعیت واردات نفت سوریه و صادرات تجهیزات برای صنعت پتروشیمی. (masters, 2013: 6)
 
اتحادیه‌ی اروپا اگرچه در مواضع اعلامی خود همواره بر حل بحران سوریه از طریق راه‌‌‌‌‌‌حل سیاسی تأکید داشته است، اما هرگز هدف اصلی خود که سقوط دولت بشار اسد بوده را از نظرها دور نداشته است. اتحادیه‌ی اروپا تاکنون چند دوره تحریم علیه سوریه اعمال کرده که علاوه بر بلوکه شدن اموال ده‌ها تن از مسئولان سوریه، شامل بخش‌های نفتی،‌ مالی و هوایی این کشور نیز می‌شود.
انگلیس و فرانسه در راستای رقابت با آمریکا، کنترل خاورمیانه و دستیابی به اهداف منطقه‌‌‌‌‌‌ای، تلاش‌‌‌‌‌‌های بسیاری را پس از شروع بحران در سوریه صورت داده‌‌‌‌‌‌اند. متحدین اروپایی دولت آمریکا، بسیار علاقه‌مند بودند تا وضعیت صحنه در سوریه را تغییر دهند؛ به‌طوری‌که بتوانند سوریه را ذیل عنوان «فصل هفتم منشور سازمان ملل» تعریف کرده و از این طریق، مقدمات مداخله‌ی نظامی مورد تأیید سازمان ملل در سوریه را فراهم کنند. با این حال، برداشت متفاوت آمریکا از شرایط سوریه و نگرانی از پیامدهای مداخله‌ی نظامی اروپا در سوریه (با وجود آگاهی از موانع اقتصادی فراروی این اقدام در منطقه‌ی بحران‌زده‌ی یورو) موجب برخی ناهماهنگی‌‌‌‌‌‌ها در جبهه‌ی غرب بر سر راه‌‌‌‌‌‌حل نهایی بحران سوریه شد.
 
 در عین حال، کشورهای مذکور، رایزنی‌‌‌‌‌‌های بسیاری را برای حفظ مخالفان در صحنه و ارائه‌ی خدمات اطلاعاتی و عملیاتی به آن‌ها انجام دادند. گزارش‌‌‌‌‌‌های بسیاری حکایت از حضور نیروهای ویژه‌ی انگلیسی و فرانسوی در منطقه دارند. همچنین در برخی نقاط، نیروهای ویژه‌ی‌ فرانسوی و بریتانیایی، در زمینه‌ی آموزش نظامی به تروریست‌‌‌‌‌‌های سوری کمک می‌کنند. علاوه بر این، برای بازیگران اروپایی نیز تحلیل توان ارتش سوریه و فرسایشی شدن جنگ، امری مطلوب ارزیابی شده و توان جبهه‌ی مقاومت، حزب‌الله و ایران را به‌شکلی هم‌زمان تضعیف خواهد کرد. (ترحمی، 1391)
 
به‌طور کلی می‌‌‌‌‌‌توان گفت اتحادیه‌ی اروپا همچون سایر بحران‌‌‌‌‌‌های گذشته، فاقد راهبردی منسجم و یک‌دست در قبال بحران سوریه بوده است. اکثریت قریب به اتفاق اعضای اتحادیه، به استثنای فرانسه و انگلیس، سرنگونی دولت بشار اسد را در استفاده از راهبرد قدرت نرم و در چارچوب اقدامات سیاسی و سیاست اعمال تحریم‌‌‌‌‌‌ها دنبال می‌‌‌‌‌‌کنند، اگرچه باز هم در این مورد، در زمینه‌ی جزئیات و نحوه‌ی اجرای آن با هم دچار اختلاف‌نظر هستند. اما مهم‌تر از این، در میان اعضای اتحادیه‌ی اروپا، فرانسه و انگلیس به سبب منافع دیرپایی که در خاورمیانه و به‌ویژه سوریه دارند، نگاه متفاوتی نسبت به سوریه دارند و معتقدند که اعمال سیاست قدرت نرم راه به جایی نبرده و کاربرد نیروی نظامی را در این کشور کارساز می‌‌‌‌‌‌دانند. همین مسئله سبب عدم دستیابی اتحادیه‌ی اروپا به رویکردی واحد در قبال بحران سوریه شده است و فرانسه و انگلیس را برآن داشته تا در اقداماتی مستقل از چارچوب اتحادیه‌ی اروپا، به دنبال راه‌‌‌‌‌‌حل‌های نظامی باشند. در بخش بعدی به سیاست‌‌‌‌‌‌های این دو کشور در قبال بحران سوریه می‌‌‌‌‌‌پردازیم.
 
اعلام آمادگی فرانسه برای مداخله‌ی نظامی در سوریه نیز در راستای سیاست‌های این کشور صورت گرفته است. فرانسه در پی آن است که با تغییر رژیم در سوریه، با توجه به اصطکاک منافعی که با ایران در منطقه و به‌ویژه در لبنان دارد، به تحکیم نفوذ خود در این منطقه بپردازد و در این مسیر، به حمایت از تروریسم و همکاری بیشتر با عربستان سعودی و سایر شیخ‌نشین‌های منطقه‌ی خلیج‌ فارس روی آورده است.
 
2.      رویکرد فرانسه
 
حضور فرانسه در سوریه ریشه‌ای تاریخی داشته و به قرن هجدهم، یعنی زمانی که ناپلئون مصر را به تصرف درآورد که متعاقب آن سوریه نیز به اشغال فرانسه درآمد، بازمی‌‌‌‌‌‌گردد. با استقلال نسبی مصر، سوریه به عثمانی واگذار شد، اما در سال 1920، متفقین سوریه را به تصرف درآوردند و پس از آن، سوریه و لبنان تحت قیمومت فرانسه قرار گرفت. پس از سقوط فرانسه در جنگ دوم جهانی توسط آلمان، سوریه تحت قیمومت فرانسه‌ی آزاد (ویشی) قرار گرفت تا اینکه بالاخره در 16 سپتامبر 1941 جمهوری سوریه اعلام استقلال کرد.
 
به‌طور کلی می‌توان علاقه‌مندی فرانسه به تحولات سوریه را در دلایل زیر خلاصه کرد:
 
1. سابقه‌ی تاریخی که فرانسه به‌واسطه‌ی قیمومت در شامات کسب کرده است.
2. فرانسه از طریق سوریه به دنبال تأثیرگذاری بر تحولات خاورمیانه است و به‌نوعی شامات منطقه‌ی نفوذش محسوب می‌شود.
3. شامات بازار مصرفی خوبی برای کالاها و محصولات نظامی و غیرنظامی فرانسوی است که در جریان بحران‌های بیکاری و مالی در اتحادیه‌ی اروپا، قطعاً حفظ این بازار برای تعادل مالی فرانسه، یکی از مهم‌‌‌‌‌‌ترین امور است.
4. در اتحادیه‌ی اروپا، فرانسه خواستار این بوده که به نسبت کشورهای دیگر، وجهه‌ی تأثیرگذارتری را در مسائل بین‌المللی داشته باشد. زمانی که احزاب راست‌‌‌‌‌‌گرا، قدرت را در دست دارند، این نقش پررنگ‌تر شده و وجهه‌ی رادیکال‌‌‌‌‌‌تری به خود می‌گیرد و در زمان احزاب چپ، دیالوگ‌ها و عملکردهای ملایم‌تری در محیط بین‌المللی به‌واسطه‌ی نوع نگاه و ایدئولوژی به نمایش گذاشته می‌شود. اما در واقع چه چپ‌های میانه و چه راست‌های رادیکال، هر دو از یک سیاست خارجی واحد پیروی می‌کنند؛ سیاست خارجی‌ای که منافع ملی فرانسه، چراغ راهنمای آن است.
5. عامل آخر را می‌‌‌‌‌‌توان در چهارچوب بین‌المللی جست‌وجو کرد؛ عاملی که شاید به‌نوعی فصل مشترک کشورهای عضو اتحادیه‌ی اروپا و از طرفی ایالات متحده است: تضعیف جبهه مقاومت، یعنی تضعیف حزب‌الله لبنان و به تبع آن، جمهوری اسلامی ایران. براساس مقاله‌ای که در سایت خبری فرانسوی آر.اف.آی آمده است، بازی سوریه دومینوی سه رأس مثلث است: مثلث سوریه، حزب‌الله و ایران که به گفته‌ی نویسنده، اگر یک سر مثلث از دست برود، شاهراه ارتباطی ایران با حزب‌الله قطع شده و این دو قدرت خود را در منطقه از دست می‌دهند. (چگونیان، 1392)
 
فرانسه از آغاز بحران سوریه، یکی از بازیگران کلیدی این بحران محسوب شده و به سبب منافعی که در بالا به آن اشاره شد، به مداخله در تحولات سوریه پرداخت. این کشور، کمک‌ها و حمایت‌های سیاسی و مالی خود را از شورشیان و تروریست‌های سوری آغاز کرد و حتی پیشنهاد تسلیح آن‌ها را مطرح نمود. به‌طوری‌که در حال حاضر، از حامیان اصلی تروریسم و مخالفان دولت سوریه به حساب می‌آید.
 
فرانسه پیشگام و مبتکر گروه «دوستان سوریه» بود. گروهی از دولت‌ها که حامی مخالفین سوری بودند. هدف این گروه آماده‌سازی مخالفین سوری با کمک‌های نظامی و مالی برای مبارزه با دولت اسد بود.
 
(Murkociński, 2013: 1) فرانسه نخستین کشوری بود که ائتلاف نیروهای مخالف سوری را به‌عنوان تنها نماینده‌ی مشروع مردم سوریه به رسمیت شناخت. (ایزدی، 1392)
 
با روی کار آمدن فرانسوا اولاند از حزب سوسیالیست در ماه مه 2012، هیچ تغییری در سیاست فرانسه نسبت به سوریه ایجاد نشد. اولاند از هنگام روی کار آمدن، رویکردی تهاجمی در عرصه‌ی سیاست خارجی در پیش گرفت که پشتیبانی آشکار و مستقیم از تروریست‌‌‌‌‌‌های مسلح در سوریه، از مظاهر عمده‌ی آن است. به دلیل ناکامی‌‌‌‌‌‌های اولاند در عرصه‌ی اقتصادی و نیز افشای فساد مالی یکی از وزرای وی، اولاند با کاهش فزاینده‌ی محبوبیت روبه‌رو شد و به همین دلیل، وی تلاش کرد تا با اتخاذ موضع شدیدتری درباره‌ی مسائل سیاست خارجی، از جمله بحران سوریه و موضوع هسته‌ای ایران، محبوبیت ازدست‌رفته‌‌‌‌‌‌اش را احیا کند.
 
(http://tajik.irib.ir/persian/) در ژوئیه 2012، فرانسه میزبان یک کنفرانس بین‌المللی برای جمع‌آوری کمک به شورشیان شد و گروه‌های مخالف را تشویق به ایجاد جبهه‌‌ای واحد برای مبارزه با اسد کرد.
 
در این زمینه، لوران فابیوس، وزیر امور خارجه‌ی فرانسه، از توافق پاریس و لندن برای مسلح کردن مخالفان دولت سوریه خبر داد. فابیوس تأکید کرد با این توافق، فرانسه و انگلیس برای مسلح کردن مخالفان دولت سوریه به‌طور مستقل از کشورهای عضو اتحادیه‌ی اروپا اقدام می‌کنند. فابیوس پیش‌تر تأکید کرده بود تنها با برداشته شدن ممنوعیت‌‌‌‌‌‌های ایجادشده برای ارسال سلاح به مخالفان مسلح دولت سوریه، می‌‌‌‌‌‌توان به بحران سوریه پایان داد. وی ادعا کرد که «روسیه و ایران تجهیزات نظامی دولت بشار اسد را تأمین می‌کنند و مخالفان در این شرایط، قادر به دفاع از خود نیستند.» فرانسه و انگلیس از دیگر کشورهای اروپایی خواستند که ممنوعیت ارسال تجهیزات نظامی به سوریه را لغو کنند تا بدین ترتیب، مخالفان سوریه بتوانند از خود دفاع کنند. (میرطاهر، 1392)
 
در 21 اوت 2013، فرانسه به همراه بریتانیا و آمریکا، خواستار اقدام نظامی تنبیهی علیه حکومت بشار اسد شدند. فرانسه اعلام کرد آمادگی کامل دارد تا در حملات موشکی و هوایی علیه سوریه مشارکت داشته باشد و وزیر دفاع فرانسه، از آمادگی نیروهای مسلح فرانسه برای اقدام نظامی و استقرار یک ناو ضدهوایی در شرق مدیترانه خبر داد. اما اقدام نظامی به‌دنبال رأی پارلمان بریتانیا علیه مداخله‌ی نظامی در سوریه، که بازتاب افکار عمومی بود، با مشکلات جدی روبه‌رو شد. در این زمان، فرانسه اعلام کرد آماده است در کنار آمریکا، نیروهای مسلح خود را وارد عملیات نظامی در سوریه سازد.
 
 اما سیاست‌های این کشور در سوریه نه تنها موجب منزوی شدن دولت اسد و سقوط آن نشد، بلکه این دولت روزبه‌روز قوی‌تر شد. رسانه‌ها و کارشناسان فرانسوی هم سیاست‌های مقامات فرانسه را در سوریه در زمینه‌ی حمایت مالی و نظامی از تروریست‌ها و شورشیان محکوم به شکست تحلیل کردند. به اعتقاد کارشناسان فرانسوی، سیاست مقامات فرانسوی در سوریه غیرواقع‌بینانه بوده و در نهایت به انزوای فرانسه در ساختار بین‌المللی منجر خواهد شد. لازم به ذکر است که حدود 68 درصد مردم فرانسه با هرگونه مداخله‌ی نظامی فرانسه در سوریه مخالف‌اند. (Murkociński, 2013: 1)
 
بدین ترتیب، فرانسه به‌عنوان یکی از قدرت‌های بزرگ اتحادیه‌ی اروپا و کشوری که همچنان مایل است به‌رغم افول قدرت ملی‌اش در معادلات بین‌المللی نقش داشته باشد، در سال‌های اخیر، در مداخلات نظامی متعددی به‌ویژه در مناطقی که آن‌ها را در زمره‌ی حوزه‌ی نفوذ خود می‌داند، شرکت کرده است. اعلام آمادگی فرانسه برای مداخله‌ی نظامی در سوریه نیز در راستای سیاست‌های این کشور صورت گرفته است. فرانسه در پی آن است که با تغییر رژیم در سوریه، با توجه به اصطکاک منافعی که با ایران در منطقه و به‌ویژه در لبنان دارد، به تحکیم نفوذ خود در این منطقه بپردازد و در این مسیر، به حمایت از تروریسم و همکاری بیشتر با عربستان سعودی و سایر شیخ‌نشین‌های منطقه‌ی خلیج‌ فارس روی آورده است.
 
از نظر کریستین بیر، خبرنگار فرانسوی، انگلیسی‌‌‌‌‌‌ها مهم‌‌‌‌‌‌ترین کشور اروپایی در حمایت مالی و تسلیحاتی از مخالفان نظام سوریه هستند و از آمریکا نیز پیشی گرفته‌‌‌‌‌‌اند و این کشور را وادار می‌‌‌‌‌‌کنند که حمایت خود را از مخالفان دمشق بیشتر کند.
 
3. رویکرد انگلیس
 
انگلیس یک بار دیگر در پی احیای نقش منطقه‌‌‌‌‌‌ای خود در خاورمیانه است. تحولات انقلابی در منطقه‌ی خاورمیانه، انگلیس را برآن داشت که از قافله عقب نماند و از وضعیت بحرانی که در منطقه به وجود آمده است استفاده‌ی لازم را برده و با اعمال نفوذ در منطقه، سهمی برای خود در نظم آینده‌ی خاورمیانه تعریف کند. نفوذ در سوریه، یکی از بهترین راهکارهای احیای این نقش در منطقه‌‌‌‌‌‌ است. سیاست انگلیس همچون سایر کشورهای منطقه‌‌ی خاورمیانه و شمال آفریقا در مورد سوریه نیز ابتدا محتاطانه و معتقد به استفاده از راه‌‌‌‌‌‌حل سیاسی بود، اما رفته‌رفته این سیاست به سمت نظامی‌گری و اعمال فشار نظامی و حمایت از تروریسم و گروهک‌های تروریستی پیش رفت.
 
پس از گذشت تقریباً یک سال از آغاز بحران سوریه، دیوید کامرون، نخست‌وزیر انگلیس، در 23 اسفند 1391 اعلام کرد که ممکن است این کشور به‌صورت منفرد و بدون توجه به تحریم‌‌‌‌‌‌های اتحادیه‌ی اروپا، برای کمک به مخالفان بشار اسد اقدام کند و حتی تصمیم اتحادیه‌ی ‌اروپا در مورد عدم لغو تحریم تسلیحاتی را وتو نماید.
 
این کشور همچنین رسماً اعلام کرد که تجهیزات نظامی غیرکشنده، نظیر نفربر زرهی، دوربین دید در شب، تجهیزات جست‌وجو و امداد و نجات، به ارزش بیش از بیست میلیون پوند، برای مخالفان سوریه ارسال می‌‌‌‌‌‌کند. به هر حال، از زمان شروع ناآرامی‌‌‌‌‌‌ها در سوریه و با تشدید بحران در این کشور، غربی‌‌‌‌‌‌ها به‌ویژه آمریکا و انگلیس و فرانسه، در کنار متحدین عرب خود، از تروریسم در سوریه حمایت کرده و راهبرد فروپاشی دولت سوریه را در پیش گرفته‌اند و اقدامات زیادی را در این راستا انجام داده‌‌‌‌‌‌اند. این اقدامات از پشتیبانی مالی، لجستیکی، اطلاعاتی و تسلیحاتی تا آموزش نیروهای مسلح مخالف و حمایت مالی از آن‌ها را در بر می‌‌‌‌‌‌گیرد. آمریکا و انگلیس و فرانسه با تشدید اقدامات مخرب خود، از جمله افزایش کمک‌های اطلاعاتی و تسلیحاتی خود به مخالفان مسلح، به‌دنبال سرنگونی هرچه سریع‌تر دولت سوریه بوده و هستند. در واقع فرانسه و انگلیس به همراه آمریکا به‌دنبال راهکار حل نظامی بحران سوریه از طریق تسلیح هرچه بیشتر مخالفین مسلح هستند. رفتار دوگانه‌ی این سه کشور در قبال سوریه، که مورد انتقاد روسیه نیز قرار گرفته، یادآور خط‌مشی کلی آن‌ها در زمینه‌ی اتخاذ رویکردهای دوگانه در قبال مسائل بین‌المللی است. (میرطاهر، 1392)
 
از نظر کریستین بیر، خبرنگار فرانسوی، انگلیسی‌‌‌‌‌‌ها مهم‌‌‌‌‌‌ترین کشور اروپایی در حمایت مالی و تسلیحاتی از مخالفان نظام سوریه هستند و از آمریکا نیز پیشی گرفته‌‌‌‌‌‌اند و این کشور را وادار می‌‌‌‌‌‌کنند که حمایت خود را از مخالفان دمشق بیشتر کند. کریستین بیر در ادامه درباره‌ی حضور اتباع کشورهای فرانسه و انگلیس در میان مخالفان مسلح نظام سوریه گزارش کرده است که شمار زیادی از اتباع کشورهای فرانسه و انگلیس در کنار گروه‌‌‌‌‌‌های مسلح در سوریه حضور دارند.
 

بررسی‌هایی که در طول یک سال گذشته توسط کالج کینگ لندن انجام شده نشان می‌‌‌‌‌‌دهد که از سال 2011 و از زمان شروع ناآرامی‌‌‌‌‌‌های سوریه تا اواخر سال 2013، بیش از 1700 تروریست از اروپا برای شرکت در درگیری‌های داخلی سوریه به این کشور اعزام شده‌‌‌‌‌‌اند که اغلب آن‌ها از کشورهای اروپای غربی مانند بلژیک، هلند، آلمان، فرانسه و به‌ویژه انگلیس هستند. بنابراین شهروندان اروپایی 7 تا 11 درصد تروریست‌های خارجی در سوریه را تشکیل می‌دهند. (bakker & others, 2014: 2)
 
یکی دیگر از سیاست‌‌‌‌‌‌های دولت انگلیس، کمک مالی به معارضین سوری است. برخی در انگلیس بر این باورند که وقتی این کشور با بحران اقتصادی روبه‌روست و وضعیت بغرنج اقتصادی به نارضایتی مردم دامن زده، این نوع دست‌ودلبازی در دادن کمک‌های مالی به گروه‌های شورشی خارجی، هیچ‌‌‌‌‌‌گونه جای دفاع ندارد. به‌طور کلی، انگلیس نیز همچون فرانسه پس از ناامیدی از سقوط بشار اسد از طریق راه‌‌‌‌‌‌حل سیاسی و حل بحران سوریه مطابق با خواست‌‌‌‌‌‌های خود، گزینه‌ی نظامی را تنها راه ممکن برای حل بحران سوریه دانسته و درصدد متقاعد کردن آمریکا و روسیه برای به‌کارگیری گزینه‌ی نظامی و حمایت از گروه‌های تروریستی در این کشور است.
 
از سال 2011 و از زمان شروع ناآرامی‌‌‌‌‌‌های سوریه تا اواخر سال 2013 بیش از 1700 تروریست از اروپا برای شرکت در درگیری‌‌‌‌‌‌های داخلی سوریه به این کشور اعزام شده‌‌‌‌‌‌اند که اغلب آن‌ها از کشورهای اروپای غربی مانند بلژیک، هلند، آلمان، فرانسه و به‌ویژه انگلیس هستند. بنابراین شهروندان اروپایی 7 تا 11 درصد تروریست‌های خارجی در سوریه را تشکیل می‌دهند.
 
4. فرجام سخن
 
اتحادیه‌ی اروپا در زمینه‌ی بحران سوریه دچار چالش شد و کشورهای عضو آن در زمینه‌ی چگونگی حل مناقشه‌ی سوریه و نحوه‌ی مداخله در آن به توافق نرسیدند و این موضوع موجب واگرایی بین اعضای اتحادیه‌ی اروپا گردید و در نتیجه، قدرت‌های بزرگ اروپایی مانند انگلیس و فرانسه به‌صورت مستقل و مجزا در راستای منافع کشوری خود و خارج از چارچوب اتحادیه‌ی اروپا وارد بحران سوریه شدند.
 
فرانسه و انگلیس با وجود مخالفت شدید افکار عمومی کشورشان، رویکرد حمایت نظامی، مالی و اطلاعاتی از گروه‌های تروریستی در سوریه را اتخاذ کرده و در کنار ایالات متحده‌ی آمریکا به ایفای این نقش پرداختند. هدف حمایت‌های همه‌جانبه‌ی آن‌ها از گروه‌های تروریستی مخالف دولت اسد، فرسایشی کردن جنگ سوریه و تضعیف دولت سوریه و در نهایت حذف اسد و روی کار آوردن دولت طرفدار غرب بود. رسانه‌های مختلف جهان، چه در منطقه‌ی خاورمیانه و چه در خود اروپا، به این طرح شوم و استعماری دو کشور اشاره کرده‌اند.
 
فرانسه و انگلیس به سبب منافع دیرپایی که در خاورمیانه و به‌ویژه سوریه دارند، نگاه متفاوتی نسبت به سوریه داشته و درصدد بودند تا از پرونده‌ی سوریه در راستای احیای موقعیت تاریخی و استعماری خود در منطقه‌ی غرب آسیا و شمال آفریقا استفاده نمایند. بنابراین این دو کشور معتقد بودند که اعمال سیاست قدرت نرم، راه به جایی نبرده و کاربرد نیروی نظامی را در این کشور کارساز دانسته و بدون در نظر گرفتن مردم عادی و کودکان و زنان سوریه، حمایت مالی و تسلیحاتی از گروه‌های تروریستی در سوریه به عمل آوردند. این گروه‌های تروریستی هم با پشتوانه‌ی سیاسی و مالی و نیز آموزش توسط مستشاران نظامی کشورهای فرانسه و انگلیس به اقدامات آن‌چنان وحشیانه‌ای علیه مردم بی‌گناه سوریه دست زدند که تاریخ مانند آن را کمتر به خاطر می‌‌‌‌‌‌آورد.
 
در نتیجه، از هنگام شروع ناآرامی‌ها در سوریه و با تشدید بحران در این کشور، انگلیس و فرانسه در کنار متحدین عرب خود، راهبرد فروپاشی دولت سوریه را در پیش گرفته و اقدامات زیادی را در این راستا انجام داده‌اند. این اقدامات از پشتیبانی مالی، لجستیکی، اطلاعاتی و تسلیحاتی تا آموزش نیروهای مسلح مخالف و حمایت مالی از آن‌ها را در بر می‌گیرد.
گزارش خطا
ارسال نظرات
نام
ایمیل
نظر